خرید تور تابستان ایران بوم گردی

انتخابات در نظام‌های اقتدارگرا

بیژن شیردل در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:

مقدمه

انتخابات نوعی فرآیند تصمیم ‌گیری رسمی است، که در آن افراد و شهروندان، فردی را برای در اختیار گرفتن مقامی سیاسی انتخاب می ‌کنند. بسیاری از سازمان ‌ها رهبران ‌شان را از طریق رایزنی و مشورت عمومی با اعضای خود انتخاب می‌ کنند. برای بسیاری از پژوهشگران انتخابات مشخصه سیاست ‌های دموکراتیک محسوب می‌ شود. نظام‌ های سیاسی در قرن بیستم «تا آنجایی دموکراتیک هستند که قدرتمند ترین تصمیم ‌گیرندگان جمعی آن‌ ها از طریق انتخابات آزاد، عادلانه و دوره ‌ای انتخاب شوند که در آن کاندیداها به روشنی و آزادانه برای آرا رقابت می ‌کنند و تقریبا تمام افراد بالغ حق شرکت در انتخابات را دارا هستند.»

در نگاه اول ماهیت برگزاری انتخابات با اقتدار گرایی در تضاد به ‌نظر می ‌رسد، اما در عمل بسیاری از حکومت ‌های اقتدار گرا در سطوح مختلف انتخابات برگزار می ‌کنند و انواع منابع قدرت را از این طریق تقسیم می ‌کنند. 

حکومت ها ممکن است قوانین انتخاباتی را طوری تغییر دهند که سهم رأی جناح منسوب افزایش یابد یا این که ممکن است قوانینی وضع کنند که از جنبه ‌های گوناگون به ضرر اپوزیسیون باشد یا بین آنها تفرقه بیندازد و مشارکت رأی‌دهندگان را افزایش دهد، امری که حکومت را محبوب و شکست ‌ناپذیر جلوه خواهد داد.

حکومت ‌های اقتدار گرا به این دلیل دست به برگزاری انتخابات می ‌زنند که تقریبا از پیروزی در آن مطمئن هستند و خود انتخابات نیز اهداف موثر و فراوانی را برای حکومت محقق می‌ کند بنابراین شواهد و نشانه های دموکراسی مشاهده نمی شود و همزیستی انتخابات و اقتدارگرایی به این منوال لزوما باعث بوجود آمدن دموکراسی نیست.

انتخابات از منظر حاکمان اقتدارگرا

در برگزاری انتخابات در حکومت های اقتدارگرا محدود بودن اشکال رایزنی عمومی وجود دارد. این انتخاب ‌ها از این حیث محدود هستند که امکان گزینش معنی ‌دار حاکمان را به شرکت کنند گان در انتخابات نمی‌ دهند. در واقع با طراحی این شکل از نظام انتخاباتی، مجرا های پایین به بالایی که از طریق آن حکومت شوندگان به حاکمان متصل می‌ شوند، شکل غیر توسعه ‌یافته و ابتدایی به خود می ‌گیرند. این امر در رقابت محدودی که در این ساختار انتخاباتی وجود دارد آشکار است. ورود به رقابت انتخاباتی برای تمام نیروهای سیاسی جامعه امکانپذیر نیست و این روند به شدت توسط گروه حاکمی که نقش نگهبان دروازه (انتخابات) را برعهده دارد، کنترل می‌ شود. به طور مثال از ورود بسیاری از کاندیداها در انتخابات ممانعت به عمل می‌ آید، مگر آن‌ هایی که توسط خود حکومت معرفی شده یا تایید شده باشند. حکومت همچنین ممکن است حق رای عمومی را بپذیرد اما به شکلی همزمان ارزش رای ‌گیری و آرا را با محدود کردن گزینه ‌های سیاسی کاهش داده و به این ترتیب انتخابات در محدوده ‌های سفت و سخت و محدودی برگزار شود. 

اینگونه عملکردها این اطمینان را برای حکومت ایجاد می‌ کند که انتخابات گزینه ‌های بدیلی برای حکومت کنونی یا قوانین نهادی و اساسی که بازی سیاسی بر مبنای آن‌ ها صورت می‌ گیرد را در مقابل رای دهندگان قرار نخواهد داد. در حقیقت هدف از برگزاری چنین انتخاباتی بیشتر پیشگیری از نارضایتی عمومی از طریق رو کشی ظاهری از انتخاب و نمایندگی است. تحمل و پذیرش اپوزیسیون محدود شده نیز معمولا با هدف تقویت این نمای ظاهری به کار می‌‌رود، که البته این گفته به معنی این امر نیست که این فرآیند امکان معکوس شدن ندارد، بلکه احتمال ظهور و تقویت گروه ‌های اپوزوسیونی که به دنبال تهدید استیلای گروه تثبیت شده حاکم باشند، همواره وجود دارد. 

دو عامل یا وضعیت امکان پیروزی تقریبا قطعی حکومت وقت را در انتخابات حکومت ‌های اقتدار گرا فراهم می ‌کند. «در واقع حکومت کنونی زمانی دست به برگزاری انتخابات می‌ زند که مزایای سرشاری را از طریق انحصارش بر منابع دولتی به دست آورده و در کنترل و قبضه خود درآورده است». انحصار منابع به این معنی است که نظام‌ های حاکم، در موقعیتی قرار دارند که امکان اهدای پاداش به حمایت ‌کنندگان و نیز توزیع غنایم دولتی به تعداد فزاینده‌ای از افراد را به منظور کسب پشتیبانی دارا هستند. 

کنترل مزایای دولتی علاوه بر موارد ذکر شده به ایجاد پیوندهای گسترده بین حاکمان و شهروندان در دنیای اقتدار گرایان کمک می ‌کند. پیوندهایی که به روابط «حامی/ پیرو» معروف هستند. این روابط شامل تبادل کالا و خدمات بین بازیگرانی (در موقعیت) نابرابر است. حامیان نیازهای سیاسی پیروان، نظیر امنیت و مراقبت فیزیکی، غذا، دارو و کار را فراهم می ‌کنند. در عوض پیروان نیز، به طور مشخص، رای به حامیان خود داده و علاوه بر این و به شکل کلی ‌تر رضایت سیاسی و یا نیروی کار وفادار را برای حامیان خود تدارک می ‌بینند. وابستگی مادی پیرو به حامی اغلب به معنی این است که پیروان بر خلاف ترجیحات خود رای داده و سلطه حزب برگزیده را بر مقام ‌های دولتی تثبیت می ‌کنند.

انحصار حکومت ‌های اقتدار گرا به وسایل اجبار نیز این قدرت را به آن‌ها می‌دهد که با دستکاری کردن انتخابات از نتایج دلخواه خود مطمئن شده و اقدامات کم و زیادی را بدون ترس از مجازات و زیان خاصی انجام دهند. دستکاری انتخاباتی تنها در صندوق رای نخواهد بود و روش‌ها و عملکردهای متعددی را که اغلب همراه با ممانعت آشکار از رقابت معنی‌دار انتخاباتی است را شامل می‌شود. 

انتخابات اهداف و عملکردهای متعددی را برای این حکومت‌ها انجام داده که به آن‌ها اجازه می‌دهد که در عین حالی که تسلط خود را بر قدرت تحکیم می‌بخشند، تمامیت و یکپارچگی خود حکومت اقتدارگرا را نیز تثبیت کنند.

چهار هدف را می‌توان در این ارتباط شناسایی کرد:

۱- ارتباطات
۲- اطلاعات
۳- مشروعیت
۴- سوپاپ اطمینان 

ارتباطات به این امر اشاره می‌کند که حکومت‌های اقتدارگرا تمایل شدید خود را به انفعال و سکون سیاسی از طریق دسترسی یکجانبه خود به مردم و صدور و ترویج دستورات و توجیهات اجرایی می‌کنند و از این طریق انتظارات و رفتارهای مد نظر خود در حال و آینده را شکل می‌دهند. اطلاعاتی که حتی از انتخابات غیررقابتی و نیمه رقابتی فراهم می‌شود ارزش فزاینده‌ای برای حکومت دارد. برای مثال حمایت غیرمعمول از کاندیداهای اپوزوسیون، خودداری شهروندان از رای دادن و یا آرای باطله، گروه حاکم را از نارضایتی عمومی آگاه می‌کند.

علاوه بر آن فرآیند انتخابات ممکن است به حاکمان این موضوع را نشان دهد که پشتیبانی از آن‌ها برخلاف اپوزوسیون ضعیف بوده و به این ترتیب آن‌ها می‌توانند پیش از اینکه این عدم تعادل از کنترل خارج شود، آن را مهار کنند. به شکلی مشابه انتخابات می‌تواند به حاکمان اطلاعاتی را در باره شایستگی و وفاداری کادرهای حزبی خودشان بدهد.

سومین عملکرد انتخابات این است که به حاکمان اقتدارگرا کمک می‌کند تا بتوانند در مقابل چشمان مدافعان دموکراسی در داخل و خارج، مشروع و دموکراتیک به نظر برسند. به بیان ساده‌تر، انتخابات حداقل در سطح ظاهری می‌تواند به نشانه‌ای از رفتار خوب و مناسب با شهروندان و حرکت در جهت صحیح قلمداد شود. در نهایت اینکه انتخابات می‌تواند در راستای کاهش فشار برای تغییر حکومت اقتدارگرا عمل کرده و به این معنی به عنوان سوپاپ اطمینان عمل کند. برای مثال انتخابات می‌تواند توهم گوش دادن به نظرات مردم را القا کند، یا به فرصتی برای منزوی سازی، ایجاد چند دستگی و حتی جذب همکاری نخبگان اپوزوسیون بدل شود. در نهایت چنین انتخاباتی می‌تواند به حاکمان کنونی و مسلط جهت انطباق، بازسازی و حتی استحکام بیشتر در کنترل سیاسی کمک کند.

با توجه به مطالب ذکر شده، شاید شگفت‌انگیز به نظر نرسد که حاکمان اقتدارگرایی که انتخابات برگزار می‌کنند، به طور متوسط طولانی‌تر از آن‌هایی که این کار را انجام نمی‌دهند، در قدرت باقی می‌مانند.

به شکل خلاصه اگر ارتباط و پیوند بین حاکمان و شهروندان را در کل به شکل فرآیند وابستگی و تاثیرگذاری متقابل ببینیم، در این صورت انتخابات اقتدارگرایانه نوع ضعیف شده‌ای از مکانیسم ارتباطی جامعه با دولت خواهد بود. نمایندگی سیاسی و پاسخ‌گویی حکومتی نیز به همین ترتیب ضعیف خواهد ماند. با این حال و به گونه ‌ای پارادوکسیکال ، دلیل مهمی که برای برگزاری انتخابات اقتدارگرا وجود دارد کمک به تضمین این امر است که گروه حاکم جهت حفظ و نگهداری قدرت و دولت به افراد تحت حکومت خود نیازی ندارد.

دلایل و کارکرد های انتخابات از نظر حاکمان حکومت‌ های اقتدار گرا:

• جذب نخبگان، فعالان حزبی یا گروه ‌های اجتماعی تاثیرگذار 

• تقسیم کرسی ‌های قدرت بین حامیان حکومت 

• آوردن مردم را به پای صندوق ‌های رأی

•  نمایش  اقتدار و مشروعیت برای نظام اقتدار گرا 

•  اعطای قدرت محدود سیاست ‌گذاری و دسترسی محدود به منابع دولتی به افرادی خارج از دایره خودی‌ ها 

• ورود نظارت ‌شده‌ ی برخی از گروه‌ های غیرخودی به سطوح پایین حکومت و ایجاد شکاف بین مخالفان (تفرقه بین مخالفانی که اجازه ‌ی شرکت در انتخابات را می ‌یابند و آنهایی که کنار گذاشته و رد صلاحیت می ‌شوند) 

• کسب اطلاعات از فضای اجتماعی و ذائقه مردم با رصد کردن کارزار های انتخاباتی و شناسایی میزان مشارکت مردم و نتایج رأی ‌گیری و شناسایی پایگاه ‌های حامیان و مخالفان و میزان گستردگی و وفا داری حامیان 

• کاهش احتمال اعتراض خشن مخالفان علیه حاکمان و قیام فقرا علیه ثروتمندان 

شهروندان و انتخابات حکومت‌های اقتدارگرا

انتخابات در حکومت ‌های اقتدار گرا برخی از منافع انتخابات دموکراتیک را برای شهروندان دارد. می ‌تواند موجب هم‌ جهت شدن سیاست ‌های حکومت با خواست شهروندان شود. با برگزار شدن انتخابات مردم فرصت پیدا می ‌کنند اولویت ‌های خود را به صراحت بیان کنند و به حکومت علامت دهند که در صورت تمرکز روی چه سیاست ‌هایی نارضایتی اجتماعی کمتر خواهد شد.

در نظام‌ های تک حزبی، ممکن است کارکرد انتخابات به مناسکی برای نمایش قدرت و پشتیبانی مردمی از حکومت تبدیل شود. مردم با انتخاب بین دو گزینه نزدیک و نزدیک تر به حکومت وفاداری خود را به حکومت نشان خواهند داد.

شهروندان تحصیل کرده در انتخابات:

 کمک شهروندان تحصیل کرده ( دارای تحصیلات دانشگاهی و یا دارای بینش سیاسی-اجتماعی) با حضور در انتخابات و احتمال رای دادن اعتراضی به بیشترین فاصله به حکومت به ارتقا دموکراسی با عوامل زیر خنثی خواهد شد:

• عدم امکان اثرگذاری معنا دار بر توزیع قدرت : مهندسی انتخابات و …

• قراردادن شهروند تحصیل کرده بر سر دو راهی بازی دموکراتیک یا کناره جویی از انتخابات.

شرایط در حکومت های اقتدارگرایی که انتخابات برگزار می کنند

به ‌رغم گردش محدود قدرت در نهادهای انتخاباتی، نیروهای نزدیک به حاکمیت همچنان انحصار منابع بزرگ مالی و نظامی را در اختیار خود نگه‌ می ‌دارند و دست بالای خود نسبت به رقبای غیر خودی را حفظ می‌ کنند. 

مقامات انتخابی در نهایت قدرت سیاست‌گذاری اندکی دارند، اما به دلیل شفافیتِ کم و حاکمیت ضعیف قانون، نقش میانجی بین شهروندان و دولت را ایفا می‌کنند. به این ترتیب در نظام‌های اقتدارگرا انتخابات صرفاً نمایشی برای به قدرت رساندن فهرستی از پیش تعیین شده نیست، بلکه سازوکاری برای نوعی «حامی پروری رقابتی» هم محسوب می‌شود. 

نامزدها برای برعهده گرفتن نقش میانجی در روابط حامی‌پرورانه‌ی حکومت با مردم به با یکدیگر رقابت می‌کنند و در مقام نماینده‌ی پارلمان و یا عضو شورای شهر به نوعی واسطه برای توزیع منابع محدود دولتی بین شهروندان تبدیل می‌شوند. در چنین الگویی بررسی رفتار رای دهندگان، نامزدها و مقامات حکومتی اهمیتی کلیدی می‌یابد.

تأثیر اجرای قوانین و ساز  و کار صحیحی در انتخابات

همکاریِ راهبردی میان رأی‌دهندگان و نامزدها (سازوکاری که قوانین انتخاباتی از طریق آن بر نظام‌های حزبی تأثیر می‌گذارد) تنها به شرطی مؤثر است که اصول انتخابات دموکراتیک (اطلاعات درست و ثبات قوانین) رعایت شود. رأی‌دهندگان و نامزدها به اطلاعات نسبتاً درستی درباره‌ی ترجیحات رأی‌دهندگان و کاراییِ نامزدها احتیاج دارند. اما ممکن است که به دست آوردن این اطلاعات دشوار باشد زیرا در این نظام‌ها رأی‌دهندگان نظرِ واقعیِ خود را پنهان نگه می‌دارند، سازمان‌های مستقل به ندرت نظرسنجی‌ انجام می‌دهند و نتایج آن را منتشر می‌کنند، و رسانه‌ها نمی‌توانند آزادانه درباره‌ی صاحب‌منصبانِ حاکم و رقبای آنها گزارش دهند. علاوه بر این، احزاب حاکم به تقلب ــ از جمله پر کردن صندوق‌های رأی و دستکاری در روند تجمیع آرا ــ متوسل می‌شوند و در نتیجه مجموع آرا را به شکل چشمگیری تغییر می‌دهند. اگر رأی‌دهندگان از تقلب مطلع باشند (که اغلب چنین است) در این صورت شک و تردیدها درباره‌ی استناد به نتایج رسمیِ انتخابات به عنوان شاخص میزان حمایت مردم از نامزدها و احزاب افزایش می‌یابد. 

نهادهای حافظ اقتدارگرایی

• تشکیل شورایی مشورتی شامل چهره‌هایی که قدرتشان بالقوه شخص حاکم را تهدید می‌کند. 

•  تشکیل مجلس قانون‌گذاری که طیف‌هایی از مخالفان 

• ایجاد ساختارهای ائتلاف‌ساز 

• توزیع رانتهای خاص و اعطای حق سیاست گذاری به نمایندگان

• اجازه به طیف های خاص از سیاستمداران جهت شرکت در انتخابات و اجازه قانون گذاری در محدوده مشخص

• عدم اجازه به ابراز مخالفت با ادعای تاثیر در مشارکت مردم

نقش حزب حاکم و احزاب دیگر

اما کماکان احزاب اقتدارگرا، کاراترین ابزار این حکومت‌ها برای نفوذ به جامعه هستند. اعضای حزب حاکم، حمایت مردم را برای حکومت بسیج و رفتار آنها را کنترل می‌کنند. حزب برای حامیان حکومت مسیری برای پیشرفت شغلی و بهره‌مندی از مزایای عضویت در شبکه‌ی پایدار حامی‌پروری را فراهم می‌سازد. بعلاوه، حزب به گروه‌های خاصی رسمیت و امکان می‌دهد تا مطالبات خود را از حکومت پیگیری کنند. اما درصورتی که فشارها از سوی جامعه بیش‌تر شود، راهبرد استفاده از یک حزب یا جبهه‌ی واحد دیگر به‌ کار نمی‌آید و رهبران اقتدارگرا ناچار خواهند شد تا به فعالیت چند حزب در مجلس قانون‌گذاری رضایت دهند. از این روست که برخی از حکومت‌های اقتدارگرا اقدام به برگزاری انتخابات چند‌حزبی، البته به‌شدت کنترل‌ شده، می‌کنند. با این حال، باید گفت که حضور احزاب مستقل در انتخابات برای حکومت اقتدارگرا مثل شمشیر دو‌لبه عمل می‌کند، زیرا ممکن است در مواقعی حاضر به همراهی با حاکمان نشوند و ساز مخالف بزنند.  

این نمونه و تجربه‌های مشابه نشان می‌دهند که برخی راهبردها برای اقتدارگرایان چندان هم بی‌هزینه نیست. اینها سوای مکانیسم‌های معمولی هستند که از طریق آن تلاش رهبران اقتدارگرا برای خنثی‌ کردن تهدیدهای داخلی به خطا می‌رود. ممکن است نیروهای امنیتی در نظارت بر رفتار مردم و تخمین قدرت نیروهای مخالف دچار اشتباه شوند. ممکن است برخی از مدیران نظام از وضعیت واقعی جامعه با خبر باشند اما شخص حاکم در حلقه‌ی افراد «بله قربان گو» از اخبار منفی بی‌خبر بماند. همچنین ممکن است برخی از رهبران اقتدارگرا بیش از حد خوش‌بین باشند یا لجوجانه باور داشته باشند که می‌توانند تنها با زور و سرکوب، نیروهای مخالف را سر جایشان بنشانند. در چنین وضعیتی است که اقتدارگرایان نهادهایی می‌سازند که نه تنها قدرت مهار مخالفان را ندارند بلکه مسیر سرنگونی را هموار می‌کنند. 

• نقش احزاب در نظام های اقتدارگرا:

• وزنه مهار کننده ارتش

• افزایش مشروعیت نخبگان نزدیک به حکومت

• گرداوری اطلاعات و منابع مالی و عضو

• امکان دسترسی حامیان حکومت به پول و شغل و رانت

• تشکیل زنجیره وفاداران به حکومت کشور

• کاستن انگیزه شورش فرودستان

• سازماندهی در تظاهرات و نمایش قدرت به ناظران خارجی

• سلب امکان یارگیری مخالفان

و در نهایت عدم برگزاری انتخابات آزاد باعث دوری گزینی تحصیل کرده ها از انتخابات و ناامیدی نسبت به آینده سیاسی کشور خواهد بود.

عواقب توسل به سیاست اقتدارگرایانه

تضعیف نهادهای لیبرال و عدم محبوبیت و اختیارات فرا قانونی و ادامه حکومت در ظاهر دارای ویژگی های نهاد دموکراتیک اما توسل به سیاست های اقتدار گرایانه برای تضمین بقای خود، عدم حاکمیت قانون اساسی و عدم ثبات نظم سیاسی ( دولت سازی ناموفق) و عدم دسترسی به آستانه درآمدی ثبات دموکراسی و باقی ماندن معضلات اقتصادی و اجتماعی شدید باقی مانده از حکومت های گذشته موجب زوال حکومت اقتدار گرای دارای تایید اکثریت مردم و ظهور دیکتاتوری ضعیف خواهد شد در نهایت عقب گرد آرام حکومت دموکراتیک (یا در آستانه دموکراسی) باعث تشکیل نهادهای غیر رسمی و در نهایت فرهنگ اقتدار گرا تعیین کننده گردش کار سیاسی کشور خواهند بود.

کودتای خاموش

حرکت تدریجی به سوی اقتدارگرایی 

• گسترش طلبی قدرت اجرایی (تضعیف دموکراسی از طریق مصوبات دموکراتیک اکثریت حامی دولت):

رهاسازی نظام اقتدار گرا از قید و بند های قانونی همچون همه پرسی و دست زدن به مجموعه ای از تغییرات نهادی و قطع دسترسی مخالفان در به چالش کشیدن دولت در نهایت باعث تغییرات نهادی مورد نظر دولت به دست رای عمومی یا منتخبان مردم می شود. 

• دست کاری راهبردی (شروع مدتها پیش از رای گیری):

• جلوگیری از دسترسی رسانه ها به اطلاعات مربوط به انتخابات.

• استفاده از منابع مالی دولت برای رقابت انتخاباتی.

• رد صلاحیت نامزدهای مخالف.

• گزینش اعضای کمیسیون برگزاری انتخابات

درنهایت:

عقب گرد دموکراسی با حمله به ارزش های دموکراتیک و از کار افتادگی رسانه ها و جامعه مدنی منجر به تضعیف نهادهای دموکراتیک و عادی سازی تخلفات صاحبان قدرت و تضعیف تدریجی مکانیسم های نظارت و فروپاشی دموکراسی خواهد شد بنابراین برگزاری انتخابات و حتی رای دادن به جناح دورتر از حاکمیت باعث تقویت نهادهای دموکراتیک نمی شود.

منابع

چکیده مقالاتی از: دارون عجم اوغلو و نانسی برمیو ● ناتاشا لیندشتاد و اریکا فرانتس ● ماتیس بوگاردس ● کوین کروک و همکاران ● یوناتان مورس ● ریچارد اسنایدر● ادموند مالسکی و همکاران ● جنیفر گاندی ● ادم پرزورسکی ● الن لاست-اوکار ● میلان سوولیک و کارلز بوش ● باربارا گِدِس ● بئاتریس ماگالونی با ترجمه: امیرحسین مهدویان

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا