خرید تور تابستان

ابوالفضل فاتح: چرا مشاهیر شهیدند و کارگران قربانی؟

ابوالفضل فاتح، موسس ایسنا، در یادداشتی نوشت:

چرا مشاهیر شهیدند و کارگران قربانی؟

اندوه تلخ قربانی شدن ده‌ها کارگر هموطن در انفجار معدن طبس، قلب هر انسانی را به درد می‌آورد. کارگران نجیب معادن همچون کارگران کوره‌پزخانه‌ها، مجبور به پذیرش دشوار‌ترین مصائبند. آنان با بیشترین تلاش، کمترین بهره را از سرمایه‌هایی می‌برند که منافع اصلی‌اش عموما متوجه دیگران است. داستان غم‌انگیز وضعیت عدالت اجتماعی در کشورمان، پیچیده‌تر از آن است که در این چند کلمه بگنجد و نیازمند اصلاح از سرچشمه است. اگر تا سیاستگذاری و اصلاح زیرساخت‌ها راه درازی است؛ اما آموزش کاربردی، ارتقای فرهنگ ایمنی و قوانین نظارتی و پیشگیری چندان دشوار نیست. علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد. وزارت، سازمان‌های ذی‌ربط و نظام مهندسی کشور مسوولیت سنگینی دارند.  از بعدی دیگر، داستان معادن و حوادث کار نظیر داستان سرمایه‌سوز حوادث جاده‌ای کشورمان، همچون بسیاری دیگر از مسائل ریشه‌ای ما، نیازمند تحول فکری و گفتمانی نسبت به دو منزلت مهم است: «منزلت انسان» و «منزلت جان» که متاسفانه اهتمام هماهنگ به این دو در جامعه و حکمرانی ما و حتی گفتمان بسیاری از نخبگان روحانی و دانشگاهی ما نازل است و ریشه بسیاری از مصائب در همین نفهته است.

 عدالت در پوشش رسانه‌ای/ چرا مشاهیر شهیدند و کارگران قربانی؟

گام‌های بسیاری باید برداشته شود، اما با این مقدمه، آنچه از رسانه‌ها در این مرحله انتظار می‌رود، توجه دادن مستمر به منزلت والای «انسان» و «جان انسان» و ترویج فرهنگ عدالت اجتماعی است. تا این دو در جایگاه واقعی خود ننشینند، بسیاری از عقب ماندگی‌ها و دشواری‌ها در سطوح خرد و کلان، از آزادی تا توسعه و تا امنیت و حقوق بشر و حقوق زن و کارگر و… حل نخواهد شد.  بنگریم در رسانه‌های‌مان تا اندازه چه دغدغه‌ها و حقوق انسانی و شکاف‌ها و دردهای طبقات ضعیف‌تر اجتماعی و اقتصادی را به واقع، و نه از سر مناقشات کم عمق سیاسی مد‌نظر قرار می‌دهیم؟ بنگریم در مجموع تیترها و یادداشت‌ها و فرصت‌ها و پوشش‌های رسانه‌ای و در روایت هایمان تا چه اندازه مشاهیر برخوردار از ثروت و قدرت، و تا چه اندازه دغدغه‌های اقشار شریف اما کم‌بهره از مکنت، نظیر معلمان و کارگران و کشاورزان و… جای گرفته‌اند؟ چرا کارگری که جان عزیزش را در کف دست می‌گذارد تا با عرق جبین و کد یمین، لقمه نان حلالی به سفره کم‌رونق فرزندش و خانواده چشم براهش برساند را سلبریتی نمی‌دانیم، اما چه بسیار سرشناسان غرق در ناز و نعمت و قدرت، تیترهای‌مان را اشغال کرده‌اند؟ حساب شهدای گلگون کفن میهن به کنار، اما چرا اگر مسوول سیاسی قدرتمندی یا شخص سرشناسی یا نماینده مجلسی در حادثه‌ای جان عزیزش قربانی شود، چنان تکریم می‌شود و شهید است، اما کارگر گمنامی که برای همین کشور در اعماق زمین تلاش می‌کند و جان نازنینش به آسمان پر می‌کشد، صرفا قربانی است و شهید خدمت خطاب نمی‌کنیم؟ چرا اگر فوتبالیست مشهوری زخم کوچکی بردارد، آه از نهاد همه بر می‌آید و ده‌ها تیتر را به خود اختصاص می‌دهد..
اما کارگری که پاهای رنج دیده‌اش در زیر خروارها سنگ له شده است، به فراموشی سپرده می‌شود؟ نمی‌گویم چرا آن هست، می‌گویم چرا این نیست و دلیل این تبعیض گفتمانی چیست؟

تصحیح روایت‌ها و بازنمایی‌ها

مراقب روایت‌های‌مان درباره شرافت کار و کارگری و ضرورت تصحیح نگرش‌ها باشیم. بازنمایی تصویر کارگران و اقشار زحمتکش، اما محروم جامعه در روایت‌های رسانه‌ای از اهمیت بسیار والایی برخوردار است. توقع بیشتر از رسانه‌هایی است که تعلق قوی‌تری به جامعه مدنی دارند. به خاطر داشته باشیم کارگر، یک کم‌سواد فرومانده در معیشت نیست، یک انسان پرتلاش و استوار است که نقشی مهم در توسعه کشور ایفا می‌کند و علاوه بر حقوق مادی، حفظ منزلت او از ضرورت‌های یک جامعه انسانی، اخلاقی و مدرن است. بازنشسته یک انسان بیکار نیست، یک کوه تجربه و نقطه اتصال نسل‌ها است و باید مغتنم دانسته شود و… آری، انسان‌ها می‌توانند مراتب شغلی و سطح عملکردی متفاوتی داشته باشند، اما جامعه‌ای که منزلت و کرامت انسان‌ها از شغل و مقام‌شان ناشی شود، بی‌تردید جامعه توحیدی و انسانی نیست. بیان پیشرو قرآن کریم را به یادآوریم که فرمود: (إِن أکْرمکُمْ عِنْد‌الله أتْقاکُمْ) و به یاد آوریم که کار و کارگری سیره پیامبران و ائمه هدی علیهم‌السلام بود. اگر متاسفانه فرهنگ رایج رسانه و ارزش‌های خبری در جهان امروز درگیر مشاهیر است، اما می‌توان گوشه‌ای نیز به درد و رنج مردمان بی‌نام و نشان این مرز و بوم اختصاص داد که جوهر و جواهر جامعه‌اند.

تجربه کارتن‌خواب‌ها

روزنامه‌نگاران شریف میهن، به توان تاثیر‌گذاری رسانه در اصلاح گفتمان‌ها، نگرش‌ها و روش‌ها واقفند

به یاد می‌آورم فردای روزی که در سطح شهر تهران دوربین‌های ساده خبرنگاران، کارتن‌خواب‌های محو شده در سیاهی شب استخوان‌سوز زمستانی را تیتر اول رسانه‌ها کردند، چه غوغایی در شهر برخاست و چگونه سیاستمداران به صف شدند تا بالشی زیر سر کارتن‌خواب‌ها بگذارند. حساب حقیقت یا نمایش آن داستان چیز دیگری است، اما اگر می‌خواهیم شاهد این تلخی‌های جان سوز و دردهای مکرر نباشیم، هر یک به سهم خود فرصتی به احیای انسان و جان در جهان و جامعه خود بر مبنای عدالت و انصاف بدهیم و در تغییر نگرش‌ها بکوشیم.

به سهم خود از صمیم قلب، این حادثه بسیار تلخ را تسلیت عرض می‌کنم و امید دارم با بذل توجه و پذیرش مسوولیت و اقدام مسوولانه، سرزمین عزیزمان، تلخکامی‌های کمتری را به خود ببیند. خداوند ارواح طیبه این عزیزان آسمانی را رحمت و به داغدیدگان شکیبایی و آرامش عنایت فرماید.
والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا