یادداشت علیرضا علویتبار به بهانهی شهادت سیدحسن نصرالله
علیرضا علویتبار، نظریهپرداز و استاد دانشگاه، یادداشتی را به بهانهی ترور و شهادت سیدحسن نصرالله نوشته است.
متن کامل این یادداشت که با عنوان ‘اندوه لبنان’ در وبسایت مشقنو منتشرشده در پی میآید:
خبر شهادت سیدحسن نصرالله مرا عمیقاً متأثر کرد و به فکر فرو برد. همیشه برای سید احترام قائل بودم. دقیق سخن میگفت، شجاع و در عین حال واقعبین بود، بهخوبی انسجام حزبالله را حفظ کرد و در شرایط سخت به پیش برد، دشمن اصلیاش حکومتی اشغالگر و مبتنی بر آپارتاید بود، میتوانست همزمان از قدرت نظامی و گفتوگو و اقناع بهره بگیرد و… . سید، خودش را برای شهادت آماده کرده بود، حزبالله هم میدانست که همیشه امکان شهادت او هست. بنابراین، اگر حساسیتی در برخورد با این شهادت هست بهدلیل ضرورت بازنگری است که این شهادت ما را به آن فرامیخواند و نه فقط افسوس از دست رفتن شخصیتی بزرگ و تأثیرگذار. آنچه را که بهنظرم باید مورد بازنگری قرار گیرد، فهرست میکنم. شاید شهادت او به این بازنگری کمک کند.
اول. منتقدان حکومت در ایران، اغلب در برخورد با حزبالله دچار یک اشتباه بزرگ میشوند. زمانی، یکی از شخصیتهای مؤثر حزبالله گفته بود که منتقدان حکومت در ایران فراموش میکنند که ما «حزبالله» هستیم، و نه «انصار حزبالله». گروهی از منتقدان بدون توجه به نقش حزبالله در منطقه و در مقابل حکومت اشغالگر اسرائیل، گمان میکردند حزبالله هم تشکلی است شبیه به انصار حزبالله خودمان؛ یعنی گروهی خودسر که با استفاده از امکانات عمومی و برای اختلال در فعالیتهای دیگران سازمان یافته است. حال آنکه حزبالله، اعتماد بهنفس را به لبنان بازگرداند تا جاییکه این کشور دیگر حیاط خلوت اسرائیل محسوب نمیشد و حزبالله هم بهعنوان نیرویی مؤثر در تصمیمهای منطقه بهحساب میآمد. سید را باید در این چارچوب دید.
دوم. مدتهاست که بسیاری از ما وجود نظام سلطه را در جهان فراموش کردهایم. از یادمان رفته است که پشت چهره آرایش شدهی نظام سلطه، خشونتی مرگبار و متکی بر تبعیض و معیارهای دوگانه پنهان شده است. باید نسلکشی در غزه و قتل عام در لبنان اتفاق میافتاد تا همه ما نظام مبتنی بر سلطه را بهیاد آوریم. اسرائیل، با خیال راحت میکُشد و مهمات و حمایت بینالمللیاش بهطور مستمر تأمین میشود. گفتوگو با جهان، تنشزدایی از روابط بینالمللی و همکاری برای تأمین منافع ملی نباید ما را از واقعیت زشت حاکم بر روابط بینالملل غافل کند. ظاهراً، پشت این تمدن بزرگ، «نظام جنگل» پنهان شده است.
سوم. اگر میخواهیم در عرصه بینالمللی تحقیر نشویم و کرامت و عزتمان حفظ شود، باید شعاری را طرح کرده و هدفی را دنبال کنیم که ابزار و امکانات تحقق و رسیدن به آن را داریم. طرح شعارهایی که تحقق بخشیدن به آنها در محدوده توان و قدرت ما نیست، پیامدی غیر از تحقیر و سرشکستگی ندارد. سیاستهای ما در منطقه و جهان تناسبی با توان و جایگاه ما در جهان ندارد. آرزو را باید به اندازه خواست. ادامه این روند نتیجهای غیر از تضعیف ما و متحدانمان ندارد. بقاء برای ما محور است و نباید به آن بیتوجهی کرد.
چهارم. سیاست خارجی نباید توسط نیروهای نظامی و امنیتی طراحی شود. نیروهای نظامی و امنیتی ابزار پیشبرد سیاست خارجیاند و تضمین تحقق آن، نه بیشتر. طراحی و اجرای سیاست خارجی باید بر عهده نهادی قرار بگیرد که در مقابل نمایندگان مردم پاسخگو باشد و بدون خیالپردازی به آینده بنگرد.
پنجم. از تجربه جنگ تحمیلی باید بیاموزیم. پس از جنگ امکان بحث انتقادی در مورد آن فراهم نشد. هیچگاه نپرسیدیم که تا چه حد میشد جلوی وقوع آن رویداد گرفته شود؟ هیچگاه نپرسیدیم که چه زمانی برای پایاندادن جنگ مناسب بود؟ هیچگاه نپرسیدیم که چرا در طول جنگ سیاست خارجی ما روز به روز به انزوای راهبردی ما کمک کرد؟ این سؤالات مطرح میشد، اما همیشه سرکوب میشد. نتیجه چه شد؟ آیا در سیاستهای منطقهای هم در حال تکرار همان خطاهای جنگ هستیم؟
جنگ واقعیت دنیای ماست؛ واقعیتی کاملاً نامطلوب. باید از این واقعیت تا حد امکان گریخت. قوی بودن و توانایی بازدارندگی شرط لازم است اما شرط کافی نیست. اگر با توجه به تجربه حنگ سیاست خارجی خود را بازسازی نکنیم، مجبور به پذیرش وضعیتی خواهیم شد که برای ما بسیار نامقبول و حتی، تحقیرکننده خواهد بود. یک فرمانده ملی میتواند برای زیر بار ذلت نرفتن، تصمیم به شهادت آگاهانه بگیرد. اما نمیتواند برای شهادت همه همراهاناش تصمیمگیری کند. باید برای ماندن و ادامه راه تصمیمگیری کنیم.
انتهای پیام
جمله پایانی جناب علوی تبار که گویی تازه از خواب بیدار شده و نظام سلطه را مشاهده کرده به طور خلاصه دارای این فقرات است:
“جنگ واقعیت نامطلوب دنیای ماست؛ باید تا حد امکان از آن گریخت. وگرنه مجبور به پذیرش وضعیتی بسیار نامقبول و حتی، تحقیرکننده خواهیم شد باید از شهادت پرهیز نمود و برای ماندن و ادامه راه تصمیمگیری کنیم.”
به نظر هرچند بقا نکته غیرقابل تردیدی است و تکلیف هر کس به اندازه وسع او است اما همینکه دشمن بداند دنبال گریختن از عربده کشی های او هستید، هرچیزی را به شما تحمیل می کند. به علاوه در براوردها فقط توان مادی طرفین را نباید ترازو کرد. کم من فئه قلیله غلبت علی فئه کثیره را فراموش نکنید. آنگاه در مقابل نظام سلطه به قدر وسع راههایی گشوده خواهد شد که الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا
مامیتونیم شعادم ن انجام بدیم شما نمی تونید لطفا از دولت برید بیرون …
اول اسراییل و بعد عربستان و بترتیب امریکا انگلیس و فرانسه را با خاک یکسان می کنیم