این تُرک پارسیگوی… | دیدار پزشکیان با محمدعلی موحد و لحظه تاسیس!
مروری بر کار و کارنامه روشنفکر تبریزی ایراندوست
علی نیلی، انصاف نیوز: «رئیسجمهور پزشکیان به منزل محمدعلی موحد رفته و با این ادیب پیشکسوت دیدار کرده است»؛ خبری است مانند دیگر خبرهای جلسه و نشست با این تفاوت که «میتواند» در قامت «لحظه تاسیس» به نقطه عطفی در نسبت ارباب قدرت و ارباب ادب در ایران بدل شود.
دیدار مسعود پزشکیان و محمدعلی موحد، به ویژه آنکه رئیس جمهور نه میزبان که میهمان بوده، از معدود دفعاتی است که بزرگی از اهالی سیاست، نزد بزرگی از اهالی فرهنگ رفته و به زانوی ادب نزد او نشسته است و به این اعتبار، اگر «تکریم اهل فرهنگ» به فرهنگواره رفتارها یا به بیان دیگر «الگوی مسلط» دولت مسعود پزشکیان بدل شود، یک «اتفاق تاریخی» رقم خورده است که میتواند غبارهای افق توسعه ایران را فروبنشاند.
موحد کیست؟
محمدعلی موحد برای خیلی از ایرانیان به واسطه کتاب گرامی «خواب آشفته نفت» شناخته شده است اما آن کتاب بزرگ، تنها گوشه کوچکی از آثار این ادیب و مورخ و ایرانشناس تبریزی است. علیرضا رجایی که خود در سیاستورزی اخلاقمدار صاحب نام است، در وصف موحد نوشته: «وسعت و تنوع فکری و مطالعاتی محمدعلی موحد شگفتانگیز است و چنانکه گفتهاند او شاید از آخرین بازماندههای نسلی باشد که آنها را «علامه» خطاب میکردند. گستره دانش او از تاریخ، حقوق و سیاست تا مذهب، عرفان، فلسفه و ادبیات را دربرمیگیرد. از همکاری با مجلهها و نشریهها تا کار در فرهنگستان و دانشگاه و تألیف و تصحیح و ترجمه دشوارترین کتابها و متنها و نسخ فرهنگی و عرفانی حاصل کارنامه فکری و روشنفکری اوست. قلم او با این بضاعت عظیم از دانش، روان و جذاب و مدرن است و نه دچار سطحینگری و پرگویی ژورنالیسم سطحی میشود و نه آنچنان پیچیده و غامض که درک آن کسالتبار و دستنیافتنی باشد. موحد از ترکان پارسیگوی است و فصاحت کلام وی در فارسی، غبطهانگیز.» (روزنامه شرق، 2 خرداد 402)
موحد، متولد سال 1302 شهر تبریز است و دوران دبستان را در همین شهر پشت سر گذاشته. او دوره متوسطه را در مدارس تهران گذراند و در سال 1319 دیپلم ادبی گرفت. او که پس از درگذشت پدر، سرپرستی خانواده را بر عهده گرفته بود، در سال 1329 به استخدام شرکت نفت آبادان درآمد. این همان دورهای است که تحولات پرشمارش به علاوه سرنوشت تراژیک دکتر مصدق، نسلی عصیانگر و معترض را پدید آورد؛ از موحدی که میگوید از همان دوره در اندیشه بررسی زیروبم قصه نفت بوده تا جانفدایانی چون پویان و شعاعیان یا مبارزانی چون مهدی بازرگان و… همه ماحصل اتفاقات پربسامدی بودند که نسلی از ایرانیان در نیمه دوم دهه 1320 تا نیمه اول دهه 1330 تجربه کردند.
آقای موحد پس از کودتا، راهی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران شد و در سال 1338، مدرک دکتراي حقوق خصوصیاش را گرفت. سپس برای ادامه تحصیل به کمبریج رفت و دورهای پرثمر را آغاز کرد؛ هم در زمینه حقوق بر دانش خود افزود و هم با ایرانشناسان سرشناس آن دوره، کسانی چون آربری و مینورسکی و لاکهارت رفت و آمد پیدا کرد. گنجینهای از آثاز خطی فارسی در کتابخانههای بریتانیا نیز در اختیارش بود تا نخستین قدمها برای تصحیح متون ادبی و تاریخی را بردارد.
تا این زمان ترجمهاش از سفرنامه ابنبطوطه هم منتشر شده و بزرگانی مانند مجتبی مینویی و جمالزاده را امیدوار کرده بود که نسلی دیگر از ادیبان ایرانی در راه است.
موحد پس از بازگشت به ایران، در قامت یک وکیل پایه یک دادگستری مشغول به کار شد. با سازمانی که رابطه استخدامی داشت هم همکاری را ادامه داد و به یکی از مشاوران حقوقی شرکت ملی نفت تبدیل شد. گفته میشود چنان اعتباری در اهالی نفت یافته بود که با تأسیس اوپک، به عنوان نماینده ایران راهی ژنو شد و برای 6ماه معاونت اجرایی آن سازمان را برعهده گرفت و اوپک با جدیت و پیگیری او در همان 6 ماه به سازمانی با گستره تاثیرگذاری جهانی تبدیل شد.
غیر از این، استاد موحد سابقه تدریس در دانشکدههای گوناگون نیز دارد.
پاسبان زبان فارسی
محمدعلی موحد، زاده تبریز است اما به گواه آثار و گفتهها و نوشتههایش، برایش تبریز و تهران و کرمان، سنندج و بوموسی و زاهدان، چابهار و مشهد و شیراز، اهواز و بوشهر و زنجان، ساری و اردبیل و ایلام فقط ذیل نام ایران معنا دارند: «ایرانی در هر کجای دنیا باشد بر مساله حفظ تمامیت ارضی کشورش تأکید دارد.» (تاریخ ایرانی، 14 اردیبهشت 1392)
از ویژگیهای بازر موحد، پاسداشت و پاسبانی زبان فارسی است؛ از جمله میگوید: «ما لااقل از قرون سوم و چهارم هجری به بعد که تواریخ روشنتر و اطلاعات مبسوطتری در اختیار داریم، همیشه در کنار زبانهای محلی و بومی و قومی ـ حالا به هر نامی که خوانده شود ـ زبانی رسمی و مشترک بینالاقوام وجود داشته و دارد و آن زبانی است که معمولاً فارسی نامیده میشود. اما این زبان به هیچ وجه اختصاص به ولایت فارس یا اقوام ساکن در آن ولایت ندارد. اختصاص به هیچ قوم خاصی ندارد و مال مشاع همه اقوام ایرانی است که از پدران به پسران، از اسلاف به اخلاف رسیده است…
فولکلور یا فرهنگ عامه که در موسیقی و آواز و ترانه و مثل و قصه و غیره انعکاس دارد به لحاظ بیان لفظی از زبان بومی و محلی استفاده میکند و آن زبان البته در مناطق مختلف متفاوت است. در مناطق ترکنشین ترکی، در مناطق دیگر کردی، عربی، بلوچی، طبری، گیلک، طالشی و غیره.
رنگ و بوی متفاوت و حال و هوای ویژه هر کدام از این گوناگونیها است که فرهنگ مشترک ملی را غنا میبخشد و آن فرهنگ مشترک ملی در قالب زبان فارسی ریخته میشود و آن زبان رسمی ماست، زبان علمی، زبان ادبی، زبان فلسفه و تاریخ ماست. استفاده از زبان محلی در موارد ویژه مانند هجو و مزاح و طنز البته صورت استثنا دارد. اگر کسی به مادر خود نامه مینوشت نامه نه به زبان مادری بلکه به زبان رسمی نوشته میشد و همچنین بود مکاتبات بین الاخوان، قباله مالکیت، ورقه نکاحیه، توقیعات و مناشیر و فرامین دولتی، نامههای رسمی حکام به یکدیگر، وقفنامهها، وصیتنامهها، حتی سنگ قبرها به آن زبان رسمی نوشته میشد. در گذشته چنین بود، هماکنون نیز چنین است.
خاستگاه من بنده، آذربایجان، به لحاظ فولکلور بسیار غنی است، شاید بگویم غنیترین قسمتهای ایران است. فولکلور در معنی عام که شامل موسیقی و رقص و ترانه و بیاتی و ضربالمثلها و امثال و قصص و مراثی و غیره است و البته این فولکلور به زبان ترکی است. این ترکی که زبان مادری من است با آن ترکی که مثلاً در روزنامهها و تلویزیونهای استانبول و آنقره به کار میرود فقط از جهت نام اشتراک دارد. تفهیم و تفهم میان یک آدم معمولی اهل مراغه با یک آدم معمولی از اهالی استانبول همانقدر مشکل دارد که تفهیم و تفهم میان یک فرد ترکمن در یک آبادی کردنشین.
اظهار علاقه آذربایجانیها به فولکلور خاص و زبان مادری خود هیچگونه تعارضی با علاقه آنها به فرهنگ ملی و زبان رسمی فارسی ندارد…
فارسی زبان رسمی و ملی ماست. میراث مشترک همه اقوامی که در این سرزمین زندگی میکنند. و سهم آذربایجان در تحکیم مبانی این زبان از هیچ جای دیگر ایران کمتر نیست. به یاد بیاورید که پیشگامان تدوین دستور و فرهنگ فارسی از آذربایجان بودند. قطران و نظامی و خاقانی، گنجوران سخن پارسی را به یاد بیاورید. شمس تبریز، آن نادره همه روزگاران را که میگوید: «زبان پارسی را چه شده است، به این لطیفی و خوبی که آن معانی و لطایف که در پارسی درآمده است، در تازی نیامده است.» (گزیده سخنرانی در فرهنگستان ادب و زبان فارسی، 9 اسفند 1392)
آثار محمدعلی موحد
همانگونه که آمد دکتر موحد آثار گوناگونی از خویش برجای گذاشته است که گسترهای از تالیف مسائل حقوقی نفت تا تصحیح مثنوی معنوی دارد. مهمترین آثار تالیفی استاد موحد در حوزه تاریخی و حقوقی عبارتند از: کتاب نفت ما و مسائل حقوقی آن، کتاب 4 جلدی خواب آشفته نفت، کتاب گفتهها و ناگفتهها: تحلیلی از گزارش عملیات پنهانی سیا در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، کتاب هیاهو بر سر هیچ؛ مبالغه مستعار: بررسی اسناد وزارت خارجه بریتانیا درباره مالکیت جزایر تنب و ابوموسی، کتاب قانون حاکم: درسهایی از داوریهای نفتی، کتاب ملی کردن و غرامت: درسهایی از داوریهای نفتی، کتاب یاد گذشته و اندیشه آینده در تاریخ ایران و صنعت نفت ایران، کتاب در هواي حق و عدالت :از حقوق طبيعي تا حقوق بشر، کتاب مختصر حقوق مدنی و کتاب دیباچهای بر حقوق مدنی.
آقای موحد به تنهایی تحقیقات در زمینه روابط شمس تبریزی و مولانا را چند قدمی پیش برده است که حاصلش، این تالیفها بوده است: کتاب شمس تبریزی، کتاب باغ سبز: گفتارهایی درباره شمس و مولانا، و کتاب قصه قصهها: کهنترین روایت از ماجرای شمس و مولانا.
کتاب ابن بطوطه، کتاب در خانه اگر کس است درباره اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای آن، کتاب در کشاکش دین و دولت، کتاب تأملات؛ در باب حقوق و شریعت، تاریخ و سیاست از دیگر تالیفات استاد موحد است.
این ترک پارسیگوی، این آثار از متقدمین علم و ادب را تصحیح کرده است: حدیقةالحقیقه از شیخ احمد جام، سلوکالملوک از فضلالله روزبهان خُنجی، مقالات شمس تبریزی، گزیده مقالات شمس، گزیده فیه ما فیه، ابتدانامه از محمدبن محمد سلطان ولد، رساله در مناقب خداوندگار از فریدون بن احمد سپهسالار و مثنوی معنوی از مولوی.
کتابهای بهگود گیتا؛ سرود خدایان، عدالت و انرژی، خَزَران، سفرنامه ابن بطوطه، چهار مقاله درباره آزادی از آیزایا برلین، مالیات سرانه و تأثیر آن در گرایش به اسلام از دانیل دنت و فصوصالحکم از ابن عربی از جمله ترجمههای استاد است.
به اعتبار گستره موضوعات و عمق تحقیقات باید که محمدعلی موحد را علامه خواند؛ علامهای تبریزی که نگاهبان زبان و ادب فارسی است اما همان اندازه که به تمامیت ارضی ایران اهتمام دارد، نگران خردهفرهنگهای محلی و زبانها و گویشهای اقوام ایرانی نیز هست.
پاسداشت این پاسبان تبریزی زبان فارسی توسط رئیسجمهور تبریزی دوره چهاردهم، میتواند لحظه تاسیس باشد؛ بر صدر نشستن اهل ادب برای حفظ تمامیت ارضی ایران و برای حفظ ایران فرهنگی.
انتهای پیام
سلام کسی که بهشهر خودش عرق نداشتهباشد و زبانمادری خودش
عرق نداشتهباشد بخصوص اگر دردستی در علموفرهنگ و هنروشعر داشتهباشد تاریخ خواندهباشد دانشگاهی باشد، نانبهنرخروز خوراست بههنگام سختیو جنگ و… در میرود. خوب تو که گفتی آذربایجان غنیترین فلکلورو… دارد برای جمعآوری و شناساندن آن بهزبان فارسی چه کردی کسروی که به زبان ترکی تاخت تاریخ هیجده ساله آذربایجان را نوشت، تاریخ مشروطه ایران را نوشت، قیام
شیخمحمدخیابانی را اگر چه غبطه و حسادت بر علیه او داشت از دیدگاه خود به رشتهتحریر کشید. سیدمحمدحسین شهریار آن احیاگر بزرگ فرهنگ هم در فارسی و هم در زبان مادری خود قلمز د… کدام استاد فرهیخته کدام مشاهیر دیشب در تلوزیون دیدم جناب پزشکیان که به دیدار وی رفت اول ورود یکسلام و علیک ترکی با وی کرد.
ایشان بهفارسی جواب دادند فکر کرد از فرهنگستان جناب حداد عادل بیرونش میکند مقام معظم رهبری حضرت آیتالله خامنهای با اینکه خراسانی است اما ترکی را از پدر مرحومشان تا حدی یاد گرفتند و من خواندم که خودشان خواستند که یاد بگیرند در دیدار با ترکها بهترکی خوشآمد میگویند.
اینو می گویند مشاهیر با شعور نه یک […] که درس را خرخوانی می کند آخرش هم هیج…
فقط موحد نیست که عرقی به قول شما به ترکیت ندارد . اگر آثار منظوم نظامی گنجوی را نگاه کنید بارها و بارها واژه ترکتازی را به کار برده ، یا مولوی که به قول شما ، ترک بوده ، در مثنوی می گوید : آن غزان ترک خون ریز آمدند/ بهر یغما بر دهی ناگه زدند. خاقانی شروانی هم می گوید : نان ترکان مخور و بر سر خوان / به ادب نان خور و ترکانه مخور .
زبان مادری از نظر زبان شناسان ، تا آنجا که بنده می دانم ، به هر زبانی اطلاق می شود که آدمی تا پیش از سن بحران بلوغ بیاموزد و بتواند بی زحمت بدان تفکر و تکلم کند .
با این تعریف یک فرد ترک زبان ، یا کرد زبان ، یا بلوچ زبان یا عرب زبان یا فارسی زبان یا ترکمن زبان یا لر زبان و… که زبان ملی کشورش را در مدرسه می آموزد در واقع دو زبان مادری دارد .
و اگر بر فرض زبان دیگری نیز ، مثل انگلیسی یا فرانسه یا اسپانیولی و… ، را نیز بیاموزد به تعداد این زبان هایی که پیش از بلوغ آموخته زبان مادری دارد .
متاسفانه اصطلاح زبان مادری در کشور ما بد فهمیده می شود و در واقع به نوعی ابزار احساس برانگیز و تحریک کننده عواطف ، تبدیل شده است که علیه زبان ملی و رسمی ( که میانجی و وسیله ارتباط و تعامل میان گویشوران زبان های رایج در داخل یک کشور است ) بکار می رود .
با سلام من هم آذری و آذربایجانی هستم این تفکر که شما دارید بوی ایران فروشی و فلان طلبی میدهد جزیره بوموسی تنب بزرگ و کوچک آخرین نقطه خلیج همیشه فارس هستش و شهرستان پارس آباد مغان هم آخرین نقطه مرزی کنار رودخانه آرس هستش یعنی به عبارت دیگر از رود آرس تا خلیج فارس قهرمان فکر میکنم بیشتر از ۲ هزار کیلومتر هست ولی به خدا قسم برای من هردوشان از جانم عزیزتر است برای نمونه طرف خلیج فارس شهید رییس علی دلواری را داشت طرف آذربایجان هم ستارخان و شهید باکری را داشت این عزیزان به زبان و شهر و دیار خود فکر نمی کردند به تمامیت ارضی ایران می اندیشیدن و آخر سرهم در راه این کشور و مردم عزیز این کشور جان عزیزشان را تقدیم کردند بنده سن و سالم به اون دوتا عزیز نمی رسد ولی شیرمردان و دلاور ایران و آذربایجان شهیدان آقا مهدی و حمید باکری را از نزدیک دیدم داستان و افسانه هم نیست برای ۳۸ سال پیش هستش حالا مردان مرد در هر لباسی که باشند پاسداری از تمامیت ارضی ایران اسلامی بودن و هستند چه دانشمند یا نویسنده یا هنرمند یا سرداران دلاور این کشور در همه حوزهها پس آقای محمدعلی موحد عزیز دست مبارک شما را می بوسیم
با سلام بعضی ها این تفکر را دارند مثل به مدیرعامل ایران خودرو بگویی آیا کارخانه ایران خودرو را دوست دارید یا خودرو رانا را خوب معلومه ایشان در جواب حتمن میگوید کارخانه را و بعدش هم رانا و دنا و دیگر تولیدات ایران خودرو را چرا چونکه اگر کارخانه نبود خودروی هم در کار نبود زبانم لال اگر تمامیت ارضی ایران عزیز نبود شهرها و استان ها هم نبود پس اول ایران را دوست دارم و بعدش هم زادگاه خود را بنده خدای خود شاهد می گیرم از روز اول که ما به مدرسه رفتیم و داخل کلاس اول شدیم اولین حرف را که شنیدم معلم عزیز ما به زبان آورد این بود گفت ایران مادر اول شماست،، چو ایران نباشد تنه من نباد تنم چه ارزشی دارد تمامی هستی و نیستی من برباد،