داستان دو سقوط
فرزاد دهقانیان، استاد دانشگاه، در کانال تلگرامی خود نوشت: «در دهه ۱۹۹۰، نرخ سقوط هواپیماهای خطوط هوایی کرهجنوبی، ۱۷ برابر میانگین جهانی بود. بررسیها نشان داد که مشکلات فنی عامل اصلی این سقوطها نبوده است. مطالعات شرکت بوئینگ و دو زبانشناس (فیشر و اورسانو) نشان داد که ریشه اصلی در فرهنگ سلسلهمراتبی و ساختار زبانی خاص کره بود.
در فرهنگ کره، احترام به مقام بالاتر باعث میشد کمکخلبانها و مهندسان پرواز نتوانند بهصراحت به کاپیتان هشدار دهند. جعبههای سیاه نشان داد که خدمه معمولاً از جملات غیرمستقیم و ملایم مانند “به نظر میرسد باید تغییر مسیر بدهیم” یا “شاید با طوفان مواجه شویم” استفاده میکردند، درحالیکه در فرهنگهای دیگر از دستورات مستقیم و صریح استفاده میشد. جالب اینجاست که وقتی خلبانان کمتجربهتر مسئول هدایت بودند، سوانح کمتری رخ میداد، زیرا سایر اعضای تیم با صراحت بیشتری اشتباهات آنها را گوشزد میکردند.
در نهایت، خطوط هوایی کرهجنوبی با پذیرش این آسیب فرهنگی و انجام اصلاحات در ساختار سازمانی، آموزش مهارتهای ارتباطی صریحتر، و کاهش فاصله قدرت توانستند ایمنی پروازهای خود را بهبود بخشند. این تجربه نشان داد که تغییرات فرهنگی و ارتباطات شفاف به اندازه فناوری پیشرفته در ایمنی اهمیت دارند [کانال امیر ناظمی].
تحلیل و توصیه راهبردی
ارزش قائل شدن برای نظریههای علمی و پرهیز از شبهعلم، داشتن نگاه سیستمی و کلنگر، کار تیمی و ایجاد فضایی شفاف و امن برای شنیدن نظرات صریح دیگران لازمه توسعه و پیشرفت است. برخورد علمی با رخدادهایی همچون سقوط هواپیما یا سقوط یک نظام سیاسی هم در همین راستا قرار میگیرد.
یکی از نظریههای اولیه در مورد فهم رفتارهای جمعی افراد یک جامعه (مانند شورش و انقلاب) توسط نیل اسملسر (Neil Smelser) در سال 1962 مطرح شد. نظریه رفتار جمعی ( Theory of Collective Behavior ) اسملسر شش مرحله ضروری را برای وقوع رفتار جمعی معرفی کرده است. به نظر اسملسر، میتوان هر یک از مراحل متوالی را به عنوان ارزش افزوده شده (Value-added) برای نتیجه کلی در نظر گرفت و در واقع هر مرحله شرط وقوع مراحل بعدی است:
1. زمینه ساختاری (Structural Conduciveness)
این مرحله به محیط اجتماعی، اقتصادی یا سیاسی اشاره دارد که امکان وقوع رفتار جمعی را تسهیل میکند. مثال: جوامعی که در آنها نابرابری اجتماعی یا سرکوب اعتراضات وجود دارد، برای وقوع اعتراضات و انقلابها مساعدتر هستند.
2. تنشهای ساختاری (Structural Strains)
این مرحله به مشکلات و نارضایتیهایی اشاره دارد که موجب فشار بر ساختار اجتماعی میشوند. مثال: نرخ بالای بیکاری و تورم میتواند فشار اقتصادی زیادی ایجاد کند که اعتراضات را تحریک میکند.
3. باور تعمیمیافته (Generalized Belief)
این مرحله به توسعه یک درک مشترک از مشکل و باور به راهحل ممکن اشاره دارد. این باور مشترک افراد را متحد کرده و دلیل اقدام جمعی را برای آنها فراهم میکند. مثال: در یک انقلاب، باور به این که حکومت فاسد است و باید سرنگون شود، مردم را به هم میرساند.
4. عوامل تحریککننده/شتاب دهنده (Precipitating Factors)
اینها رویدادها یا حوادث خاصی هستند که بهعنوان جرقهای برای رفتار جمعی عمل میکنند. مثال: مرگ جورج فلوید در سال 2020 بهعنوان عامل تحریککنندهای برای اعتراضات گسترده علیه خشونت پلیس عمل کرد.
5. بسیج برای اقدام (Mobilization for Action)
برای وقوع رفتار جمعی، باید مردم سازماندهی شوند. این شامل رهبری، ارتباطات و شبکهها برای هماهنگی و تقویت اقدامات افراد است. مثال: هیئت تحریر شام
6. کنترل اجتماعی (Social Control)
واکنش دولت یا سایر نهادها به رفتار جمعی میتواند تأثیر زیادی بر شدت یا کاهش آن داشته باشد. کنترل اجتماعی مؤثر ممکن است اقدام جمعی را سرکوب کند، در حالی که استفاده بیش از حد از زور میتواند آن را تشدید کند. مثال: سرکوب شدید اعتراضات توسط نیروهای امنیتی در مصر در سال 2011 باعث تشدید نارضایتی و تسریع در سقوط حسنی مبارک شد.
کشورهای خارجی نیز میتوانند به شکل مستقیم یا غیرمستقیم در هر یک از این ۶ عامل نقش داشته باشند. این چارچوب میتواند نقطه شروعی مناسب برای تحلیل سقوط حکومتها، از جمله سقوط بشار اسد باشد. پنج مرحله ابتدایی طی پنج دهه گذشته در سوریه تکمیل شده بودند، اما تحقق مرحله ششم (شکست در کنترل اجتماعی) تنها چند روز زمان برد. درک تاخیرها از ارکان تفکر سیستمی است.
برای مدیریت رفتارهای جمعی و پیشگیری از بحرانها، تمرکز بر کاهش تنشهای ساختاری و ایجاد ساختارهای شفاف و پاسخگو در سیاستگذاری ضروری است. همچنین، ایجاد فضایی برای مشارکت واقعی مردم در تصمیمگیریها میتواند به تقویت ثبات و کاهش رفتارهای جمعی بحرانآفرین کمک کند.»
انتهای پیام