خرید تور نوروزی

قایقی خواهم ساخت | نگاهی به مسئله‌ی قایق نجات و توزیع ثروت

سایت استادی درایور مطلبی با عنوان Lifrboat Ethics a Mataphor for the Procsess of Wealth منتشر کرده است که امیر دانش آن را برای سایت خانه اخلاق پژوهان جوان ترجمه کرده است. متن کامل را در ادامه بخوانید.

«قایق نجاتی با ظرفیت ۶۰ نفر را تصور کنید که ۵۰ نفر مسافر دارد، در حالی که ۱۰۰ نفر دیگر در حال شنا کردن به سمت قایق هستند که اگر نجات داده نشوند، غرق خواهند شد. چه باید کرد؟ در چنین شرایطی چه مسئولیتی در قبال سایرین داریم؟ آیا تقسیم منابع محدود زمین در میان تمامی ساکنان آن، همهٔ افراد داخل قایق را به تباهی نمی‌کشاند؟

چگونه باید انتخاب کنیم که به چه کسی کمک کنیم و به چه کسی نه؟ این موضوع، مسئله‌ای است که نویسنده تلاش کرده است تا در این مقاله به آن بپردازد؛ همان مسئلۀ قایق نجات.

«مسئلۀ قایق نجات» را گرت هاردینِ بوم‌شناس توضیح داد. این مسئله استعاره‌ای است از فرایند توزیع ثروت و منابع. او در سال ۱۹۷۴ در مقاله‌ای با نام: «اخلاق قایق نجات» نمونه‌ای را برضدّ کمک به فقرا توضیح می‌دهد که چرا کشور‌های ثروتمند، نباید به‌طور کامل، مسئولیت حمایت از فقرا را برعهده گیرند.

دونالد کندی و ویلیام کلارک هر دو مقالاتی را دربارهٔ اخلاق قایق نجات و تراژدی عوام نوشته‌اند. در این مقاله، هاردین مفهوم «اخلاق قایق نجات» را توضیح می‌کند و با ارائهٔ استدلال از رویکرد فایده‌گرایانهٔ خود در توزیع ثروت دفاع می‌کند. اما استعارهٔ او بر این فرض اشکال وارد می‌کند که اگر کشور‌های ثروتمند کمک به کشورهای فقیر را به‌طور کامل متوقف کنند، مشکل حل می‌شود.

گرت هاردین برای توضیح مفهوم «اخلاق قایق نجات» از تمثیل کمک گرفت. فرضیهٔ او این است که مردم کشور‌های ثروتمند نباید از تلاش‌ها برای پایداری مردم کشور‌های فقیرتر حمایت کنند. هاردین با حامیان محیط زیست که زمین را «سفینهٔ فضایی» می‌نامند مخالف است. او متذکر می‌شود مفهوم «سفینۀ فضایی» به این معناست که مسئولیت منابع زمین که متعلق به همه است، برعهدهٔ حاکمی واحد است.

در مقابلِ این نظریه، او زمین را به «قایق نجات» تشبیه می‌کند. کشور‌های ثروتمند درون قایق هستند و منابع مورد نیاز برای حفظ خودشان را به همراه دارند. کشور‌های فقیر‌تر داخل آب هستند و به‌سوی قایق شنا می‌کنند. این‌ها می‌خواهند در ثروت درون قایق سهیم شوند. این تمثیل به‌خوبی مسئلهٔ افزایش جمعیت و منابع محدود را نشان می‌دهد.

استفاده از تمثیل، مسئله را روشن ساخت که توزیع ثروت تا جه اندازه دشوار و در شرایط فعلی، نابرابر است. به‌عنوان مثال، هاردین در فصل «سرگردانی در دریای اخلاقی» سناریویی را ارائه می‌کند: ۵۰ نفر در یک قایق با ظرفیت ۶۰ نفر هستند، ۱۰۰ نفر به سمت قایق شنا می‌کنند و سعی دارند تا سوار آن شوند. منطقاً سه راه پیش پای ما قرار دارد: ۱- تمامی ۱۰۰ نفر را سوار کنیم تا به دلیل افزایش جمعیت خطر غرق‌شدن بیشتر شود؛ ۲- اجازه دهیم تنها ۱۰ نفر سوار قایق شوند؛ ۳- هیچ‌کس را سوار نکنیم.

هاردین توضیح می‌دهد اگر کسانی که در قایق قرار دارند، جای خود را به کسانی که در آب هستند بدهند «وقتی مردم به دلیل حس عذاب وجدان صندلی خود را رها کنند، حس عذاب وجدان از بین خواهد رفت.

این باعث می‌شود افراد نسبت‌به بقیه کمتر احساس مسئولیت داشته باشند». یعنی اگر افراد، صندلی‌های خود را برای کمک به دیگران رها کنند، ممکن است انسان‌دوستی از میان برود. زیرا کسانی که هم‌اکنون صندلی‌های قایق را در دست دارند ممکن است تمایلی به واگذاری صندلی خود نداشته باشند.

این امر می‌تواند دلسوزی در درون قایق را از بین ببرد. این نقطه، سرآغاز سقوط است. اگر کشور‌های ثروتمند منابع خود را در اختیار دیگران بگذارند، خودشان را در معرض نابودی قرار می‌دهند. از برخی نقطه‌نظرات، باید محدودیت‌هایی در مورد کمک ثروتمندان به فقرا وجود داشته باشد. در غیر این صورت منابع به‌صورت کامل از بین می‌رود. هاردین دیدگاه‌های خود راجع به قایق نجات را از منظر اخلاقی، فایده‌گرایانه می‌داند.

هاردین برای تقویت دیدگاه فایده‌گرایانهٔ خود در مورد رابطهٔ متقابل فقیر و غنی مطالعات گسترده‌ای انجام داد. مانند بسیاری از ایده‌های فایده‌گرایانه، «اخلاق قایق نجات» بر عملی‌بودن تمرکز دارد و هدف آن مفید‌بودن است تا این‌که بخواهد فقط جذاب باشد. به همین دلیل هم نظرات او چون کاربردی است، صحیح است. به‌عنوان مثال، یکی از مقالات او که در سال ۱۹۷۴ منتشر شد و آمار او در مورد جمعیت هند بسیار دقیق بود. بدون کنترل جمعیت، جمعیت هند طی ۲۸ سال دو برابر شد.

درست همان‌طور که او پیش‌بینی کرده بود، از ۶۰۰ میلیون به ۱.۲ میلیارد رسید. هر یک نفری که به جمعیت زمین اضافه می‌شود، موجب فشار اضافی به منابع می‌شود. به همین دلیل است که او از مکانیسم‌های کنترل رشد جمعیت حمایت می‌کند. برخی از راه‌حل‌ها محبوبیت ندارند، اما به‌صورت ذهنی کاملاً منطقی‌اند. دستاورد «معجزهٔ گندم» و «معجزهٔ برنج» با مدل «اخلاق قایق نجات» در تعارض است.

او معتقد است که تسهیل کشت و توزیع محصولات کشاورزی همانند برنج و گندم مسئلهٔ جمعیت را بدتر‌ می‌کند. اگرچه ممکن است که ناهنجار به نظر برسد اما کاملاً منطقی است. زیرا اکنون کشور‌های فقیر‌ به مواد‌غذایی دسترسی دارند که به رشد جمعیت آن‌ها کمک می‌کند. هاردین مطرح می‌کند که معاون سابق بنیاد راکفلر در مورد تلاش برای افزایش تولید مواد‌غذایی تردید داشت.

قایقی خواهم ساخت | نگاهی به مسئله‌ی قایق نجات و توزیع ثروت
قایقی خواهم ساخت | نگاهی به مسئله‌ی قایق نجات و توزیع ثروت

این بنیاد یکی از ثروتمندترین سازمان‌های جهان است. معاون رئیس‌جهمور آمریکا، افزایش جمعیت را با گسترش سرطان مقایسه کرد و گفت: «رشد سرطانی نیازمند به غذا است، اما تا آنجا که من می‌دانم، کسی با ابتلا به سرطان درمان نشده است». با این‌که هاردین ایده‌ها و راه‌حل‌های خوبی ارائه می‌کند، اما تمثیل قایق نجات او ایراداتی دارد.

هاردین با مأموریت بانک جهانی غذا برای توزیع غذا در سطح جهان مخالف است. این بانک از طریق سیستمی از کشور‌هایی که غذا را به یک نهاد مرکزی اهدا می‌کنند و این نهاد غذاها را در سراسر جهان توزیع می‌کند، فعالیت می‌کند. در واقع، بانک جهانی غذا، اصلاً شبیه یک بانک نیست. این بانک بیشتر شبیه به یک سیستم انتقال عمل می ‌کند.

«بستن در‌ها» بر روی کشور‌های فقیر تنها راه‌حل موجود برای مدیریت و حفظ منابع طبیعی نیست. هاردین توضیح می‌دهد که نرخ تولید مثل در کشور‌های فقیرتر بالاست، در نتیجه جمعیت آن‌ها سریع‌تر رشد می‌کند. با توجه به آمار و حقایق موجود، نظرات او در مورد توزیع ثروت و نرخ بازتولید ثروت دقیق است.

بااین‌حال، اکثر مردم با روشی که باید به این مشکل رسیدگی شود مخالف هستند، آن‌ها دیدگاه‌های متفاوتی در مورد راه‌حل‌های این مسئله دارند. به‌ازای هر یک فرد ثروتمند، هفت نفر در فقر زندگی می‌کنند. افراد ثروتمند ممکن‌ است بگویند اگر قرار است که منابع را به اشتراک بگذاریم و هر فرد ثروتمند منابعی که در اختیار دارد را با هفت فرد فقیر شریک شود، چرا آن هفت نفر این کار را نمی‌‌کنند.

در واقع چرا فقرا مسئولیتی مشابه ندارند. به مثال ۵۰ نفر قایق نجات بازگردیم. اگر هر کدام از آنان به‌ازای سهمی که دارند، در منابع شریک شوند (یعنی تمامی منابع ۵۰ بخش شود)، این احتمال می‌رود که برخی از آنان نسبت‌به فضای جدید خودخواه‌تر شوند و این می‌تواند به رقابت و احتکار منجر شود. دسترسی برابر به همان اندازه می‌تواند مضر باشد که صحبت از اشتراک منابع مضر است.

هاردین با مأموریت بانک جهانی غذا برای توزیع غذا در سطح جهان مخالف است. این بانک از طریق سیستمی از کشور‌هایی که غذا را به یک نهاد مرکزی اهدا می‌کنند و این نهاد غذاها را در سراسر جهان توزیع می‌کند، فعالیت می‌کند. در واقع، بانک جهانی غذا، اصلاً شبیه یک بانک نیست.

این بانک بیشتر شبیه به یک سیستم انتقال عمل می ‌کند. تنها کشور‌های ثروتمند هستند که به آن کمک می‌کنند و منابع را برای دیگران سپرده‌گذاری می‌کنند. هاردین به دلیل نظراتش با انتقاد مواجه است. بسیاری از مردم با این که او ملت‌های فقیر را به حال خودشان رها می‌کند مخالف‌اند.

توزیع ثروت!

در سال ۲۰۰۳، دونالد کِنِدی سرمقاله‌ای با عنوان «پایداری و عوام» منتشر کرد. کندی با هاردین آشنا بود و از این‌که مقالهٔ «تراژدی و عوام» او چگونه تصورات عمومی در مورد رشد جمعیت و پایداری محیط‌زیست را به‌طور اساسی تغییر داده است شگفت‌زده شده بود. کندی در این مقاله توضیح می‌دهد که چگونه مقالهٔ هاردین به افزایش آگاهی در مورد اثرات رشد جمعیت بر محیط‌زیست منجر شده است.

جمعیت جهان از هنگامی که هاردین مقاله‌اش را منتشر کرد تا زمانی که کندی مقالهٔ خود را نوشت تقریباً دو برابر شد و از۳.۵ به ۶.۳ میلیارد نفر افزایش یافت. «رشد جمعیت، همراه با افزایش ثروت جهانی و پیشرفت فناوری، منابع مشترک همانند هوا، آب شیرین و ماهی‌گیری در اقیانوس را تحت فشار قرار داده است».

سال‌ها استفادهٔ‌ نادرست در کنار رشد جمعیت مشکلاتی ایجاد کرده که وضعیت رو به وخامت رفته است. کندی توضیح می‌دهد که علم در حال تلاش برای حل این مشکلات است.

اما هر پیشرفتی که رخ می‌دهد، غالباً ازطریق مسائل سیاسی و اقتصادی با شکست مواجه می‌شود. به‌عنوان نمونه، «جدول‌ها و تاریخچهٔ آب و هوا نشان می‌دهد که گرم‌شدن کرهٔ‌ زمین احتمالاً به سطحی مضر خواهد رسید، اما هزینهٔ جلوگیری از انتشار کربن بالاست». کندی مقالهٔ‌ خودش را با این پرسش به پایان می‌رساند: آیا شواهد علمی می‌توانند بر مخالفت‌ها و کارشکنی‌های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی غلبه پیدا کند یا نه؟

مقالهٔ کندی از مقالهٔ هاردین در مورد چگونگی تغییر تفکر در باب افزایش جمعیت و زباله‌های زیست‌محیطی حمایت می‌کند. با گذشت زمان، نظر هاردین هنوز هم معتبر است. ما خود را در وضعیتی مشابه می‌یابیم، اما به دلیل رشد جمعیت این وضعیت حاد‌تر شده است.

اگر این مشکلات ادامه داشته باشد، چگونه می‌توانیم مطمئن باشیم که تغییر در راه است؟ هیچ تضمینی وجود ندارد که در آیندهٔ قابل پیش‌بینی تغییر رخ دهد. استدلال هاردین در دههٔ ۱۹۷۰ قابل‌فهم بوده، اما هم‌اکنون در سال ۲۰۱۴ کاملاً قابل‌درک است. این مقاله انسان را به این فکر می‌اندازد که اوضاع تا چه میزان می‌تواند بدتر شود و نقطهٔ شکست کجاست؟ امید است که با درک بهتر و پیشرفت تکنولوژی بتوان به‌درستی، این سؤال را پاسخ داد.

به‌ازای هر یک فرد ثروتمند، هفت نفر در فقر زندگی می‌کنند.

ویلیام کلارک در سال ۱۹۹۸ مقاله‌ای تحت عنوان «دو تشویق برای عوام» نوشت. در این مقاله، او پیشرفت محققان در درک توصیف هاردین از بهره‌برداری بیش‌ازحد از منابع را ستایش می‌کند. همچنین از تلاش‌های کنونی در به کارگیری دانش‌های مشترک محلی پایدار برای طراحی سیستم‌های مدیریت منابع بزرگ‌تر تمجید می‌کند.

او توضیح می‌دهد که ما نیازمند راه‌حل‌های صریح هستیم. زیرا «رویکر‌د هاردین که به موجب آن افراد فقیر برای حفاظت از منابع کنار گذاشته می‌شوند، اغلب پیامد‌های ناگواری برای افراد کنار گذاشته شده به همراه دارد». این سخن به این حقیقت بستگی دارد که «بستن در‌ها» بر روی کشور‌های فقیر لزوماً روش صحیحی برای حل مشکل رشد جمعیت نیست.

کلارک در استفادهٔ بیش‌ازحد از منابع با هاردین موافق است. اما با حذف افراد از اشتراک در این منابع مخالف است. به باور او دسترسی آزاد به منابع مشترک منبع امرار معاش حیاتی برای بسیاری از افراد، به ویژه فقرا است. معمولاً در یک فرهنگ فقیرتر، با هم بودن در زندگی روزمره برای افراد آن جامعه مهم است. و این به معنی «همه دارند» به جای «برخی دارند» است. با درک رشد جمعیت و اشتراک منابع می‌توان مشکل را مدیریت کرد. ما گونهٔ انسان‌ها هرچه زودتر این را درک کنیم بهتر است. این امر به ما کمک می‌کند تا دنیای بهتری را برای نسل‌های آینده باقی بگذاریم.»

منبع: studydriver

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا