خرید تور تابستان

محرومیتی عجیب به خاطر اشتباه یک «الاغ» در آخر ایران / ۸ هزار نفر در ایرافشان با بحران عجیبی سر و کله می‌زنند که باورکردنی نیست

ایرافشان آخرین روستای ایران است؛ برای همین به آن آخر ایران هم می‌گویند. ماجرا از جایی آغاز می‌شود که یک بز یا گوسفند، یا الاغی جلوی پایش را نمی‌بیند و کابل مهمی را قطع می‌کند. قطع شدن این کابل تمام زندگی اهالی این دهستان که نزدیک به ۸ هزار نفر است را مختل می‌کند. هیچ‌کس هم درست و حسابی به دادشان نمی‌رسد.

عصر ایران ؛ حسن ظهوری و ریحانه پوراکبری _ دو ترک پشت موتور نشسته‌اند و مثل چند روز گذشته در جاده‌های نیمه خراب سیستان و بلوچستان می‌روند. دیدن بلوچ‌ها آن‌هم پشت موتور و در مناطق روستایی اتفاق عجیبی نیست. اما این دو نفر از طرف اهالی روستای ایرافشان در منطقه مهرستان بلوچستان ماموریت عجیبی دارند؛ اشتباه یک بز یا گوسفند یا الاغی آن‌ها را وادار کرده تا دم‌دمای هر غروب خورشید، راهی این جاده شوند.

ایرافشان آخرین روستای ایران است؛ برای همین به آن آخر ایران هم می‌گویند. در واقع ایرافشان یک دهستان بزرگ است که از ۸ روستا تشکیل شده و نزدیک به ۸ هزار نفر هم جمعیت دارد. فاصله این روستاها از هم کم نیست و برخی ۱۵ کیلومتر تا مرکز دهستان فاصله دارند. اما وقتی سر و کله بحران عجیب روستا پیدا می‌شود، همه این روستا‌ها با هر مسافتی که به بخش دهستان دارند، با آن دست به گریبان می‌شوند. ماجرا از جایی آغاز می‌شود که یک بز یا گوسفند، یا الاغی جلوی پایش را نمی‌بیند و کابل مهمی را قطع می‌کند.

ایرافشان اگرچه آخر ایران است اما آخر دنیا نیست. مثل آشار یا مهرستان، ایرافشان هم از برخی امکانات دنیای امروز بهره‌مند است. اما مثل همیشه آن‌هایی که از طرف دولت برای دادن بهره‌مندی آمده بودند، یا از کار زده‌اند یا کارشان را بلد نبودند.

آنتن و سیستم مخابراتی ایرافشان به صورت کابلی و فیبر است. بیشتر این کابل روی دکل‌هایی سوار شده تا انتقال بی‌نقصی داشته باشند؛ به غیر از ۱۰ کیلومتر آن که روی زمین افتاده و هیچ‌کس نمی‌داند چه اتفاقی برای دکل‌های این ۱۰ کیلومتر افتاده است. از قضا این ۱۰ کیلومتر در مسیر دام‌ است و علی‌رغم مراقبت چوپان‌ها در طول ماه سه یا چهار بار پیش می‌آید که پای یک بز یا گوسفند یا الاغی به این کابل گیر می‌کند و ارتباط به طور کامل قطع می‌شود. یعنی دیگر آنتنی وجود ندارد.

قطع شدن آنتن که گاهی تا یک هفته هم طول می‌کشد، زندگی تمام اهالی دهستان ایرافشان را فلج می‌کند. از آن‌جایی که تمام مراودات اقتصادی و فروشگاهی و خورد و خوراک ما با آنتن و اینترنت گره خورده، ایرافشانی‌ها هم نیاز جدی به اینترنت دارند و یک دست یا پای اشتباهی بز یا گوسفندی، کل کسب و کار دهستان را برای یک هفته تعطیل می‌کند. نانوایی‌ها دیگر نان نمی‌فروشند چون باید با کارت عابربانک نان بفروشند؛ مغازه دارها و سوپرمارکت‌ها فقط به کسانی که پول نقد دارند جنس می‌فروشند و دستگاه‌های پز از کار می‌افتد.

ایرافشان یک پست بانک و عابر بانک هم دارد که با قطع شدن آنتن و اینترنت، کل فعالیت آن مختل می‌شود. وقتی آن‌جا بودم، چک دهیاری یک هفته بود که نقد نشده بود. بعضی‌ها برای کارهای مربوط به عابر بانک و کارهای بانکی‌شان مراجعه کرده بودند و هر روز بی‌ثمر مدتی انتظار می‌کشیدند و بعد هم مایوس و در حالی که مسئول پست بانک از آن‌ها می‌خواهد بروند، آن‌جا را ترک می‌کردند.

اگر تا قطع شدن آنتن کسی پول نقد از عابربانک برداشته بود که هیچ؛ چراکه با قطع شدن آنتن، عابربانک هم از کار می‌افتد و خرید از سوپرمارکت‌ها و فروشگاه‌‌های مواد غذایی روستا هم امکان‌پذیر نمی‌شود. هرچند آن‌هایی که پول نقد هم دارند، تا یک هفته دیگر پولی برای خرید کردن نخواهند داشت.

اما ماجرا از این هم بدتر است. در روستا یک مرکز جامع سلامت و یک خانه بهداشت هم وجود دارد. با قطع شدن آنتن، دسترسی این مراکز بهداشتی به سامانه‌های سلامت به طور کامل قطع می‌شود و حتی نوشتن یک داروی ساده هم با کلی دردسر همراه است. به همه این‌ها مادران باردار که جمعیت بالایی هم دارند اضافه کنید. یکی از وظایف خانه‌های بهداشت پایش وضعیت سلامت این مادران و فرزندانشان است. برای این‌کار به سامانه‌های سلامت نیاز دارند که قطع است.

ایرافشان روستای محرومی است. حتی مدرسه کافی برای بیش از ۷۰۰ دانش‌آموز پسر و دختر ندارد. در این میان دختران مشکلات بیشتری دارند. چرا که برای ثبت نام همه آن‌ها پس از کلاس ششم،‌ فضای آموزشی کافی وجود ندارد و خیلی از آن‌ها به ناچار مجبور به ترک تحصیل می‌شوند. شغل اهالی روستا دامداری و کشاورزی است. دور تا دور ایرافشان باغ‌های نخل است که از بخت بدشان بارندگی‌های بهاری و اوایل تابستان، حسابی به محصولات‌شان آسیب زده‌است. عمده اهالی با فقر دست به گریبانند اما با این‌حال تلاش کردند تا از حداقل‌های دنیای امروز داشته باشند. البته اگر الاغ‌ها بگذارند.

اما وقتی آنتن و اینترنت قطع می‌شود، این‌طور نیست که اهالی پشت هم را خالی کنند و اصلا چیزی به کسی فروخته نشود. یک حساب و کتاب دفتری درست کردند که هرکس هرچه می‌خواهد بخرد ولی کارت عابربانکش را می‌گذارد. کمی دورتر از روستا و در فاصله حدود ۱۰ کیلومتری کوهی وجود دارد که اگر از آن بالا بروند به آنتن و اینترنت روستای دیگری وصل می‌شوند. هر غروب دو تن از جوانان روستا با کارت‌های عابر بانک آنجا می‌روند و برای نانوا و سوپرمارکت و فروشگاه‌های مواد غذایی کارت بکشند. کاری که خیلی وقت‌ها بی‌فایده است و یا رمزها اشتباه داده می‌شود و یا این‌که کارت‌ها خالی هستند. در نهایت هم یک نفر مسئول می‌شود تا کارت اهالی را به آن‌ها برگرداند.

غروب خورشید که نزدیک شد مثل هر روز دو تن از جوانان روستا با موتور راهی آن بلندی معروف شدند تا به اینترنت دسترسی داشته باشند. جیب‌شان پر از کارت‌های عابر بانک اهالی روستاست. می‌روند شاید این‌بار بتوانند برای کسبه کارت به کارت کنند. معلوم نیست چقدر موفق می‌شوند اما تا وقتی آنتن وصل شود، این تنها راه نجات ۸ هزار نفر از محرومیتی عجیب به خاطر اشتباه تعدادی الاغ و گوسفند است. اما اگر فقط کمی انصاف وجود داشت، خیلی زوتر از این‌ها کابل فیبر آنتن روستا یا سوار دکل‌ها می‌شد یا به زیر خاک می‌رفت.

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا