در کافه بازیهای تهران چه میگذرد | از «خالی بازی» تا «مافیا تویی!»
نگار فیضآبادی، انصاف نیوز: یکی از کافهها در تهران به شکل حرفهای و زنجیرهای (در شعبههای مختلف) فضایش را به بازی کودکان و بزرگسالان اختصاص داده است و وقتی آدمها با اخم وارد شوند، بعد از بازی و موقع خروج حال خوبی دارند! آنچه میخوانید گزارش انصاف نیوز از یک کافه بازی در تهران است.
طبق گفتههای کارشناسهای بازی در کافه، کسانی که بازی را برای اوقات فراغتشان انتخاب میکنند، بیشتر دنبال «فان و تفریح» هستند و کسانی سراغ بازیهای فکری میروند که «پلیر» هستند و زیاد بازی کردند. گاهی هم پیش آمده است که دو نفر برای «دیت» اول باهم بازی کردهاند تا از این طریق یخشان آب شود!
هرکسی با هر سنی میتواند وارد اتاق فرار شود. البته اگر سناریو ترسناک باشد، فقط کسانی که بالای ۱۸ سال هستند میتوانند وارد اتاقها شوند. بازی ۲ تا ۷ نفره است و بازیکنها یک ساعت فرصت دارند. هزینه هر ساعت بازی در اتاق فرار ۲۲۰ هزار تومان است.
ماجرای یک خواستگاری: حلقهای زیر الماس در اتاق فرار
آنطور که مسئول اتاق فرار میگوید، افراد به شکل خانوادگی اتاق فرار را انتخاب میکنند. ماجرای جالب این است که کسی برای خوشحال کردن دوستش، تولد را در یکی از همین اتاقها برگزار کرده است.
یکبار هم آقایی از خانمی خواستگاری کرده است و حلقه را زیر الماسی که در جعبهای در اتاق فرار بوده، قرار داده است و به این شکل خانم را سورپرایز کرده است!
گیم مستر اتاق فرار دربارهی یکی از شرکتکنندهها میگوید که بعد از صرف غذا، وارد اتاق شده بوده است اما چون حسابی دویده بود، در همان فضا حالش بههم خورد!
بازیِ یک پزشک بعد از جراحی
پسر جوانی که مسئول بازیها است، از مشتریهای «عجیب و غریبی» میگوید که بازی برایشان نوعی راه فرار از روزمرگیها و خستگیها است. مثل جراحی که بعد از جراحی طولانی، بازی را انتخاب کرده است تا ذهنش آرام شود.
او از آقای وکیلی میگوید که بعد از باختن دادگاه، بازی یک نفره را انتخاب کرده بود تا از این طریق فکرش آرام شود!
بازی راهی برای «شارژ» شدن آدمها
دو دختر و یک پسر دهه هشتادی، آخر هفتهشان را به بازی اختصاص داده بودند. آنها مدرن آرت بازی میکردند و هرکسی که پول بیشتری به دست میآورد، برنده میشد.
آنها در مجموع ماهی ۱۰ ساعت باهم بازی میکردند که هزینهاش حدود دو میلیون تومان میشد. یکیشان میگفت: وقتی خیلی خستهام اینجا بازی میکنم و بعدش انرژی میگیرم تا درس بخوانم. این سه نفر از طریق دوستانشان با آن کافه آشنا شده بودند.
۹ دوست دهه هشتادی برای بار اول مشغول بازی ترور بودند؛ یک بازی که به قول خودشان هیجانی بود و بر مبنای بلوف زدن پیش میرفت. هر ساعت بازی ۷۵ هزار تومان بود.
وقتی حرف شرطبندی وسط آمد، گفتند که بچهها پایه نیستند وگرنه شرط میبستیم. آنها قبلا تجربهی جاسوسبازی را در جاهای دیگر داشتند.
بازیکن ۴ ساله و آقای ۷۸ ساله
بیشترِ کسانی که از ساعت ۱۷ تا ۱۹ در کافه مشغول بازی بودند، حدود ۲۰ تا ۲۵ ساله بودند اما میانگین سنی در اتاق مافیا بیشتر بود.
دو دختر و یک پسر دهه هشتادی هم برای بار چندم برای بازی به کافه آمده بودند و میگفتند عاشق گیم بُرد هستند. آنها بازی سرعتی را انتخاب کرده بودند و میگفتند این بازی سرعت و حافظهی خوبی میخواهد.
حین بازی، فرصت حرف زدن دربارهی جرزن بودن دوستشان فراهم شد و بازی بهانهای بود تا نظرشان را دربارهی همدیگر بگویند.
همانطور که مسئول بازیها میگفت، از همه قشر و سنی بازی میکردند. مثلا سه دختر چادری با سه دوستشان که مانتویی بودند، برای اولینبار مشغول یک بازی شدند. همان موقع کسی که بازیها را آموزش میداد، کارتها را مقابل بازیکنها گذاشت و برایشان توضیح داد.
این کافه برای محدودهی سنی ۴ تا ۹۹ سال، درمجموع حدود ۳۴۰ بازی اورجینال، ایرانیزه شده و ایرانی دارد که دستهبندیهای مختلفی مثل سرعتی، فکری، شرطبندی، بلوفی، تعاملی، خرید و فروش، و… دارند.
از کودک ۳-۴ ساله تا آقای ۷۸ سالهای که همراه خانوادهاش آمده است، طرفدار بازی هستند. پزشک، معمار و مهندس تعدادی از مشتریهای ثابت این کافه بازی هستند.
از خالی بازی تا مافیا تویی!
ساعت ۱۸/۱۵ دقیقهی پنجشنبه است. چند دقیقهی دیگر بازی مافیا شروع میشود. شش نفر از نسلهای مختلف باهم گل یا پوچ بازی میکنند.
پسر ۲۷ ساله خطاب به دوستش میگوید «خالی بازی کن» بعد شنونده دستش را باز میکند و نوبت نفر بعدی میشود. با گفتن «پوچه» به دست چپ او اشاره میکند اما همان موقع مشتش را باز میکند و تیله را نشان میدهد. جواب اشتباهش باعث شد ببازد! البته این دستگرمی است تا بقیه برسند و مافیا شروع شود.
همان موقع آقای ۳۰ ساله میگوید که هفتهای ۱۳-۱۴ ساعت (از ۸ تا ۱۱ شب) در کافه بازی میکند. آقای ۴۲ سالهای جوِ کافه بازی را دوستانه توصیف میکند و میگوید: اینجا فضای شادی دارد و آدمهای معقولی میآیند. همان موقع یکیشان وسط حرفش میپرد که «میآیم تا از مسیر (بازی) لذت ببریم.»
بحث میرود سمت مافیا. حالا نظرهایشان را راجع به این بازی میگویند که «معتاد کننده» است. همان موقع به قول خودشان «گاد» بازی میآید و یکیشان خطاب به دیگری میگوید «بعدِ بازی قندتو میگیرم!» حالا انگار وقت کریخوانی رسیده است!
«با صندلی از بازی بیرونت میکنم، زوزهت رو درمیآرم، سگ پلی (کسی که بد بازی میکند)، نوب (کسی که بلد نیست خوب بازی کند)»، تعدادی از لفظهایی است که برای هم استفاده میکنند.
فحاشی کنیم گاد کیک میکند! | پشتِ پردهی مافیا در اتاق سیگار
«پشتِ پردهی مافیا در اتاق سیگار است!» این جمله را یکی از پسرها میگوید. یعنی اگر میخواهی تحلیل بازی را بشنوی یا وقتی هم سایدیها بخواهند دربارهی اشتباهات همدیگر حرف بزنند، همه را بعد از بازی در اتاق سیگار میگویند.
گفتوگوی خبرنگار که منتظر شروع و تماشای بازی است را با چند نفر از بازیکنها میخوانید:
- بازی چه حسی به شما میدهد؟
- کمک میکند از نظر روحی تخلیه شویم. وقتی کسی اعصابش خرد باشد، فحش میدهد خالی میشود. البته فحشهایمان بیادبی نیست و بین خودمان ممکن است حرفی بزنیم.
- آره راست میگه، البته چون اینجا خانوادگی و دوستانهس مراقبیم، اگه برید قهوهخونه، الفاظ با اینجا فرق میکنه.
- اگه کسی فحاشی کنه گاد کیک میکنه!
- هر کی میآد اینجا، با خوشحالی میآد و با خوشحالی هم میره.
- از بازی مافیا دربارهی شخصیت خودتان چه چیزی فهمیدهاید؟
- فهمیدم با اینکه حس ششم خوبی دارم، اما بلد نیستم در بازی فکت بیاورم و برعکس جاهای دیگر، اینجا نمیتوانم خوب حرف بزنم.
- سه ماهه دارم مداوم بازی میکنم. به خنگیم پی بردم! فهمیدم تو زندگی به بقیه الکی اعتماد میکنم، درصورتیکه خوب نیست. الآن از همین بازی یاد گرفتم تو زندگی به هرکسی اعتماد نکنم.
- قبلا تو بازی به حرف دیگران گوش نمیکردم، الآن بیشتر و بهتر گوش میکنم.
مافیا شروع میشود… | بازی باعث شده مثل خانواده شویم
کمکم تیم بازی تکمیل میشود. تقریبا تمام سناریوهای مافیا در این کافه اجرا شده است. حالا ۱۷ نفر هستند که از این جمع فقط ۴ نفرشان خانماند. یکی از پرسنل که امشب گردانندهی مافیا است، بعد از ضدعفونی کردن، ماسکها را به شرکتکنندهها میدهد. او حین کار میگوید: مافیا باعث شده مثل خانواده بشویم.
گرداننده با گوشیاش نقشها را به شکل خصوصی به بازیکنها نشان میدهد. با اعلام گرداننده شب و بعد روز میشود. یک نفر دیجی شبهاست و آهنگی را که در طول خواب پخش میشود، انتخاب میکند. حالا چراغها روشن شدند.
یکی از پسرهای دهه هشتادی که بقیه اکسیدان صدایش میکنند، بعد از معرفی خودش، خطاب به بقیه میگوید: تو بازی ازتون ادب و احترام رو یاد میگیرم.
یک نفر حین بازی با تایمر گوشیاش، زمان را ثبت میکند و هرکسی فرصت دارد فقط ۳۰ ثانیه صحبت کند. بعد از چند دقیقه، دو نفری که اول همدیگر را «کاور» کردند، به هم «تارگت» زدند، همین موضوع باعث شد تا بقیه بگویند این دو نفر گرهی بازی هستند!
ورود با اخم خروج با لبخند | بازی برای رقابتجوها جدی است
کافهدارها دربارهی مشتریها اینطور میگویند که قدیمیهای اینجا موقع آمدن و رفتن خوشحال هستند. اما در یک جمله، هرکسی حتی اگر با اخم بیاید، آخرسر با خوشحالی میرود چون بازی کرده و خوش گذرانده است.
بازیهای کودکان بیشتر ساده، سرعتی، خندهدار و خلاقیتمحور هستند و هر چقدر کسی مسن باشد، سراغ بازیهایی میرود که مربوط به اطلاعات عمومیاند. مثلا در یک کارت نوشته شده شاهی که نامه مینویسد، آن شخص باید سریع جواب «شاهنامه» را تشخیص بدهد تا کارت را از آنِ خودش کند!
بازی برای مشتریها جدی است و آنهایی که بیشتر اهل رقابت هستند با هم بحث میکنند، اما نه در حدی که کار به دعوا بکشد.
انتهای پیام