خرید تور نوروزی

«قوم فارس» ابزار ساختگی قومیت‌گرایی

آسیه توحیدنژاد، انصاف نیوز: احسان هوشمند جامعه‌شناس و ایران‌شناسی‌ست که بیشتر در حوزه مطالعات قومی قلم می‌زند و پژوهش می‌کند. او در این مصاحبه با انصاف‌نیوز درباره‌ی قومگرایی و بی‌ریشه بودن آن در ایران می‌گوید. او در توضیح این موضوع به مهاجرت‌های پی در پی ایرانیان از شرقی‌ترین نقاط ایران به غربی‌ترین نقاط آن و در نتیجه درهم آمیختگی زبانی و فرهنگی مردم کشور ما طی تاریخ اشاره کرد و مثال‌هایی در این مورد زد. هوشمند از دلایل رواج قومگرایی در کشور نیز گفت و از جمله به رواج گفتمانی ایدئولوژیک اشاره کرد.

احسان هوشمند

«قوم فارس» و هر آنچه به تفاوت میان ایرانیان اشاره دارد متولد صد سال اخیر است

انصاف نیوز : ما چیزی به عنوان قوم فارس داریم؟ آیا ایران از قوم فارس، لر، کرد، گیلک و… تشکیل شده است؟

در تاریخ معاصر شاهد ظهور مفاهیمی در ادبیات سیاسی معاصر هستیم که با زیست تاریخی و طبیعی و تجارب ملت ایران سازگاری ندارد. دقیق‌تر بخواهم بگویم این نوع مباحث که به تفاوت میان ایرانیان بر مبنای ویژگی‌های زبانی، مذهبی و مانند آن اشاره می‌کند و در ادبیات سیاسی استفاده می‌شود متولد صد سال اخیر است. به ویژه با حضور احزاب چپ و مارکسیست، البته آن‌ها به جای قوم از واژه‌هایی مانند خلق، ملیت‌های ایرانی و… استفاده می‌کنند و کمتر به کاربست مفاهیمی چون اقوام ایرانی اهمیت می‌دهند. 

«ایران کشوری تاریخی‌ست» یعنی چه؟

ما یک کشور تاریخی هستیم. در دنیا کمتر اندیشمندی هست که تردیدی در این موضوع داشته باشد. وقتی می‌گوییم ایران یک کشور تاریخی‌ست فقط به این معنی نیست که ما میراث دارِ میراث تاریخی ایران مانند مکان‌های تاریخی هستیم.

وقتی می‌گوییم ایران کشوری تاریخی‌ست یعنی در طول هزاره‌ها مردمانی در این سرزمین زندگی می کرده‌اند که واجد ویژگی‌های مشترکی بوده‌اند. ایرانی ها در طول این چند هزار سال ویژگی‌هایی داشته‌اند که آن‌ها را از سایرین جدا می‌کرده است مثلا تاریخ یعقوبی وقتی به ایران می‌رسد می‌گوید من در مورد ایران با توجه به علم زمانه می‌نویسم یعنی آنچه در آن زمان دور از عقل به نظر می‌رسیده را حذف می کنم.

اسطوره‌ها ایرانیان را به هم پیوند داده

ما اتفاقا روی این‌ها کار داریم. یعقوبی می‌گوید در روایات ایرانی بعضی از انسان‌ها در ایران خیلی عمر می‌کنند یا بعضی آدم‌ها روی شانه‌‌هایشان مار در می ‌آید یا… خب این اشاره به اساطیر ایرانی دارد داستان ضحاک ماردوش و فریدون با عقل زمانه جور درنمی‌آید اما اتفاقا موضوع ما همان‌هاست. 

دادخواهی کاوه آهنگر در ایوان ضحاک و در بند کشیدن ضحاک ماردوش توسط فریدون، اثری از محمد بهرامی

این‌ها همان عناصر اسطوره‌ای هستند که ایرانی‌ها را با هم متحد می‌کرد. یک زیست اجتماعی تاریخی طولانی مدت است. از دل همین‌هاست که نوروز درآمده، مهرگان و جشن سده درآمده و…

ایرانی‌ها شهرنشین بودند | مناسبات اجتماعی شهر منحصر به هم‌خون‌ها و هم‌تباران نیست

البته این جامعه‌ی تاریخی که بسیاری اشتراکات دارد دو مختصات مهم هم دارد که برای پاسخ به سوال شما مهم است. نکته‌ی اول اینکه در تاریخ ایران چند گروه حائز اهمیت‌اند. یک، شهر و جامعه‌ی شهری‌ست. اتفاقا این شهر با اسطوره‌ی ما یعنی کیومرث گره خورده که می‌گویند نخستین شهر ما را ساخت. ما شهرنشین بودیم. شهر محل متفاوتی از عشیره است. آنچه در شهرها تولید می‌شود به تمام گستره‌ی ایران از جمله طوایف می‌رود و نفوذ پیدا می‌کند. 

مثلا در میان عشایر بختیاری در تاریخ هست که نوعی شاهنامه خوانی رواج داشته است خب از کجا به آن‌ها رسیده؟! از شهر. حتی در مورد مناسکشان هم روایت‌هایی داریم مثلا آن جایی که بزرگی فوت می‌کند ساز و برگ او را بر اسبی در پیشاپیش جمعیت می‌فرستند.  این داستان عینا در شاهنامه هم تکرار شده. چرا این‌ها مهمند؟! چون این اسطوره‌ها ما را به هم پیوند می‌دهند. 

عزاداری عشایر بختیاری و اسبی که با ساز و برگ پیشاپیش جمعیت می‌رود

در شهر دیگر مناسبات اجتماعی فقط مربوط به هم خون‌ها و هم‌تباران نیست. ازدواج‌ها فراتر از خویشاوندی و تبار است و مربوط به جا‌به‌جایی جمعیت است.

ایرانی‌ها از شرق تا غرب ایران را پیموده‌اند | همراهی جابه‌جایی جمعیتی با جابه‌جایی زبانی و مذهبی

یعنی مردم ما از گذشته از شرقی‌ترین به غربی‌ترین نقاط ایران در رفت‌و‌آمد بوده‌اند. مثلا خواجه نصیرالدین طوسی نیشابوری‌ست اما کجا می‌رود؟ بغداد. کجا رصدخانه می‌زند؟ مراغه! نمی‌رود در تیره و قوم خودش چون جامعه‌ی ایران از آن فضاها گذر کرده است. 

نکته‌ی دوم این است که وقتی جامعه‌ی ایران شاهد جابجایی‌های جمعیتی‌ست معنایش این است که این «جا‌به‌جایی جمعیتی» با خودش «جا‌به‌جایی زبانی» و حتی «مذهبی» هم همراه می‌آورده.

ما می‌دانیم مردمان ایران تا چند صد سال گذشته بخش عمده‌شان سنی مذهب، حنفی و شافعی، بوده‌اند. می‌دانیم بخشی از مردم ایران در چند صد سال گذشته خوارج بوده‌اند. تاریخ است چه خوشمان بیاید چه نیاید. گروهی از مردم ما اتفاقا شیعه‌ی زیدیه بوده‌اند مثل حوثی‌های یمن که الان در یمن در حال به قدرت رسیدنند.

نمونه‌های اختلاط فرهنگی و زبانی ایرانیان در طول تاریخ | کرمانی‌هایی که قاجار به میاندوآب تبعید کرد و زبانشان تغییر کرد

این جابجایی جمعیت در کنار عوامل دیگر موجب می‌شود تغییراتی در جامعه‌ی ایران رخ دهد. دو نمونه‌ی معاصر می‌گویم و یک نمونه‌ی قدیمی‌تر. می‌دانیم آقا محمدخان قاجار وقتی با مردم کرمان مواجه می‌شود به دلیل حمایت آنان از لطفعلی خان زند آن‌ها را مورد تنبیه قرار می‌دهد اما یک گروه را می‌بخشد با این شرط که آن‌ها از کرمان خارج شوند. تبعیدشان می‌کند. حدود هزار خانوار که در اوایل دوره‌ی قاجار ابعاد خانوار کمتر از 6 یا 7 نفر نبوده به میاندوآب می‌روند که آن زمان نامش مرحمت‌آباد بوده است. یک سال طول می‌کشد تا این جمعیت از کرمان به میاندوآب برسند.

در زمان فتحعلی شاه قاجار البته شاهد برگشت گروهی از این جمعیت هستیم. عده‌ایشان هم در راه فوت می‌کنند. این گروه الآن در میاندوآب نام فامیلی‌شان کرمانی یا سیرجانی یا زرندی و… است. حالا ما دلیل این نامگذاری را می‌فهمیم.

کرمانی‌هایی که به میاندوآب آمدند فکر می‌کنید امروزه به چه زبانی صحبت می‌کنند؟! تا پنجاه سال قبل هم به لهجه‌ی کرمانی صحبت می‌کردند امروز ترک زبان شده‌اند. آیا این‌ها قوم ترک هستند؟!

نمونه‌ی مشابه این موضوع خانواده‌ی کاشانی در تبریز یا خانواده‌ی غروی در تبریز یا نام خویشاوندی گرجی در تمام ایران است. گرجی‌ها اصالتا اهل گرجستانند. در دوره‌های بعد به ویژه از زمان بدگمانی شاه عباس به قزلباش‌ها این گرجی‌ها وارد دستگاه حکومتی شدند و بعد در جای جای ایران پخش شدند. 

مردم شکاک کرد و کردزبان بودند اما امروز ترکی حرف می‌زنند

یا نمونه‌ی دیگر، ما در میان مردم کرد مردم شکاک را داریم. خیلی از مردم ایران در کتاب‌های تاریخی داستان اسماعیل سیمیتقو یا شکاک را شنیده‌اند. شکاک یک طایفه‌ست با یک گروه زبانی خاص.

اسماعیل سیمیتقو

بنابر بسیاری منابع تاریخی می‌دانیم کردزبانند اما امروز شقاقی شده‌اند و بخش عمده‌شان ترک‌زبانند. زبانشان دگرگون شده است.

آغاجاری‌ها امروز دیگر ترک نیستند

یکی از طوایف مهم ترک زبان که از آسیای مرکزی و از جانب شمال شرق وارد ایران شدند. ما می‌دانیم گروهی از این‌ها در کرمانشاه ساکن شده‌اند. خاندان شام‌بیاتی‌های کرمانشاه را نگاهی بیندازید. امروز بروید ببینید به چه زبانی صحبت می‌کنند. یا آغاجاری‌ها، آغاجاری‌ها عین همان طوایفند که از آسیای مرکزی آمدند. ترک نیستند امروز! الان در میان عشایر بختیاری زندگی می‌کنند و چند تیره‌شان لر بختیاری هستند.

این وضعیت حاصل در هم آمیختگی مردم این کشور است. ما دائما در حال درهم آمیختگی هستیم. هر کدام از مناطق شهری ایران را نگاهی بیندازید بخش مهمی از باشندگان آن متعلق به نقاط دیگری از کشور هستند.

کردهایی که به مازندران رفتند و امروز مازنی حرف می‌زنند

مازندران را من مثال می‌زنم. می‌دانیم گروهی از طوایف کرد به مازندران و شهسوار آمدند اما امروز مازنی صحبت می‌کنند. یک گروه مهم کرد داریم به نام ایل گلباخی که در دوران رضاشاه به اصفهان تبعید شدند. چه بسا تجزیه‌طلبان کرد از همین ایل هستنند و به کومله پیوسته‌اند. شاید بتوان درباره اصلات این طایفه هم صحبت کرد.

پس «قوم فارس» و «قوم ترک» و امثالهم از کجا آمد؟!

بنابراین جامعه‌ای تاریخی و شهرمحور بوده‌ایم که در هم آمیزی در آن صورت گرفته است. اما چرا بحث قومیتی وارد تاریخ ما شد؟! ما قوم ترک داریم؟! قوم فارس داریم؟!

ما می‌دانیم کشوری که امروز به نام روسیه شناخته می‌شود زمانی شوروی خوانده می‌شد و قبل از آن روسیه‌ی تزاری بود. این کشور تنها 500 یا 600 سال است که بر صحنه‌ی جغرافیای سیاسی کشور ظاهر شده است. اول بار هم در همین نقطه‌ای که امروز محل جنگ است ظاهر شده یعنی کی‌یف. این سرزمین طی بزرگ و گسترده شدنش همین جور از سرزمین‌‎های اطراف خود از جمله حوزه‌ی تمدنی ایران می‌بلعد. 

این روسیه‌ی تزاری بعد از شکست از ژاپن به مرور به سمت نابودی می‌رود. حزب سوسیال دموکرات در روسیه به رهبری لنین به فکرند که اگر این امپراطوری از هم پاشید و ما خواستیم تفکر خود را در این گستره‌ی جغرافیایی نشر دهیم با چه موانعی روبروییم؟! یکی از این موانع همین ملیت‌هاست. مثلا بادکوبه، ارمنستان، گرجستان، و بخش هایی از چچن، داغستان و… از حوزه‌ی تمدنی ایران بوده است. 

«دربند»، قدیمی‌ترین شهر روسیه با تباری ایرانی

توضیحی اینجا درباره‌ی دربند شهری در فدراسیون روسیه اضافه کنم. آقای پوتین در این شهر به عنوان قدیمی‌ترین شهر کشورش جشنی برگزار کرد. شهری که 2000 سال قدمت دارد. شهری که نامش ایرانی‌ست. سازه‌اش هم ایرانی‌ست. حتی روستاهایی آنجا هست که هنوز تبار ایرانی دارند و به زبان تاتی صحبت می‌کنند مثل اهالی پشت آستارا به پایین که تات‌زبانند. البته یهودی‌های تاتی هم آنجا حضور دارند که به زبان تاتی که یکی از زبان‌های ایرانی‌ست صحبت می‌کنند.

دژ ساسانی شهر دربند در روسیه

برگردیم به آن بحث روسیه. لنین، استالین را مامور می‌کند که راهنمای عملی برای شیوه‌ی مواجهه با سرزمین‌های متنوعی که در این امپراطوری روسیه که احتمال فرو ریختنش هم وجود دارد پیدا کند.

«مسئله‌ی ملی» استالین

استالین کتابی به نام مسئله‌ی ملی منتشر می‌کند. استالین می‌گوید ما به این ملت‌ها حق می‌دهیم جدا شوند و حق تعیین سرنوشت به آن‌ها می‌دهیم منتهی با این شرط که این جدایی در راستای منافع طبقه‌ی کارگر باشد. 

در تاریخ، قفقاز به تدریج برای روسیه مهم می‌شود. چرا؟! چون نفت کشف شده و باکو مهم‌ترین شهر نفتی جهان شده است. باکو یا همان بادکوبه که نامی ایرانی‌ست. این شهر پذیرای جمعیت درمانده‌ی ایران می‌شوند که به قفقاز برای کار مهاجرت می‌کنند. در دوره‌‎هایی حدود یک میلیون نفر کارگر ایرانی از تمام نقاط ایران داشتیم. مادربزرگ پدری خود من به قفقاز می‌روند درحالیکه خانه‌ی ما در کردستان بود. رد صدها خانواده‌ی ایرانی را در آنجا پیدا کردم. 

خب مارکسیست‌های ایرانی اینجا در قالب حزب همت و بعدا حزب کمونیست متولد می‌شوند و تئوری مسئله‌ی ملی را به زبان فارسی منتقل می‌کنند. این تنوع زبانی در ایران را هم مسئله‌ی ملی نام می‌گذارند و ادبیات تولید می‌کنند.

تولد فرقه‌ی دموکرات آذربایجان و جمهوری مهاباد | گفتار «جنبش‌های ملی» وارد ایران شد

اما به صورت عملی در سال 1320 در بخش شمالی ایران استالین تصمیم می‌گیرد امتیاز نفت شمال ایران به شوروی منتقل شود. برای این کار چطور باید به ایران فشار آورد؟! با تاسیس جنبش‌های ملی به قول آن‌ها که ما می‌گوییم قومی. فرقه‌ی دموکرات آذربایجان و جمهوری مهاباد تاسیس می‌شوند و برای اولین بار این گفتار را به ایران می‌آورند. 

تا اینجا از تاریخ گفتم و اما سوال شما: آیا ما در ایران واقعا قوم فارس داریم؟ آیا قوم به معنی فرهنگی آن در ایران داریم؟ پایه‌ی تاریخی و چپ این موضوع را بررسی کردیم پایه‌ی علوم انسانی‌اش را هم توضیح بدهیم. 

همزمان با گفتارهای مارکسیستی مسئله‌ی دیگری هم در دنیا اتفاق می‌افتد به ویژه در آمریکا و آن هم مهاجرت است. گروهی از ساکنین آسیا و اروپای شرقی به اروپا و خصوصا آمریکا مهاجرت می‌کنند. گروهی هم به عنوان برده یا بعدا مهاجر به آن‌جا مهاجرت کردند. این‌ها چه کسانی هستند؟! این‌ها اتنیک (ethnic) اند یعنی همان اصطلاحی که شما به کار می‌برید. گروهی‌اند که قبلا در اروپا یا آمریکا سرزمینی نداشته‌اند و مستقر نبوده‌اند. بعضا هم به دلیل رنگ پوست، زبان یا تبارشان دیگری شده‌اند. برای این‌ها اصطلاح ethno  را به معنی «غیریت»، «کافر» یا «نجس» به کار می‌برند. این واژه‌ی لاتین یعنی کسی که از ما نیست و مسیحی نیست. مانند همان عرب و عجمی‌ست که عرب‌ها به کار می‌بردند. 

مطالعات در این باره هم علاوه بر آنچه چپ‌ها وارد ایران کردند وارد می‌شود. مجموعه‌ی این واردات مسئله‌ی قوم و قومیت را در ایران می‌سازد.

با این توضیحات مجدد به همان سوال برگردیم: آیا ما در ایران قوم داریم؟ قوم را چطور تعریف می‌کنیم؟ کسانی که مثلا زبان متفاوتی دارند. خب زبان‌هایی که در ایران هستند فقط همین 4، 5 زبانی نیست که معمولا در ذهن همه هست.

مطالعات نشان می‌دهند همین الآن اگر فقط به زبان‌هایی که گویشور دارند رجوع کنیم و مطالعات در این مورد کامل شود گونه‌های زبانی درایران به حدود 1300 تا 1400 برسد. 

خب این به معنی آن است که ما 1300 یا 1400 قوم داریم؟! عده‌ای پاسخ می‌دهند که قوم فقط زبان نیست و مذهب هم هست. یعنی مثلا کردهای سنی مدهب و شیعه مذهب حسابشان از یکدیگر جداست. در تالش یا در میان بلوچ‌ها هم این مصداق دارد.

مفهوم «قوم» خارج از تجربه‌ی زیسته‌ی ایرانیان وارد شده

بالاخره مقصود از قوم چیست؟! به نظر می‌آید چون این مفاهیم خارج از تجربه‌ی زیسته‌ی ایرانیان وارد شده نیازمند مطالعه‌ی بیشتر است. به عبارت دیگر پاسخ قطعی به این سوال را کسی ندارد مگر نیروهای سیاسی. فقط تشکیلات سیاسی مانند فرقه دموکرات کردستان یا بقایای گروه‌های مارکسیست پاسخ دارند.

ما به صورت قراردادی گفته‌ایم کسانی که دارای ویژگی‌های خاص زبانی یا مذهبی بوده‌اند را می‌توانیم در قالب اقوام ایرانی تعریف کنیم. این هم یک قرارداد است و جامعیت و مانعیت لازم را ندارد.

رواج گفتار ایدئولوژیک و احساس تمایز بین ایرانیان دلایل ظهور قومگرایی در کشور

انصاف نیوز: چه سیاست‌هایی در دولت‌های مختلف باعث تقویت یا تضعیف قومگرایی شده؟

اول باید دید قومگرایی از نظر شما چیست؟! قومگرا به کسی می‌گوییم که برخلاف تجربه‌ی همزیسته‌ی ایرانیان یک عنصر را بر عناصر دیگر زبانی یا فرهنگی مرجح می‌کند. یعنی نوعی افراط در برجسته کردن بخشی از مختصات گروهی از ایرانیان مثلا مختصات زبانی.

قومگرایی بعد از ظهوردر دهه 20 چطور می‌تواند تقویت یا تضعیف شود؟! ببینید ما معمولا در دو دوره شاهد ظهور قومگرایی هستیم. یک دوره مربوط به زمانی‌ست که گفتاری ایدئولوژیک در کشور ما رواج پیدا می‌کند و موجب تقویت منازعات بین‌المللی می‌شود یعنی بین ایران و جهان چالش ایجاد می‌شود. طبعا رقبای منطقه‌ای یا فرامنطقه‌ای برای تضعیف گفت‌و‌گوی حاکم می‌خواهند از ابزاری استفاده کنند. یکی از ابزار آن‌ها استفاده از همین قومگرایی‌ست. مثلا در رقابت بین ایران و اسرائیل اگر ایران روی فلان گروه فلسطینی حساب باز می‌کند اسرائیل هم در ایران از فلان جریان ترک‌گرا حمایت می‌کند. 

شرط دیگر برای زمانی‌ست که در داخل تمایزی بین ایرانیان قائل شویم. مثلا بگوییم تمام ایرانیان می‌توانند رئیس جمهور شوند جز گروهی از آن‌ها. این گروه مذهب یا دین متفاوتی با دین و مذهب رسمی دارند. همین احساس مورد تبعیض قرار گرفتن می‌‍تواند قومگرایی را تقویت کند.

عامل دیگر دسترسی به امکانات یا توسعه است. به میزانی که شاخص‌های توسعه‌ی ما ناپایدار و ناموزون باشد قومگرایی فرصت عرض اندام پیدا می‌کند. وقتی این شاخص‌ها به گونه‌ای نیست که تمام ایرانی‌ها احساس برابری کنند حس محرومیت میان گروهی از ما برجسته می‌شود.

وقتی شاخص توسعه در استان‌های غربی یا در استان سیستان و بلوچستان به هر دلیلی شکاف عمده‌ای با سایر نقاط داشته باشد مردم آن منطقه امکان شنیدن صدای قومگرایی بیشتری را پیدا می‌کنند.

عامل دیگر افراطی‌گری مذهبی‌ست. شما تصور کنید روزی در صداوسیمای ما به مناسبت وفات حضرت فاطمه علیه خلفای راشدین برنامه‌ای پخش شود. چه اتفاقی می‌افتد؟! البته در صداوسیما تا به حال اتفاق نیفتاده اما از تریبون‌های دیگر رخ داده و همین‌ها هیزم به آتش قومگرایی‌ست.

عامل دیگر هم تاریخی‌ست. این امر حداقل 500 سال در ایران ریشه دارد. عامل عدم همپوشانی مرزهای سیاسی و تمدنی ایران است. با جدایی مناطقی از ایران و پیوستنشان به روسیه یا عثمانی و به خصوص در شرایطی که ایران هم قوی نبوده است قومگرایی در این مناطق مرزی شکل گرفت. 

باید به فروپاشی عثمانی و شوروی هم اشاره کرد. همین الان جنگ غزه و مسئله‌ی فلسطین نتیجه‌ی فروپاشی عثمانی‌ست. شما ببینید مرزهای کشورهای آفریقای شمالی را چطور کشیده‌اند یا سودان را نگاه کنید. طوری‌ست که انگار یک خط‌کش گذاشته‌اند و مرز را جدا کرده‌اند. 

با کنار هم گذاشتن این عوامل کنار هم به این نتیجه می‌رسیم که به طور خلاصه حکمرانی بد می‌تواند به قومگرایی دامن بزند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. مطلب بسیار درستی است و همه این مفاهیم و الفاظ را درباره ملت ایران باید کنار گذاشت. به قول حافظ:
    جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه / چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

    اما در این میان یک نکته باقی است و آن اینکه، زبان‌ها و فرهنگهای محلی ـ از جمله زبان و فرهنگ آذربایجان ـ در منازعه افراطیان، دچار آسیب شده است. سوال این است که آیا با استدلال‌هایی از جنس نوشتار حاضر، می‌توان اجازه داد فرهنگها و زبان‌های محلی در سایه تولیدات انبوه زبان رسمی تضعیف شده و نابود گردند؛ چیزی که متاسفانه در حال رخ دادن است!

    8
    6
  2. ایشان که بیشتر از همه در دام قومگرایی افتاده. در جای جای این مصاحبه از احقاق حقوق کردها و محق بودن آنها سخن رفته و در عوض تا توانسته قوم ترک را کوبیده! از حمایت اسرائیل از جریان ترک گرا گفته که سندی در این زمینه وجود ندارد ولی از پایگاههای متعدد و لانه های جاسوسی اسرائیل در کردستان عراق که ایران بارها آنجا را بمباران کرده حرفی نمی زند!

    8
    4
  3. سلام.مطلب جالبی بود . من در اصفهان زندگی می کنم ولی طبق گفته هایی که سینه به سینه نقل شده اجداد ما در زمان قاجار از مازندران به اصفهان آمده اند

    4
    3
  4. متاسفانه در صورت بندی و تحلیل تاریخی مساله ابهامات زیادی وجود دارد ، اینکه مورخان یونانی در اسناد مختلف از پارتها و پارسیان و الفاظی از این دست اشاره می کنند، منظورشان کدام قوم است؟؟ یا نقش طبقه دهقان را در ایران باستان بر می کاوید تا فرهیختگی را در شهر منحصراً نمی دید.
    حتی نوع جنگیدن اقوام ایرانی در کلمه پارتیزان باقیمانده.
    سوال اصلی این است وجود قوم پارس چه مشکلی ایجاد می کند؟ آیا با تقلیل نقش آن در یکپارچگی، سایر اقوام به رشد می رسند؟

    3
    1
  5. مساله اصلی قوم گرایی نیست، بلکه احقاق حقوق فرهنگی همه مردم است نه فقط انهایی که به زبان فارسی صحبت می کنند. ما کاری به اصل و ریشه مردم که از کچا تبعید شده یا مهاجرت کرده اند نداریم، ملاک ما زبان فعلی آنهاست که در خانه و خیابان به آن صحبت می کنند. طبق قانون اساسی این زبانها باید تریس شوند در مدارس.

  6. جناب هوشمند با اینکه مطلب قبلی شما از تجزیه طلبی حرف زد و از نظر من، مطالب نادرستی در رد قومیت داشت اما این جا مستدل تر و بهتر و منطقی تر حرف می زنید و شاید به نظر می آید.
    هر چند به نظر می آید شما غرض روزانه با غرض تقویت ملی گرایی به موضوع نگاه می کنید اما راهی اشتباه است.
    به نظر من حرف های شما تا حد زیادی درست است
    اما اصرار بر رد فهم قومیت طبق نکات آخرتان خودش موجب قومیت گرایی می شود.
    شما میگویی قوم گرایی مقوله جدیدی است که اشتباه است قومیت و طائفه گرایی به قدمت تاریخ ملل است فقط تحلیل و خودآگاهی و نامگذاری کنونی را نداشته است همان طور که در مورد سرمایه داری و سوسیالیسم صحبت می شود.
    اشکالات زیاد دیگر در دیدگاه شما وجود دارد که نیاز به بررسی جداگانه دارد.
    من قومیت گرایی با ویژگی زبان را هیچ منافاتی با ملی گرایی نمی بینم
    بروید شاهنامه را بخوانید ما از همان قدیم تیره ها و زبان های متفاوت داشتیم ولی همه خود را ایرانی می دانستند و کسی با کسی مشکل نداشته است و وظیفه شاه در وحدت این اقوام بود چطور ما الان نمی توانیم حرف از قومیت را تحمل کنیم و آنها را بکوبیم که شما با هم اختلاط داشته اید چیزی به اسم قومیت نبوده

    قومیت گرایی یک سازمان یک واحد اجتماعی است در تحکیم روابط، اگر از این منظر علمی و جامعه شناختی به گروه های اجتماعی نگاه کنیم مثل واحد زبانی، واحد قومی، واحد ملی، واحد تیره، واحد … بسیاری از حساسیت ها کاسته می شود این واحدها هزاران سال باعث تحکیم روابط بوده آیا الان مشکل زاست که کسی بگوید من قوم ترک یا فارس یا … هستم؟

  7. نکته دیگری که می خواهم بگویم نقدی بر روش شما در تحلیل تاریخی اجتماعی است که مشخص نیست روی چه اصلی است

    فارغ از این موضوع می دانیم در هر موضوعی تحلیل منطقی از تضاد ها شکل می گیرد تا یک سنتز ظهور کند
    تحلیل هگل بر تاریخ با توجه به این موضوع جالب است و راهگشا
    او تاریخ را با این منطق بررسی می کند که مقولات آن در یک تز و آنتی تز و سنتز حرکت می کنند
    خب اگر بخواهیم دقت کنیم وجود هر چیزی در تاریخ بر این منطق استوار است مثلا وجود قومیت گرایی
    آیا شما قومیت گرایی را در برابر ملی گرایی می بینید؟
    اگر چنین است شما دچار یک تحلیل اشتباه شده اید چون این دو مقوله از نظر ماهیت و وجود در اندازه هم نیستند که تقابل و تضادی بین این دو یافت البته نظر من چنین است که نیاز به تفسیر دارد

    در رابطه با موضوع شما می توان دو تز و آنتیک تز ساخت و بررسی کرد
    خوب بودن قومیت گرایی در برابر بد بودن قومیت گرایی
    یا
    وجود یا ناوجود قومیت گرایی
    و بررسی کرد که چه سنتزی در پی دارد

    با حرف های کوچه بازاری نمی توان ادبیات ملی گرایی را غنا بخشید

    البته خب ایرانی جماعت زیاد در زمینه منطقی کار و فکر کردن سابقه ندارد و عادت ندارند و فکر می کنند حرف زدن در موضوعی با چهارتا مثال و غرض ورزی و چیزی که حس می کنند درست است یعنی روشنفکری و اندیشمندی و متفکری

  8. نکته دیگر دیگر در مورد ملی گرایی
    ملی گرایی که در متن هم اشاره شده اسطوره و .. که همه می دانیم باید دقت کنیم این موضوع یعنی اسطوره بر مبنای اندیشه و احساس انسان در گذشته شکل گرفته و سینه به سینه منتقل میشده تا مشترکات تقویت شود
    به هر شکل در اسطوره آمال و امیدها، نیازها، ترس ها، خشم ها، ناراحتی ها و … جمعی نهفته است
    و ساخت دین ها هم بر این مبنا بوده اند
    اما اسطوره ها به معنای واقعی به گذشته یک جمع مربوط اند و جوامعی با کارکردهای خود را پوشش می دادند اما جوامع مدرن تا حد زیادی تغییر کرده اند
    به طور مثال عدالت و آزادی مفهوم جدیدی است و الان تبدیل به آرزو و آرمان یک ملت شده است، اسطوره های گذشته نمی توانند این ها را بازنمایی ذهنی و عینی کنند پس روشنفکر و متفکر اگر در فکر ملی گرایی (مردم پرستی) که به نظر من هم اصلی است لازم در زمان کنونی باید اسطوره های جدید یا قالب های جدید را بسازد تا بقیه واحدهای کوچک اجتماعی مانند قومیت خود را در آن خلط دهد
    به اسطوره سازی های آمریکایی ها با سینما دقت کنید و به سینمای ما دقت کنید
    یا در بازنمایی ذهنی و بعد عینی امیال و آرزوهای یک ملت در دوره مدرن مثل قهرمان کمک به مظلوم، قهرمان مبارزه با ظالم، قهرمان …
    به نظر شما اسطوره های باستانی می توانند ملت را در این مقوله ها متصل نگه دارند و آرامش بدهند ؟
    به نظر من خیر. عینیت آن ها ضعیف است
    مسائل بسیار باید تحلیل کرد تا قواعد راهگشا بر ملی گرایی اضافه کرد و با حرف هایی مانند این مقاله راه به جایی نمی بریم

  9. یکی از دلایل ضعف روشنفکری ما ایرانی ها در کمک به مردم (ملی گرایی) در نبود تحلیل قوی و با پشتوانه منطق ملی است و همچنین و مهم تر وارد نشدن این روشنفکران در میان مردم است
    چرا ملی گرایی منجر به انقلاب مشروطه یا انقلاب ۵۷ به شکست مواجه شدند و زحمات چیزی دیگری در آمد به نظر من نبود دو مقوله بالا بوده است
    و این موضوع باعث می شود توده به سمت و سوهایی برود که افراد نادان، سودجو یا استثمارگر و بیگانه بر ملت، خود را تحمیل کنند

    معلم، کارگر، زن خانه دار، خبرنگار، مسئول اداری، کشاورز و … و حتی روشنفکر ما بسیاری از مسائل مرتبط با رشد یک ملت را متوجه نیستند آموزش ندیده اند و نمی توانند ملی گرای و ملیت را با اسلامیت و قومیت و حکومت و … تفکیک داده و اولویت داده و تعهد قائل شوند مثلا همانطور که می بینید مردم ملی گرایی را افتخار به کوروش و … عینی می کنند عده ای او را فارس می پندارند و بر ملت ترک تاکید می کنند و این چنین زبان و قومیت تبدیل به ملیت می شود و تقابل درست می شود و ….

    این ها همه به نبود روشنفکر و به خصوص روشنفکر ملی است که توان تحلیل و بین مردم را ندارد و تازه همه چیز را به هم می ریزد مثل شما

  10. انصاف نیوز هم کامنت ها را دیر بررسی و تایید می کنید که یعنی به مخاطب اهمیت نمی دهید و هم با کوچکترین چیزی آنها را سانسور می کنید
    در حالی که بدون جذب مخاطب، کار رسانه ای معنا ندارد شما با این کارها دفع مخاطب می کنید
    فعال بودن مخاطب و اهمیت به آن باعث جذب مخاطب است و همچنین کامنت گذاری مطالب باعث اعتبار مطلب در گوگل می شود

    این قرار دادن ایمیل در کامنت هم بردارید چه فایده دارد فقط اذیت کردن است کسی بخواهد وارد کند که درست وارد می کند کسی هم نخواهد وارد کند که جعلی چیزی می گذارد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا