تعریضی بر تعریض
علیرضا ایمانخانی در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز نوشت:
دکتر موسویان از مذاکره کنندگان ارشد سالهای گذشته که خود نیز کسوت تدریس در دانشگاه پرینستون آمریکا را نیز دارد با نگارش مقاله ای بر لزوم مذاکره مستقیم و بدون پیش شرط با ترامپ تاکید داشته واین مذاکره را مهم و واقع بینانه دانسته است.
روزنامه وزین فرهیختگان با درج مقاله ای مخاطرات مذاکره با ترامپ را یادآور شده و با طرح مسایلی از جمله بد عهدی ترامپ (خروج از برجام) بدون طرح راه حلی جامع تلویحا ادامه راهکار مقاومت را برای مقابله با ترامپ تجویز کرده است.
در تعریض روزنامه فرهیختگان علاوه بر این که هیچ راه حل واقع بینانه ای برای عبور از بحران ها و پیامدهای مسایل اتفاق افتاده وجود ندارد صرفا به نقد مقاله دکتر موسویان بر اساس روایات یکسویه مطروحه در رسانه های اصولگرا پرداخته و فاقد تحلیل عمیق و راهبردی است.
برای فهم بهتر موضوع جبر در مذاکره و تایید نوشته دکتر موسویان، مشکل را باید در همه ابعاد حقوقی و تاریخی و نه صرفا سیاسی تحلیل کرد.
اول. به نظر می رسد نویسنده مقاله اطلاعات دقیق از ساختار قدرت در نظام ایالات متحده ندارد. در صورتی که برجام به جای تفاهم نامه به یک مصوبه قانونی تبدیل می شد باید مصوبه کنگره ای را می داشت که در هر دو مجلسین، جمهوری خواهان اکثریت داشته و حتی تعدادی از دموکرات ها نیز با آن مخالف بودند پس توقع این که چرا برجام ضمانت و گارانتی لازم را نداشته قدری سیاسی کاری است نه واقع گرایی.
دوم. اصولا در عرف سیاسی هیچ قراردادی مادام العمر نبوده و فقط بستگی به رعایت طرفین دارد. ترامپ غیر از برجام از چندین قرارداد و توافق نامه دیگر از جمله قرارداد مربوط به اب و هوا خارج شد آن جا که طرف مقابل ترامپ اروپاییها بودند نه ایران پس بد عهدی ترامپ فقط مخصوص برجام نبوده هر چند که در داخل هم خیلی از برجام که مهره اصلی آن امریکا باشد استقبال نشد که مشهودترین آن ممنوعت از حضور سرمایه گذاران و شرکت های امریکایی در ایران بود.
سوم. حالا مطرح می شود که چرا ضمانت های لازم جهت خروج طرفین ذینفع اخذ نشده است. فقط اندکی حافظه تاریخی کفایت می کند که متوجه شویم ما چه زمانی تن به مذاکره داده ایم که اتفاقا از جهاتی شبیه به شرایط امروز ماست تورم گسترده ناشی از تحریم ها شرایط خاصی را در جامعه حادث شده بود که چاره ای غیر ازمذاکره برای تلطیف فضای جامعه وجود نداشت و باید قبول کرد کارکرد اصلی برجام امنیتی و به جهت خروج از فصل هفتم شورای امنیت و احتمال اقدام نظامی بود نه دستاورد اقتصادی.
چهارم. تحلیل روانشناسی سیاسی ترامپ نشان می داد که او از این که توافق توسط رقبای دموکرات صورت گرفته ناراحت است تا چرایی توافق (تماس های مکرون ریاست جمهوری فرانسه و حضور نخست وزیر فرانسه به عنوان میانجی و این نکته که ترامپ قصد یک توافق جامع دارد و توقع او توافقی بیشتر از حل اختلافات هسته ای است) پس ترامپ بیشتر درصدد بود تا خودش را نشان دهد تا تخاصم کند.
پنجم. بعد از وقوع عملیات هفتم اکتبر و تخریب غزه و تضعیف حماس و سقوط اسد به نظر می رسد این دومینو در حال نزدیک شدن به کیان کشور ایران است و پر واضح پیداست که اروپاییها به خاطر این که تصور حمایت ایران از روسها را در اشغال شرق اوکراین دارند و گمان می برند که ایران به روسیه تسلیحات نظامی صادر کرده است قطعا دیگر نقش میانجی ندارند و کاملا درصدد حمایت از اقدام احتمالی اسراییل و آمریکا در اقدام نظامی بر علیه ایران هستند پس مذاکره مستقیم با خود ترامپ و حذف واسطه ها بهترین گزینه است.
ششم. ناگفته پیداست که در شرایط حادث شده ماه های اخیر دیگر دکترین نه جنگ نه صلح کاربردی نبوده و تعیین تکلیف و بیشتر کارت های بازی دیگر در دستان ما نبوده و باید برای حفظ موجودیت اقدامات عاجل،هوشمندانه و دقیق طرح کرد و آرمانی و غیر واقعی و احساسی اقدام نکرد.
پس با بررسی عوامل مطروحه و بسیاری از مسایل طرح نشده مذاکره مستقیم با ترامپ نه تنها واجب بلکه شاید سهل ترین راه برای ممانعت از جنگ در مرزهای کشورمان است.
انتهای پیام