تفاوت استراتژی ظریف با عراقچی در برابر پدیده ترامپ | رضا رئیسی
رضا رئیسی، روزنامهنگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، دربارهی تفاوت استراتژی ظریف و عراقچی در مواجهه با دونالد ترامپ نوشت:
از بدو پیروزی انقلاب و بخصوص بعد از ماجرای اشغال سفارت، موضوع مراوده و مذاکره با ایالات متحده تبدیل به حساسیت برانگیز ترین مقوله و پارادایم در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران شد. از ماجرای مک فارلین که بگذریم، اولین چانه زنی های رسمی دیپلماتیک البته غیر مستقیم در عراق و سپس در مذاکرات هسته ای با حضور واسطه ها و در سطوح پایین رقم خورد و سپس مذاکرات غیر رسمی با قید محرمانه در شیخ نشین عمان به این پرونده نحیف ضمیمه شد.
نزدیک به یک دهه ایران و آمریکا در چند برهه چارهای جز حل و فصل برخی پرونده های مشترک در قالب رایزنی دیپلماتیک نداشتند اما حساسیت های مضاعف روی مسائل و معضلات مفتوح و چند لایه مخاصمه، باعث شده بود که دو طرف با لحاظ ملاحظات دست به عصا راه رفته و از سبک و سیاق متعارف دیپلماتیک پرهیز و ابا داشته باشند.
اینگونه شد که مذاکره مستقیم ایران و آمریکا در جایگاه یک تابو قرار گرفت. تا آنکه طنین یک زنگ تلفن، آغاز مسیر یک تابوشکنی شد و سکوت را شکست. بعد از گفتوگوی تلفنی اوباما و روحانی، محمد جواد ظریف و جان کری زمینه و بستر را برای مذاکرات مستقیم و بی واسطه مهیا دیده و چندین و چند دور جلسات مستقیم و رو در روی وزرای خارجه دو کشور را کلید زدند. مذاکراتی که کارگر افتاد و بالاخره توافق هستهای موسوم به برجام منعقد شد.
مذاکراتی که البته یک قید مهم و خط قرمز آشکار داشت(فقط در ارتباط با پرونده هستهای) و دایره شمول آن به هیچ یک از موضوعات مورد بحث میان دو کشور بسط و تعمیم نیافت و یک استثنا بود و نه یک قاعده و رویه قابل تکرار.
با آمدن ترامپ تند و تیز با سیاست های تهاجمی و با رویکرد فشار حداکثری، همان دستاورد استثنایی نیز به محاق رفت و سپس با دستور ترور عالی ترین و محبوب ترین فرمانده نظامی ایران در بغداد، پرونده مذاکره با آمریکا حساسیت های مضاعفتری نیز به خود گرفت و عدهای در داخل آن را به جایگاه ذنب لایغفر رهنمون کردند.
در چند سال پایانی دولت روحانی تا موقعی که ترامپ بر اریکه قدرت بود، هر دو طرف زمینهای برای گفتگو نداشتند و با آمدن بایدن نیز نه او حاضر به کوتاه آمدن از سنگر پیش رفته ترامپ شد و نه تیم روحانی اجازه ابتکار عمل و تغییر معادلات را داشتند.
در دولت شهید رئیسی هم به رغم ابراز خوشبینی های اولیه در پیشبرد مذاکرات هستهای با طرف های اروپایی و حتی این نقل قول مشهور از رئیس جمهوری: «در صورتی که طرفهای مقابل آماده باشند که تحریمهای ظالمانه علیه ملت ایران را بردارند جا برای هرگونه توافق وجود دارد» که عدهای آن را دال بر چراغ سبز برای مذاکرات با آمریکا پیرامون مسائل فرا هستهای دانستند و برخی اظهارات شهید امیر عبداللهیان(که البته با واکنش مخالف تندروهای داخلی روبرو شد) با توقف مذاکرات پیرو حوادث سال ١۴٠١ همه چیز رنگ باخت و عمر دولت سیزدهم نیز به ثمردهی مذاکرات غیر رسمی عمان نیز کفاف نداد.
با آمدن دولت چهاردهم به ریاست مسعود پزشکیان که از تعامل با جهان در کنار انسجام سازی داخلی گفته و شخصی چون محمدجواد ظریف را به عنوان مهمترین کمپینر انتخاباتی در کنار خود داشت. انتظار گشایش در سیاست خارجی دوباره در رگ و پود جامعه نضج گرفت وثمردهی تغییر رویکرد در سیاست خارجی دولت تازه انتظار میرفت.
از بد حادثه همزمان با روی کارآمدن دولت تازه، اسرائیل به عنوان مهمترین دشمن عادی سازی روابط ایران با جهان غرب، به هر دستاویزی مستمسک شد تا جلوی پای دولت تازه سنگ اندازی کند و از ترور شهید هنیه در تهران تا فرمان ترور شهید سیدحسن نصرالله از نیویورک و در زمان حضور رئیس جمهوری ایران در آنجا و رایزنی ها با طرف های اروپایی، تمام اهتمام خود را برای شکست تلاش های تیم ایرانی در عرصه دیپلماسی پی گرفت.
البته که طرف ایرانی به رغم تحرکات و برخی اقدامات نامناسب اروپایی ها بعد از ٢ سال مذاکرات خود با تروئیکای اروپایی را هفته گذشته در ژنو از سر گرفت و نشان داد به رغم همه اتفاقات و ناملایمات، قدرت تفکیک و تمرکز بر منافع ملی را از طریق پیشبرد دیپلماسی دارد.
با روی کارآمدن ترامپ و با توجه به سوابق ناخوشایند دوره گذشته، سئوال بزرگ آن بود که پرونده مخاصمه ایران و آمریکا به چه مرحلهای رهنمون شده و آیا جایی برای میدان داری دیپلماسی باقی خواهد ماند؟ دولت تازه برای برون رفت از حلقه تحدیدات و تهدیدات رو به تزاید و محتمل از جانب ترامپ باید چگونه عمل کرده و با چه استراتژی به این میدان چالشی ورود و احاطه داشته باشد؟
دو دیدگاه و رویه در این دولت طی این مدت قابل سنجش و تحلیل و برداشت است.
اولی دیدگاهی است که ضمن پذیرش واقعیات و مخاطرات و مخاصمه طلبی ترامپ و تیم شاهین های دولت تازه او، خود را در مقام یک نظاره گر صرف و کنشناجو نمی بیند و بر خود وظیفه می داند که به حد وسع و توان از همه ظرفیت های دیپلماتیک در عرصه دیپلماسی عمومی و رسانه ای بهره گرفته و نگذارد تا تندروهای نزدیک به اسرائیل با فراغ بال به مدیریت فضای پیرامونی ترامپ پرداخته و وی را مثل سابق در راستای ضدیت با ایران و مسیر منافع خودشان سوق دهند. تفکری که به نظرم محمدجواد ظریف در فضای غیر رسمی دیپلماتیک آن را پی گرفته و چندین و چند بار ترامپ را مخاطب قرار داده و به او گوشزد کرده که سیاست فشار حداکثری پاسخگو نبوده و بهتر است در برابر ایران مسیر متفاوتی طی شود و در نهایت گفته است که اگر آمریکا به تعهدات خود عمل کند امکان گفتگو و رایزنی بر سر مسائل مختلف مهیاست.
البته که چنین دیدگاه و استراتژی معطوف به آن در برابر تندروهای آمریکایی و حامیان اسرائیلی و حتی تندروهای داخلی ابزار چندانی برای گفتمان سازی ندارد اما همینکه موضع متفاوت طرح و ابراز شده و در افکار عمومی صدای متفاوتی انعکاس می یابد، خود می تواند آغازگر یک مسیر تازه و زمینه ساز باشد و از یاد نبریم که ترامپ علاوه بر لابی اسرائیل تحت تاثیر طیفی از سرمایه داران عرب منطقه ای است و ما برای تاثیر گذاری بر او در سیاست خارجی آنچنان هم بی ابزار نیستیم یا در هیئت حاکمه تازه آمریکا افرادی چون ایلان ماسک می توانند، نقش متفاوتی ایفا کنند.
دومین دیدگاه در دولت چهاردهم را می توان با ابراز نظر سیدعباس عراقچی همخوان و مترادف دانست، جایی که او دو بار پس از روی کار آمدن ترامپ، طی یکماه گذشته گفته است: «ما منتظریم؛ بدانیم دولت جدید آمریکا چگونه سیاست های خود را ترسیم خواهد کرد و سپس سیاست های خود را مشخص خواهیم کرد» رویکردی که منطبق بر کنش سازنده و در چارچوب دیپلماسی عملگرا نیست و مبتنی بر استراتژی واکنش متقابل ترسم و تبیین می شود.
این چنین ابراز نظری البته به واسطه سمت رسمی عراقچی در دستگاه سیاست خارجی و پرونده قطور و ضخیم مجادله و منازعه میان دو کشور قابل پذیرش است؛ اما قطع به یقین دایر بر روزنه گشایی در عرصه دیپلماسی و بهره گیری از همه ظرفیت ها در عرصه دیپلماسی تعامل محور خارجی و انسجام افزای داخلی که دولت چهاردهم وعده آن را داده است، نیست و نمی تواند حامل تغییر و تحولی در این مسیر پر سنگلاخ باشد.
البته که نقل این مقال وجود تعارض و دودستگی در اردوگاه دیپلماتیک دولت نیست بلکه سخن از استراتژیهای متفاوتی است که حتی فارغ از نتایج و کارکردهای متصوره می توان بدان اعتنا و توجه داشت و یا در مسیر آن اهتمام و تلاش ورزید حتی فارغ از اینکه طرف آمریکایی بدان توجه یا التفاتی داشته باشد، بلکه این مقولهای معطوف به انتخاب مسیر و بهره گیری از همه پتانسیل های ممکن داخلی در مسیر تلاش حداکثری برای منافع ملی است.
انتهای پیام