خرید تور تابستان

«بگذارید این وطن دوباره وطن شود»

محمدعلی محمدی قره‌قانی، جامعه‌شناس، در کانال تلگرامی خود نوشت: «شعر زیبای لینگستون هیوز با دکلمه دلنشین احمد شاملو یادش گرامی که می‌گفت:

بگذاريد اين وطن دوباره وطن شود.

بگذاريد دوباره همان رؤيايى شود كه بود.

بگذاريد سرزمين بزرگ و پرتوان عشق شود.

دوست دانشمندی دارم که گرایشات مارکسیستی- توده‌ای دارد. می‌گفت مائو در زمان خودش از ترس امپریالیسم و آمریکا، دور کشور چین را حصار سیاسی محکم‌تری از دیوار بزرگ کشید و چنان قحط‌سالی‌ آمد که ملخ بوستان می‌خورد و مردم ملخ و چینی‌ها به هرجنبده‌ای از حشره تا سگ هجوم می‌آوردند تا زنده بمانند. این که امروزه به عنوان سبک غذای آنان یاد می‌کنیم، نه! تنها راه حل زنده ماندن بوده است.

از آن انقلابی که با مردم چین چنان کرد، هیچ به نیکی یاد نمی‌شود. اما وقتی دن‌شیاپنگ آمد، دوره مائو را با اعدام همسر سوپر انقلابی او که برای خودش دارو دسته‌ای راه انداخته بود، پشت سر گذاشت و می‌گفت، روزنامه تایم عکس روی جلد خودش را به کاریکاتوری اختصاص داد که دن‌شیاپینگ یک گام بلند به آنطرف دیوار چین برداشته که منظور تعامل با غرب و رفع تحریم‌ها بود. این که امروزه می‌بینیم شهروند چینی در جهان عزت و شرف پیدا کرده و شادمان، به عنوان توریست در تمام دنیا پراکنده هستند و جولان افتخار شهروندی چین را می‌دهند، حاصل همان گام بلند است.

اما روسیه هنوز هم اسیر دیکتاتورهای کوتوله‌ای است (منظورش پوتین و مدودف)، که آن امپراطوری عظیم و گاهی عزیز در تاریخ را امروز به باتلاق مذلت اوکراین و تورم و فقر فرو برده است. وضعیت کره شمالی را هم که مردمانش علف می‌خورند چاشنی بحث کرد و پرسید؛ راستی اگر مبارزه با امپریالیسم به چنین نتایجی ختم شود، چه فضیلتی دارد؟

ایران ما اما یک بار دیگر از ورطه هلاکت پا پس کشید! گاهی تاریخ انگار نقش تقدیر را بازی می‌کند که بر خلاف آنچه در اگزیستانسیالیسم این روزها می‌گویم که اراده و انتخاب، اما حوادث، تقدیر تاریخی ملتی را رقم می‌زند. وقایع پی در پی به قدرت رسیدن پزشکیان برای ایران امروز از آن گونه تقدیرهاست. گویی که سرنوشت، او را پرورش داده و آماده کرده بود که اینجا و امروز به تاریخ ایران هدیه کند.

رئیس جمهوری که شبیه هیچ‌کدام از روسای جمهور قبل از حودش نیست. مثل هاشمی خود را نفر قدرتمند ایران نمی‌داند، مثل خاتمی لفاظی‌ جامعه مدنی از روی کتاب‌های ترجمه نمی‌کند، مثل روحانی آدم امنیتی پیچیده نیست که همه را بازی دهد، مثل احمدی‌نژاد توهم مدیریت جهان را ندارد و مثل رئیسی که واگرایی ملی در قالب خالص‌سازی راه انداخت هم نیست! او ساده و صمیمی است! کسی است که حالا حرف و عملش به دل ایرانی‌ها می‌نشیند. نه فقط به دل مردم که به دل حاکمیت هم نشسته و اتفاق مهمی در تاریخ تحولات سیاسی ایران در چند دهه اخیر افتاده است.

برای اولین بار رهبری، در انتخاب بین یک جریان به شدت انقلابی و یک فکر اصلاح‌طلب، دومی را برگزید، راه او را باز کرد، حتی به نماد اصلاح طلبی او در کابینه، دست نزد! معاون رئیس جمهور اهل سنت برای اولین بار برگزیده شد. حضور زنانی با پرچم مطالبات زنان ایران در کابینه، بسیار معنادار شد.

دوستم که ضد رای بود و مخالف همه چیز، می‌گفت بعد آمدن پزشکیان نگاهم را از بیرون بریده و به اقدامات او در داخل دوخته‌ام و اندک امیدواری در من پیدا شده. دیگر تلویزیون ایران اینترنشنال شب و روز در منازل روشن نیست! رضا پهلوی و سایر لیدرهای گفتمان سرنگونی خارج نشین، به حاشیه رفته و سکوت کرده‌اند. معلوم شد مردم ایران بهتر از رهبران سیاسی اپوزیسیون سیاست و کنشگری سیاسی را بلدند و انتخابی آگاهانه و حساب شده کردند.
اینها عناصر تغییر است، بگذار بگویند نمایش و فریب است، اما علم توسعه می‌گوید؛ تغییر همین است! حتی اگر نمادین باشد.

آری! اعزام سریع هیات ویژه به لاهیجان، بازگشت اساتید و دانشجویان اخراجی، لغو گزینش‌های خالص‌سازانه، بازپس‌گیری تمام شکایات از رسانه‌ها، گفتگوهای جدی و منجر به نتیجه ولو ناقص در مورد محصورین، ثبات نسبی بازار و ایجاد امیدواری و اعتماد، فقط نتیجه اقدام یکماهه یک رئیس جمهور صمیمی است که توانسته هم‌زمان اعتماد رهبری و مردم را جلب و امنیت ملی در سایه امیدواری به تغییرات در کشور را تامین کند.

نامه عباس عبدی به خاتمی، از آن تغییرات بسیار مهم بود که باید تحلیل شود. او می‌گوید؛ تغییر بزرگی در آرایش نیروهای سیاسی در ایران رخ داده است. از تکرار دائم تقابل دولت با حکومت خشنود نیست و به عنوان نماینده مهمی از جریان اصلاح‌طلبی، همراهی کنونی دولت و حکومت را به عنوان الگو به دیگران هم توصیه می‌کند.

ایران در حال تغییر و پیشرفت است، اما هم‌زمان، حمله به نمادهای تغییر، به وحدت و همدلی، از طرف اپوزیسیون برانداز خارج‌نشین و جریان خالص‌ساز داخل هم با شدت ادامه دارد که دوست دانشمند من زیر لب می‌گفت؛ کاش بگذارند این وطن دوباره وطن شود!»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا