هزینه و فایده خوانش اشتباه از «وفاق ملی» | رضا رئیسی
رضا رئیسی، روزنامهنگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
از مقدمه معوج و معیوب و از کژراهه مغشوش، نمی توان به فرجامی قاعده مند، نتیجهای مطلوب و ساختار و شاکله ای مرصوص دست یافت.
این قاعده طبیعی و عقلانی همه جا شمول و حاکم بر هر کنش و فعل و انفعالی در هر سطح و جایگاهی در هر موقعیت و ظرف زمانی و مکانی است.
نمی توان مدعای اصلاح و تمشیت امور داشت، نمی توان قصد و نیت خیرِ تصحیح وضعیت داشت، نمی توان سخن از رتق و فتق امور ملت و بهینه سازی شرایط مملکت داشت؛ اما بی مقدمه و بدون اصلاح ساختار و تصحیح رفتار و بدون استراتژی مشخص، رویکردهای عقلانی، نیروی انسانی متخصص، شایسته سالاری و… انتظار کارآمدی داشت.
نمی شود بذر گندم کاشت و جو برداشت، نمی توان دانه هندوانه کاشت و بادمجان برداشت، هر چه که بکاریم همان را برداشت خواهیم کرد و دیواری را که کج بنیاد نماییم تا ثریا هم راست و درست شاکله نخواهد گرفت.
مانیفست گفتمانی و پارادایم گفتاری مسعود پزشکیان در طول بیش از چهار دهه کنشگری و چندین سال سیاستورزی، ملهم از ۳ کلیدواژه «حق، عدالت، انصاف» استوار گردیده و در تیرماه ١۴٠٣ با رای و نظر ملت امکان خدمت و زمینه و بستر تحقق در ساختار و بدنه اجرایی کشور را یافت.
دولت چهاردهم برای بسترسازی بهینه مسیر، سراغ راهبرد و شعار وفاق ملی رفت و حرکت در چارچوب انسجام سازی داخلی برای تنش زدایی و هم افزایی را پیشه کرد؛ اما این مهم بوده و هست که دچار اشتباه محاسباتی و درک ناصحیح و کژراهه شناختی نشده و وفاق گرایی را نه هدف که وسیله و ابزار بدانیم و ببینیم و از فانتزی نگری های تئوریک در این زمینه پرهیز جدی کنیم.
مردمی که در خرداد و تیرماه سال ١۴٠٣ با اندک نای و توان باقیمانده و به رغم همه ناملایمات و کنایات و شماتت از بیرون و درون، در حد توان و مقدورات پای کار انتخابات آمده و مسعود پزشکیان را برگزیدند، به امید اصلاح و تغییر وضعیت موجود پای در این راه گذاشتند و صداقت پزشکیان را مرجح بر وعده های رقبا گرفتند.
آنجا نه سخنی از وفاق بود نه وفاق گرایی، آنان به حق گرایی، انصاف ورزی و عدالت طلبی کاندیدایی رای دادند که بوی صداقت را از سرتاسر رفتار و گفتار او استشمام کرده و به جانشان رسوخ بافته بود و مایه تحرک و ترمیم بخشی از سرمایه اجتماعی در جامعه شد و پزشکیان را راهی ساختمان خیابان پاستور کرد.
البته و دو صد چندان لازم است، که تصریح شود، این اشارات بدان معنی و مفهوم نیست که وفاق گرایی و حرکت در مسیر شعار ایجاد وفاق ملی بد و نادرست و یا نامنطبق با آن شعارهای محوری و همیشگی «حق و عدالت و انصاف» است که برعکس اگر وفاق و وفاق گرایی بر پایه انصاف و حق و عدالت استوار گردیده و پی گرفته شود، می تواند سرمنشا تحولات مثبت در مسیر رتق و فتق بهینه امور ملت باشد؛ اما چند نکته مهم و کلیدی در این میان شایسته توجه و امعان نظر است.
اول-همانگونه که اشاره رفت از مقدمه معوج و مسیر کج نمیتوان به موخره درست و نتیجه مطلوب رسید. لازم است، ابعاد، متر و معیار و قاعده و قواعد وفاق و وفاق گرایی، مشخص و قاعده مند باشد و تعریفی درست و منطبق بر خواست و مطالبه عمومی که این دولت را بر مدار قدرت قرار داده، تعریف و صورت بندی کرد. گرته برداری خام از مفهوم وفاق که صلح و پرهیز و امتناع از دعوا با دیگری را با هر شرایط و وضعیتی ترویج و بسط و تعمیم میدهد، نسبتی با خواست و مطالبات حامیان و سرمایه اجتماعی ندارد و مصداق بارز همان مقدمه معوج و کژراهه شناختی است.
دوم-یک نکته کلیدی و بسیار مهم در خصوص پروژه وفاق ملی، آن است که آن را هدف و گفتمان و مانیفست و پارادایم تعریف نکنیم که این جفا به وفاق بوده و منجر به ابتر سازی پروژه هم در نهایت خواهد شد. وفاق گرایی در قالب انسجام سازی داخلی و ایجاد وحدت در عین کثرت و جذب حداکثری در مسیر هم افزایی ارکان مختلف از ساخت و ساختار قدرت تا لایههای مختلف و متکثر ملت، یک روش، تاکتیک و یک ابزار و چارچوب کنش عملیاتی است و نسبتی با گفتمان سازی و نظریه پردازی ندارد چرا که اصالت گفتمانی و دال مرکزی ندارد و یک بستر و مسیر برای نیل به هدف است که همانا اتفاق نظر و تشریک مساعی در چارچوب پیشبرد منافع ملی و در مسیر ریل گذاری حداکثر بهره مندی در قالب خیر جمعی است.
سوم-مردم در طول سالیان متمادی حرف و شعار و گفتار و نظریه و… زیاد شنیده و دیدهاند و حتی میتوان گفت نسبت به آن آلرژی پیدا کردهاند. اتفاقا یکی از دلایل رجوع به مسعود پزشکیان و اقبال عمومی در انتخابات ریاست جمهوری به وی، آن بود که نه شعار میداد نه وعده، حتی میگفت برنامه ندارم و… آنان همین صداقت و سر راستی او را پسندیدند و سکان امور اجرایی را به وی سپردند چون تجربه به آنان آموخته بود، از شعار و گفتار درمانی و وعده های آنچنانی چیزی عاید آنان نمیشود. حالا خبط و خطای تاریخی است که برای او شعار تراشی و گفتمان سازی پیشه کنیم و انتظار داشته باشیم که مردم دل بدان داده و پذیرای آن باشند.
مخلص کلام آنکه «وفاق ملی» اگر در مسیر تنش زدایی و ایجاد هماهنگی و همافزایی میان ارکان مختلف ساخت قدرت در مسیر پیشبرد امور ملت باشد و یکطرفه به مثابه عقب نشینی و عدول از اصول و حقوق حقه ملت و مطالبات اصیل حامیان و بدنه سرمایه اجتماعی تفسیر و تعبیر نشود و از طرف دیگر به مثابه یک برنامه عملیاتی و یک رویکرد تاکتیکی پی گرفته شده و چارچوب ریل گذاری آن غیر شعاری مد نظر قرار گیرد و بهجای تفاهم و تعامل میان شرکت سهامی سیاستمداران با بدنه مختلف و متکثر جامعه اشتراک گذاری شده و با سرمایه اجتماعی وفاق گرایی شود، می توان بدان دلبسته و امیدوار به ایجاد تغییر و تحول مثبت از آن بود در غیر اینصورت برگزاری صدها همایش و سمینار و وبینار و نظریه پردازی تئوریک و گفتمان سازی محفلی با کرور کرور اندیشمند و فرهیخته و نظریه پرداز ره به جایی نخواهد برد.
انتهای پیام