غلامحسین ابراهیمی دینانی ۹۰ ساله شد
محمود افشاری در سایت اصفهان زیبا نوشت: «نوشتن درباره غلامحسین ابراهیمی دینانی کار سختی است؛ نه از این حیث که شرحی بر اوضاع و احوال او باشد؛ بلکه از آن روی که او حکیمی است که واژگانش را به حکمت مزین میکند و سخنانش را به عرفان و معرفت و حیرت گره میزند.
پنجم دیماه سالروز تولد اوست که در 90سالگی همچنان همچون آفتابی درخشان در عرصه علم و فلسفه و حکمت ایرانزمین میدرخشد و نورافشانی میکند. بیشتر او را با برنامه «معرفت» شبکه چهار میشناسیم و کمتر اما مستند 90 دقیقهای «فکرت» که داستان زمانه، زندگی و طلبگی اوست را دیده و شنیدهایم؛ «فکرت» ی که در 16سالگی به هنگامه ورودش به مدرسه علمیه نیمآورد اصفهان رخ داده و خود همان زمان میگوید: «گویی که وارد بهشت شده است»؛ بهشتی که او را به علامه دهر، سید محمدحسین طباطبایی رحمتاللهعلیه سوق داد و تا اوج کهکشان حکمت و فلسفه بالا برد و از او چهرهای والا و ماندگار به یادگار نهاد.
دکتر ابراهیمی دینانی سالیان متمادی است که عصرگاهان آدینه هر هفته، روبهروی دکتر منصوری لاریجانی مینشیند و مکاتب و معالم فلسفه ایران بزرگ را واکاوی کرده و به چالش میکشد.
گاهی خود بر صندلی مجری مینشیند و از لاریجانی سؤالی میپرسد؛ اما باز، این خویشتن خویش است که پاسخ را میدهد و از معرفت میگوید! او که در میانه دهه 60 استاد فلسفه دانشگاه فردوسی بوده از وجود قدسی امام رئوف هم بهرهها گرفته و همان سالها بهعنوان عضو هیئتعلمی دانشگاه تهران انتخاب میشود.
کتابهایی دارد که برای من و شمای عامی سخت و ثقیلاند؛ اما سخن و گفتارش بهویژه در برنامه «معرفت» همهفهم و دلنشین است و تو گویی جان را جلا میدهد و باطن را صفا.
پویان پرویناردبیلی سال 97 در آیین رونمایی از کتاب «کلمات طاهر؛ شرح کلمات قصار باباطاهر عریان» چه نیکو گفت که استاد دینانی وارث هزاران سال تلاش حکما و عرفا هستند. عارفان و حکیمانی که در پهنه تمدنی، دانشی و فرهنگی ایرانزمین چنان درخشیدهاند که ایران و ایرانی به وجودشان میبالد و امروز در 90سالگی استاد دینانی، بازهم به این بالندگی افتخار دارد.
«دُرّ سخن» دکتر ابراهیمی دینانی هزار نکته قصار فلسفی و عرفانی در دل خود گنجانده و از جمله بهترین کتابهایی است که عموم هم میتوانند بخوانند و لذت ببرند. در صفحه 328 همین کتاب آمده است که «مناجات یعنی درک عظمتی که نمیتوانم آن عظمت را در آغوش بگیرم».
یک صفحه جلوتر اما سخن از قدر است و نوشته: «در هرلحظه که ما میزان مظهریت خود را از حق تعالی شناختیم، همان لحظه برای ما قدر است»؛ قدری که باید قدردانش بود و به خیر و شر در عالم که فلسفیترین بحث است و همیشه مطرح بوده و مطرح خواهد بود توجه داشت که به گفته استاد: «عالم سرشار از خوبیها و بدیهاست و کسی نمیتواند بگوید بدی در عالم نیست و کسی هم نمیتواند ادعا کند که خوبی در عالم نیست.»
استاد حکمت ایرانزمین و چهره ماندگار وطن، سعدی، فردوسی، مولانا، خاقانی، محتشم، حافظ و البته عطار نیشابوری را که پای ثابت معرفت اویند میستاید و میسراید که «به زیبایی رخسار تو سوگند/ به زلف عنبرآسای تو سوگند/ نگیرم از تو یک لحظه نگاهم/ به جلوهجلوه دیدار تو سوگند».
دیداری که در سفری از سفرهای استاد به اصفهان حاصل میشود و اینگونه درافشانی میکند که ابوالقاسم فردوسی علیهالرحمه اول و آخر حکیمان است؛ اما انگار سعدی دوست است و میگوید: «سعدی است که از زمین به آسمان میآورد و حافظ اما از آسمان به زمین میکشاند.» و من که گویی مردی از تبار همان بهشتی را دیدهام که استاد در 16 سالگی و اوان طلبگی زیسته، پس با نوای دلنشین اذان وارد مسجدآقانور میشوم و نماز شکر میگذارم.»
انتهای پیام