خرید تور تابستان

پرویز امینی: وفاق ملی ایده‌ای در سطح حاکمیت است

پرویز امینی، تحلیلگر سیاسی اصولگرا در این گفتگو با انصاف نیوز ایده‌ی وفاق ملی در دولت چهاردهم را نقد کرد و آن را ایده‌ای در سطح کلان و حاکمیت می‌دانست نه دولت. او البته توضیح می‌داد که دولت می‌تواند رویکردی داشته باشد که به این امر «کمک» کند یا چنین بستری را لازمه‌‌ی فعالیت خود بداند.

در بخش پایانی این مصاحبه از تجربه‌ی تاریخی و تکرارشونده‌ی جامعه‌ی ما از رادیکالیزم گفت: تجربه‌های تاریخی ما روی هم سوار نمی‌شوند. دائما صفر می‌شوند. همان دعواهای دوران مشروطه‌ی تا به حال ادامه دارد.

دولت چهاردهم و فقدان ایده‌ی مرکزی

انصاف نیوز: چه موضوعات و مصداق‌هایی در کشور ما وجود دارد که چپ و راست می‌توانند بر سر آن‌ها به توافق برسند؟ منظور من چیزی شبیه به همان ایده‌ی وفاق ملی‌ست که آقای پزشکیان به آن اشاره دارند.

ببینید مشکل اصلی دولت آقای پزشکیان در حال حاضر این است که ایده‌ی مرکزی روشنی ندارد. این ایده‌ی مرکزی روح حاکم بر سازمان اجرایی کشور، محل پافشاری دولت، محل مصالحه دولت با سایر قدرت‌ها و… شکل می‌دهد. خب این ایده‌ی مرکزی را الآن نداریم. 

وفاق ملی: می‌تواند ایده‌ی حاکمیت باشد نه دولت!

وفاق ملی ایده‌ی قوه‌ی مجریه نمی‌تواند باشد. این ایده، ایده‌ی حاکمیتی‌ست. اما قوه‌ی مجریه ممکن است بگوید من برای پیشبرد اهدافم بستری نیاز دارم که در آن تعارضات کمرنگ شوند. این رویکرد ممکن است اما وفاق ملی مثلا می‌تواند به نهاد رهبری  و قوه‌ی قضائیه مربوط باشد که یک نهاد اجماعی‌ست.

اما در مورد دولت، خب ایده‌ی مرکزی ایشان چیست که با محوریت آن بدانیم چطور می‌شود تعارضات را مدیریت کرد؟! یا توافقات را چطور می‌توان شکل داد؟! این نبود ایده‌ی مرکزی در کابینه‌ی ایشان هم نمود پیدا کرده است. در دولت آقای رئیسی هم این مشکل وجود داشت.

انصاف نیوز: فارغ از این دولت و آن دولت چه مصادیقی وجود دارد که گروه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی ایرانی، چپ و راست، بتوانند بر سر آن‌ها توافق کنند و تحت تاثیر هجمه‌های بیرونی قرار نگیرد؟

محیط اجتماعی متکثر است و محدود به چپ و راست نیست. ایده‌های کلان مثل تمامیت ارضی، حفظ استقلال کشور و… ممکن است اما صرفا به کمک این‌ها مسائل واقعی جامعه را نمی‌شود حل و فصل کرد. 

پیش‌نیاز وفاق ملی: ایده‌ای برای اداره‌ی قوه‌ی مجریه

انصاف نیوز: اما در بحران‌ها همین مصادیق واضح و مبرهن هم محل بحث می‌شوند.

بله. سرریز شکاف‌ها و گسترده و عمیق شدن آن‌ها می‌تواند خطوط مشترک ملی را نیز خدشه‌دار کند اما کوتاه مدت است مثل تجربه مناقشه‌ای که درباره تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی اتفاق افتاد. 

شکاف‌ها و تفاوت‌های اجتماعی در بستر ضعف کارآمدی تعمیق و قوی می‌شوند. کارآمدی هم به یک ایده مرکزی نیاز دارد. ببینید فرض کنید الان همه‌ی ما متعهد به وفاق ملی شدیم خب بعد چه می‌شود؟! 

باید ایده‌ای برای اداره‌ی قوه‌ی مجریه در میان باشد که بعد بگوییم این همکاری و کم کردن تعارض بستر آن ایده شود. اصل همکاری و کم کردن تعارضات که نمی‌تواند ایده باشد.

از قوه‌ی مجریه باید انتظار کارآمدی داشته باشیم. شما به عنوان دولت مثلا می‌گویید برای حل مسئله توسعه باید تعارضات خارجی حل شود و برای این موضوع نیاز به توافق با کشورهای غربی‌ست. وقتی این توافقات انجام شد «چون که صد آید نود هم پیش ماست». صبر می‌کنید تا ببینید این ایده چه می‌شود. اگر این ایده به نتیجه برسد اختلافات و تعارضات خود به خود کمرنگ می‌شود.

شخص دیگری می‌گوید راه‌حل توسعه سیاسی‌ست و اگر به سمت آزادی مطبوعات، تحزب، احیای نهادهای محلی و بومی مثل شوراها، تشویق به مشارکت سیاسی و…برویم مسائل حل می‌شود. خب اگر ایده‌ی این شخص در قوه‌ی مجریه جواب داد به مرور تعارضات هم حل می‌شود. 

سرمنشا بخشی از تعارضات به نتیجه نرسیدن ایده‌ی دولت‌هاست

مشکل اینجاست که این ایده‌ها به نتیجه نمی‌رسند. بخشی از تعارضات در نتیجه‌ست. الآن مسئله ایده‌ی مرکزی دولت آقای پزشکیان است. روی چه ایده‌ای قرار است ما توافق کنیم؟! 

مثلا دولت آقای روحانی می‌گوید ایده‌ی مرکزی‌اش برجام است و اگر این ایده پیش نرود خب دولت تعطیل می‌شد. من اگر حتی موافق برجام نباشم هم با آن همراهی می‌کنم تا بلاخره ببینم نتیجه‌ی آن چه می‌شود.

فقدان تشکیلات سیاسی دولت‌هایی فاقد ایده می‌سازد

انصاف نیوز: اصلا دلیل این نبود ایده‌ی مرکزی چیست؟! چه در دولت آقای پزشکیان و چه در دولت آقای رئیسی.

دلیل این است که سازمان سیاسی مربوطه کارکردها و کارویژه‌هایی که از آن انتظار دارید انجام نمی‌دهد. به تدریج جریانات سیاسی کشور نحیف و نحیف‌تر شدند و به نقطه‌ای رسیدند که مثلا در 1403 در یک سو عملا آن جریان سیاسی دیگر وجود ندارد. 

ایده‌ها را کجا می‌سازند؟! از کجا می‌آیند؟! تشکیلات سیاسی‌ست که این ایده‌ها را می‌سازند. الآن سازمان و موتور پیش‌برنده‌ی امر سیاسی که احزاب و گروه‌خای سیاسی‌اند وجود ندارد پس ایده‌ای هم شکل نمی‌گیرد. 

در چنین شرایط افراد مهم می‌شوند! افراد نمی‌توانند به تنهایی ایده‌ی مرکزی برای قوه‌ی مجریه ارائه کنند. و موضوعاتی مانند «وفاق ملی» بدن پشتوانه به مرور زمان رنگ می‌بازند.

بالاخره گناه «سیاست‌زدایی از جامعه» به گردن چه کسی‌ست؟!

انصاف نیوز: این مسیری که شما هم به آن اشاره کردید و طی آن احزاب و جریانات سیاسی نحیف و نحیف‌تر شده‌اند خودش نوعی سیاست‌زدایی از جانب حاکمیت نیست؟

اصلا به وسیله‌ی همین مفهوم «سیاست‌زدایی» می‌شود کل این انتخابات را فهم کرد. چه سطح مشارکت پایین آن، چه متشکل نبودن نیروهای سیاسی‌اش و چه عدم اقبال محیط اجتماعی به آن و… همه‌ی این‌ها به همان «سیاست‌زدایی» برمی‌گردد. 

بخشی از این سیاست‌زدایی فرآیندی‌ست یعنی تغییرات اجتماعی و فرهنگی بزرگی که در دهه هشتاد و نود در حال شکل گرفتن است، سرعت زیاد مدرنیزاسیون در ایران، تغییرات محیط رسانه‌ای و…

انصاف نیوز: یعنی خواست حاکمیت سیاسی نبوده است؟

بخشی‌اش چیزی بود که توضیح دادم. بخش دیگر شکافی‌ست که بین امر سیاسی و اجتماعی افتاده است. وجهه نظر عمومی جامعه به حکومت چیست؟! نظم، امنیت، رفاه و… می‌خواهد. اگر این‌ها فراهم نشد رای دادن و شرکت در انتخابات دیگر معنای سابق را برایش ندارد. این به معنی سیاست‌زدایی‌ست. 

در جامعه‌ی ایران در حال تجربه‌ی مسیرهایی هستیم به خصوص از دهه 90 که می‌توان آن را «تغییر در زیست جهان جامعه‌ی ایرانی» تعبیر کرد. سیاست دیگر مثل گذشته مسئله‌ی مهمی برای جامعه خصوصا نسل جوان نیست.

انصاف نیوز: اگر بخواهیم بدبینانه نگاه کنیم گروهی هم می‌گویند اتفاقا حاکمیت سیاسی برای پیش ‌بردن اهدافش عامدانه دست به سیاست‌زدایی و نحیف‌تر کردن احزاب کرده است. با این حال شما بیشتر توضیحاتتان از سمت جامعه بود.

بیشتر مربوط به جامعه‌ست و بعد به نتایج عملکردی حکومت برمی‌گردد یعنی در واقع نتایجی که به دست نیامده است. ببینید اگر حکومت سیاستی داشت که گروه‌های سیاسی زاویه‌دار فعالیت نکند خب این سمت که در این انتخابات مخالف و رقیب پزشکیان بود باید رشد می‌کرد بلاخره! اتفاقا این سمت در حال حاضر بیشتر تحلیل رفته است. باز سمت مقابل که از پزشکیان حمایت کرد توانست متشکل‌تر عمل کند. 

انصاف نیوز: شما چه نقدی به حکمرانی دارید؟

همین که گفتم. سیاست نتایجی که باید در دو دهه گذشته برای زندگی جامعه می‌داشت نداشته. منِ نوعی بروم در احزاب عضو شوم که چه شود؟! یا در انتخابات شرکت کنم که چه شود؟! اینطور نیست که این نظرگاه یک روشنفکر ایرانی باشد؛ خیر، شما اگر سراغ یک کارگر هم بروید به شما همین پاسخ را می‌دهد: رای دادن چه تغییری در زندگی من ایجاد کرد؟! سیاست‌زدایی‌ای که به حاکمیت مربوط می‌شوداز این زاویه‌ست. 

انصاف نیوز: به نظر می‌آید منظورتان همان کارآمدی دولت‌هاست. یعنی نقدی به نهادهای فرای دولت ندارید؟

چرا، بلاخره تمام این‌ها یک مجموعه هستند. مثلا دستگاه قضایی ما کارآمد است؟! رضایت اجتماعی از آن بالاست؟! صداوسیما چطور؟! 

در مورد احزاب و گروه‌های سیاسی، بخشی از مشکلاتشان کارکرد خودشان است. این‌ها نتوانستند انتظارات را برآورده کنند. به مرور زمان نحیف شدند. همین است که نظام حزبی در ایران حاکم نشده و انتخابات از مسیر حزبی‌اش نمی‌گذرد. همین می‌شود که تمام روسای جمهور ما تاکید می‌کنند که حزبی نیستند.

یک نکته هم بگویم که شاید کمتر به آن اشاره شود. یک مشکل حقوقی هم برای پایه نگرفتن حزب در نظام سیاسی ما وجود دارد و آن این است که حزب در ایران میانجی ما برای مشارکت سیاسی نیست. در کشورهای دیگر معمولا به این طریق است که یا صد در صد از طریق احزاب  یا پنجاه درصد از طریف رای به احزاب اتفاق می افتد. حزب در این شرایط خب مقرون به صرفه می‌شود. دلیل دیگر هم همین است که در کشور ما  حزب مقرون به صرفه نیست. 

می‌گفتند «احزاب سر خرند!»

انصاف نیوز: منافع گروهی در گرو ضعیف شدن و ضعیف ماندن احزاب نیست؟

چرا، هست. این که روشن است. گروهی که در بخش دیگری از حاکمیت بودند جمع‌بندی‌ای داشتند که احزاب و گروه‌های سیاسی مزاحم و سر خرند! تصورشان این بود که «ما خودمان می‌توانیم تدبیر کنیم و کار را از آب دربیاوریم!». یکی از نتایج این طرز فکر، انتخابات 1400 بود. آثار آن چه زمانی پدیدار شد؟! 1401. وقتی شما سازوکارهای مشارکت مدنی مثل انتخابات را فراهم نکنی مشارکت از مسیرهای دیگری بالا می‌آید. 

انتخابات را با روشی معین برای نتیجه‌ای معین می‌پسندند

جناح محافظه‌کار که به آن اشاره کردم بر این باور است که زمانی نهاد انتخابات درست و استاندارد است که روش معینی برای نتایج معین باشد. 

وقتی ساختار حزبی می‌آید این نوع مدیریت را آسیب‌پذیر می‌کند. حزب فعالیت سیاسی را به حوزه‌ی عمومی می‌آورد و شفاف می‌کند. اگر حزب نباشد کار سیاسی که تعطیل نمی‌شود! کجا می‌رود؟! در محفل! در این صورت دیگر شفاف و نظارت‌پذیر نیست. همین تعبیر دولت سایه، بعد 11 سال ناگهان بیرون می‌آید و خود را نشان می‌دهد. خب شما کجا بودی؟ با چه کسی کار کردی؟! ایده‌هایت چه بودند؟! 

اما حزب چطور؟! مرامنامه دارد، اساسنامه دارد، اعضای شفاف دارد، در رابطه با حوزه‌ی اجتماعی موضع مشخص و شفاف دارد و… 

می‌خواهم بگویم خلا حزب یا تشکیلات سیاسی را با هیچ چیز دیگری نمی‌توان پر کرد. اگر این‌ها نباشند شما با مجالسی روبرو می‌شوید که نیروی سیاسی نیستند و مختصات این میدان را نمی‌دانند.

رادیکالیزم عمرش کوتاه است | تجربه‌های تاریخی ما دائما صفر می‌شود

انصاف نیوز: به نظر می‌آید گروهی از منتقدین داخلی از چارچوب فعلی گذشته‌اند. طیف متنوعی هم هستند یعنی از خواننده‌ی پاپ گرفته تا کسی که قبلا در ساختار جمهوری اسلامی کار می‌کرده یا نیروهای سیاسی اثرگذار اول انقلاب یا روزنامه‌نگاری که اتفاقا تا یک دهه پیش مدافع بسیار تند جمهوری اسلامی بوده است. به نظرتان عاقبت این گروه چه می‌شود؟

عاقبت که دست خداست! اما رادیکالیزم عمرش کوتاه است. تجربه‌ی غالب جامعه ایران در 150 سال گذشته از نظر اجتماعی رادیکالیسم است. در رادیکالیسم انباشت به وجود نمی‌آید. تجربه‌های تاریخی‌ای که ما پشت سر گذاشتیم سوار هم نمی‌شود و دائما صفر می‌شود. صفر می‌شود و دوباره از نو، صفر می‌شود، دوباره از نو، صفر می‌شود، دوباره از نو …

رادیکالیزم، رادیکالیزم از سمت مقابل می‌آورد | و بعد انفعال!

همان دعواهایی که ما در مشروطه و قبل از مشروطه داریم همین طوری تعیین تکلیف نشده و تا امروز امتداد پیدا کرده است. دلیل هم این است که آن نگاه رادیکال خواسته‌هایشان حداکثری‌ست که هیچوقت امکانات واقعی برای رسیدن به آن‌ها وجود ندارد. نتیجه رادیکالیزم، رادیکالیزم از سمت مقابل می‌شود! و بعد انفعال، هر دو به انفعال اجتماعی می‌رسند.

می‌گفتند باید در حد اعتراض علیه خدا آزادی باشد!

در جامعه‌ی ما دوم خردادی اتفاق می‌افتد شعارها تا جایی پیش می‌رود که آقای اصغرزاده می‌گوید آزادی باید در حدی باشد که ما بتوانیم از وزارت کشور مجوزی برای راهپیمایی علیه خدا بگیریم! خب اگر کسی بگوید حد آزادی این است و پایین‌تر از این آزادی نیست  چه اتفاقی می‌افتد؟! یا اینکه شما سیاست را تبدیل کنی به فشار از پایین چانه‌زنی از بالا یا سیاست را تبدیل کنی به فتح سنگر به سنگر قدرت و… این‌ها همه رادیکالیسم است.

آقای احمدی‌نژاد ایده‌اش در انتخابات 88 خالص‌سازی جریان اصولگرا بود! یعنی همان جریانی که به آن منتقدند را ایشان می‌گفت از داخل باید ناب سازی کرد! لاریجانی و قالیباف و.. بیخود جز جریان اصولگرایند! رادیکالیسم را می‌بینید؟! خب این عمرش کوتاه است چون به دیوار سخت واقعیت می‌خورد. 

همان‌ها که دید رادیکالی در جریان اصلاحات داشتند  در این انتخابات زیاد میدان‌داری نکردند. چرا؟! چون کار نمی‌کند. چند انتخابات را می‌خواهی تحریم کنی؟! بن‌بست است. 

آخرش این ساز و کار سیاسی وجود دارد و در حال کار کردن است. میدان عمل تصمیم‌گیری برایش وجود دارد و نشان داده که شخصی مانند مسعود پزشکیان هم در آن امکان پیروزی دارد. حالا صد نشد با هفتاد که می‌شود. 

یعنی ما در آزادی می‌توانستیم روی 70 یا 60 درصد توافق کنیم ولی شما می‌گویید یا راهپیمایی علیه خدا یا «آزادی نیست» و بن‌بست است. 

رادیکالیسم مرگش درون خودش است. دوره‌هایی موضوعیت پیدا می‌کند که شرایط بحرانی‌ست نه دوره‌های متعارف جامعه. مثلا در 1401 رسانه‌هایی موضوعیت پیدا می‌کنند که با این شرایط حاد همصدایند اما با متعارف شدن شرایط، از مرکز توجه خارج می‌شوند. 

پرویز امینی: من تغییری نکرده‌ام

انصاف نیوز: یک سوال شخصی، به نظر می‌آید تحلیل‌های شما در دو، سه سال اخیر قدری زاویه پیدا کرده است با گزارش‌های رسمی. بیست سال آینده فکر می‌کنید این زاویه چقدر بیشتر شود؟

اینطور نیست. سال 84 من جز مخالفین رد صلاحیت مصطفی معین بودم. آن زمان در این پایگاهی که ما هستیم بسیار حرف نادری بود. در حوزه‌ی دانشجویی هم که فعال بودم همین موضع‌گیری‌ها را داشتم. من تغییری نکرده‌ام. 

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

  1. تعجبم جناب امینی نوشته دولت ایده مرکزی نداره! داره ما نمیخوایم بشنویم و فقط حرف میزنیم و نقد . دریغ از کمک و عمل .بقیه (بخصوص اصولگرایان )جوری رفتار میکنند ، انگار رئیس جمهور موظفه با اونا وفاق بکنه .
    انگار نه انگار پزشکیان رای اورده و همه ما موظیم به اون کمک کنیم و همه ما باید باهاش وفاق کنیم و دستوراتش رو اجرا کنیم .
    ( بله وفاق کنیم و دستوراتشو اجرا کنیم! سر چی وفاق کنیم ؟ حجاب, فیلتر, ارتباط با غرب و شرق ٬ صدای بی صدایان شدن). رئیس جمهور حق نداره از عزل و نصبهای ارگانهای دیگه مثل قوه قضائیه ، دیوان عدالت، مجلس ، بنیاد مستضعفین ، کمیته امداد ، صدا سیما و نیروهای نظامی و انتظامی انتقاد بکنه ولی همه حق دارن همه پستهای دولت رو مورد نقد و البته فحاشی قرار بدن.

    1
    1

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا