خرید تور تابستان

محسن رنانی: کودکان گران‌ترین پروژه‌ی عالَم هستند

محسن رنانی، استاد دانشگاه و پژوهشگر توسعه گفت: به طور بالقوه کودک خیلی گران‌تر از الماس است و دست کم این است که به کودک به عنوان گران‌ترین پروژه‌ی عالم نگاه کنیم. اگر نگاهی غیر از این به کودک داشته باشیم و این مفروض را نپذیریم تا ثریا کج می‌رویم.

آقای رنانی ادامه داد: برخورد ما با کودک همانند برخورد ما با الماس باید باشد یعنی همانطور که آلودگی و غبار الماس را با یک برس کاملا نرم را کنار می‌زنیم و آرام‌آرام و بدون به کار بردن هر گونه ابزاری اضافات آن را حذف می‌کنیم تا درخشان شود و تلالو خود را پیدا کند، در مواجهه با کودک نیز نباید باغبانی کرد چون باغبان مداخله‌گری می‌کند ولی الماس‌تراش هیچ مداخله‌ای نمی‌کند؛ او فقط زوائد را کنار می‌زند.

بیست‌وچهارمین نشست خیر و خرد برگزار شد.

به گزارش انصاف نیوز، موسسه خیریه دارالاکرام بیست‌وچهارمین نشست خیر و خرد را با محوریت کتاب فراتر از مرزهای آموزشی با حضور مترجم کتاب، بدرالزمان پزشکزاد؛ دکتر محسن رنانی و دکتر اسدالله مرادی برگزار کرد.

در بیست‌وچهارمین نشست خیر و خرد به واکاوی رویکردهای آموزشی نوین و تقابل این رویکردها با چالش‌های نظام آموزشی پرداخته شد و درباره‌ی امکان نوآوری و بهبود در وضعیت آموزشی ایران بحث و گفتگو شد.

به کودکانمان فکر کنیم

دکتر بدرالزمان پزشکزاد با اشاره به تجربیات خود از چند دهه کار در آموزش و پرورش ایران و کانادا و مقایسه این دو با هم گفت که منجر به انگیزه‌ای در او برای ترجمه‌ی کتاب فراتر از مرزهای آموزشی شد تا شاید دست‌اندرکاران آموزش کودک به فراتر از مرزهای آموزش صرف بیندیشند.

پزشکزاد هشدار داد که ما وقت زیادی نداریم؛ دنیا برای ما صبر نمی‌کند تا شیوه فرزندپروری‌مان را انتخاب کنیم؛ دنیا برای رشد پتانسیل‌های کودکان ما متوقف نمی‌شود. هر معلم، هر خانواده‌ و هر مدرسه‌ای باید بدون اتلاف وقت به بازاندیشی درباره رویکردهای آموزشی بپردازد.

او یکی از مهم‌ترین وظایف مدارس را در کنار شناسایی ظرفیت‌های دانش‌آموزی، پرداختن به آموزش‌های عاطفی و اجتماعی دانست و افزود: فقط کافیست من به عنوان معلم فکر کنم که برای دانش‌آموز چه کار باید بکنم؛ امر یادگیری را بر عهده خود دانش‌آموز بگذارم و اهداف دانش‌آموز را پیگیری کنم.

پزشکزاد افزود: امروزه مدارس ما مباحثی مثل خلاقیت؛ تفکر انتقادی و مهارت‌های قرن 21 را شعار خود قرار داده‌اند اما باید با تعمق بیشتری به آنها بپردازند.

او اظهار امیدواری کرد که با پا گذاشتن به مرزهای آن طرف محدودیت‌های آموزشی به کودکانمان فکر کنیم و آنها را به استفاده از علایق‌شان تشویق کنیم؛ چراکه اگر کودکان سرزمین ما بتوانند پتانسیل‌های خود را رشد دهند، مطمئنا ما به جامعه‌ای شکوفا و عادلانه دست خواهیم یافت.

تا زمانی که مفروضات پایه را تغییر ندهیم، هیچ تغییری حاصل نمی‌شود

دکتر محسن رنانی در این نشست به موضوع آموزش و معجزه‌ی معمولی بودن پرداخت. او کودک را پیچیده‌ترین، پیشرفته‌ترین، قدرتمندترین و پربهاترین پروژه‌ی هستی معرفی کرد؛ شاهکار دمادم تکرارشونده‌ی خلقت که در هر روز با تولد 387 هزار نوزاد روی کره زمین به ما یادآوری می‌کند که این عالم بسی پیچیده‌تر و پویاتر از آنیست که ما می‌شناسیم؛ پس در برابرش محتاط باشیم و به جای تلاش برای تغییرش فقط بکوشیم آن را بیشتر بفهمیم و زمینه برای شکفتگی بیشتر آن فراهم آوریم.

رنانی درباره‌ی اهمیت تغییر پیش‌فرض‌ها در ارتباط با کودک گفت: تا زمانی که مفروضات پایه را تغییر ندهیم، هیچ تغییری حاصل نمی‌شود. در 90 سال گذشته مفروض نظام آموزشی ما این بوده که کودک خمیر است و باید از دل آن سفال یا تندیسی زیبا دربیاوریم؛ مفروضی که کودک را همانند چوب و سنگ سفیدی می‌داند که می‌توان روی آن نجاری کرد و آن را تراشید.

رنانی گفت: مفروضی که باید بپذیریم این است که کودک نه گل است و نه چوب و نه سنگ؛ کودک الماس است و هیچ کدام از کارهایی که با چوب و گل و سنگ می‌کنیم با الماس جرات نداریم که بکنیم.

کودکان گران‌ترین پروژه‌ی عالم‌اند

دکتر رنانی با پذیرش این احتمال که ممکن است ارزش اقتصادی هر کودکی که به دنیا می‌آید به اندازه همه‌ی الماس‌های عالم باشد، گفت: پس به طور بالقوه کودک خیلی گران‌تر از الماس است و دست کم این است که به کودک به عنوان گران‌ترین پروژه‌ی عالم نگاه کنیم. اگر نگاهی غیر از این به کودک داشته باشیم و این مفروض را نپذیریم تا ثریا کج می‌رویم. برخورد ما با کودک همانند برخورد ما با الماس باید باشد یعنی همانطور که آلودگی و غبار الماس را با یک برس کاملا نرم را کنار می‌زنیم و آرام‌آرام و بدون به کار بردن هر گونه ابزاری اضافات آن را حذف می‌کنیم تا درخشان شود و تلالو خود را پیدا کند، در مواجهه با کودک نیز نباید باغبانی کرد چون باغبان مداخله‌گری می‌کند ولی الماس‌تراش هیچ مداخله‌ای نمی‌کند؛ او فقط زوائد را کنار می‌زند.

رنانی با اظهار تاسف از اتفاقی که در نظام آموزشی ایران رخ می‌دهد، گفت: نظام آموزشی ما با رقابت و تراشیدن می‌خواهد یک الماس غیرمعمولی، متمایز، تیزهوش، نخبه، سمپادی و المپیادی درست کند و ما به دنبال تولید انبوه الماس‌های غیرمعمولی و غیرطبیعی هستیم؛ در حالی که الماس باید معمولی باشد و الماسی معجزه است که معمولی باشد.

او گام دوم را پذیرش ناکافی بودن دانش ما در برخورد با الماس دانست و گفت: ما باید به الماس کمک کنیم که خودش را گردزدایی کند و دائما جلا بدهد؛ بنابراین حتی نباید من غبارروبی را انجام بدهم.

آموزش کتاب‌محور، حافظه محور و انفرادی‌محور از بین‌برنده‌ی مهارت خلاقیت و تفکر انتقادی است
رنانی با اشاره به مکانیزم عملی یونسکو در سال 1996 میلادی، ساختار آموزشی ایران را ضد مهارت‌های پایه دانست که می‌تواند به کودک کمک کند تا بتواند هر روز الماس‌بودگی خود را به نمایش بگذارد.

او 3 مهارت شناختی خواندن، نوشتن و حساب کردن را در دنیای مدرن فاقد موضوعیت دانست و به 4 مهارت رفتاری تفکر انتقادی؛ مهارت‌های ارتباطی؛ خلاقیت و همکاری پرداخت و افزود: اینها آموزش‌دادنی نیستند بلکه باید به کودک کمک کرد که این 4 مهارت را در بستر زندگی معمولی و اجتماعی در خود کشف و خلق کند چون تمام مهارت‌ها مثل مهارت رقصیدن بالذات در کودک وجود دارد و ما فقط باید بستر را برای برآمدن و بروز این مهارت‌ها مهیا کنیم.

رنانی با تاکید بر اینکه مدرسه باید جایی برای تکمیل این مهارت‌ها باشد، گفت: مهارت ارتباط و همکاری فقط در معمولی بودن است که رخ می‌دهد؛ اما اگر دانش‌آموز‌ را به خاطر کسب رتبه‌ی برتر کنکور در اتاق حبس و ایزوله کنیم، او دیگر مهارت ارتباط و همکاری را از یاد می‌برد.

رنانی شیوه‌ی آموزش در ایران را کتاب‌محور، حافظه محور و انفرادی‌محور دانست که از بین‌برنده‌ی مهارت خلاقیت و تفکر انتقادی است؛ چرا که خلاقیت در بستر عمل و حل مسئله به وجود می‌آید.

رنانی گفت باید به کودک کمک کنیم که دائما پاکسازی و غبارزدایی کند؛ باید به او کمک کنیم که یک یادگیرنده‌ی مادام‌العمر باشد؛ افکارش را دائما تغییر ‌دهد و فهمش را بهبود ‌بخشد چون اگر کودک غبارزدایی از خود را تمرین نکند این غبارها باعث می‌شوند هیچ ارتقایی نیابد؛ 30 سال یک جور باشد و هیچ تغییری نکند؛ اما ما زمانی می‌توانیم مهارت یادگیرندگی مادام‌العمر را به کودک منتقل کنیم که خودمان یادگیرنده مادام‌العمر باشیم.

به بچه‌ها بباورانیم که آسمان مرز شماست

رنانی در ادامه گفت: آنچه باید به بچه‌ها بباورانیم این است که آسمان مرز شماست. ما باید پشت سر کودک حرکت کنیم و مراقب باشیم زمین نخورد؛ به خودش آسیب نزند و آسیب نبیند اما نباید دستش را بگیریم چون ما عقب مانده‌ایم و او پیشرفته است. ما باید خود را به او برسانیم نه اینکه او را به دنبال خود بکشانیم.

رنانی درباره‌ی اهمیت تغییر رویکرد نظام آموزشی از حق دسترسی به حق انتخاب گفت و افزود: مهارت یادگیرندگی و زمینه‌ی بروز خلاقیت در حق انتخاب است که محقق می‌شود، اما تلاش دولت و مدرسه در نظام آموزشی بر این است تا با دریافت پول بیشتر برای بچه‌ها حق دسترسی بیشتری فراهم کند.

رنانی در پایان با اشاره به اینکه مداخله‌گری در معنای واژگان تربیت و آموزش و پرورش وجود دارد، آموزش را مفهومی تاریخی دانست که در زمان ابداع پیام خوبی داشته اما الان به معنای ریختن یک سری مفروضات در ذهن کودکان و قالب زدن آنهاست که باید کنار گذاشته شود. همچنین واژه‌ی پرورش را به معنای امور پرورشی و ایدئولوژیک دانست و به جای آنها واژه‌ی آمویش را پیشنهاد داد که برگرفته از آموییدن و آماییدن به معنای نظافت کردن و آماده کردن بدون مداخله‌گریست.
اقتصاد خانواده تعیین می‌کند بچه بر سر کدام میز بنشیند

دکتر اسدالله مرادی در بخش پایانی بیست‌وچهارمین نشست خیر و خرد به آزادی و عدالت، دو آرمان بشر در کل تاریخ جهان پرداخت که از 250 سال گذشته بشر برای تحقق آن به پا خاسته است.

