«اروپا با ایران در بحث جنگ اوکراین، تسویه حساب خواهد کرد!»
دولت ایالات متحده به دلیل خروج از برجام در نوامبر ۲۰۱۸ نمیتواند مکانیسم ماشه را فعال کند هرچند که امریکا روایت دیگری را مطرح میکند و معتقد است که بله ما از برجام خارج شدیم، اما از قطعنامه خیر، اما این استدلال آنها ره به جایی نخواهد برد. فراموش نکردیم که به قطعنامهای که آمریکاییها در سال ۱۳۹۹ مطرح کردند تنها امریکا و دومینیکن رای مثبت دادند.
سه کشور اروپایی حاضر در برجام (فرانسه، انگلیس و آلمان) عزم خود را برای تحت فشار قراردادن جمهوری اسلامی ایران در حوزه هستهای در چندماه پیش رو جزم کرده اند. به نظر میرسد که در این مرحله از تنش بی سابقه میان ایران و اروپا، کشورهای غربی بنا ندارند به شعارهای اعلام شده از سوی دولت چهاردهم و یا مسیری که در جریان سفر رافائل گروسی، مدیر کل آژانس بین المللی انرژی اتمی به تهران مشخص شد روی خوش نشان بدهند.
جماران؛ با حسن بهشتی پور، کارشناس سیاست خارجی که سابقه سالها کار در حوزه مذاکرات هستهای ایران را دارد درباره راههای برون رفت پرونده ایران از دو بن بست سیاسی و فنی گفتگو کرده است:
دولت چهاردهم یکی از شعارهای خود در حوزه سیاست خارجی را تنش زدایی از رابطه با غرب و لغو تحریمها اعلام کرده و برهمین اساس شاهد بودیم که در جریان نخستین سفر رافائل گروسی، مدیرکل آژانس بین المللی انرژی اتمی به تهران اززمان آغاز به کار این دولت، طراحی جدیدی برای حل و فصل اختلافها صورت گرفت که بازدید از تأسیسات هستهای نطنز و فردو و موافقت ایران با پیشنهاد توقف انباشت بیشتر ذخایر مواد ۶۰ درصد غنی شده از نمادهای آن بود. با این وجود، تروئیکای اروپایی به علاوه ایالات متحده مسیر تشدید تنش با تهران را با صدور قطعنامه انتخاب کردند. سوال ساده این است که چرا موضع جدید ایران مورد استقبال قرار نگرفت و حتی در مسیر معکوس آن نیز حرکت میکنند؟
در پاسخ به این پرسش دو موضوع اساسی را باید در نظر گرفت. نخستین آنها بهانهای است که اتحادیه اروپا در مدت زمان گذشته از آغاز جنگ اوکراین پیدا کرده و ادعای ارسال پهپاد و موشک از ایران به روسیه برای استفاده در این جنگ را مطرح میکند. اروپا، جنگ اوکراین را تهدیدی برای امنیت خود میداند و در این مسیر هرگونه کمک به روسیه را به تهدید امنیتی برای خود تعبیر میکنند.
بنابراین، حسب ظاهر این موضوع بهانهای است که اروپاییها سیاست تشدید تنش با تهران را دنبال میکنند. اما در باطن، موضوع مهم دیگری هم وجود دارد که اتفاقا آمریکا هم پشت این داستان قرار دارد و آن هم بحث درگیریهای مستقیم میان جمهوری اسلامی ایران و رژیم اسرائیل است. واقعیت این است که کسی در غرب این درگیریهای مستقیم را برنمی تابد و بالاخره براساس اتحاد ناگسستنی که میان امریکا و اسرائیل وجود دارد، آنها به هر بهانهای به دنبال تشدید فشار بر ایران هستند. میتوان گفت که آنها در راستای سیاست اسرائیلی، در این قضیه بر ایران سخت میگیرند. مسئولان ما باید حتما این دو موضوع مهم را در نظر داشته باشند که چه تدبیری میتوان برای آن اندیشید.
یکی از موارد مهم در متن قطعنامه اشاره به الزام مدیرکل برای ارائه گزارش جامع از برنامه هستهای ایران تا ماه مارس است. فکر میکنید انگیزه کشورهای اروپایی از گنجاندن این بند در متن چیست و چه برنامهای برای پرونده هستهای ایران دارند؟
نکته مشخصی در این میان وجود دارد و مسئولان کشور هم به خوبی میدانند که ۲۷ مهرماه ۱۴۰۴ نقطه عطفی در تاریخ وضعیت برنامه هستهای ایران است. در این تاریخ، دوره برجام به پایان میرسد و پرونده ایران به حالت عادی بازمی گردد. طرف غربی برای اینکه مانع از تحقق این امر شود به دنبال فعالسازی مکانیسم ماشه یا اسنپ بک است که به معنای بازگرداندن دوباره قطعنامههای شورای امنیت علیه ایران است. غرب برای فعالسازی این مکانیسم باید بتواند نقض تعهدات ایران را در این توافق اثبات کند، اما از آنجا که خود غربیها هم تعهدات برجامی خود را به جا نیاوردند، برای حفظ ظاهر برگ به برگ بر پرونده موجود ایران اضافه کرده و این قطعنامهها را به ابزاری برای رسیدن به آن هدف نهایی تبدیل میکنند.
دولت ایالات متحده به دلیل خروج از برجام در نوامبر ۲۰۱۸ نمیتواند مکانیسم ماشه را فعال کند هرچند که امریکا روایت دیگری را مطرح میکند و معتقد است که بله ما از برجام خارج شدیم، اما از قطعنامه خیر، اما این استدلال آنها ره به جایی نخواهد برد. فراموش نکردیم که به قطعنامهای که آمریکاییها در سال ۱۳۹۹ مطرح کردند تنها امریکا و دومینیکن رای مثبت دادند.
تروئیکای اروپایی یعنی آلمان، فرانسه و انگلیس که از برجام خارج نشده اند، اما تعهدات خود را هم انجام ندادند، مدعی هستند که میتوانند مکانیسم ماشه را فعال کنند و واقعیت هم این است که این توانایی بالقوه را دارند، اما برای اینکه آن را بالفعل کنند طبق مواردی که در متن برجام مشخص شده باید سه مرحله مهم را طی کنند. آنها پس از برگزاری کمیته ویژه رسیدگی باید اجلاس وزرای خارجه را هم برگزار کنند و این در حالی است که وضعیت رابطه میان این کشورها به خصوص میان اروپا و روسیه به گونهای است که جمع شدن وزرای خارجه همه آنها در یک محل آسان نیست. از آنجا که مکانیسم به گونهای است که نیاز به رای گیری مجدد ندارد فعالسازی آن برای اروپا ممکن است.
طرف ایرانی در این صحنه شطرنج باید چه تدبیری به خرج بدهد؟
جمهوری اسلامی ایران پیش از این تهدید کرده که اگر مکانیسم ماشه فعال شود، ایران از ان. پی. تی خارج خواهد شد. خروج ایران از ان پی تی یک معادله باخت – باخت است، هم ایران ضرر میکند و هم طرف مقابل. ایران متضرر میشود چرا که فشار بین المللی را علیه خود افزایش میدهد و همزمان اعتقاد من این است سلاح هستهای بازدارندگی ندارد. اگر سلاح هستهای بازدارندگی داشت ایران نمیتوانست به اسرائیل که دویست کلاهک هستهای دارد حمله کند یا حزب الله این تعداد حمله به اسرائیل انجام بدهد. بنابراین، نفس داشتن سلاح هستهای موجب بازدارندگی نمیشود، بلکه عوامل متعددی بر این مسأله تأثیر گذار هستند.
طبق آماری که من دارم پنج قطعنامه پس از برجام صادر شده که دو مورد آن در شش ماه اخیر بوده است. این نشان میدهد که غرب زمینه سازی برای فعالسازی مکانیسم ماشه و تسویه حساب اساسی با طرف ایرانی را آغاز کرده است.
دو مورد اختلاف باقیمانده میان ایران و آژانس در حوزه تعهدات پادمانی ایران است، اما به نظر میرسد که حل نشده باقی مانده و به بهانه اصلی اعلامی تروئیکای اروپایی و امریکا برای صدور این قطعنامه هم تبدیل شده است. چرا این گره تاکنون باز نشده و راه حل آن چیست؟
در پرونده اختلافهای پادمانی میان ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی از چهار اختلاف اولیه دو مورد حل و فصل شده، اما دو مورد بی پاسخ باقی مانده و یا گفته شده که اروپا پاسخهای ایران را قانع کننده نمیداند.
امروز همه میدانند که ماجرایی که گزارش آن اکنون بر روی میز است به قبل از سال ۲۰۰۳ بازمی گردد، اما گفته میشود که ذرات ناچیز اورانیوم مربوط به این ماجرا در سال ۲۰۱۹ کشف شده است. خلاصه، بحث پیچیده فعلی این است که آژانس بین المللی انرژی اتمی میگوید بازرسان ما در مکانی که جمهوری اسلامی ایران به ما اعلام نکرده بود ذرات اورانیوم (البته با غنای بسیار پایین) پیدا کردیم و تهران باید چرایی وجود این مواد را برای ما شفاف سازی کند. بحث چاشنیهای انفجاری هم از قبل مطرح بوده و همچنان هم به عنوان یک پرونده باز روی میز است. این موضوع پیش از این در پرونده موسوم به پی ام دی هم مطرح شده بود، اما در چارچوبی که همزمان با حصول برجام تعریف شد حل و فصل شد.
به نظر من این موضوعهای اختلافی قابل حل است و من تاکنون چندین بار به مسئولان سازمان انرژی اتمی و وزارت خارجه عرض کردم که حل این مسأله با تشریک مساعی با آژانس به نفع ایران است و باید هر چه زودتر بهانه را از دست طرف مقابل بگیریم. برخی از آقایان معتقدند که پاسخ فنی و حقوقی این مسئله را دادند و اینکه اژانس نپذیرفته بهانه گیری با اهداف سیاسی است و باید با مذاکره سیاسی حل و فصل شود. من معتقدم که در این مسأله سیاسی، حقوقی، فنی یا هرچه که هست ایران باید تمام توان خود را گذاشته و با آژانس به توافق برسد. در شرایط فعلی ما درباره این اختلاف با امریکا و یا اروپا جایی برای توافق کردن نداریم. ما باید به سمت رسیدن به یک توافق یا یک راهکار مشترک میان ایران و آژانس بین المللی انرژی اتمی برویم.
به نظر من دیپلماتهای برجسته ایرانی آنقدر دقت و اشراف به موضوع دارند که میتوانند به کمک سازمان انرژی اتمی، پاسخ این دو سوال را بدهند و این بهانه را از دست آژانس و یا تروئیکای اروپایی به علاوه آمریکا و رژیم صهیونیستی خارج کنند.
در سخنان خود به درستی اشاره کردید که تروئیکای اروپایی در حال مهیاسازی بستر لازم برای استفاده از اسنپ بک تا اکتبر ۲۰۲۵ هستند. فکر میکنید ج. ا. ایران باید چه مسیری را در ماههای پیش رو اتخاذ کند و آیا با مذاکرات صرف سیاسی میتوان این ابزار را از دست اروپا گرفت؟
تروئیکای اروپایی قطعا به دنبال فعالسازی مکانیسم ماشه هستند، اما اینکه جمهوری اسلامی ایران بتواند از طریق مذاکره آنها را وادار به عقب نشینی کند، شانس بسیار کمی دارد. البته در دیپلماسی و سیاست نمیتوان گفت هرگز و میتوان طرق مختلف به راه حل رسید. اما میتوانم با قاطعیت بگویم که شانس بسیار اندکی وجود دارد که بتوان از طریق مذاکره صرف مسئله را حل کرد.
به نظر من ایران باید سیاست تعامل و تقابل را با هم پیش ببرد. در حال حاضر زمینهای برای مذاکره میان ایران و اروپا وجود ندارد و به نظر نمیرسد که اروپاییها اکنون آمادگی داشته باشد با طرف ایرانی در این باره مذاکره کنند. در چنین شرایطی جمهوری اسلامی ایران باید ترفندهایی را به کار ببرد تا طرف مقابل ضرورت مذاکره را احساس کند و همزمان موضوع مذاکرات هم مشخص باشد و داده و ستاندههای دو طرف مشخص باشد.
مسأله دیگری که باید در داخل درباره آن تصمیم گیری شود این است که با دونالد ترامپ چه باید کرد؟ به نظر میرسد زمانی که دست طرف ایرانی از مذاکره با آمریکا خالی باشد یا طرف اروپایی احساس کند که مسیر چنین مذاکرهای میان تهران و ترامپ مسدود است، سوءاستفاده بیشتری میکند. اگر ما بتوانیم با تیم ترامپ به نوعی درباره چند موضوع مهم، گفتگو و مذاکره کنیم اروپا تمایل بیشتری برای مذاکره از خود نشان خواهد داد.
نکته دیگری که باید به آن توجه شود این است که با سیاست جاری و فعلی اتکا بیش از حد ایران به چین و روسیه، اروپا به سمت مذاکره با تهران تشویق نمیشود چرا که امروز اروپا رودررو با روسیه است و امنیت خود را در خطر میبیند. چگونه انتظار داریم که از طریق نزدیک شدن به روسیه و یا چین، اروپا را برای مذاکره با ایران ترغیب کنیم؟ همزمان به نظر میرسد که در داخل کشور باید سیاستهای متمرکزی برای بهبود شرایط اقتصادی و ایجاد اعتماد بیشتر میان مردم و دولت اتخاذ شود. یعنی همزمان که فضای مثبتی در داخل شکل میگیرد باید برای مذاکره با آمریکای ترامپ چه این مذاکره علنی باشد و چه پنهان، تلاش کرد.
به طور خلاصه، با افزایش قدرت اقتصادی در داخلی، کاستن از نارضایتیهای مردمی و حفظ اهرمهای هستهای در کنار مشخص شدن دستور کار مذاکره با آمریکا میتوانیم امیدوار باشیم که اروپا هم به سمت میز مذاکره حرکت کرده و فعالسازی سریع مکانیسم ماشه را تعقیب نکند. اما اگر اروپاییها وضعیت اقتصادی داخلی را نابسامان یافته و متوجه شوند که ایران روز به روز به چین و روسیه نزدیکتر میشود و به دنبال موازنه سازی در سیاست خارجی نمیرود طبیعتا انگیزهای برای نزدیکی به ایران پیدا نمیکنند. باید توجه داشت که کشوری مانند چین انواع و اقسام تعاملها را با اروپا و آمریکا در عین حفظ فضای رقابتی دارد و روسیه نیز به زودی بازی با دولت جدید آمریکا را آغاز خواهدکرد.