دیاسپورای ایرانی میل به بازگشت دارند؟
| نسیم نوروزی: تصمیمِ بازگشت به ایران، جنگ با ابَر روایتهای ناامیدی است |
نسیم نوروزی، مدرس در دانشگاههای کنکوردیا و مک گیل به این سوال پاسخ داده است که روی کار آمدن دولت جدید در ایران آیا تاثیری بر بازگشت ایرانیان به کشور دارد؟ و اصلا چه چیزی بستر و انگیزه برای دیاسپورای ایرانی ایجاد میکند؟
دکتر نوروزی واحدهایی با گرایشهای زیر را در مقاطع کارشناسی و کارشناسی ارشد تدریس میکند: سواد و اندیشه فلسفی، فلسفه ی استعمار، فلسفه برخاسته از رنج، و دانششناسی فمینیسم.
حوزهی تحقیق وی دانششناسی کنشگری در بستر دنیای کنونی را در بر میگیرد. موضوع تحقیق او مشخصا بر نوع ارتباط مفاهیم زمان، استعمار و مقاومتهای ضد استعماری با یکدیگر هستند.
يكي از حوزههای اخیر پژوهش او «دانششناسی كنشگری» است. در اين حوزه او تفكراتی كه كنشگران، منتقدان، يا فعالين سياسی به عنوان كار خوب به مردم ارايه میدهند را عیارسنجی میکند. این کار (عيارسنجی تفكرات آنها كه خود را در مسائل اجتماعی صاحبنظر میدانند و برمبنای آن از نظری دفاع يا آن را رد میکنند) را اغلب در هماندیشیهای عمومی فلسفی انجام میدهد.
بعد از به اشتراک گذاشتن تحقیقاتش در هم اندیشیهای عمومی فلسفی، و به علت کمپینهای تخریبی که از قِبَل آن درباره ی او به راه افتاد، به تحقیق دربارهی مغلطهها و نقشی که در ابقای نظم غیرعادلانهی جهانی بازی میکنند نیز علاقمند شد.
متن این گفتوگوی کوتاه را در ادامه بخوانید:
انصاف نیوز: فکر میکنید نتیجهی انتخابات اخیر و برسرکار آمدن دولت جدید تاثیری بر بازگشت بخشی از ایرانیان خارج از کشور دارد و آیا متخصصانی که میل به بازگشت داشتند ممکن است با انتخابات اخیر امیدوار شده و بستری را فراهم شده برای بازگشت ببینند؟
شرایط این روزهای ایران شرایط خوبی نیست و منظورم مشخصا از این شرایط، همه گیر شدنِ روایتهایی است که ناامیدی از تغییر و بهبود شرایط از درون حاکمیت ایران را تزریق میکنند و این کار را هم به صورت سیستماتیک انجام میدهند. منظورم از سیستماتیک بودن این است که هم سرمایه و هم شبکه و هم برنامه برای استحکام بخشیدن به این روایتها دارند.
این روایتها با بیثباتیهای اقتصادیِ حاصله از تحریم به صلبیت و استحکام خاصتری میرسند. انگار با نوعی مُد فکری طرف میشویم و خلاف آن رفتن و عمل کردن هزینهی اجتماعی زیادی با خود میآورد. یکی از مصادیق «خلاف جهتِ این مد رفتن»، فکر و بازگو کردن فکر «بازگشت به ایران» است چون با چارچوب فکری مد شدهی «ناامید بودن» جور در نمیآید.
یکی از هزینههای اجتماعی، مورد تمسخر قرار گرفتنِ ایدهی بازگشت به ایران است. تا حالا تجربهی این را نداشتم که به کسی بگویم دوست دارم به ایران برگردم و با واکنشهای منفی و تلاش برای تغییر عقیدهام مواجه نشوم. این واکنشها هرچند به هیچ وجه غیرمنطقی نیستند ولی علت اصلی این واکنشها متعجب شدنِ مردم داخل و خارج از ایستادن در برابر جریان مد جمعی روز است. به همین علت اگر دولت جدید میخواهد بازگشت ایرانیان را به طور جدی پیگیری کند (با وجود اینکه میدانم افرادی که ایران را دوست دارند، میتوانند از این مد فکری فراتر فکر کنند)، بهتر است به جای وعدههای مبهم امید، به سرمایهگذاری جدی دربارهی زایش روایتهایی بپردازد که با این روایتهای ناامیدی مبارزه میکنند.
چه سازوکار و اتفاقاتی ایرانیان مهاجر را به فکر بازگشت خواهد انداخت؟
من سرمایهگذاری جدی روی پژوهش روایتهای ناامیدکننده و زایش روایتهای مقابل آن را دو ساز و کار مهم برای آماده کردنِ مسیر بازگشت ایرانیان به ایران میدانم.
این یعنی به موازات برداشتن تحریمها و اثبات این نکته که شهروندان عادی ایران میتوانند با اتکا به سواد و مهارتشان ( و بدون نیاز به اتکا به رانت و غیره)، در ایران زندگی سالمی را بسازند، ایران باید برای خنثی کردن این روایتها سرمایه گذاری سیستماتیک انجام بدهد.
سرمایهگذاری سیستماتیک هم مراحل خاص خودش را دارد. ولی در اینکه اولین مرحله پژوهش عمیق و درست برای شناخت روایتهای ناامیدی و بعد از آن، به تصویر کشیدن و به اشتراک گذاشتنِ اثرات مخرب این روایتها برای مردم و به روشهای قابل درک و جذاب (مثل سینما و تلویزیون و شبکههای خانگی) است.
اولویت این سازوکار باید روی بررسی، تحلیل، مطالعه و تحقیق دربارهی مکانیزمهای تولید این ناامیدی باشد تا بشود نمودهای آن را هم محکم و ماندگار تولید کرد. اینگونه میشود ایرانیان را به تامل واداشت که روی مد فکری ناامیدی که به ضرر آیندهی ایران و خود ایرانیان است پارازیتی بیاندازد و باعث تغییر در رویهی فکری بشود که مدام تزریق شده.
انتهای پیام
چی میگی نایاکی