«الیاس حضرتی» مدیر مسوول روزنامه «اعتماد» و نماینده اصلاح طلب مجلس می گوید: موقعیت اصلاحطلبی امروز در این تجلی پیدا کرده که به عنوان یک اصلاحطلب وقتی پیش آقای روحانی میروید نخستین خواستهتان چیست؟ شما لابد خواستهتان رفع حصر است. میگوییم نه. ما به ایشان میگوییم سعی کن اعتماد رهبری را داشته باشی وگرنه غیر از این نمیتوانیم کار کنیم. الان موضوع حصر دوم و سوم است. افرادی مثل آقای بهزاد نبوی و آقای تاجزاده هم از روحانی ارتباط مستقیم با رهبری و جلب اعتماد او را میخواهند. بدون جلب اعتماد رهبری نمیشود کار کرد. در همین روزنامه که نمیشود من به عنوان مدیرمسوول به سردبیر اعتماد نداشته باشم.
به گزارش انصاف نیوز، مجتبی حسینی و محمدحسین مهرزاد در مقدمه ی گفتگوی روزنامه ی اعتماد با او نوشته اند: الیاس حضرتی، نماینده تهران با سابقه چند دوره نمایندگی در مجلس و فعالیت حزبی در قالب حزب اعتماد ملی با تجربه سه دهه سیاستورزی امروز از همیشه نگرانتر است. آنقدر که پیشنهاد میدهد دو سه ماهی مجلس را تعطیل کنند و با کارشناسان حوزههای مختلف یک آسیبشناسی جامع از 37 سال کشورداری نظام انجام دهند. خودش میگوید صندلیمان را بچرخانیم و رو به گذشته نگاه کنیم، ببینیم کجا را درست رفتهایم و کجا خطا کردهایم که امروز وضعیتمان اینگونه است؟ از نمایندگی راضی نیست. میگوید گرفتار رگبار طرحها و لوایح و وصله پینه زدن شدهایم در حالی که درد اصلی جای دیگری است. اما این تمام حرفهایش نیست. درباره اصلاحطلبان و دو انتخابات حساس پیش رو نیز ایده و پیشنهاد دارد. از معدود اصلاحطلبانی است که خودش میگوید دوره امثال ما گذشته و باید میدان مدیریت را به جوانهایمان بدهیم. برای انتخابات شورا نیز همین ایده را تشریح میکند. او درباره انتخابات ریاستجمهوری نیز در میان کسانی قرار میگیرد که معتقدند روحانی نباید بدون یار کمکی جلوی لشگر کاندیداهای اصولگرا قرار بگیرد. گفتوگوی «اعتماد» با حضرتی از انتخابات اسفند سال گذشته شروع و به انتخابات اردیبهشت سال آینده ختم شد:
فرآیند بستن لیستهای انتخاباتی اصلاحطلبان در انتخابات مجلس دهم نسبت به دورههای قبل دچار تحول جدی شد. ساز و کار انتخاب کاندیداها برای ورود به لیست و تصمیمگیری و تصمیمسازی در جریان اصلاحات به نهاد تازه متولد شدهای به نام شورای عالی سیاستگذاری سپرده شد. از بدو تشکیل این شورا انتقادات جدی از سوی برخی احزاب اصلاحطلب وارد میشد. اینکه ما حاملان پرچم دموکراسیخواهی در ایران هستیم اما به احزابمان بهانه نمیدهیم. تولد شورای عالی را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا آن تدبیر درست بود یا با شکل دیگری میشد به نتیجه بهتری رسید؟ تحلیل اولیهتان از شکلگیری شورای عالی سیاستگذاری چیست؟
جریان اصلاحات پیشترها به گروه خط امام و جناح چپ مشهور بود و با محوریت یک یا دو حزب و مجموعه سامان پیدا میکرد و مدعی چندان زیاد نبود. حزب زیادی هم نداشتیم. در انتخابات مجلس دوم خطکشیها مشخصتر شد. از مجلس سوم به بعد فاصلهها زیادتر میشود. در انتخابات مجلس سوم مجمع روحانیون مبارز محور بود. آن زمان مجاهدین انقلاب فعالیتهایی را انجام داد اما مجمع روحانیون مبارز همچنان محور تصمیمگیریهای جناح مشهور به چپ اسلامی بود. از اواخر مجلس چهارم برخوردها با مجمع روحانیون آغاز شد و این تشکل پس از رد صلاحیت اعضایش به نشانه قهر در انتخابات مجلس پنجم شرکت نکرد.
آنجا بود که کارگزاران متولد شد. ظاهرا کارگزاران در آن مجموعه بود اما در پشتش نیروهای جناح چپ و خط امام کمک میکردند. از جمله خود من در تنظیم لیست تمام شهرستانها و بخشی از تهران در یک کمیته ۳ یا۴ نفره کارها را سامان دادیم. تعدادی از اعضای کارگزاران وزیر بودند که چندان شناختی در این مورد نداشتند. کارگزاران که محور انتخابات شد، در زمان مجلس پنجم انتخابات ریاستجمهوری هم انجام شد و بحث اصلاحات از آنجا مطرح شد. از اصلاحات تعدادی حزب متولد شد. حزب همبستگی و حزب مشارکت جدیترین احزاب بودند. مجاهدین انقلاب هم فعالیتهایش را رونق بخشید و برخی گروههای دیگر نیز متولد شدند. همزمان برای انتخابات مجلس ششم آماده میشدیم و از همانجا بود که اختلافات آغاز شد. مشارکت یک لیست و دفتر تحکیم وحدت لیست جداگانه دادند. مجمع روحانیون به صورت جدا و حزب همبستگی نیز جداگانه لیست دادند. کارگزاران نیز لیست خودش را داد. اصلاحطلبان نتوانستند به ائتلاف برسند. من که در لیست کارگزاران و مشارکت نبودم اما در لیست تحکیم و مجمع روحانیون بودم. خانم کروبی هم تشکیلاتی به نام مجمع بانوان درست کرده بود که در انتخابات لیست داده بودند. یک لیست هم به نام لیست روزنامهنگاران منتشر شد که از همه لیستها انتخابهایی داشت. این مساله مانع از این نشد که بقیه احزاب لیست خود را دنبال نکنند.
چه تصوری باعث شد که در آن مقطع هرکدام لیست خود را بدهند؟
اصلاحطلبان آن زمان در یک فضای بدمستی بودند. من نامش را چنین میگذارم. بدمستی اصلاحطلبان ناشی از پیروزی دوم خرداد بود و اقبالی که مردم به آنها نشان داده بودند. از حزب خاصی نام نمیبرم. اینکه آنها بتوانند کنار هم بنشینند تجربهای بود که هنوز حاصل نشده بود. نتیجه این شد که متاسفانه انتخاباتی برگزار شد که اصلاحطلبان با پراکندگی در آن حضور پیدا کردند. ضمن اینکه کل لیست را مجموعه دوستان ما بردند؛ آقای هاشمی نفر سیام شد. من نفر بیست و نهم شدم و آقای رجایی فکر میکنم نفر بیست و ششم شد. بعدها همین نپختگیها و تفرقهها ظهور و بروز پیدا میکرد. شکایتها نسبت به اینکه صندوقها را دوباره بازشماری کنند و اینکه آقای هاشمی رای آورده یا رای نیاورده، منجر به این شد که تعدادی وارد لیست بشوند و تعدادی از لیست خارج شوند. خلاصه مجلس ششم شکل گرفت و در مجلس هفتم ما دوباره همین انشقاقها را داشتیم.
با وجود همه انشعابها و انشقاقهایی که وجود داشت در مجلس ششم یک وحدت نسبی وجود داشت. همه کسانی که تا قبل از انتخابات مجلس ششم با هم مشکل داشتند در ماجرای تحصن حضور داشتند تا خود حضرتعالی…
من نماد یک حزب نبودم. همیشه سعی کردم با همه احزاب اصلاحطلب رفاقت داشته باشم. با اینکه عضو حزبی هم بودم و رییس فراکسیون حزبی هم بودم، خود را هیچوقت در محدوده و انحصار یک حزب قرار ندادم.
ولی حق بدهید افکار عمومی این برداشت را داشته باشد که به عنوان عضو شاخص حزب همبستگی در مجلس حضور دارید…
چهرههای شاخص مجمع روحانیون در تحصن نبودند. آقایان کیان ارثی، محتشمی، کروبی که رییس مجلس بود و به مراتب اولی نمیتوانست در تحصن باشد و آقای مجید انصاری هیچکدام در تحصن نبودند. چهرههای شاخص حزب همبستگی هم در تحصن نبودند مثلا آقای راهچمنی و تعداد دیگری از اعضای حزب همبستگی که در مجلس حضور داشتند. منهای یکی دو نفر از اعضای این حزب که تصمیم انفرادی خودشان بود در تحصن حضور نداشتند. من تا روز پنجم در تحصن حضور داشتم. زمانی که آقای خاتمی و آقای کروبی با رهبری ملاقات کردند و از طرف رهبری پیام آوردند. آقای خاتمی نامه نوشت و آقای کروبی، آقایان کیانارثی و محتشمی را فرستاد که تحصنتان را بشکنید چرا که با رهبری توافقاتی کردیم. ما آنجا صحبت کردیم که دو نفر را برای مذاکره فرستادهایم و آنها توافق کردهاند. تا ابد که نمیتوان تحصن کرد. آنجا که دیدم خیلی حرفم برد ندارد، دیگر خداحافظی کردم. من تا ۵ روز اول در تحصن بودم.
یعنی تحصن هم اختلافات را بیشتر کرد؟
تحصن اختلافات را بیشتر کرد و کار بینتیجهای هم بود. به همین خاطر هم حمایت مردمی پیدا نکرد. ۸۰ نفر نماینده تحصن کردند اما ۸۰ نفر مردم عادی هم نیامدند تا از آنها پشتیبانی کنند و شعاری دهند. در حالی که چنین اتفاقی باید یک موج اجتماعی ایجاد کند. البته این بحث شاخههایی دارد که باید در مورد آنها صحبت کرد. در پایان مجلس ششم که بنا بود، انتخابات مجلس هفتم برگزار شود، راجع به اصل تحصن، اصل شرکت در انتخابات و تحریم انتخابات در میان اصلاحطلبان اختلاف بود. من، آقای کروبی و آقای مجید انصاری در انتخابات ماندیم؛ با اینکه میدانستیم که رای نمیآوریم. فضای اجتماعی و روانی جامعه از طرف اصلاحطلبان شکل تحریم داشت. تعدادی انصراف دادند و تعدادی هم ردصلاحیت شدند. خلاصه انتخابات مجلس هفتم آنجا از دست رفت. در انتخابات مجلس هشتم اصلا فضا برای ما مساعد نبود.
در مجلس هشتم ما لیست پر و پیمانی داشتیم. لیست یاران خاتمی را داشتیم که آقای جهانگیری در لیست بود…
در انتخابات مجلس هشتم هم اختلاف در لیست وجود داشت. یک لیست تحت عنوان یاران خاتمی داده شد که من هم در آن لیست بودم و آقایان جهانگیری، محجوب، خانم جلودارزاده و سید محمد صدر در آن لیست بودند. لیست دیگری را مجمع روحانیون مبارز ارایه کردند و خانم کروبی و آقایان منتجبنیا و راهچمنی در لیستها نبودند. آنها هم یک لیست دیگر داشتند. آنجا هم تفرق آرا وجود داشت. ضمن اینکه وقتی به مرحله دوم رفتیم، آنجا آنقدر به آقای خاتمی فشار آوردند که حمایت خود را از لیست برداشت.
چه کسانی فشار آوردند؟
اطرافیان و مشاورانش.
جبهه مشارکت؟
بله، ایشان گفتند تحت عنوان یاران خاتمی لیست منتشر نشود. اینطور بود که انتخابات در مرحله دوم از دست رفت. در انتخابات مجلس نهم هم کسی بنای شرکت نداشت. اما در انتخابات مجلس دهم آمدیم به فرمول رسیدیم؛ از تجربه مجلس سوم استفاده کردیم؛ آن زمان انتخابات شوراهای دوم را دیده بودیم؛ انتخابات ریاستجمهوری ۸۴ را دیده بودیم. گذشته ایجاب میکرد که آن تجارب تلخ را جمعبندی کنیم و به یک فرمول برسیم. این فرمول این بود که یک مجموعه تحت عنوان شورای عالی سیاستگذاری ایجاد شود. قرار شد این شورا احزاب اصلاحطلب را شامل شود. احزاب اصلاحطلبی که عضو شورای هماهنگی بودند به اضافه تعدادی از شخصیتهایی که نفوذ اجتماعی دارند ولی عضو احزاب نیستند را دربر بگیرد. بنا شد تا از ظرفیت و پتانسیل شخصیتهای سیاسی نافذ به اضافه احزاب استفاده شود. به نظر من اصل کار خیلی خوب بود. حالا با هر نیتی که انجام شده باشد. برخی تحلیلشان این بود که چون جبهه مشارکت و مجاهدین انقلاب اسلامی منحل شده بودند، در این قالب میخواهند فعالیت کنند اما به هر حال همه در بازی بودند. تعدادی از دوستان ایراداتی به این کار وارد میکردند و به نظر من ایراداتی هم وجود داشت. علاوه بر احزاب در انتخاب شخصیتها به نظر من اشتباه شده بود. تعداد زیادی انتخاب شده بودند. برخی شخصیتها که انتخاب شده بودند خیلی نفوذ اجتماعی نداشتند به عنوان شخصیت سیاسی نافذ نمیشد از آنها نام برد. یک نفر امکان دارد با یک مقاله و یک فراخوان بتواند جامعه را به صحنه بیاورد؛ یک گروهی از گروههای سیاسی را به صحنه بیاورد؛ جمعیتی را پشت سر خود داشته باشد. تعدادی از اعضای شورای عالی نه جمعیتی پشت سرشان بود و نه سابقه فعالیت حزبی آنچنانی داشتند. به نظر من در این قسمت بدسلیقگیهایی شد اما نفس کار قابل دفاع بود. ما با تمام توان از آن حمایت کردیم. احساس میکردیم باید کاری انجام شود تا تجارب تلخ گذشته تکرار نشود.