او گفت: در حوزه‌ی حکومت، آزادی ضامن عدالت دانسته شده؛ به طوری که تا آزادی نباشد عدالت به کرسی نمی‌نشیند؛ راهی که در تربیت و آموزش به طور معکوس طی شده است و در 150 سال گذشته، این عدالت‌خواهان بودند که در امر تربیت پیروز شدند.

وی با اشاره به اهمیت موضوع عدالت آموزشی در جهان و جایگاه پیمان‌نامه‌ی حقوق کودک در نظام‌های‌ آموزشی‌ سراسر دنیا به تفاوت غیر قابل مقایسه سرانه‌ی آموزشی در کشورهای توسعه‌یافته با ایران پرداخت و گفت: در کشوری مثل آمریکا که مظهر لیبرال دموکراسی است روزانه به 17 میلیون بچه غذای رایگان داده می‌شود.

مرادی افزود: اما از بد حادثه در دهه‌های گذشته ما نسبت به جهان نعل واژگون زده‌ایم و امروز ما در ایران بیش از 20 مدل مدرسه داریم و این اقتصاد خانواده است که تعیین می‌کند بچه بر سر کدام میز بنشیند.

وی اظهار کرد: حدود 80 درصد مدارس ما بی‌هویت هستند و آمارهای رسمی قبولی در کنکور نباید برای ما فریبنده باشد.

کوه یخ بی‌عدالتی‌های‌ آموزشی چه بر سر کودکان آورده است؟

دکتر مرادی افزود: 80 درصد بچه‌های ما در مدارس حالشان خوش نیست چون سودای قبولی در مدارس تیزهوشان، نمونه مردمی، غیرانتفاعی و … را دارند.

این استاد دانشگاه بی‌عدالتی‌ها در آموزش و پرورش را به کوه یخ تشبیه کرد که دارای دو جنبه سخت‌افزاری و نرم‌افزاریست که وجه سخت‌افزاری آن موضوعاتی مثل مدارس کپری، حقوق معلمان، بیمه معلمان و سرانه دانش‌آموزی است و با اعداد و ارقام نشان داده می‌شود اما وجه نرم‌افزاری که غم‌انگیزتر و دردناک‌تر هم هست کودکیست که در لاکچری‌ترین مدرسه و محله و با اقتصاد بسیار بالا درس می‌خواند اما چه بسا از کودکی که در یک مدرسه کپری با حداقل امکانات تحصیل می‌کند حالِ به مراتب بدتری داشته باشد.

مرادی خاطرنشان کرد در بررسی بی‌عدالتی‌های نرم‌افزاری، فکری، فرهنگی و انسانی است که متوجه می‌شویم گویا حال همه‌ی بچه‌های ما خوش نیست. کسی نمی‌بیند که در مدارس ما چه بر سر کودک می‌آید.

شاید مدارس لاکچری در تهران برای همه حسرت‌برانگیز باشد اما کسی آن روی دیگر داستان را نمی‌بیند. در خیلی از این مدارس حال کودکان خوش نیست و بار سنگینی از درس و نمره و مشق بر دوش آنهاست و پدر و مادر برای اهداف مورد نظر خود هزینه می‌کنند.

وی در پایان درباره‌ی اهمیت بازاندیشی و نواندیشی حقوق انسان و حقوق کودک گفت: باید به این بلوغ فکری برسیم که تمام کودکان معمولی و نخبه در برخورداری از حقوق خود با هم برابرند.

گزارش: مهتاب محمدی

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. خدایا کی این اساتید بر سر میز برنامه ریزی برای آینده کودکان ما بلکه جامعه ما خواهند نشست ؟؟ ای خدا

  2. آموزش آنچنان لازم نیست. باید پرورش الویت باشه.

    سیستم رقابتی ناسالم کنونی و مقایسه خود با دیگران باید فروبریزه. باید تفکر معلمها عوض بشه و دیگه مهندس و دکتر، محصل فلان دانشگاه عالی نخوان… هرانسانی مسیر خود رو داره و موفقیت یعنی یافتن مسیر درست!

    باید عشق سرلوحه سیستم باشه. عشقی درجایگاه خالق نسبت به همه مخلوقات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا