پاسخی به موضع قدیانی در نفی تعامل منتقدین با حاکمیت
هادی یاسمنی، بخش تحلیلی انصافنیوز: جناب ابوالفضل قدیانی* اخیرا در یادداشتی با عنوان «اصلاح طلبان عقب ننشیند، …» با شرح و تفصیل، تلویحا به نقد تاسیس حزبی تازه ساخته [ندای ایرانیان] و با ذکر دلایلی به رد رویکرد تعاملی پرداخته که در نوشتهی حاضر مواردی در نقد آن می آید که فارغ از نیت خوانی و تحلیل حزب نوپاست.
1- شاید ایراد اساسی به این یادداشت صد در صدی دیدن شرایط است. یعنی اینکه نشان داده می شود که راه همان است که نویسنده ی محترم گفته و اگر کسی نه هدف که راهی متفاوت هم به کار گیرد، الا و لابد یا شناخت درستی ندارد و یا آلت دست دیگرانی قرار گرفته و در پی ایجاد شکاف است. در حالی که اگر کسی سودای مخالفت با اقتدارگرایی دارد، خوب است که خود در چهارچوب نظریاتش، حظی از حق را هم برای دیگران در نظر داشته باشد وگرنه که خود و راه خود و تنها کسانی که همراه این راه هستند را مورد تایید دانستن و تمام غیر معتقدان به این راه را یکسره رد کردن، خود مصداق بارزی از اقتدارگرایی است که منتهی فعلا قدرت را در دست ندارد که اگر داشت، همینطور که اکنون با ابزار قلم مخالفان را سرکوب می کند، احتمالا آنوقت هم با نیروی قهریه برخورد می کرد.
2- اینکه جنبش سبز و وفاداری به آن ملاک قضاوت باشد، به نظر خود محل تردید است. چرا که جدای روند تا انتخابات 88، در رویهی پس از آن انتخابات، در موفقیت و اساسا بازدهی آن و به تبعش محق بودنش از ابتدا شک و تردیدهای جدی وجود دارد. نشان هم آنکه هر روز که از عمر آن به اصطلاح جنبش می گذشت، فروغش نیز کاسته می شد و امروز تنها کاربردش به اموری نظیر روزشماری ایام حصر محدود شده است! حال اگر نویسندهی محترم در نظریات، رویکرد و سیاست بینیاش این جنبش را چنین بزرگ و ملاک ارزیابی می پندارد، بحثی جداست از آنچه به طور حقیقی و عملی در جامعه در جریان است.
3- ایراد دیگر بسط منویات به تمام ملت و جوانان است. یک مساله ی ساده این است که حداقل مطالب خود را محدود به “بخشی” از ملت کنیم. البته که این مشکل در بسیاری دیگر از سخنوران و قلم به دستان نیز دیده می شود که همگی از کل ملت نام میبرند که با آنان همراهی دارند و برای مثال می گویند که ملت، امروز این که ما می گوییم را می خواهد و ملت پشتیبان ما و مخالف مخالفان ماست و قس علی هذا. در حالی که حقیقت آنست که عمدهی ملت گرفتار مسائل روزمره خود هستند و اساسا توجهی به چنین مواردی ندارند! و ورای این مساله و همچنان که سال گذشته علی رغم مخالفت امثال آقای قدیانی مشاهده شد، اکثریت صاحبان حق رای در انتخابات شرکت و جناب روحانی را برای عبور از مشکلات پیش آمده انتخاب کردند.
4- اینکه راه تعامل که پر واضح، جزء جدایی ناپذیر اصلاح طلبی و بهبود خواهی حقیقی است، به این دلیل رد شود که طرف مقابل بدیهی ترین موارد لازم برای تعامل را ندارد نیز به راحتی قابل رد کردن است. فارغ از عدم قبول نبود ویژگی تعامل پذیری در طرف مقابل، اگر راهی غیر از تعامل پی گرفته شود، بی شک دیگر نمی توان نام آن را اصلاح طلبی یا بهبود خواهی گذاشت بلکه به انقلابی گری بیشتر نزدیک می شود که حقیقتا نه خواست اکثریت و نه مطلوب جامعه و مردم است.
5- اساسا هنر “اصلاح تدریجی” (که تجربه در جوامع موفق نشان داده که یگانه راه رسیدن به مطلوب ماندگار است) در همین برقراری تعاملات با طرف هایی است که احیانا تمایلی هم به آن به دلیل موقعیت فعلی شان ندارند. اکثر جوامع موفق، توسعه یافته و الگو، نشان از این دارند که دههها و بلکه صدها سال ممارست برای اصلاح تدریجی آنها را بدین نقطه رسانده است. بی شک هر تلاش غیر معمولی برای حرکت جهشی به سمت مطلوب اگر نتیجه ی معکوس ندهد، دست کم بی نتیجه و مضر هم خواهد بود که هنر چندانی نیز نمی طلبد و قهرمان نمایی شاید تنها فایده اش و برخلاف رویکرد تعاملی و اعتدالی از توهین پرخاش گویان در امان باشد.
6- اتفاقا ضربه گیری در برقرای تعامل با مخالف، نه آنطور که در یادداشت به نفی اش پرداخته شده که خود نکته ی بسیار مثبتی است. باید در هر محاسبهای در کنش های سیاسی به فکر ضربه گیری هم بود که حداکثر فایده با حداقل ضررها به دست آید؛ وگرنه که بی محابا و بدون محاسبهی اصل فایده و ضرر، عمل کردن را شاید بتوان ناشی از نوعی خودخواهی دانست که یک مصداقش خالی کردن غلیان احساسات و نارضایتیهاست.
از طرف دیگر چطور است که تعامل با حتی کشورهای متخاصم و بیگانه برای کسب منافع با وجود امتیازدهی و برخی عقب نشینیها مطلوب است اما در مواجهه با مخالفان داخلی که اختلاف منافع با آنها در مقیاس کوچک تری هم هست، چنین تعاملی مردود است و یکسره خیانت یا ناآگاهی؟!
7- شکست واضح رویکرد نویسنده محترم که مصداقش در حوادث سال 88 عملی شد، نشان از آن دارد که شاید یگانه راه خروج از بن بست فعلی که البته از بعد انتخابات 92 به تدریج در حال نشان دادن خود است، نه تنها برقرای تعامل که بستر سازی برای گفتگو و تعامل حتی با کسانی است که غرور قدرت بدیهی است که آنها را بی میل تر نیز می کند.
8- به نظر شایسته تر است، قبل از تاختن به کسانی که تعامل و گفت و گو را مفید ترین راه می بینند، حتی اگر مورد قبول نیستند، نقدها، هجمه ها و توجه ها به سمت افرادی برود که کاسب شرایط تخاصم هستند و مستقیم و غیر مستقیم به تخریب هر تعاملی میپردازند و ازین مسیر سواستفاده می کنند؛ فرقی نمی کند که در کدام سوی این مساله باشند، این سو یا آن سو.
9- یک نمونه در همین دو دههی اخیر برای ارزیابی مطالب بیان شده، روند جایگاهی است که امثال آقای کروبی در آن قرار داشته اند. آیا آن روزی که ایشان با تمام انتقادات و دگر اندیشیها نسبت به جناح حاکم، حضوری جدی و فعال در عرصهی قدرت داشت و به واسطه ی همین حضور، نه صد در صد که به طور نسبی منشا برکاتی برای جریان آزادی خواه بود و دستگیری ها و اصلاحاتی را انجام می داد، مثمر ثمرتر بود یا امروزی که به واسطه ی رویکرد مطلوب آقای قدیانی، خود در حصر و گرفتاری قرار گرفته است؟!
10- شاید در بازبینی و بررسی روند اصلاحات، نه تنها اتخاذ چنین رویکردهای مورد تایید نویسندهی محترم که حتی نزدیک شدن به آن نیز از بزرگترین اشتباهات بوده است. آنجا که بزرگانی بعد از افول قدرتی و در بازه ای، سایر عرصه ها نظیر مجمع تشخیص را ترک گفتند و همین ها باعث دوری بیش از پیش شان از تاثیرگذاری مفیدتر در سیاست و اجتماع شد و گاهی کار بدان جا رسید که چاپ تصویرشان نیز به ممنوعیت کشید؛ و گرنه که ده ها برابر آنچه پیش از انتخابات 92 نقش آفرینی موثر داشتند، می توانستند منشا خیر و برکات برای جامعه باشند. همانطور که دیگرانی که ماندند و در تمام فراز و نشیب ها، حداقل ها را در قدرت رها نکردند، هم در روند انتخابات 92 و هم قبل و بعد از آن، اصلی ترین و مفیدترین نقش را در حفظ زمینه برای در حرکت ماندن چرخ اصلاحات و بهبودخواهی ایفا کردند که کم دستاوردی در شرایط بحرانی نبود.
*ابوالفضل قدیانی از جمله ی فعالان سیاسی اصلاح طلبی بود که به خاطر حوادث پس از انتخابات 88، بازداشت و همچنان دوران محکومیت به حبس را می گذراند.
انتهای پیام