چقدر سختیهای 10 سال گذشته کمک کرده که اصلاحطلبان به این درک برسند و متفرق نشوند؟
به نظر من سال ۹۲ و ۹۴ فضا به گونهای بود که اصلاحطلبها هم به لحاظ عقلانی و هم به لحاظ جبری به این نتیجه رسیدند. فضای سیاسی جامعه هم خیلی میدان مانور به اصلاحطلب نمیداد. به اجبار تن به بعضی نسخهها و فرمولها دادند که بسیار مبارک بود. به نظر من باید نقصهای شورای عالی سیاستگذاری را برطرف کرد و آن را حفظ کرد. این شعار من است. حفظ اصل این فرمول که اصولگرایان نمیتوانند به آن برسند، برای ما لازم است. ما به این فرمول رسیدیم، پس باید آن را حفظ کنیم. دستاوردهای آن را هم دیدیم. دستاوردش این بود که همین مجموعه توانست طیف طرفداران دولت یا حزبی از دولت را هم جذب کند. توانستیم فضای غالب جامعه را بگیریم و فضای غالب جامعه به یک لیست ۳۰ نفره و ۱۶ نفره بدون اینکه شناختی داشته باشد، رای بدهد. البته عدم شناخت در تهران چیز جدیدی نبود. مردم به لیست رای میدهند. اینبار اما مردم به لیست ائتلاف اصلاحطلبان اعتماد کردند به افرادی که گرایش راستی داشتند نیز رای دادند.
هویت اصلاحطلبی با آن لیست خدشهدار نشد؟
به نظر من خدشهدار نشد.
رای به آقایان کاظم جلالی و بهروز نعمتی و در خبرگان رای به آقای ری شهری که مختصات سیاسی کاملا متفاوت یا بعضا متناقض دارند به هویت اصلاحطلبی خدشه وارد نمیکند؟
شما در زمان تصمیم میگیرید و باید مرد زمان باشید. انسان زمانه باید بود. باید تصمیم گرفت که اگر آقای ریشهری نباشد چه کسی باید باشد. من به حسینیه ارشاد رفته بودم؛ دیدم پیرمردی یقه آقای محمد هاشمی را گرفته و به او میگوید من میخواهم به ۱۵ نفر رای بدهم و از لیست 16 نفره نمیخواهم به ریشهری رای دهم. محمد هاشمی هم به او گفت، هر طور مایل هستید. من به این پیرمرد گفتم شما ۱۵ نفر از لیست را بنویسید و یک نفر هم آقای جنتی را بنویسید که او گفت اصلا چنین کاری را نمیکند. من به او گفتم، وقتی شما آقای ری شهری را نمینویسید به این معنی است که آقای جنتی را مینویسید و فرقی نمیکند. اگر شما یک نفر از لیست را کم کنید به این معنی است که یک نفر از لیست مقابل وارد میشود. فقط به این معنی نیست که یک تیر به آن نفر زده باشیم بلکه داریم با خالی گذاشتن جای یک نام یک نفر از طرف مقابل را پانسمان میکنیم.
یعنی برای بردن باید اجتهاد کرد؟
اجتهادِ درست. اجتهاد در اینکه آقای حداد عادل، بذرپاش و کوثری بیاید یا فردی مثل آقای … به مجلس وارد شود.
لیست امید ثمره اجتهاد سیاسی اصلاحطلبان بود؟
بله. همیشه باید اینطور باشد. اینکه گفته میشود باید فرزند زمان خودت باشی یعنی اصولی داریم که این اصول به شما میگویند که امر باید بین آقای حسن روحانی یا آقای قالیباف واقع شود. به هر حال دستمان که باز نیست. رقابت و انتخابات بین ایدهآلها نیست. انتخابات بین واقعیتهای تلخ موجود است. بارها گفتم که سیاست انتخاب بین واقعیتهای تلخ روی زمین است. روی زمین چاله، دره، ارتفاع و افتادن وجود دارد. شما بین این واقعیتهای تلخ باید تصمیم بگیرید. نکته دیگر اینکه آقای کاظم جلالی و بهروز نعمتی در مجلس نهم گل سرسبد بودند. در دفاع از بحث برجام پیشقدم بودند؛ در صحبتهای مختلف و پیگیری پرونده بازداشتشدگان کهریزک در مجلسی که همه شمشیر کشیده بودند و راهپیمایی میکردند و طناب دار برای خیلیها آماده کرده بودند، این افراد حرفهای دیگری زده بودند. نمیگویم اصلاحطلب شده بودند اما از خیلی ازاصلاحطلبهای ما فعالتر و جدیتر وارد مباحث اساسی جامعه میشدند اما از دید ما آنها اصولگرا نیستند. برخی در کشور ما اصولگرا نیستند و بنا به ملاحظاتی برند اصولگرایی بر پیشانیشان خورده است. آنها نمیتوانند آشکارا بگویند که ما اصلاحطلب هستیم چون میدانند که آنها را هدف قرار میدهند. آنها شاید میترسند. ترس هم یک واقعیت است. همه که نباید شجاع باشند در یک قوم چند نفر شجاع پیدا میشود.
یعنی کسی که یونیفرم اصولگرایی به تن دارد ممکن است اصولگرا نباشد؟
من در مجلس با چنین افرادی برخورد دارم. ما مردم را بیچاره کردهایم. در مجلس طرف میگوید چهار اما دکمه دو را میزند. آنچه شعار میدهد با آنچه رای میدهد دو مطلب جداگانه است. میخواهم بگویم انتخابات خیلی بالا نبود و ثانیا دیگر ائتلاف با طیف دولت کردهایم. ائتلاف اینطور نیست که پای لیست را امضا کنید و پایتان را از اتاق بیرون بگذارید. ما نمیخواستیم دو لیست داده شود چون ضررهایی داشت اما در اینکه دو نفر به ما اضافه شوند این خسارت وجود نداشت.
الان هم همینگونه فکر میکنید؟ فکر میکنید اگر ائتلاف نمیکردیم سی نفرمان رای نمیآورد؟
بعد از یک سال نمیتوان حرف زد که آن زمان چه اتفاقی میافتاد.
الان تحلیلتان چیست؟
من فکر میکنم هنوز طیف دولت نمیداند چقدر موقعیت اجتماعی و محبوبیت دارند.
الان که نتیجه و فضای اجتماعی را دیدهایم و رفتار سیاسی مردم را لااقل در تهران دیدهایم. الان فکر میکنید اگر ائتلاف نمیکردیم سی نفرمان رای نمیآورد؟
نمی دانم. واقعا به این فکر نکردهام که اگر ائتلاف نمیکردیم چه اتفاقی میافتاد. وقتی ائتلاف میکنید به خودی خود یک اثر فوقالعاده مثبتی دارد. امکان دارد بگویید دو به اضافه دو میشود چهار ولی در یک ائتلاف دو به اضافه دو چهار نیست بلکه 10 است. یعنی یک روحیه فوقالعاده به وجود میآید. نگاه میکنند میبینند چقدر این افراد عاقل هستند؛ تصمیمات خوبی میگیرند؛ با هم تفاهم میکنند؛ با هم راحت تصمیم میگیرند. خود ائتلاف یک تصمیم خوب پشت خود دارد. حسرت گذشتهها را نباید بخوریم. در این انتخابات ما درست عمل کردیم و به همین دلیل مردم به ما پاسخ مثبت دادند؛ نمره خوبی دادند. باید ببینیم برای آینده چه درسی از این میتوانیم بگیریم.
پرچم پیروزی که جریان اصلاحات به ویژه بعد از دهم اردیبهشت بلند کرد این تصور را در فضای عمومی ایجاد کرد که شما برنده شدید. بسمالله حالا نوبت عمل کردن در مجلس است. مردم منتظر بودند این پرچم پیروزی در عرصه عمل در مجلس به جایی برسد اما اتفاقی که در مجلس افتاد این بود که علاوه بر ریاست که از دستش دادیم؛ ریاست کمیسیونها را نیز از دست دادیم. نهایتا توانستیم چند چهره محدود مثل آقای نوبخت را در کمیسیون بهداشت بگذاریم. یکی دو کمیسیون را توانستیم ریاست یا اکثریت بگیریم. دیگر جامعه نمیپذیرد که بگویید ما چهره به چهره یکدیگر را نمیشناختیم و در آن قرار مدارهای اولیه تعیین شعب نتوانستیم اکثریت را بگیریم. مردم میگویند شما پرچم پیروزی دستتان گرفتید اما نتوانستید آن را در مجلس بکوبید. ما کارمان را کردیم شما چه کردهاید؟
در ارتباط با فصل بعد از انتخابات با مردم صریح و روشن صحبت نشد. چند اشکال بود. اشکال اول این بود که ما یادمان رفت در یک فضای ائتلاف داریم پیش میرویم. ائتلاف با طیفی از دولت که در راس آن آقای حسن روحانی است و ائتلاف با وزرایی که در بین آنها آقایان نوبخت و واعظی قرار دارند. مجموعه ما فکر کردند که اصلاحطلبان ناب و اصیل مجلس را گرفتهاند پس الان موقع آن است که برای ریاست مجلس خیز برداریم. به نظر اینکه ما خیز به سمت ریاست مجلس برداشتیم بخشی از این ائتلافی که در انتخابات داشتیم را کنار گذاشتیم. در ذهنمان کنار گذاشتیم. برای اینکه اگر واقعا به آن فکر میکردیم و با آن وارد میشدیم در آن ائتلاف چیزی بالای 190 تا 200 نفر نیرو در کشور داشتیم که از جمله آقای لاریجانی هم بود. آقای لاریجانی جزو لیست امید بود. ما باید در یک جلسه داخلی محدود به یک تصمیم میرسیدیم. اینکه آقای عارف باید کاندیدا میشد و آقای لاریجانی هست یا نه و در قالب آن ائتلاف تصمیم میگرفتیم اما ما تنهایی تصمیم گرفتیم. پیام تغییر که جامعه فرستاده بود در یک ائتلاف رخ داده بود و به آن شکلی نبود که مدنظر ما بود. در سطح شهرستانها نیروهای اصلاحطلب و اصیل را رد کرده بودند. این را نمیشود پنهان کرد. سیاست ما در انتخابات این بود که اگر شد اصلاحطلب و اگر نبود اعتدالگرا و اگر نبود مستقل و اگر همه اینها نبود اصولگرای معتدل. در یک شهری یک اصولگرای معتدل بود و یک اصولگرای تندرو، ما همه نیروها را بسیج کردیم و از اصولگرای معتدل حمایت کردیم.
هدف اصلی این بود که اصولگرای تندرو رای نیاورد؟
بله.
هدفگیری سلبی بود تا ایجابی؟
خیلی جاها اینطور است. وارد مجلس که شدیم این یادمان رفت.
چرا یادمان رفت؟
ما در ترسیم جغرافیای لیستی که برایش زحمت کشیده بودیم دچار اشتباه شدیم. اطلاعیه و جهت داده بودیم و نیروهایمان را برایش بسیج کرده بودیم.
بدمستی سراغتان آمد؟
بدمستی نبود. به نظر من ملاحظات رودربایستی دوستان با همدیگر بود.
یعنی کسی نزد آقای عارف نرفت، بگوید که دارید اشتباه میکنید؟
بودن آقای عارف در مجلس برای ما نعمتی است. آن اشتباه ارزش خسارتش را داشت و امروز همه ما باید تلاش کنیم فراکسیون اثرگذاری خود را داشته باشد کما اینکه میبینید در بزنگاهها نقش فراکسیون امید چقدر تعیینکننده است.
ماجرای ریاست برای فراکسیون محاسبهنفس شد؟
این تجربه هم تلخ بود و هم شیرین. نگاه ما اگر ائتلافی و سلبی نسبت به تندروها است آنوقت باید گفت که هم ریاست را گرفتیم و هیات رییسه. آقای یوسف نژاد، کاتب، وکیلی، آشوری، نعمتی با خود رییس شش نفر برای ما است. بستگی به زاویه دید ما دارد. اگر ملاکمان را اصلاحطلبی قرار دهیم آنوقت 103 نفر داریم. اگر ملاکمان را از رای عارف برداریم و به دایرهای که در انتخابات انجام دادیم ببریم که سلبی بود، آدمهای معتدل طرفدار دولت و اصلاحطلب حساب کنیم، ما اکثریت کمیسیونها و هیات رییسه را داریم.
103 نفر برای کسب اکثریت حداقل 6 کمیسیون کافی است. اگر درست بچینید، اکثریت 6 کمیسیون را میتوانید بگیرید.
باید ببینیم در چه زمینی بازی میکنیم.
103 که رای خالصمان بود.
خیر. خیلی از دوستانی هستند که از دید من نگاه اصلاحطلبانه دارند. بستگی دارد به چه زاویهای نگاه میکنید. افرادی در لیست امید بودند اما در جلسات ما نمیآیند. آقای جعفرزاده هم به آنها بد و بیراه بگوید. مگر با کمک 103 نفر میشود وزیر را برداشت؟زاویه نگاه من 200 نفر و 180 نفر است.
دیگر نامش ائتلاف اصلاحطلبان و اعتدالگرایان است.
من هم همین را گفتم.
هدفگذاری اولیه اصلاحطلبان این بود که تندروهای اصولگرا وارد مجلس شوند. بین بد و بدتر میخواستیم بدتر را حذف کنیم. این زاویه نگاه شما است که ما 200 نفر نماینده فرستادیم و هیات رییسه را گرفتیم چون آقای لاریجانی را هم نشاندیم. امثال کوچک زاده، حسینیان و آقا تهرانی را از مجلس حذف کردیم. وزن جریان اصلاحات در این ائتلاف کجا است؟اگر ترسیم درستی از وزن خودمان داشته باشیم در سیاستگذاری و انتخاب راهبرد دچار تدبیر غلط نمیشویم. آیا سقف نگاه ما باید یک نگاه سلبی باشد؟ تندروها را باید پرده به پرده و قدم به قدم به عقب برگردانیم؟
من میگویم موقعیت اصلاحطلبی امروز در این تجلی پیدا کرده که به عنوان یک اصلاحطلب وقتی پیش آقای روحانی میروید نخستین خواستهتان چیست؟ شما لابد خواستهتان رفع حصر است. میگوییم نه. ما به ایشان میگوییم سعی کن اعتماد رهبری را داشته باشی وگرنه غیر از این نمیتوانیم کار کنیم. الان موضوع حصر دوم و سوم است. افرادی مثل آقای بهزاد نبوی و آقای تاجزاده هم از روحانی ارتباط مستقیم با رهبری و جلب اعتماد او را میخواهند. بدون جلب اعتماد رهبری نمیشود کار کرد. در همین روزنامه که نمیشود من به عنوان مدیرمسوول به سردبیر اعتماد نداشته باشم.
شما میگویید در کمیسیونها نباختیم اما با هر خطکشی نمیشود گفت آقای زاهدی، رییس کمیسیون آموزش اصولگرای معتدل است. خوب عمل کردیم یا نه؟
من میگویم خوب عمل کردن یا نکردن به رییس کمیسیون شدن نیست. رییس کمیسیون که اختیاری ندارد. چون نهایتا در کمیسیون چیزی تصویب شود در صحن باید بررسی شود.
از منظر افکار عمومی چطور؟
از دید من تا امروز کلا مجلس خوب عمل نکرد. من پیش آقای لاریجانی رفتم و بعد از عید هم خواهم رفت. از دید من مجلس زمانی میتواند خوب عمل کند که آقای لاریجانی یا هر کسی که رییس مجلس است پایش را روی ترمز بگذارد و بگذارد دو یا سه ماه مجلس تعطیل شود. بیایید آسیبشناسی کشور را انجام دهیم. ببینیم مرده است؟ قابل احیا هست؟ نیاز به چه دارویی دارد؟نیاز به قانون دارد؟ نیاز به نظارت بیشتر دارد؟ نیاز به اصلاح ساختار دارد؟ باید وزارتخانهها را ادغام کنیم یا وزارتخانه جدیدی باید ایجاد کنیم؟الان مجلس تند تند دارد وصله پینه میزند. از دید من مجلس جز وصله پینه زدن هیچ کاری نکرد. کارنامه کل مجلس است. قانونهای بیخود و بیجهت تنظیم میکنیم. اینکه زنی وضع حمل کرده شوهرش چند روز باید مرخصی برود. مشکل مملکت الان این است؟اینکه فلان حوزه انتخابیه را ادغام یا جدا کنیم. شورها 21 نفر باشد یا 31 نفر؟وظیفه مجلس است که ببیند عمل جراحی نیاز است یا نه. مملکت اصلا در شرایط خوبی نیست.
از چه جهت؟
از هر جهت. وضعیت بانکها، زیاندهی صندوقهای تامین اجتماعی و بازنشستگی و… اینها علایم بیماریهای خطرناک است. اوضاع آموزش و دانشگاهها چرا اینگونه است؟ به این خاطر که وزیر علوم نمیگذارد کارها انجام شود. این چه ربطی به زاهدی دارد؟
اگر اصلاحطلبی به جای زاهدی آنجا نشسته بود از جایگاه حقوقی رییس کمیسیون میتوانست به وزیر هم فشار واردکند.
نه. آن فشار را نماینده مجلس هم میتواند وارد کند؛ حتما نباید رییس کمیسیون بود. اینکه موضوع آسیبشناسی را مطرح کردم به این دلیل است. انتظار مجلس باید کلی باشد. اینکه راجع به اشتغال چه کاری انجام دادید؟ هیچ.
یعنی معتقدید آسیبشناسی باید با نگاه ملی صورت گیرد؟
طبق پیشنهاد من دو سه ماه که مجلس تعطیل شد از صبح ساعت 5 جلسه شروع شود، افراد کارشناس مثلا کارشناسان اقتصادی آقای مومنی و رنانی و دیگر افراد بیایند، بگویند اشکالات کشور چیست. تحلیل کلی ارایه کنند. عیبهای اساسی را بگویند. از آن طرف آقای نیلی و آقای طیبنیا بیایند.
مگر وظیفه ارکان دولت و مجلس این نیست که بتوانند تحلیل کنند؟
نمیتوانند. وقتی به روزمرّگی میافتید، نمیدانید در چه وضعیتی هستید. آنقدر رگبار طرح و لایحه و تحقیق و تفحص پشت سر هم وجود دارد و جزییات پیش میآید که نمیشود.
پس شما اعتقاد دارید که مجلس یک دیدهبان و یک رصدگر و عقل منفصل نیاز دارد؟پس مرکز پژوهشهای مجلس چه کار میکند مگر وظیفهاش همین نیست؟
نمیکند. خود مجلس باید درگیر شود. مرکز پژوهشهای مجلس مثل شما خبرنگاران است که دعوت میکنید از آقای رنانی اینجا مصاحبه کند. این کاری است که مرکز پژوهشهای مجلس انجام میدهد. جمع نظرات افراد را پرونده میکند و به نمایندهها میدهند که جزوات خیلی محدودی است. آنها وظیفه آسیبشناسی کل داستان را ندارند. مجلس خودش باید از تمام مراکز تحقیقاتی استفاده کند. قوه مقننه و قضاییه و مجریه را آنجا بنشاند و تمام صاحبنظران را بیاورد و بگوید ریشههای فساد کجا است. پیشینه ساختاری به نظر من دارد. اقتصاد دولتی است که حاکمیت دولت خیلی زیاد است. کاری مثل گورباچف باید کرد. یک تحلیل کامل است که مجلس باید انجام دهد و هشدار دهد. بعد نزد رهبری بروند که این آسیبشناسیها را انجام دادهایم و گیر کار و گلوگاه اینجاها است. اگر حل نشود، مملکت مشکل جدی خواهد داشت.
پس برداشت این است که یک پروژه تفاهم ملی میخواهید راه بیندازید که اسم و عنوانش را میشود عوض کرد.
بله. من نمیخواهم حساسیت ایجاد شود. من میخواهم مجلس به وظیفه اصلیاش برسد.
دیدهبانی کند؟
دیدهبانی برای یک چیز مستمر است. چیزی که من میگویم برای یک مقطع سه ماهه است. کل موضوعات را زیر و رو میکند و دستهبندی میکند مقصرین چه کسانی هستند؟ ساختار است که رییسجمهور را ضدانقلاب میکند؟ با آقای هاشمی مفصل صحبت کرده بودم. گفته بودم من فکر میکنم ساختار ما غلط است. باید آن را اصلاح کرد. او گفت ساختار درست است افراد مشکل دارند. گفتم هر کسی را در شورای نگهبان میگذاریم، اینطور میشوند. آدم سالم و حزباللهی از طرف قیفی وارد میکنیم و ضد انقلاب از آن طرف بیرون میآوریم یا اینکه او را ضد انقلاب میبینیم.
کارخانه ضد انقلابسازی درست کردهایم؟
گفتم کجای ساختار درست است؟ آقای هاشمی تعمد داشت و میگفت من در این مورد فکر کردهام و اشتباه میکنید ساختار اشکال ندارد. در این ساختار مردم رای میدهند. گفتم مردم رای میدهند اما همین قالب خیلی محدودی دارد.
آقای ناطق مصاحبهای کرد و گفت الان هم نیاز به بازنگری در قانون اساسی داریم. چیزی که شما میگویید ذیل همان پروژه تعریف میشود؟ هدفش آن است؟
مجلس باید در همه زمینهها بررسی کند. البته اصلاح قانون اساسی به عهده مجلس نیست اما میتواند به رهبری پیشنهاد دهد. ممکن است از کنار آسیبشناسی آن مساله هم بیرون بیاید. یک زمان لازم بشود رهبر و رییسجمهور را یک نفر کنیم و مدتش را هم هشت ساله کنیم. انتخابات هم کمتر شود.
یعنی تشکیل نظام پارلمانی که چند سال پیش مطرح شد، امکانش هست؟
نه. بعد از اینکه انقلاب شد ما بهشدت استبداد زده بودیم. از ترس برگشت استبداد و استعمار لیوان را محکم به زمین زدیم. یک تکه به هر کسی دادیم. این است که حالا به هر کسی میرسیم، میگوید من کارهای نیستم. هیچ کس در مملکت کارهای نیست؟ مگر میشود؟ میگوید من نمیتوانم طرح بدهم چون اصل 57 میگوید شورای نگهبان باید تایید کند. شورای نگهبان هم میگوید من که نمیتوانم چیزی تصویب کنم باید از مجلس چیزی بیاید. مجمع مصلحت هم میگوید ما فقط فکر میکنیم. اختلافات را به رهبری میگوییم. قوه قضاییه میگوید من اگر پول نداشته باشم کاری نمیتوانم انجام دهم. دم همه را به هم گره زدهایم و حالا قفل شده است. کار پیش نمیرود. افراد خاطی هم مسوولیتی نمیپذیرند.
با وجود همه تغییری که در ترکیب مجلس اتفاق افتاد شما معتقدید ساختار ایراد دارد و باید برای اثرگذاریاش آسیبشناسی کلی داشت و نگاه ملی کرد. آیا ظرفیتش وجود دارد؟اصلا نظام چنین چیزی را میپذیرد؟
عیبی ندارد. ممکن است به صد نرسیم اما تا هشتاد که میتوانیم پیش برویم.
همکارانتان این مساله را میپذیرند؟چند نفر در این مجلس مثل شما فکر میکنند؟
طرح شود تعدادی پیدا میشود.
بنایی برای طرحش دارید؟
بله. ملاقاتی با آقای لاریجانی داشتم. اگر در دیدار دیگر گوش نکنند مجبورم از طریق تریبون آن را اعلام کنم. در مجلس کنونی اصلا انگیزهای نیست که مخالفت یا موافقت کنم چون به نظر کار مهمی در آن انجام نمیشود.
انتهای پیام
نكته هوشمندانه و بسيار مهمى در باره ادغام مناصب رهبرى و رياست جمهورى بيان كرده ، جا دارد اين موضوع بجز مجلس در جمع بزرگان و عقلاء نظام هم طرح شود
«بدون جلب اعتماد رهبری نمیشود کار کرد»
هیچ یک از روسای جمهور بعد از سال 68 ، غیر از احمدی نژاد ، مورد اعتماد نبودند !