خرید تور تابستان

رقیبان روحانی که درباره ۸۴ تا ۹۲ سکوت می‌کنند

«مهرداد خدیر» در سایت «عصر ایران» نوشت: از رقیبان روحانی که همه کاستی‌های اقتصادی و معیشتی را گردن او می‌اندازند، می‌توان پرسید اگر اقتصاد گُل و بلبل تحویل گرفت و حالا خراب است چرا سراغ بانی همان اقتصاد نمی‌روید و از او فاصله گرفته‌اید؟

این روزها از زبان اصولگرایانی که تمام همت یا آرزوی خود را صرف یک دوره‌ای کردن ریاست‌جمهوری حسن روحانی ساخته‌اند، بیش از هر موضوعی درباره اقتصاد و اشتغال و معیشت می‌شنویم و این که قصد آنان از رقابت با رییس‌جمهوری مستقر تغییر شرایط و «بهبود وضع مردم» است.

به بهانه این همه اصرار بر موضوعات اقتصادی و معیشتی و از بیکاری گفتن و نوشتن و تیتر کردن و محور رقابت‌های انتخاباتی قرار دادن می‌توان به نکته‌ای اشاره کرد یا بر نقاطی انگشت گذاشت. واقعیت این است که از ۴ حالت خارج نیست:

در حالت اول، روحانی در سال ۹۲ یک اقتصادِ گُل و بُلبل و شاداب و پُر پول و پُر رونق را تحویل گرفته ولی در این ۴ سال آن اقتصادِ گُل و بلبل را به گِل نشانده است.

در حالت دوم، روحانی یک اقتصاد ورشکسته با بدهی‌های سنگین و خزانه و انبارهای خالی و تورم ۴۰ درصدی و روند کاهنده تولید و صادرات نفت خام را تحویل گرفته و در این ۴ سال و خصوصا پس از اجرایی شدن برجام سر و سامانی به اوضاع داده و قصد دارد در صورت انتخاب مجدد در دولت دوم این روند را شتاب بخشد.

در حالت سوم هر چند اقتصاد را ویران تحویل گرفته اما در این ۴ سال ویران‌تر کرده و به مثابه پزشک و جراحی است که از عهده درمان برنیامده و هر چند خونریزی بیمار متوقف شده اما درمان نشده و از این رو به جراح دیگری نیاز است و اصولگرایان می‌خواهند این طبیب حاذق با دستان معجزه‌گر را به جامعه معرفی کنند و البته کمتر از دو مانده مانده به انتخابات هنوز چنین کسی را نیافته یا بر سر او به توافق نرسیده‌اند.

در حالت چهارم در سال ۹۲ که اقتصاد را تحویل گرفته اوضاع رو به راه نبوده ولی در این ۴ سال خراب‌تر هم نکرده و حالا آنها می‌خواهند رو به راه کنند.

اگر حالت اول درست است و گل و بلبل تحویل گرفته، چرا تردید دارند و از کاندیدای مورد حمایت کسی که اقتصاد را گل و بلبل کرد، حمایت نمی‌کنند؟ چرا او را دیگر از خود نمی‌دانند؟ ضمن این که چه تضمینی دارد که کاندیدای مورد نظر آنان در صورت موفقیت بعدتر مانند احمدی‌نژاد از آنان اعلام برائت نکند؟

اگر حالت دوم درست است و تحریم، بدهی، انزوا و تورم را تحویل گرفته و سر و سامان داده، چرا همه‌شان برای کنار زدن او خیز برداشته‌اند؟ اگر واقعا قبول دارند کشوری منزوی را به جامعه جهانی بازگردانده، صنعت خودرو و نفت را دوباره راه انداخته و خطر جنگ را دور ساخته، این همه عطش قدرت و دمیدن به تنور توقعات و انتظارات را چگونه می‌توان با داعیه‌هایی که از بام تا شام مطرح می‌کنند، سازگار دانست؟

در حالت سوم اگر ویران تحویل گرفته و ویران‌تر کرده، به این پرسش پاسخ دهند که وقتی با ۷۰۰ میلیارد دلار پول نفت از کل درآمد نفتی تاریخ ایران نتوانستند و به گفته خودشان ۲۰ میلیون نفر فقیر داریم که نیاز به توزیع آرد و کمک مستقیم و دریافت کمک دارند، حالا که دیگر از آن منابع خبری نیست و قیمت نفت به یک سوم کاهش یافته و بانک‌ها و صندوق‌ها با بحران ورشکستگی رو به رویند، چه کاری می‌توانند انجام بدهند؟ با ۷۰۰ میلیارد دلار نتوانستند با این پول‌ها می‌توانند؟

در حالت چهارم اذعان می‌کنند اگر چه اوضاع خراب‌تر نشده اما بهتر هم نشده است. پس این همه هجوم و پرخاش دیگر برای چیست؟ انصاف‌تان کجاست؟

اصولگرایی ایرانی به گونه‌ای رفتار می‌کند که انگار اصل اصیل، قدرت است ولاغیر و به همین خاطر این همه از اقتصاد و معیشت می‌گویند و در هر انتخابات یک تابلوی جدید در دست می‌گیرند. در حالی که موضوع پیچیده نیست. اگر از ۸ سال ۸۴ تا ۹۲ و دوران احمدی‌نژاد دفاع می‌کنند، چرا از او فاصله گرفته و در پی دیگری هستند؟ آب که در کوزه‌شان هست و یار هم در خانه‌شان و خود او هم اگر نتواند بیاید همفکران او هستند که اتفاقا در تهییج توده توانایی‌های بیشتری هم دارند. اگر هم ۸ سال ۸۴ تا ۹۲ را قابل دفاع نمی‌دانند و تبرّی می‌جویند، چرا همه همت خود را صرف این کرده‌اند که آبِ رفته را به جو بازگردانند؟

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا