خرید تور تابستان

اتم و شاه | عظیم محمودآبادی

عظیم محمودآبادی، روزنامه‌نگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:

عظیم محمودآبادی
عظیم محمودآبادی

انرژی هسته‌ای که اکنون به یکی از اصلی‌ترین و بزرگترین پروژه‌های ملی ما تبدیل شده است، عمری بیش از تاسیس نظام جمهوری اسلامی دارد.

حتی روابط حسنه و بدون تنش حکومت پهلوی دوم با غرب نیز موجب آن نشد که شاه به فکر تاسیس سازمانی نیفتد که تنها شمار معدودی از پیشرفته‌ترین کشورهای جهان از داشتن آن برخوردار بودند.

پروژه برخورداری کشوری چون ایران از انرژی هسته‌ای چیزی نیست که برآمده از ایدئولوژی خاصی باشد. لذا کافی است دولتی در راس کار باشد که از مناسبات جهانی سر دربیاورد و تا حدودی آینده آن را پیش‌بینی کند تا بدون درنگ صنعت هسته‌ای را به اصلی‌ترین پروژه خود برای آینده کشور تبدیل کند.

لذا شاه در سال 1336 پروژه هسته‌ای کردن ایران را کلید زد و توانست موافقت آمریکا و سایر کشورهای غربی را جلب کند. او البته به همین میزان بسنده نکرد و طولی نکشید که از رویاهای بزرگتر خود برای ایرانِ هسته‌ای رونمایی کرد.

یک گام بزرگ

شاه در واپسین سال‌های جوانی‌اش درصدد درانداختن طرحی نو  برآمد. طرحی که او در سر خود می‌پروراند ایجاد تحولی اساسی در صنعت بود تا هم بتواند تامین انرژی کشور را از نفت بی‌نیاز و هم مقدمات ورود ایران را به جرگه کشورهای بزرگ صنعتی فراهم کند؛ رویای شاه برای ایران برداشتن یک گام بزرگ بود؛ برنامه اتم!

هنوز چهار سال بیشتر از سرنگونی دولت ملی دکتر مصدق نگذشته بود که شاه احساس می‌کرد به پشتوانه دولت‌های قدرتمند آمریکا و انگلیس، جای پایش آنقدر سفت شده که بخواهد برای آینده صنعت کشور تحولی شگرف پدید آورد.

ایالات متحده آمریکا که در کودتای 28 مرداد همکاری سودمندی را با شاه تجربه کرده بود – و طرفین از یکدیگر بیش از قبل راضی و خرسند بودند – نیز با طرح پیوستن ایران به شمار کشورهای برخوردار از صنعت هسته‌ای موافقت کرد. ایران و آمریکا موافقت‌نامه‌ای تاریخی درباره همکاری‌های هسته‌ایِ غیرنظامی امضا و توافق کردند ایران از فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای در حوزه‌های پزشکی، برق، و … برخوردار شود و همچنین کمیسیون انرژی اتمی آمریکا تعهد داد که شش کیلوگرم اورانیوم غنی شده سبک برای انجام اهداف تحقیقاتی ایران تامین کند. (1)

توافقنامه فوق، بخشی از برنامه «اتم برای صلحِ» آیزنهاور رییس جمهور وقت آمریکا بود؛ برنامه‌ای بلندنظرانه که در راستای ترویج تخصص آمریکا در زمینه انرژی صلح آمیز هسته‌ای برای جهان سوم طراحی شده بود.

معامله دو سر بُرد

اما امضای ایران و آمریکا پای موافقتنامه‌ای اتمی، ریشه در نیازی داشت که طرفین با درک متقابل یکدیگر خیلی زود با هم بر سر آن کنار آمدند. آن نیاز چیزی نبود جز نفت! ایالات متحده آمریکا شدیدا به استخراج نفت ایران برای اشباع بازار و کنترل قیمت آن احتیاج داشت و شاه هم نگران ته کشیدن منابعی بود که با سخاوتمندی ایران، نیاز غرب را تامین می‌کرد. هرچند ایران در آن سال‌ها درآمد خوبی از نفت داشت اما همزمان باید به روزی می‌اندیشید که با خالی شدن چاه‌های نفت، برای تامین انرژی خود – و از همه مهمتر برق – دچار مشکل شود. لذا به صرفه‌تر آن بود که ایران برای تامین انرژی داخل، به جای تاسیس پالایشگاه‌های گرانقیمت، نفت را به طور کامل در اختیار بازار بین‌الملل قرار دهد و در عوض سود حاصل از فروش آن را خرج ساخت یک منبع امن و مطمئن برای تامین انرژی لازم خود کند.

بنابراین یک توافقنامه اتمی، برای ایران و آمریکا معامله دو سر برد بود. آمریکا برای تامین منافع خود و کنترل قیمت انرژی در جهان، عمیقا به نفت ایران محتاج بود و از سوی دیگر شاه هم نگران روزی بود که این ثروت ملی را از کف بدهد و در تامین انرژی مورد نیاز داخل هم ناتوان باشد. بنابراین یک توافق هسته‌ای می‌توانست نگرانی شاه را برطرف و راه آمریکا و شرکایش را برای خالی کردن هرچه بیشترِ چاه های نفت ایران هموارتر کند.

دردانه شاه

اما انرژی هسته‌ای برای شاه – که حالا در آستانه ورود به دوران میانسالی‌اش قرار داشت-  تنها یک برنامه در کنار سایر برنامه‌های کشور نبود. فناوری هسته‌ای حالا برای شاه به نوعی تبدیل به رویایی‌ترین ایده او و در بالاترین درجه اهمیت پروژه‌های وی برای ایران شده بود. این موضوع خیلی زود تبدیل به خط قرمز شاه شد؛ چنانکه کسی نمی‌توانست در مخالفت با آن دم بزند یا کمترین اما و اگری به میان آورد!

خداداد فرمانفرمائیان که در آن زمان مسئول تهیه پیشنویش برنامه آبادانی پنجم کشور بود می‌گوید: «انرژی اتمی یکی از پر هزینه‌ترین برنامه‌هایی بود که من نمی‌توانستم آن را از برنامه عمرانی کشور حذف کنم. زیرا نزد شاه بسیار دُردانه و عزیز بود». (2)

اکبر اعتماد – بنیانگذار و نخستین رییس سازمان انرژی اتمی ایران – نیز روایت‌هایی را از عجله شاه برای هرچه زودتر به نتیجه رسیدن این پروژه نقل می‌کند. (3)

اما مسئولان دولتی و کارگزاران شاه، تنها افرادی نبودند که به این دغدغه جدی شاه و عجله او برای راه اندازی صنعت هسته‌ای پی برده بودند. بلکه دولتمردان خارجی نیز از اشتهای بی‌اندازه وی نسبت به فناوری هسته‌ای اطلاع داشتند.

جولیس هلمز سفیر وقت آمریکا در تهران گزارش جلسه خود با شاه را اینطور روایت می‌کند که شاه اجازه طرح هیچ بحثی جز موضوع انرژی هسته‌ای برای ایران را به وی نمی‌داده است: «مشکل توانستم به موضوعی غیر از قدرت هسته‌ای بپردازم. زیرا وی می‌خواست هرچه سریع‌تر به اصل موضوع بازگردیم.» (4)

هلمز در ادامه گزارشی که برای هنری کسینجر – وزیر خارجه وقت آمریکا- نوشته بود با اشاره به اهتمام جدی شاه برای راه‌اندازی انرژی هسته¬ای می‌نویسد: «جای هیچ شک و تردیدی نیست که سوداهای هسته¬ای تمام همّ و غم شاه را به خود مشغول داشته است». (5)

این «دردانه عزیزِ شاه» که در سال 1336 با موافقت‌نامه تاریخی ایران و آمریکا در سرزمین ایران جوانه زد، ده سال بعد با موافقت سی‌وششمین رییس‌جمهور آمریکا – لیندون بی. جانسون – توسعه بیشتری یافت و ایالات متحده نخستین راکتور هسته‌ای ایران را ساخت؛ یک نیروگاه تحقیقاتی پنج مگاواتی در تهران به اضافه تحویل مقداری سوخت اورانیم غنی شده سنگین تا این نیروگاه بتواند فعالیت خود را آغاز کند. (6)

این تازه آغاز راه بود و به زودی توسعه فناوری هسته‌ای ایران ادامه یافت تا جایی که در همه سال‌های دهه 1970، صدها دانشجوی ایرانی وارد دانشگاه‌های اروپایی و آمریکایی شدند تا نخستین نسل دانشمندان هسته‌ای ایران تربیت شوند. در این دوره فقط سیصد و پنجاه دانشجو در فرانسه تحصیل کردند و ده‌ها تن دیگر هم دانشجوی ام آی تی و سایر دانشگاه‌های غربی شدند. (7)

تنها گزینه روی میز  

اما آمریکا تنها کشور غربی نبود که از برنامه هسته‌ای شاه حمایت کرد. شاید بتوان گفت عموم منتفعان از تزریق بی‌حساب و کتاب نفت ایران به بازار جهانی، مشکلی با دسترسی ایرانِ تحت حکومت پهلوی دوم به صنعت هسته‌ای کنترل شده نداشتند. در نوامبر 1974، ایران موافقت‌نامه اولیه‌ای را با کرافت ورک یونیون آلمان امضا کرد که یکی از شرکت‌های فرعی زیمنس بود و بر اساس آن قرار شد دو راکتور اتمی – هر یک با تولید 1200 مگاوات برق – در نزدیکی بوشهر بسازد و تا سال 1982 آن را تکمیل کند. قراردادی هم با فراماتوم فرانسه برای ساختن دو رآکتور 900 مگاواتی که بر روی رودخانه کارون بنا می‌شد و باید نهایتا تا سال 1984 به بهره‌برداری می رسید. (8)

                    • اتم؛ تیغ دو لبه!                     

هرچند آمریکا با طمعی که به نفت ایران داشت حاضر شد موافقت‌نامه هسته‌ای را با شاه امضا کند و حتی نخستین راکتور اتمی ایران را بسازد اما یک مشکل بزرگ برای ایالات متحده وجود داشت. مشکلی که البته به ایران برنمی‌گشت بلکه در ذات صنعت هسته‌ای نهفته است. مشکل این بود که انرژی اتمی می‌توانست شمشیری دو لبه باشد. همان اتم‌هایی که به صرفه‌ترین انرژی برای تامین برق بودند درصورتی که به بمبی تبدیل شوند، بعد از نصب شدن در انتهای یک موشک، به راحتی توانایی از بین بردن یکی از کشورهای منطقه را داشتند. این مساله در دهه 1970 هم برای غرب درست به اندازه امروز واقعی و بغرنج بود اما در آن زمان کسی در اروپا و آمریکا به طور علنی حرفی از آن به میان نمی‌آورد. چراکه دولت‌های غربی شاه را از خودشان می‌دانستند و او را کسی می‌پنداشتند که همیشه در خدمت‌شان بوده و در تامین منافع آنها لحظه‌ای درنگ نکرده است. لذا آنها خطری جدی از جانب وی احساس نمی‌کردند؛ «در پایتخت‌های غربی، هیچ کس این سئوال را مطرح نمی‌کرد که شاید علاقه شاه به دنبال کردن برنامه‌های هسته‌ای چیزی فراتر از تولید برق است.»(9)

درواقع هرچند یک نگرانی عمومی از هر نوع فعالیت هسته‌ای در جهان وجود داشت اما برای دولت‌های غربی در مورد شاه، این نگرانی تقریبا بی‌معنا بود. لذا اعتمادِ آنها به شاه نهایتا منجر به آن شد که دولت فورد در ایالات متحده وعده ساخت یک نیروگاه آمریکایی برای استخراج پلوتونیوم از سوخت راکتور هسته‌ای را داد. این تصمیم به ایران این فرصت را می‌داد تا یک سیکل هسته‌ای کامل را در اختیار داشته باشد؛ چرخه‌ای که به راحتی می‌شد آن را برای اهداف نظامی هم مورد استفاده قرار داد. (10)

هنری کسینجر وزیر امور خارجه ایالات متحده و سایر مقامات این کشور – از قبیل دیک چنی و دونالد رامسفلد – می‌دانستند که توسعه برنامه هسته‌ای ایران، مقوله‌ای با ریسک بسیار بالا است اما آنها فکر می‌کردند که برای دستیابی بیشتر و مطمئن‌تر به نفت ایران، هیچ گزینه‌ای روی میز جز دادن این امتیاز به شاه ندارند. آنها حتی حاضر بودند نسبت به تخلفات هسته‌ای شاه سکوت کنند و بی‌مبالاتی‌های او را به روی خودشان نیاورند. چراکه شاه پیش از اینها بسیار بیش از این توانسته بود برادری‌اش را به قدرت¬های غربی ثابت کند و به خوبی خود را در خدمت سیاست‌های آنها و منافع‌شان قرار دهد. لذا وقتی او به خرید لیزرهای تجزیه ایزوتوپی پرداخت و دانشمندان هسته‌ای ایران درباره طرح و تولید سلاح‌های هسته‌ای تحقیق کردند و دست به سایر اقدامات غیر قانونی زدند(11)، غربی‌ها ترجیح دادند چشم خود را روی هم بگذارند و آنچه می‌دیدند را ندیده بینگارند.

ولی افتاد مشکل‌ها

اما چنانکه اشاره شد رویای بزرگ شاه برای انرژی هسته‌ای، فراتر از سویه‌های صلح آمیز آن بود. او پس از ده – پانزده سال از تاسیس سازمان انرژی اتمی در ایران، حالا به این نتیجه رسیده بود که شرایط جهان و منطقه به گونه‌ای است که مجهز شدن ایران به بمب اتم، نیاز واقعی و حتمی کشور است. اهمیت این مساله آنقدر برای شاه حیاتی شده بود که گاه در رسمی‌ترین اظهار نظرهایش که پژواک جهانی داشت نیز نمی‌توانست جلوی خودش را بگیرد و پرده از سِرّ درون بر می‌داشت و آنچه را نباید برملا می‌کرد. این بلندپروازی‌ها که گاه با بی‌پروایی تمام از سوی وی بیان می‌شد، می‌توانست در هیات حاکمه ایالات متحده آمریکا نگرانی‌های جدی ایجاد کند. نگرانی‌ای که شاید اوج آن را باید در سفر شاه به فرانسه و سخنانی یافت که او آنجا در یک مصاحبه دردسرساز بیان کرد.

وقتی در جریان سفر شاه به فرانسه – برای انعقاد موافقتنامه هسته‌ای با والری ژیسکاردستن (رییس جمهور وقت آن کشور) «لز آنورماسیون» – مجله فرانسوی حوزه تجارت – مصاحبه‌ای را با او ترتیب داد، دربرابر سئوالی مبنی بر اینکه «آیا ایران روزی به سلاح هسته¬ای دست خواهد یافت؟»، مصمم و مطمئن گفت: «بدون شک! و زودتر از آنچه فکرش را بکنید». (12)

هرچند سفارت ایران در پاریس به سرعت این سخنان را تکذیب و شاه هم از اساس کل آن مصاحبه و آنچه گفته بود را انکار کرد اما آن اظهارات، مثل تیری بود که از کمان رها شده بود و سودای اتمی شدن ایران نیز مثل بمب در رسانه‌های جهان صدا کرد.

فردای آن روز، در روزنامه «لوموند» مصاحبه‌ای از شاه منتشر شد که نظر وی را درباره خروج ایران از ان.پی.تی (معاهده منع گسترش سلاح¬های هسته¬ای) پرسیده بود و شاه در پاسخ گفت: «قطعا هنوز نه»! (13)

پاسخی که بیش از آنکه واژه «نه» در آن اهمیت داشته باشد، واژه «هنوز» است که جلب توجه می‌کند. شاه نمی‌توانست عزم جزم خود را برای دست‌یابی ایران به بمب اتم انکار یا حتی آن را پنهان کند. چنانکه در همان مصاحبه با لوموند – گرچه ابتدا از بی‌فایده بودن دستیابی ایران به بمب اتم گفت و اینکه کشورش علاقه‌ای به برخورداری از آن ندارد – اما در همانجا بلافاصله افزود: «اگر کشوری در منطقه به بمب هسته‌ای دست پیدا کند، آنوقت شاید منافع ملی هر کشوری اقتضا کند که به آن مقصود دست یابد». (14)

از گزارش‌های تاریخی استنباط می‌شود که شاه تنها کسی نبود که در هیات حاکمه ایران، مدافع انرژی هسته‌ای و حتی ساخت بمب اتم بود. پروژه‌ای که شاید ابتدا با علاقه شخصی وی شروع شد در ادامه توانست همراهان بیشتری در دولت پهلوی پیدا کند. درست در همان زمان که شاه در پاریس در حال بیان منویات خود در مورد هسته‌ای شدن ایران بود، دولتمردان او نیز در تهران مواضع کم‌وبیش مشابهی با وی را اتخاذ کردند. غلامرضا کیانپور وزیر اطلاعات و اسدالله علم وزیر دربار ابتدا منکر این شدند که شاه درصدد دستیابی به زرادخانه هسته‌ای است اما درعین حال هر دو تاکید کردند: «چنانکه کشور دیگری در منطقه – نظیر مصر یا اسراییل – صاحب سلاح‌های هسته‌ای شود، آن‌وقت است که ایران مساله خروج از معاهده منع گسترش تسلیحات هسته‌ای را مورد توجه قرار خواهد داد». (15)

دستیابی ایران به بمب اتم، شاید آخرین رویای شاه برای ایران بود. رویایی که او هیچگاه نتوانست تحققش را ببیند و شاید همین رویای او بود که این بار نتوانست جهان غرب – و از همه مهمتر آمریکا را برای – حمایت از او بسیج کند. حمایتی که با کودتایی دیگر برای چند صباحی وی را به جبر و اکراه بر مسند سلطنت نگاه دارد. چنانکه در ماه اوت 1974، در گزارشی امنیتی در آمریکا با اشاره به برنامه هسته‌ای ایران تصریح شده بود: «بلندپروازی شاه برای آن است که از ایران قدرتی بسازد که بتواند به آن متکی باشد». این گزارش همچنین پیش‌بینی کرده بود که ایران ممکن است بتواند در دهه 1980 به ساختن بمب اتم دست پیدا کند.  (16)  

فهرست منابع

1- ایران و آمریکا، جان قزوینیان، ترجمه سعید کلاتی، نشر ثالث، چاپ سوم؛ 1402، ص629.
2- نیکسون، کسینجر و شاه، رهام الوندی، ترجمه غلامرضا علی‌بابایی، انتشارات کتاب پارسه، چاپ اول؛ 1395، ص213.
3- همان.
4- همان، ص216.
5- همان، صص216و217.
6- ایران و آمریکا، جان قزوینیان، ترجمه سعید کلاتی، نشر ثالث، چاپ سوم؛ 1402، ص630.
7- همان.
8- نیکسون،کسینجر و شاه، رهام الوندی، ترجمه غلامرضا علی¬بابایی، انتشارات کتاب پارسه، چاپ اول، 1395، ص214.
9- ایران و آمریکا، جان قزوینیان، ترجمه سعید کلاتی، نشر ثالث، چاپ سوم؛ 1402، ص 631.
10- همان.
11- همان.
12- نیکسون،کسینجر و شاه، رهام الوندی، ترجمه غلامرضا علی¬بابایی، انتشارات کتاب پارسه، چاپ اول، 1395، ، ص220.
13- همان.
14- همان، ص221.
15- همان.
16- همان، ص224.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا