آقای پوتین! ایران ارتش تکنفره زیاد دارد
غلامرضا بنی اسدی، روزنامهنگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
برخی حرف ها هست که هرچه می خواهی ناشنیده بگیری نمی شود. می خواهی فراموش کنی، باز هم نمی شود. برای من حرف های پوتین از این جنس هست. همان حرف هایی که در باره خارج کردن نیروهای ما از سوریه گفته بود.
راست و دروغش بماند به حساب خودش اما یک نکته بود که خیلی آزاردهنده است. آنقدر که بعد از چندین و چند روز از یاد نرفته و به اصطلاح در گلوی قلم مانده است آنجا که گفت: “حدود 30 هزار نفر از حلب دفاع ميکردند. 350 شبه نظامي وارد شهر شدند. نيروهاي دولتي و همراه با آن واحدهاي بهاصطلاح طرفدار ايران بدون درگيري عقبنشيني کردند و رفتند.”
دو مرتبه بخوانید و نسبتِ افراد را با هم بسنجید. نه یک به ده و بیست که یک به 85 است. این درست که ما در سوریه 4 هزارنفر و نه نیرو داشتیم. زائر و مستشار و دیپلمات و زن و مرد و کوچک و بزرگ در این میان بود. جواب دیپلماتیک هم داده شد اما دوست دارم به عنوان کوچکترین رزمنده دفاع مقدس به میراث دار تزار یادآوری کنم که ما جنگ ندیده نیستیم حتی افراد عادی ما چه رسد به مستشاران ما که تجربه سال ها جنگ در میدان را دارند.
ما نسلی بودیم که جنگیدن یک نفر جای چند نفر را هم آموزش دیدیم هم تجربه کردیم آن هم در برابر ارتشی که به همه مرگافزارهای شما مجهز بود. اصلا به ما نمی خورد که در برابر دشمن چندبرابر میدان را خالی کنیم چه رسد که او نیامده ما برویم. ما انواع جنگیدن را بلدیم. این که قرار بر نجنگیدن باشد یک چیز است اما نوعِ بیانِ رئیس جمهور روسیه تلخیِ خاص دارد.
معلوم نیست باز این رفیق پوتین با که بر سر میز نشسته است که چنین کلمات را به هم می بافد و با اعتبار ایران و آبروی ایرانی بازی می کند. خوب است تاریخ جنگ های اسلاف خود را ورق بزند. بخواند ماجرای گذر از پلِ جلفا را. در جنگ دوم جهانی هنگام عبورشان از این پُل، سه ژاندارم به نامهای «سرجوخه ملک محمدی»، «سیدمحمد راثی هاشمی» و «عبدا… شهریاری» در این سوی پل کمین کرده، حدود ۷۲ ساعت راه را بر آنان بستند و سرانجام هر سه شهید میشوند.
می گویند، فرمانده ارتش سرخ وقتی با پیکر این سه سرباز روبه رو میشود، میگوید: «فقط سه سرباز بودند؟ همهی این مدت گمان میکردم آن سوی پل، ارتش ایران ایستاده و دارم با آنها میجنگم». او آن قدر تحت تأثیر این رشادت قرار میگیرد که به نیروهایش دستور میدهد سه قبر حفر کنند و این شهیدان را با احترام کامل در همان نقطه به خاک بسپارند. کاش می شد مستندِ “لشکر تک نفره ایراندوست” که توسط روزنامه شهر آرا تهیه شد را برای پوتین فرستاد تا ببیند “عباسعلی ایراندوست” روز دوم شهریور1320، وقتی حکومت، دستور ترک مخاصمه با قوای سرخ را صادر میکند، برشانه خود نمی پسندد ننگِ تسلیم را و شبانه خودش را به نوار مرزی میرساند. سنگری حفر کرده، منتظر میماند. صبح سوم شهریور با ورود اولین خودرو نظامی دشمن به خاک ایران، شروع به شلیک گلوله میکند و سبب متوقف شدن خودروها و ستون نظامی دشمن میشود.
فرمانده دشمن هراسان از دیدن این صحنه، دستور سنگربندی میدهد، اما چند ساعت بعد وقتی میفهمد یک سرباز تنها مقابلشان ایستاده است، عصبانی میشود و فرمان منهدم کردن سنگر را صادر میکند. ایراندوست یک ارتش یک نفره بود.
ایران از این ارتش ها، کم نداشته و ندارد. پس وقتی در باره ایران و ایرانی حرف می زنید، کلماتتان را با احترام بر زبان بیاورید!
انتهای پیام