خرید تور نوروزی

به تاریخ خیانت نخواهیم کرد! /غلامعلی رجایی

به گزارش انصاف نیوز، غلامعلی رجایی در وبلاگ خود نوشت: داشتم جلد سوم کتاب دیدگاههای مرحوم آیت الله العظمی منتظری رحمه الله علیه – کتابی که آنگونه که شنیده ام متاسفانه  حتی در این دولت اجازه انتشار ندارد! –  را مرور می کردم که رسیدم به این فراز از بیانات آن فقیه عالیقدر:
“یک وقتی من به مرحوم امام خمینی گفتم : آقا، یک کسی است می گوید من با – مسعود – رجوی – رهبر سازمان منافقین خلق – رفیقم. به او هم علاقه دارم و از آخوندها و حتی آیت الله خمینی خوشم نمی آید اما می خواهم دنبال کسب و کارم باشم و کاری هم با شما ندارم، آیا این شخص باید در زندان نگهداری شود یا آزادش کنیم؟ ایشان گفتند: برای چه نگهش داریم؟ من نه خدایم، نه پیامبر، نه امام معصوم حالا من را قبول ندارند، نداشته باشند. وقتی قصد ضربه زدن ندارد، برود دنبال زندگی اش با هر عقیده ای که دارد. (دیدگاهها – جلد سوم – اثر منتشر نشده! صفحه 284 )”
با خودم گفتم کاش:
–         آنانی که این روزها نیش قلمشان را متوجه حوادث دوران امام کرده اند و هر اشتباهی در آن دوران را به غلط یا صحیح پای ایشان می نویسند و محکوم می کنند،
–         آنانی که برخوردهای امنیتی و حراستی و… سالهای پس از امام را برنمونه هایی از دوران حکومت ایشان تطبیق و مشابه سازی و در نهایت توجیه می کنند،
–         آنانی که نه  قبول نداشتن ولی فقیه، بلکه رد بعضی نظرات ایشان یا انتقاد به ایشان را چیزی در حد کفر و ارتداد و انحراف و دگراندیشی و … دانسته و می دانند،
–         آنانی که نام بردن از منتظری و موسوی و کروبی و خاتمی و علاقه به آنان را جرمی آشکار می دانند،
–         آنانی که در اواخر عمر مرحوم عسگراولادی به او تاختند که چرا در تغییری آشکار با مواضع گذشته اش از موسوی و کروبی با عنوان برادرم موسوی و کروبی یاد کرده است،
–         آنانی که به هاشمی تاختند که چرا در نامه اش به رهبر ذنبی لایغفر! مرتکب شده  که در ابتدای نامه اش به ایشان بسم الله ننوشته است!
اینگونه مطالب را بیشتر می دانستند و اگر می دانند بیشتر قبول داشتند و اگر قبول داشتند در عمل به این سیره ی پر از تسامح با منتقدین و ملتزمین التزام داشتند.
می دانم بعضی به جای این که کلیت مطلب را درک کنند که:
در حکومت جمهوری اسلامی، شهروند لازم نیست رهبر آن را قبول داشته باشد. می تواند قبول نداشته باشد و بدون خوف از احضار و طرد و تخطئه، زندگی  اش را بکند،  درسش را بخواند و ستاره دار نشود، کاسبی اش را بکند و کسی از بالا دستور ندهد با وی قرارداد کار و استخدام بسته نشود و …
این یادداشت کوتاه را به بهانه ی اینکه گفته ام می شود کسی شهروند این نظام باشد و احیانا رهبر آن را قبول نداشته باشد دستمایه ی فحاشی به من خواهند کرد! باشد، بکنند! باکی نیست!
 باید اینگونه مطالب متفاوت با سلیقه ی بعضی ها گفته شود ولو بلغ ما بلغ!
اگر اکنون که ما نسل اول انقلاب در قید حیات هستیم این حرف های کمتر شنیده یا ناشنیده را نزنیم، نسل دوم و سوم و نسلهای آینده ما را نخواهند بخشید.
می بینید ما نسل اولی ها با چه محذوراتی روبرو هستیم؟!
اگر چنین حرف هایی که تحمل باور و شنیدنش برای بعضی سخت است را  بزنیم، مورد تهاجم بعضی اصولگرایان متصلب واقع خواهیم شد که چرا در صدد تضعیف نظام و رهبری هستیم!
و اگر دم فرو بندیم و مثل بعضی عافیت نشینان برای کاسبی زندگی و بودن! مصلحت را در سکوت ببیینم، نسل جوان و آیندگان ما را به خاطر کتمان بخشی از حقیقت خائن خواهند دانست و بر ما نخواهند بخشید.
بکویند و برنجند و هجوم کنند بهتر از این است که بعدها خائن مان بخوانند!
ما دست پروردگان خمینی به تاریخ خیانت نخواهیم کرد.
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا