از خفقان تا تغییر | روایت دانشجویان از حراست دانشگاهها
/روایتهایی از دانشجویان تربیت مدرس، علامه طباطبایی و تهران/
برخی دانشجویان دانشگاهها از تجربههای تلخ و جو خفقانآلود حراست میگویند، جایی که ترس و کنترل بر روح و روان دانشجویان سایه انداخته بود اما حالا، تغییرات در برخی دانشگاهها نشان از تحولاتی مثبت دارد؛ از کاهش حساسیتها و احترام بیشتر گرفته تا برخوردهای کمتر سختگیرانه.
به گزارش انصاف نیوز، به مناسبت «روز دانشجو»، از وضعیت حراست دانشگاههای تهران، علامه طباطبایی و تربیت مدرس به عنوان نمونهای از دانشگاههای کشور نوشتیم؛ وضعیت مواجهه کادر حراست با دانشجویان در دوره قبل و مقایسه آن با وضعیتی که الان با آن مواجهه هستند، آن چیزی که قبلاً در دانشگاه میدیدند با آن چیزی که الان شاهد آن هستند. اینکه آیا تغییراتی در سیاستهای حراست دانشگاهها ایجاد شده و تأثیری بر جو دانشگاهها گذاشته است.
در ادامه متن مصاحبه با این دانشجویان را میخوانیم:
حراست تربیت مدرس با روح و روان دانشجوها بازی میکرد
«سروش» دانشجوی ارشد دانشگاه تربیت مدرس در مورد وضعیت حراست دانشگاه تربیت مدرس می گوید: دوره ای که آقای نجفی رئیس حراست دانشگاه بود در حیطه حراست، وظایف خودشون را انجام می دادند؛ یعنی حفاظت از جو دانشگاه و محافظت از دانشجو. آقای نجفی آدم خوبی بود و واقعاً خیلی هوای دانشجوها داشت. جوی که سال ۱۴۰۱ در دانشگاه ها به وجود آمد و تربیت مدرس هم به همین صورت. در آن زمان آقای نجفی و کادر حراست واقعاً تلاش کرد التهابی که در دانشگاه وجود داشت مدیریت شود و برخورد بدی با دانشجویان صورت نگیرد.
سروش در ادامه میدهد: وقتی آقای نجفی رفت واقعاً نمی دانم چه سیستمی در حراست دانشگاه تربیت مدرس اتفاق افتاد و به کدام سمت رفت و چه جوری شد؟ دوره قبل دفتر حراست یک دفتر کوچک وسط دانشگاه بود در دوره جدید یک مرتبه دفتر آنها رفت طبقه بالای دانشکده علوم پایه و طبقه بالا را کاملاً گرفتند. کلی دفتر و دستک و این چیزها راه انداختند که می خواهند حراست باشند.
او بیان میکند: در آن دوره حراست تربیت مدرس اتفاقهای خیلی بدی افتاد، اسم دانشجوها بیرون رفت برای همه مشکل پیش آمد، جو خفقان و بدی داخل دانشگاه شکل گرفته بود، به لباس و پوشش دانشجوها گیر میدادند. روحیهها خراب شد. اینها یک کانال به اسم «گاندو» راه انداخته بودند، شماره تلفن، عکس و کد ملی دانشجو را میگذاشتند و مینوشتند که دانشجو فلان است با خارج ارتباط دارد، جاسوس هست، مخل امنیت کشور است. ماها و دوستانمان بارها احضار شدیم. برای کاری که اصلاً اتفاق نیافتاده بود، سوالهایی میکردند که اصلاً روح ما خبر نداشت. ما را میخواستند و با ما صحبت میکردند. بعد که میگفتیم حراست میگفت کار ما نبوده در صورتی که به ما میگفتند که فلانی شما را معرفی کرده است. در این دوره هر چیزی که شما فکر کنید اتفاق افتاد تنها حفاظت از دانشجو اتفاق نیافتاد.
«محمد» دانشجوی دکتری این دانشگاه میگوید: دانشگاه تربیت مدرس جو خوب و علمی داشت، حراست خوب برخورد میکرد و به دانشجوها احترام میگذاشت تا اینکه رئیس حراست تغییر کرد. تازه اول ترس و لرز بچهها بود. خودش بارها جلو در اصلی ایستاده بود، به بچهها گیر میداد و تنش ایجاد میشد. بارها بارها توی محوطه دانشگاه میچرخید و جو ترس را بیشتر میکرد. کانالی هم که میگفتند دار و دسته او راه انداخته بودند به اسم «گاندو» که هر تهمتی به دانشجوها زده میشد. می توانید در تلگرام سرچ کنید و ببینید. اسم، عکس و کد ملی دانشجو گذاشته میشد. ترس و لرز عجیب ایجاد کرده بود. به انواع و اقسام روشها به بچه ها به خصوص به دخترها گیر میدادند. کادر حراست هر کدام با بیسیم گذاشته بود توی محوطه دانشگاه. حتی توی محیط کتابخانه هم میآمدند. همین خودش جو را پادگانی کرده بود. البته صد رحمت به پادگان! من سربازی رفتم پادگان هم اینجوری نبود.
او در ادامه صحبتهایش از جو دانشگاه بعد از تغییر این مدیر حراست میگوید: خدا را شکر از روزی که تغییر کرده جو خیلی خوب شده، اصلاً دیگه جلو در اصلی شاهد تنش نیستیم در صورتی که قبلاً هر روز چندتا اتفاق میافتاد، همه جوره گیر میدادند. دروه جدید از رژه رفتن کادر حراست با بیسیم خبری نیست، از گیر دادنهای الکی خبری نیست، از اینکه بیخود به دخترها جلو در گیر بدهند خبری نیست. از اینکه چند نفر حراست جلو در نهارخوری ایستاده بودن خبری نیست، از خیلی چیزها خبری نیست. از بازی کردن با روح و روان بچهها خبری نیست. البته معلوم هم نیست به خاطر این دوره سیاهی که در دانشگاه تربیت مدرس ایجاد کردند کی و کجا باید جواب بدهند.
حراست دانشگاه علامه طباطبایی نگاه جنسیتی و خسته کنندهای داشت
«شادی» یکی از دانشجویان دانشگاه علامه طباطبایی از نگاه خودش در مورد حراست این دانشگاه میگوید. او اظهار میدارد: من دانشجوی لیسانس دانشگاه علامه طباطبایی بودم. این دانشگاه خیلی نگاه جنسیتی و خسته کنندهای داشت. یادمه که همیشه در مورد حجاب و پوشش حساسیت داشتن. ما همیشه باید از ورودی مخصوص خانمها وارد میشدیم حتی اگر صف طولانی ایجاد میشد. فقط و فقط هم برای چک کردن حجاب و پوشش. هیچ وقت هم نگاه واحد و همیشگی نداشتن ممکن بود این هفته لباسی رو بپوشی که هفته پیش بابتش تعهد داده بودی اما این بار کسی بهت چیزی نگه. این اواخر حتی به پوشیدن جوراب شلواری زیر لباس تا پشت پا هم گیر میدادن. کوتاهی، رنگ جیغ، جلوباز بودن و … هم به جای خودش.
او ادامه میدهد: یایدمه حتی یکبار یکیشون منو نگه داشت چون حس کرده بود من زیر لباس بلندم چیزی نپوشیدم و مجبورم کرد دامن لباسمو بالا بزنم تا چک کنه و ببینه جوراب شلواری هست یا نه. علاوه بر همه اینا، وقتی از نظرشون لباس پوشیدنت مشکل نداشت؛ بهت میگفتن خوش اومدی و این همه ما رو عصبانی میکرد. چون انگار اومده بودیم توی ملک شخصی اونا درحالیکه اون محیط مال ما بود. الان دانشجوی ارشد دانشگاه تهرانم و همه چیز خیلی خوبه. دانشکدگان مدیریت سیاست خوبی داره تو این زمینه و اصلاً ایراد نمیگیره.
«ندا» دانشجوی فوقلیسانس دانشگاه علامه از روهای اتفاقات ۱۴۰۱ و برخورد حراست در دانشگاه علامه طباطبایی با آنها میگوید: آن روزها سرتا پا سیاه پوش بودیم، حتی ماسک سیاه که مبادا شناسایی شویم! لباس سیاه پوشیدیم و از در خوابگاه بیرون رفتیم، وارد سرویس دانشگاه که شدیم بیشتر بچهها شبیه ما بودند؛ چشمهای نگران، صورتهای نامعلوم و لباسهای یک رنگ سیاه. بعضی از آنها از کیفهایشان ماژیک درآوردند و روی مقوا چیزهایی نوشتند؛ زن، زندگی، آزادی. با ترس مینوشتند اما مینوشتند. آن روزها عجیب بود، جمع نقیضین بود؛ شور بود اما نگرانی هم، ترس بود شجاعت هم. از سرویس که پیاده شدیم تا رسیدن به حراست حدود دو دقیقه راه داشتیم؛ به دوستانم گفتم مراقب باشید، اگر چیزی گفتند لج نکنید؛ آن روزها بیشتر از همیشه به کوتاه بودن مانتو و شلوار، به پیدا بودن موهایمان گیر میدادند. رسیدیم؛ هر کداممان با ترس راه میرفتیم، کارتهایمان را در دست داشتیم. یادم میآید که بعدها یکی از بچهها تعریف میکرد آنقدر ترسیده بودم که کف دستش عرق کرده بود و تا رسیدن به محوطه دانشکده ده بار کارتش از دستش سُر خورد. حراست مثل همیشه نبود؛ لیستی در دست داشتند و کارتها را با دقت نگاه میکردند و با اسامی که در لیست بود تطبیق میدادند و اگر نامت در آن لیست بود حق ورود به دانشگاه را نداشتی. دانشجویان زیادی اشک میریختند، چند نفر با پدرشان تماس گرفتند، پسرها و دخترهای ما آن روزها عجیب، غریب افتاده بودند؛ بیپناه.
دانشجوی علامه طباطبایی ادامه میدهد: یادم نمیرود، از خودم مطمئن بودم اما برای دوستانم بهشدت نگران و دلواپس بودم. تعدادی از دوستانم آن طرف و من این طرف در محوطه دانشگاه. آنها حق ورود به دانشگاه نداشتند، تعلیق شدند، کتک خوردند و هزاران فشار روحی را متحمل شدند. فراموشی آن روزها ممکن نیست، ما همچنان از آن روزهای تلخ به یاد داریم و افسوس که فراموش نمیشوند.
حراست دانشگاه تهران الان میگوید: بفرمایید، خوش آمدید
«مبینا» دانشجوی فوق لیسانس دانشگاه تهران در مورد برخورد حراست دانشگاه طی سه سال گذشته می گوید: «من با حجاب کامل وارد دانشگاه میشدم چندین بار به بهونه جلوباز بودن پالتو باهام برخورد بد شده بود، یکبار خانوم حراستی نمیگذاشت برم داخل و اصرار داشت که از در دیگه دانشگاه برم و من بهش گفتم که تا خود اون در باید اسنپ بگیرم! و نمیتونم این همه راه برم و گفت پس همینجا لباست و از شلوارت دربیار بذار روی شلوار، بعد برو داخل، منم گفتم همینجا جلوی این آقا و گفت بله؛ منم به راحتی جلوی اقا اینکارو کردم و گفتم حالا خوبه و بعد اجازه داد برم. این فقط یکبارش بود، چندین بار این اتفاقات تکرار میشد فقط به خاطر اینکه جلوی پالتو باز بود وگرنه حجابم مشکلی نداشت».
مبینا درباره رفتار حراست طی همین چندماه گذشته تا حدودی راضی است. او میگوید: «الان اینطور نیست، تعداد خانمهای حراستی خیلی کم شده و با لبخند مارو بدرقه میکنن، حتی کارت هم نمیزنم و رد میشم اما خب این چیزا فقط ظاهر ماجراست وگرنه باطن ماجرا مثل تصویب شدن لایجه حجاب و عفاف داخل مجلسه».
«فاطمه» دانشجویی دیگر از دانشگاه تهران است که از تجربه خود در دانشگاه تهران میگوید: «توی ۳ سال قبل حتی به اینکه موهام بلند بود و از پشت شالم میزد بیرون گیر میدادن یا جلوی مانتوم باز بود خیلی بد رفتار میکردن. اگه یکم کوتاه بود ایراد میگرفتن حتی چندبار سعی کردن اسممو بنویسن که یکیشون میاومد میگفت عیب نداره بذار بره و در میرفتم. الان اینطوری نیست اصلاً کوتاه میپوشم اندازه یه پیرهن مردونه اما چیزی نمیگن، موهام بلند و بازه هیچوقت چیزی نگفتن و حتی بهم گفتن بفرمایید، خوش آمدید».
انتهای پیام
انصاف جان خواننده همیشگی شما هستم.دو موضوع خوش آیند من نیست.
1-عکسهای متحرک در صفحه اولتان جالب نیست ثابت بهتر است.
2-از کامنت گذار ، ایمیل نخواهید آخه به چه درد میخورد؟
جسارتم را شما بزرگواران می بخشید.
موهام از پشت پیداست ، بلوز میپوشم میرم دانشگاه ، مانتو جلوباز … آخ جون هیچی نمیگن !! همین دانشجوها پاشون برسه یه کشور دیگه اول از تعجب یه شوک کامل میشن ، چون میبینن برخلاف تبلیغات رسانه ها هیچ دانشگاهی اجازه نمیدهد خلاف قوانین پوششی اون دانشگاه کسی اونجا تحصیل کنه ، بعد هم برای اونا موش میشن و حرف گوش کن کامل ! اما اینجا میگه چرا نگذاشتن بریم شعارهای ویژه بدیم و فحش ناموسی بدیم به ارکان مملکت و مأمورها را لت و پار کنیم ! فکر میکنه جای دیگه این کارا را بکنن بهشون شاخه گل رز میدن !!