خرید تور نوروزی

بحثی در نگارش «بای قید و صفت‌ساز»

دغدغه “پیوسته‌نویسی” و “گسسته‌نویسی” از دغدغه‌های دیرین اهالی قلمرو بزرگ زبان و خط فارسی است. افراط‌های بسیار در پیوسته‌نویسی و تفریط‌های زیاد در گسسته‌نویسی در دهه‌های اخیر، هر دو با بی‌اعتنایی اهالی زبان، به سرنوشت همه تندروی‌های تاریخ زبان و خط فارسی دچار شده و به شکست انجامیده است.

به گزارش همشهری آنلاین،‌ به اعتبار مسئولیت مشاوره‌ای در مجموعه‌ای اداری، هراز گاهی به خواست مدیر، چیزی می‌نویسم و ایشان در ویرایش آن، با اصرار اقدام به جداسازی ترکیبات، بخصوص واژگانی چون “بویژه”، “بموقع”، “بخوبی” و… نموده، در پاسخ بنده، با استناد به رسم‌الخط کتاب‌های درسیِ مدارس، چنین استدلال می‌کند که در عصر “انفجار اطلاعات” فرصتی برای اندیشیدن به نگارش‌های مختلف نیست و ساده‌سازیِ زبان و خط، آموزش را کارآمدتر می‌کند.

ازآنجاکه این موضوع، امروزه مبتلابهِ بسیاری از مکاتبات اداری و مطالب غیراداری است، بر آن شدم نقدی کوتاه بر آن نگاشته و برخی توضیحات زبانی را ارائه نمایم.

مقدمه
دغدغه “پیوسته‌نویسی” و “گسسته‌نویسی” از دغدغه‌های دیرین اهالی قلمرو بزرگ زبان و خط فارسی است. افراط‌های بسیار در پیوسته‌نویسی و تفریط‌های زیاد در گسسته‌نویسی در دهه‌های اخیر، هر دو با بی‌اعتنایی اهالی زبان، به سرنوشت همه تندروی‌های تاریخ زبان و خط فارسی دچار شده و به شکست انجامیده است. آنچه در این میان بعنوان معیار نگارش فارسی باقی مانده، توجه به قاعده‌مندی زبان و نیز رواجِ عام نوشتاری کلمه‌ها و ترکیب‌هاست.
یکی از جلوه‌های جدانویسیِ رایجِ کنونی که برخلاف اصل قاعده‌مندی زبان است، نحوه نگارش کلماتی است که با آوردن “ّب” بر اسم، ساخته می‌شوند.

طرح مسئله
در مورد نحوه نگارش “ّبه” در زبان فارسی، در مواردی که نقش حرف اضافه را بازی نمی‌کند(1) و با اضافه شدن به کلمه بعد از خود، نقش‌های دیگر دستوری از جمله “صفت” و “قید” را می‌سازد، تاکید و تصریحِ اغلب متخصصان زبان فارسی این است که بر اساس قاعده مشهور زبانیِ “تطابق مکتوب و ملفوظ” و همچنین بدلیل شکل‌گیری هویت تازه‌ای از واژه در زبان، نمی‌توان آن را به همان صورتی نوشت که قبل از اضافه شدن “ّب” می‌نوشتیم.
استادان متقدم زبان فارسی بدرستی، استدلال کرده‌اند که اگر در تلفظ طبیعی زبان فارسی، بین دو جزء از یک کلمه مرکب(پیشوندی، میانوندی و پسوندی) درنگی صورت نگیرد، طبق اصل تطابق مکتوب و ملفوظ، با هم ممزوج میشوند (بهمنیار،ص 909).
اساتید طراز اول حوزه زبان فارسی نیز که خود بر منفصل‌نویسی تاکید داشته‌اند، با آمدن پیشوند “ب” در ابتدای اسم و تبدیل آن به صفت یا قید، بدلیل شکل‌گیری هویت تازه دستوری، جواز پیوسته‌نویسیِ “ب” را صادر کرده و تصریح نموده‌اند: “صفات و قیود و کلماتی که با ب ساخته می‌شوند، مانند: بجا، بموقع، بشدت، بجِد، بویژه، بخصوص، بعلاوه، بدقت، بناگاه، بناچار، بجز، بزودی، بآسانی، بتنهائی و بکلی باید سرهم نوشته شوند(فرشیدورد، بحثی درباره رسم الخط فارسی، 1352 مجله وحید، ص 232)
اما امروزه بسیاری از افراد با این استدلال که درعصر “انفجار اطلاعات” فرصتی برای اندیشیدن به نگارش‌های مختلف نیست و یا اینکه ساده‌سازیِ زبان و خط، آموزش را کارآمدتر می‌کند، به تبعیت از رسم‌الخط کتاب‌های درسیِ فرزندان خود، هر جا به حرف “ب” می‌رسند که بر سر یک اسم آمده، آن را از سازه بعدی خود جدا کرده و بدون توجه به قواعد و اصول زبانی، جدانویسی را در این موارد پیشه می‌کنند.


استدلال‌های زبانی

وقتی “ب” در نقش “پیشوند سازنده قید یا صفت” بر سر اسم ظاهر می‌شود، به سه دلیلِ زبانی، نباید آن را از سازه بعد از خود جدا نوشت:

1- قاعده تطابق مکتوب و ملفوظ:
یکی از مواردی که فرهنگستان زبان و ادب فارسی هم در همه ویراست‌هایِ “دستورخط” خود بر آن تاکید دارد، رعایت حداکثریِ تطابقِ صورت مکتوب با ملفوظ کلمات است. این قاعده زبانی که مصادیق متعددی در زبان فارسی دارد، از اهمیت ویژه‌ای در خوانش صحیح کلمات و ترکیبات فارسی برخوردار است. در موضوع این مقاله، کارکرد قاعده تطابق مکتوب و ملفوظ به این ترتیب است که در خوانشِ “بای قید و صفت‌ساز”، مکث بسیار کوتاهی که پس از خوانشِ “بای حرف اضافه” ایجاد می‌شود، وجود ندارد. مثلا وقتی در این مصراع از “فخرالدین عراقی” می‌خوانیم: “به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند” بین “بای حرف اضافه” و کلمه‌های بعد از آن(طواف و حرم) در خوانش، نوعی فاصله ایجاد می‌کنیم که ساختار حرف اضافه و اسم‌های بعد از آن را از هم جدا می‌کند؛ اما وقتی در “تاریخ بیهقی” می‌خوانیم: “… که اگر بگویم باشد که ناخوش آید و بموقع نیفتد”، در خوانش قیدِ “بموقع” هیچ مکث و گسستگی، میان “ب” و “موقع” باقی نمی‌گذاریم و این کلمه را بعنوان یک هویت واحد بصورت پیوسته بیان می‌کنیم.

2- رعایت استقلال هویت دستوری کلمه:
بی‌توجهی به قاعده زبانی “رعایت استقلال هویت دستوری کلمه”، در حوزه زبانِ نوشتار، امروزه باعث بروز برخی آشفتگی‌ها در خط فارسی شده است. هویت دستوری مستقل، طبعا شکل و صورتِ مستقل می‌خواهد. بعنوان مثال، واژه “موقع” که هویت اسمی دارد، اگر با اضافه شدن “ّب” به ابتدای آن، هویت قید مشترک(کلمه‌ای که هم کاربرد قید دارد و هم کاربرد صفت) پیدا کند، نباید آن را به همان شکل اولیه نوشت. هر استدلالی که برای نگارش کلمه “بموقع” بشکلِ “به‌موقع” بیاوریم(از جمله سهولت آموزش به کودکان و یا فارسی‌آموزان خارجی) توجیه زبانی درخوری نخواهد بود؛ زیرا در کلمه “بموقع”، نقش دستوری کلمه “موقع” تغییر یافته و مفهومش عوض شده است.

کلمه‌هایی مثل “سادگی”، “سرعت”، “راحتی” و “نام”، از نظر دستوری هویت اسمی دارند؛ اما کلمه‌های “بسادگی”، “بسرعت”، “براحتی” و “بنام” که با اضافه شدن پیشوندِ “ب” به اول آنها ساخته شده‌اند، دقیقا همان شرایطی را دارند که برای واژه “بموقع” بیان شد. هویت دستوری‌ این کلمه‌ها دیگر اسم نیست و قید و صفت است و طبعا این هویت دستوریِ تازه، مفهوم آنها را در حوزه لغت در مقایسه با مفهوم پیشین آنها و هم نقش‌شان را در جمله در حوزه دستوری، نسبت به نقش قبلی متفاوت کرده است. بنابراین بر اساس اصل “ضرورت رعایت استقلالِ هویت دستوری کلمه”، نمی‌توان این کلمه‌ها را با همان سیاق پیشین، بصورت “به موقع”،”به سرعت”، “به راحتی” و “به نام”(حتی با نیم‌فاصله) نوشت و باید سرهم نوشته‌ شوند.

3- ایجاد چالش ایهام در جمله و بزحمت انداختن مخاطب در فهم منظور نویسنده:
جدانویسی قیدها و صفت‌های ساخته شده با پیشوندِ “ب” در جمله، در موارد زیادی می‌تواند همچنان، نقش اسمیِ کلمه(که نقش قبلی آن بوده) را از حیث مفهومی به ذهن مخاطب متبادر کند و او را در حوزه یافتن مفهوم برخی جمله‌ها به گمان بیندازد.
مثلا نوشتن قیدها و صفت “به موقع”،”به سرعت”، “به راحتی” و “به نام” به سیاق جدانویسی در جمله‌های ذیل، می‌تواند مخاطب را هنگام خواندن، از حیث مفهوم جمله دچار دوگانگی کند:
“من مدتهاست که به سادگی دل داده‌ام.”
“باید به سرعت دقت کنید.”
“به راحتی رسیدم.”
“یک هنرمند به نام بختیاری، آثاری فاخر خلق کرده است.”
در مثال‌ اول(من مدتهاست که به سادگی دل داده‌ام) سیاق جدانویسیِ ترکیبِ “به سادگی”، مفهوم “دل به سادگی دادن” و “سادگی را برگزیدن” را هم به ذهن خواننده متبادر می‌کند؛ حال اگر منظور نویسنده از این جمله “بسادگی دل دادن” و “آسان دل بستن” باشد، آنگاه این نوع نگارش، می‌تواند مخاطب را در یافتن مفهوم مورد نظر نویسنده جمله، به ورطه ایهام بیندازد. این درحالی است که نویسنده می‌توانست مفهوم “بسادگی دل دادن” و “آسان دل بستن” را با رعایت استقلال هویت دستوری کلمه(کلمه بسادگی)و پیوسته نوشتن آن، بدرستی به مخاطب منتقل کند.
در مثال دوم(باید به سرعت دقت کنید) جدانویسیِ ترکیبِ “به سرعت” مفهوم “دقت کردن به مولفه سرعت” و “توجه داشتن به مقوله شتاب در حرکت” را هم به ذهن متبادر می‌کند؛ حال آنکه اگر منظور نویسنده این باشد که “باید سریعا و بدون فوت وقت به موضوع دقت کرد”، آنوقت مخاطب در برزخ دوگانگیِ مفهومی در این جمله گرفتار می‌شود که عامل آن، همین جدانویسی است و نویسنده براحتی می‌توانست با نشان دادن هویت تازه کلمه(کلمه بسرعت) و پیوسته‌نویسی آن، مخاطب را از این سردرگمی نجات دهد.

در مثال سوم(به راحتی رسیدم) جدانویسی ترکیب “به راحتی” مفهوم “رسیدن به راحتی و آسایش” را هم به ذهن مخاطب متبادر می‌کند و اگر منظور نویسنده “براحتی و آسان رسیدن به مقصد و مقصود” باشد، آنگاه جدانویسی باعث ایجاد ایهام در مفهوم جمله می‌شود؛ دردسری که می‌شد با پیوسته‌نویسی و نشان دادن هویت تازه کلمه(کلمه براحتی)بعنوان قید، آن را از ابتدا ایجاد نکرد.

در مثال چهارم(یک هنرمند به نام بختیاری، آثاری فاخر خلق کرده است) دردسر خوانش صحیح جمله از مثال‌های قبلی واضح‌تر است؛ چرا که در این جمله ذهن در وهله اول، این مفهوم را متصور می‌شود که “هنرمندی به نامِ بختیاری، آثاری فاخر خلق کرده است” اما اگر منظور نویسنده از ترکیب “به نام” ذکر صفتِ “بنام” به معنای “مشهور” باشد، آنوقت این جدانویسی از حیث درک مفهوم جمله، واقعا کار دست مخاطب می‌دهد و ضرورت نوشتن ترکیبِ “به نام” در این جمله را به شکل پیوسته، مورد تاکید قرار می‌دهد: “یک هنرمندِ بنامِ بختیاری، آثاری فاخر خلق کرده است.”

ترفندی به نام “نیم‌فاصله”

از آنجا که امروزه بسیاری از نوشته‌ها با استفاده از صفحه کلیدِ رایانه‌ها و لپ‌تاپ‌ها مکتوب می‌شود، برخی افراد برای حل معضل جدانویسیِ کلمات پیوسته، از ترفند “نیم‌فاصله” استفاده می‌کنند؛ کلیدی در صفحه‌های کلید رایانه‌ها که فاصله بین کلمات را به نصف کاهش می‌دهد.

مبحث “استفاده از کلید نیم‌فاصله برای نشان‌دادن پیوستگی کلمات در خط فارسی”، خود موضوع یک مقاله مجزا درباره رسم‌الخط خواهد بود؛ اما درباره موضوع این مقاله، باید گفت اگرچه نیم‌فاصله ترفندی مناسب برای نمایش پیوستگی موارد متعددی از کلمات مرکب است، اما در خصوص “بای قید و صفت‌ساز” نمی‌تواند کاربرد داشته باشد؛ چراکه در این موارد، بدلیل آنکه “ب” جزو حروف “پیوندپذیر” است، نیم‌فاصله نمی‌تواند نُماینده وجهِ پیوستگی کلمه باشد و نوشتن کلماتی همچون “بویژه”، “بهنگام” و موارد مشابه دیگر، با رعایت نیم‌فاصله، به این صورت: “به‌ویژه” و “به‌هنگام” برای نمایش هویت واحد و مستقل این کلمات، وافی به مقصود نخواهد بود.

هر کس ساز خود را می‌زند

چندسال پیش رئیسِ وقتِ “گروه زبان و ادب فارسی در وزارت آموزش و پرورش” درباره رسم‌الخط کتاب‌های درسی تاکید کرده بود که این نحوه نگارش، فراتر از دستورخط فرهنگستان زبان و ادب فارسی بعنوان مرجع رسمی و قانونی این امر در کشور است. وی گفته بود در شیوه نوشتار یا رسم‌الخط کتب درسی در چند موضوع خاص به دلیل رعایت اصول آموزشی، شگردهای ویژه‌ای جهت آموزش ارائه شده است تا آموزش نوشتن و یادگیری آن برای نوآموزان ساده‌تر شود. همانند تاکید بر جدانویسی واژه‌های مرکب مثل خوشحال، خوش‌حال و کتابخانه، کتاب‌خانه که در گام نخست یادگیری، هویت مستقل واژه‌ها جدا از بافت ترکیبی آن آموزش داده می‌شود.(علت استفاده از 3 “خط ” متفاوت در کتب درسی دانش‌آموزان چیست، ایسنا، 1392، 5 آذر)
پرسش اساسی از حامیان این نظریه که سالهاست دانش‌آموزان ایرانی را به ورطه جدانویسی و مشکلات بعدیِ ناشی از آن کشانده، این است که آیا آموزش زبان و ادبیات فارسی در گذشته رونق و نتیجه بهتر و بیشتری داشته، یا آکنون؟ طبعا پاسخ هر فرد آشنا با الفبای آموزش زبان و ادبیات فارسی، گزینه اول است؛ چراکه تا همین سده پیش، اطفالِ مکتبی در این مرز و بوم در همان سال‌های طفولیت، در مکتبخانه‌ها، مشام جانشان از “گلستان” و “بوستان” معطر می‌شد و این دو کتاب بمثابه کتاب‌های فارسی دبستانیِ امروز ما بود و کودکانی از مکتبخانه‌ها فارغ‌التحصیل می‌شدند که بتوانند این دو گنجینه ارزشمند زبان فارسی را روان بخوانند و بخش‌هایی از آن را به حافظه بسپرند. بنابراین، حال که ماحصل آموزش‌های مدرسه‌ای زبان و ادبیات ما، این است که بسیاری از دانشجویانِ عبور کرده از سد کنکور و وارد شده در دانشگاه‌های طراز اولِ دولتی در رشته‌های مختلف، بعنوان محصولات نخبه آموزش و پرورش، قادر به روخوانی بسیاری از ابیات کتاب‌های “فارسی عمومی” دانشگاه نیستند، چطور ادعا می‌کنیم که این روشِ زبان‌آموزی در مدرسه، کارآمدتر است؟

چه کسی و چگونه اثبات کرده که اگر واژگان را در حالت اسمی، صفتی وقیدی یکسان بنویسیم، بچه‌های ما در زبانِ فارسی باسوادتر خواهند شد؟ جدانویسی واژگانی مثل بخوبی، بسرعت، بظاهر، بزودی، بزحمت، بشدت، بخصوص، براستی، بویژه، بناچار و… که هم از حیث خوانش و هم از جهت هویت زبانی، تفاوت ماهوی با اسم‌های سازنده آنها دارند، نه دردی از آموزش زبان فارسی دوا می‌کند و نه باری از دوش خط برمی‌دارد.

تجربه بنده از تدریس “فارسی عمومی” در دوره کارشناسی رشته‌های مختلف در دانشگاهی دولتی و ممتاز، آنچنان غمبار است که وصف کامل آن ممکن نیست. دانشجویان 18-19 ساله‌ای که روخوانی یک متن کلاسیک فارسی برای آنها دشوار است و اغلبِ آنها قادر به خواندن صحیح ابیاتی از اشعار شاعران طراز اول کشور نیستند، خروجی‌های همین نظام آموزش‌اند که معتقد است جدانویسی باعث یادگیری سهل‌تر زبان در دانش‌آموزان می‌شود.

تناقض‌های “دستورخط فرهنگستان”

اما این فقط آموزش و پرورش نیست که دانش‌آموزان و والدین آنها را در نگارش زبان مادری به دردسر انداخته است.
در آخرین ویرایش “دستورخط فرهنگستان زبان فارسی” هم تناقض‌های عجیبی دیده می‌شود که با نام‌های بزرگی که در متن مقدمه یا پانویس‌های آن بعنوان اعضای اتاق فکرِ تدوین این دستورخط آمده، متنافراست.
بعنوان مثال در نحوه نگارش “ب” در ترکیب با سازه پس از خود، فرهنگستان در”جزوه دستورخط” چنین نوشته است:
«به در صورت‌های واژگانی شده و تخفیف یافته “بجا”(صفت)، بخرد، بسامان، بسزا، بشکوه، بنام، بهنجار، بهوش بصورت پیوسته نوشته می‌شود.»(2)

بلافاصله پس از این، دستورخط فرهنگستان چنین می‌نویسد:
«به درصفت‌ها، قیدها وحروف اضافۀ مرکب با نیم‌فاصله نوشته می‌شود: به‌خصوص (صفت وقید)،به‌سختی، به‌جهت، به‌محض، به‌موجب.»(3)

الف- اگر در دو جمله بالا دقت کنید، می‌بینید فرهنگستان در جمله اول، صفتِ “بجا” را که با اضافه شدن “ب” به سازه بعد از خود ساخته شده، پیوسته نوشته و در جمله دوم تاکید کرده که «به در صفت‌ها، قیدها و حروف اضافه مرکب، با نیم‌فاصله نوشته می‌شود». در دستورخط فرهنگستان، یک جا “بای صفت و قیدساز” به سازه بعد از خود می‌چسبد و در سطر بعد، در قید مشترکِ “به‌خصوص” جدا نوشته می‌شود(!)

ب- فرهنگستان واژه “بجا” را در پرانتز، “صفت” معرفی کرده؛ اما این حالت را به واژگان پس از آن تسری نداده؛ حال‌آنکه واژگان پس از”بجا”، یعنی “بخرد”، “بسامان”، “بسزا”، “بشکوه”، “بنام” و”بهنجار” نیز همه صفت هستند و معلوم نیست چرا فرهنگستان هویتِ صفت را از آنها دریغ کرده و در سطر بعد می‌نویسد: «به، در صفت‌ها، قیدها و حروف اضافه مرکب، با نیم‌فاصله نوشته می‌شود». اگر قرار بر این است که “بای صفت‌ساز” با سازه بعد از خود بصورت پیوسته نوشته شود، پس این قاعده که «به در صفت‌ها و… با نیم‌فاصله نوشته می‌شود»، چیست؟!

ج- فرهنگستان در جمله اول، نوشته است: «به، در صورت‌های واژگانی شده و تخفیف یافته “بجا”(صفت)، بخرد، بسامان، بسزا، بشکوه، بنام، بهنجار، بهوش بصورت پیوسته نوشته می‌شود.»
عبارتِ “صورت‌های واژگانی‌شده و تخفیف‌یافته” که در متن فرهنگستان بکار رفته، دقیقا چه معنایی دارد و از کجا آمده‌ است؟
پرسش‌های بسیاری در حاشیه موضوع این مقاله که نحوه نگارشِ صحیح “بای قید و صفت‌ساز” است، درباره دستورخط از فرهنگستان باید پرسید؛ مثل اینکه وقتی شما بر ضرورت قاعده‌مند کردن هر چه بیشتر خط تاکید دارید، چرا پیشوند “ب” را هنگامی که به اسم “جا” می‌پیوندد و صفتِ “بجا” را می‌سازد، پیوسته می‌نویسید(4)، اما اگر همین “ب” بر سر اسم “خصوص” درآید و قیدِ “بخصوص” را شکل دهد، آن را جدا می‌نگارید؟(5)

یا اینکه وقتی جزء اول کلمه‌های “آبتنی”، “آبخوری”، “آبنبات” و “آبیاری” یکسان است و همه این ترکیب‌ها دارای یک قاعده نگارشی هستند و شما نیز بر قاعده‌مند کردن خط تاکید دارید و اصلا به همین دلیل هم “دستورخط” صادر کرده‌اید، با چه استدلالی “آب‌تنی” و آب‌نبات” را اینگونه جدا و “آبخوری” و “آبیاری” را پیوسته می‌نویسید؟(6)؟ طبعا این کلمات مشمول قاعده نامتعارف شدن شکل ظاهری در صورت پیوسته نوشتن آنها نمی‌شوند که با چنین استدلالی آنها را به سیاق گسسته، نوشته باشید.

چرا کلمه “آبگرمکن” را به این صورت:”آب‌گرم‌کن” نوشته‌اید(7)؟ در اینصورت خواننده، این دیالوگِ داستانی را چطور بخواند؟
– گفتم: رضا! آب‌گرم‌کن.
– گغت:ولش کن.
سرگشتگیِ خواننده در موارد مشابه که کم هم نیست، بینِ اسم مرکبِ(آبگرمکن) و جمله امریِ (آب گرم کن) را چه کسی از اعضای فرهنگستان بعهده می‌گیرد؟

نتیجه‌گیری

“قاعده تطابق مکتوب و ملفوظ” و “اصل استقلال هویت دستوری کلمه” را متخصصان دستورزبان فارسی می‌پذیرند و ازسوی دیگر ویژگی‌های ذاتی زبان فارسی هم موید این امر است؛ چراکه زبان فارسی از نوع زبان‌های گسسته نیست؛ بنابراین گسسته‌نویسی در خط فارسی خلاف ذات زبان فارسی است و با آن همخوانی ندارد.(حسن ستایش، اصول رسم‌الخط کلمات مرکب فارسی، 1393 بهار ادب، صص 378-389)
اما در کتاب‌های درسی مدرسه، با این استدلال که آموزش زبان به این ترتیب کارآمدتر است، نسخه جدانویسی را در همه موارد پیچیده‌اند. در واقع کتاب‌های درسی به بهانه آموزش سهل‌تر، به نوآموزِ زبان فارسی می‌گویند: “در این زبان بین اسم و صفت و قید، نه از نظر نقش دستوری و نه از جهت خوانش و مفهوم، هیچ تفاوتی وجود ندارد”. این آموزه طبعا یک چالش زبانی است که اتفاقا آموزش زبان را دچار اختلال می‌کند.

البته با وجود همه مواردی که درباره ضرورت پیوسته‌نویسی در برخی موارد ذکر شد، باید بر این نکته تاکید کرد که زبان، هرگز یک مولفه صددرصد قاعده‌پذیر نبوده است و “قاعده تطابق مکتوب و ملفوظ” و اصل “استقلال هویت دستوری کلمه” به تصریح همه متخصصانِ امر، اگر منجر به دشواریِ خوانش کلمه یا زشتیِ ظاهر آن شود، استثناپذیر خواهد بود.

پانویس‌ها:

1- در مواردی که “به”، کاربرد “حرف اضافه” دارد، ازآنجاکه هیچ تغییری در خوانش و نیز هویت دستوری کلمه بعد از خود نمی‌دهد، طبعا باید از کلمه پس از خود جدا نوشته شود. مثلا در مصراع “به کجا چنین شتابان”، “به” حرف اضافه است و باید به همین صورت جدا نوشته شود و پیوسته‌نویسی آن که در برخی از متون قدیم رایج بوده، فاقد وجهه زبانی است و در حال حاضر نیز کمتر صاحبنظری در حوزه زبان فارسی، پیوسته‌نویسیِ “بای حرف اضافه” را تایید می‌کند.
2- فرهنگستان زبان و ادب فارسی، دستورخط فارسی(ویراست جدید)، ص 38
3- همان
4- همان
5- همان
6- فرهنگستان زبان و ادب فارسی، فرهنگ املایی خط فارسی، صص 31-24
7- همان

مجید رزازی ، روزنامه‌نگار- مدرس زبان و ادبیات فارسی

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا