خرید تور تابستان

سایه‌های وحشت‌ در قزوین قاجاری

در اوج مبارزات کوچک‌خان جنگلی در اواخر دوره قاجاریه، شایعه حرکت دسته‌های مسلح بُلشِویک‌ به سمت قزوین و تجاوز قریب‌الوقوع آنان به قزوین، موجی از وحشت و نگرانی را در میان مردمی باعث شد که سال‌ها، طعم تلخ حضور نیروهای متجاوز روس و انگلیس را در شهر خود چشیده بودند.

به گزارش سایت ولایت قزوین، «در اوج مبارزات میرزایونس استادسرایی (کوچک‌خان جنگلی) در اواخر دوره قاجاریه، شایعه‌ای در قزوین منتشر شد که دسته‌های مسلح بُلشِویک‌ (کمونیست‌های تازه به قدرت رسیده در روسیه) به سمت قزوین حرکت کرده‌اند و به ‌زودی به شهر خواهند رسید. شایعه تجاوز قریب‌الوقوع آنان به قزوین، موجی از وحشت و نگرانی را در میان مردمی باعث شد که سال‌ها، طعم تلخ حضور نیروهای متجاوز روس و انگلیس را در شهر خود چشیده بودند و از آنان لطمات فراوانی را متحمل شده بودند.

نگرانی و وحشت مردمی که از دنیای پیرامون خود تنها به مدد خبرهای واصله به تلگراف‌خانه و مطالب درج شده در چند نشریه محلی با خبر می‌شدند، چندان بی‌پایه نبود. زیرا «ساروکین» و «شوستیک» از افسران روسیه کمونیست همراه «علی دیلمی» از سرکردگان نهضت جنگل، از زمان به قدرت رسیدن کمیته‌ی انقلابی، از راه دیلمان و عمارلو مامور پیشروی به سمت «لوشان» شده و نیروهای آن‌ها تا روستای «الولک» در شمال قزوین پیشروی کرده بودند.

انتشار این اخبار و شدت گرفتن دامنه‌ی شایعات مختلف به برپایی گردهمایی‌های سیاسی متعددی توسط مردم قزوین برای ایجاد یک حرکت هماهنگ علیه هرگونه تجاوز احتمالی انجامید. در مجموعه اسناد مربوط به نهضت جنگل، دو گزارش از دو «مفتش تامینات» به چشم می‌خورد که چگونگی برپایی گردهمایی‌های مردم قزوین در برابر صحن شاهزاده حسین و جلوخان مسجد شیخ‌الاسلام را به رییس وقت نظمیه این شهر منعکس نموده‌اند.

در هر دو گزارش، از سخنرانی فردی به نام «اعتضاد دیوان» در تجمع مردم نام‌برده شده که ضمن اعلام برخی اخبار و اطلاعات در باره بلشویک‌ها و حرکت آنان از رشت به سوی قزوین، از مردم خواسته است که با رفتن به خانه‌ی روحانیون از آنها بخواهند که برای پیشگیری از هر پیش‌آمد ناگوار دست به اقدام بزنند.

متن دو گزارشی که بدان اشاره شد به شرح زیر است:

سند اول:

اداره نظمیه قزوین، سواد راپرت غلامحسن‌خان مفتش تامینات، به تاریخ 17 سرطان [تیر] 1299
«مقام منیع ریاست کل نظمیه دامت شوکته

حسب‌الامر در ساعت 6 بعد‌ازظهر برای استماع نطقی که آقای اعتضاد دیوان در شاهزاده حسین (ع) می‌نمود، حاضر شده، خلاصه نطق مشارلیه از این قرار است: اولاً شرحی اهالی را گوشزد از رفتار ناهنجار بلشویک‌ها می‌نمود که در رشت اموال اهالی را به یغما برده و به نوامیس آنها دست‌درازی می‌نمایند. ثانیاً خلاصه اخبارات رشت را که در روزنامه ایران مندرج بود برای اهالی خوانده و از ضبط مال‌الاجاره مستغلات و محصول مزارع اهالی را آگاه کرده، ضمناً شرحی از مقتول شدن میرزا احمد حیدری اظهار داشته که چون قصد دست‌اندازی به ناموس عیال او را داشته، خود و عیالش را مقتول نموده است.

در بین مذاکرات مشارلیه، شخص آخوندی که سابقاً در مسجد شاه اظهارات مشارالیه را جلوگیری کرده بود، رسیده، اظهار داشت که شما از طرف که این اظهارات را می‌کنی؟ قصد بلوا را داشت که آژان مامور مشارالیه را جلب کمیساریا نمود، مجدداً ناطق مزبور شرحی خطاب به زن‌ها اظهار داشت که محافظ ناموس خود را بگمارید که اقدامات مجدانه بنمایند و پیران و بزرگان و آقایان شهر خود اطلاع دهند و آنها را برانگیزانند که جلوگیری از این قضیه نماید. در خاتمه، مستمعین را برای فردا 2 ساعت به غروب مانده در جلوخان مسجد شیخ‌الاسلام دعوت نمود که مفصلاً اظهارات خود را بنماید. اطلاعاً معروض داشت. غلامحسین»

سند دوم:

اداره نظمیه قزوین، سواد راپرت دایره تامینات، نمره 1، به تاریخ 18 سرطان [تیر] 1299
«مقام محترم ریاست تامینات مدظله

حسب‌الامر در ساعت 4 بعدازظهر به جلوخان مسجد شیخ‌الاسلام رفته، پس از ساعتی آقای اعتضاد دیوان شروع به نطق نموده. خلاصه مذاکرات ایشان این بود. نظر به اینکه رفته‌رفته قشون بلشویکی از حدود رشت تجاوز نموده و به این طرف متوجه می‌باشد، لازم است اقداماتی نمود. نمی‌گویم مسلح شوید. یقین است هرکس سرپرستی دارد باید به وسیله بزرگ خود استمداد فکری نماید. ممکن است بعضی اظهاراتی بنمایم که تا درجه‌ای از قوه فکریه شما مساعدت نمایم. ما بزرگ داریم، روسای مذهب داریم، طبقه روحانیون که افضلیت بر ما دارند باید حسب الوظیفه در این موقع که چاره نداریم، دست تولا به دامان آنها زده و استمداد نماییم، تکلیفی برای ما معین نمایند. و غلط است که هرکس خودسرانه اقدامی نماید که نه موثر می‌شود و نیز باعث اغتشاش می‌گردد.

حالیه ممکن است چند نفری رفته و علمای اعلام خود را خبر نمایید که به اینجا حاضر شده، مداوای امراض صعب‌العلاج ما را نمایند. آری رفته رفته همان‌طوری که مریضی که در منزل است، ممکن است میکروب مرض به دیگران سرایت نموده و جمعی دیگر را مبتلا نماید، اگر بعد از مدتی باشد، لازم است در این موقع به فکر دفع امراض خود باشیم. کار رشت گذشته، نوبه قزوین رسیده است.

سپس هیجان و غوغایی از مردم برخاسته که چه باید بکنیم. خطیب مذکور اظهار داشته که «یگانه وسیله فعلاً منحصر به این است که در این خصوص با روسای مذهبی مذاکره شود.» بعد بالاخره جمعیتی بالاجماع به منزل حاج سیدحسین رفته، تشریف نداشتند، سپس با تبادل‌نظر به منزل آقا حاج ملا‌اکبر رفته، شرحی راجع [به] تعدیات بلشویک‌ها [توسط] اعتضاد دیوان حضور حجت‌الاسلام معروض داشته، ایشان اظهار داشتند که؛ «در هر صورت من با شما همراه و باید چاره‌ای کرد. ممکن است تلگرافاً و مکتوباً مراتب را به هیئت محترم دولت معروض داشته، منتظر جواب شد.»

بعد قرار شد که فردا صبح آقای حاج ملا‌ علی‌اکبر سایر آقایان علما را به مسجد شاه برای سه ساعت به غروب مانده دعوت نموده، و اعتضاد دیوان نیز حضور به هم رسانیده و از عموم نیز دعوت نمایند و ضمناً اعتضاد دیوان اظهار می‌داشتند که؛ «ممکن است آقایانی که مایلند از قضیه مستحضر شوند به منزل شخص ایشان بروند.» کلیه نتیجه مذاکرات این بود: سلب توجه عامه از بلشویز [و] اقدامات مجدانه در جلوگیری از پیشرفت قشون مشارالیهم. (غلامرضا خان پلیس تامینات)»

با وجود نگرانی شدید مردم قزوین و حجم گسترده شایعات، پیشروی نیروهای میرزا کوچک‌خان جنگلی و قوای نظامی بلشویک به سمت قزوین در حومه‌ی شمالی شهر متوقف شده و چندی بعد نیز نیروهای اندکی که تا روستای «الولک» پیش آمده بودند به لوشان بازمی‌گردند.

گرچه پس از آن هرگز مشخص ‌نشد که اعتضاد دیوان از سوی چه کسی ماموریت تهییج مردم قزوین علیه نیروهای میرزا کوچک‌خان و قوای بلشویک را برعهده داشت؛ ماموریتی که حتی نیروهای نظیمه نیز، آشکار و پنهان با او همکاری داشتند و معترضان به سخنرانی او را کَت‌بسته به نظمیه می‌بردند!

منابع:

  • نشریه تقاطع شماره 40
  • سیمای تاریخ و فرهنگ قزوین، پرویز ورجاوند، نشر نی، ج 1
  • نهضت جنگل (اسناد محرمانه و گزارش‌ها)، فتح‌اله کشاورز، ناشر: اسناد ملی ایران

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا