تخصص یا سیاست؟

«عباس عبدی» تحلیلگر سیاسی اصلاح طلب در یادداشتی در روزنامه ی «شهروند» با موضوع «تخصص یا سیاست» نوشت:
ثبتنام حدود ۳۰۰۰ نفر برای انتخابات شورای شهر تهران که مجموعه متنوعی از افراد با صلاحیتهای گوناگونی را شامل میشود، و نیز تجربه ناخوشآیند حضور برخی ورزشکاران در این شورا موجب شده که بحث “تخصص یا سیاست” به موضوعی محوری برای نامزدهای انتخابات شوراها تبدیل شود. به این معنا که آیا اعضای شورا باید کارشناس امور شهری باشند یا کنشگران سیاسی؟ به کدامها رأی بدهیم؟ در این یادداشت میکوشم که ضمن تحلیل ماجرا به این پرسش پاسخ دهم.
ابتدا متذکر میشوم که نماینده در شورای شهر چه کارشناس باشد و چه سیاستمدار، تا وقتی که اصلاحات اساسی در ساختار انتخابات کشور یا شوراها ایجاد نشود، کارآیی نخواهند داشت. در این باره توضیح خواهم داد. به علاوه مسأله را نباید در جانب عرضه (افرادی که نامزد میشوند) دید. در واقع هرگونه محدودیتی که فراتر از صلاحیتهای عمومی برای نامزدی شهروندان در انتخابات تعیین شود، خلاف منطق انتخابات است. بنده حتی با تعیین سطح معینی از تحصیلات که بالاتر از دیپلم (اندازه عرفی تحصیلات جامعه) باشد مخالفم و آن را مخل فلسفه انتخابات میدانم. ضمن اینکه این مسأله هیچ کمکی به بهبود کیفیت شورا یا مجلس منتخب نمیکند. هرچند در سالهای اخیر سطح تحصیلات منتخبین بالاتر رفته، لزوماً به افزایش کارآیی آنها منجر نشده است و یکی از علل گرایش به مدرکگرایی و خریدن مدرک نیز وجود همین گونه مقررات است.
مسأله اصلی را باید در سطح رایدهندگان دید. اینکه مردم چرا به فلان ورزشکاری که هیچ آشنایی با مسایل شهر یا مدیریت و امور شهری ندارد، رأی میدهند. مساله است نه این که وی چرا نامزد میشود. ما که نمیتوانیم با قرار دادن فیلتر افراد کارآمد را انتخاب کنیم. همه ما برای رفتن به نزد یک پزشک یا وکیل، کلی پرسوجو میکنیم تا بهترینها را پیدا کنیم، پس چرا هنگامی که یک نماینده شهر یا مجلس را برمیگزینم، بیصلاحیتترین افراد را انتخاب میکنیم؟ تا وقتی که این مشکل هست بحث کارشناس یا سیاستمدار بودن نامزدها امری فرعی است. وقتی که انتخاب درست نباشد، فرقی نمیکند که طرف کارشناس باشد یا سیاستمدار.
نکته دیگر این است که تضاد میان این دو ویژگی نادرست است. در همه کشورهایی که پیشرفته هستند برای انجام امور کشور سیاستمداران را انتخاب میکنند، ولی سیاستمداران مسئول و پاسخگو، بهترین کارشناسان را به کار میگیرند. این فرهنگ نادرستی است که ما گمان میکنیم وزیر بهداشت باید پزشک باشد، وزیر دفاع باید نظامی باشد و… در جهان توسعهیافته وزرا میتوانند در حوزه وزارتی خود کارشناس نباشند، چه بسا این کار بهتر هم هست زیرا دخالت کارشناسی از موضع قدرت بسیار زیانبار است.
نکته بعدی درباره قاعده حاکم بر مجالس و شوراهای نمایندگی است. آنان از سوی مردم انتخاب میشوند و به صورت شورایی تصمیم میگیرند. این دو ویژگی مخل ویژگی کارشناسی است. کارشناسان از طریق رأی مردم انتخاب نمیشوند. هر شورای شهر و هر شهرداری باید بهترین کارشناسان را به استخدام خود در آورد. ولی کارشناسان ویژگی کارشناسی خود را به معرض رأی عمومی نمیگذارند. به علاوه کارشناسان به صورت شورایی تصمیم نمیگیرند، این دو ویژگی مرتبط با یک نهاد سیاسی است و نه کارشناسی.
با این ملاحظات سوال اصلی این است که پس حضور کارشناسان در کجای این فرآیند باید باشد؟ اولین نکته این است که تعداد اعضای شورای شهر تهران به ازای هر ۴۲۰ هزار نفر یا ۱۴۰ هزار خانوار تهرانی، یک نفر است. در حالی که در یک روستای مثلاً با جمعیت ۵۰۰ نفر این نسبت به ازای هر ۲۰ خانوار است. بنابراین اعضای شورای شهر هیچ رابطه مستقیم و مشخصی با مردم ندارند. اصولاً مردم آنان را نمیشناسند. نه به اسم و نه به رسم و نه به قیافه! بعید است که حتی نیمی از مردم تهران بتوانند حتی اسم یک یا دو نفر از اعضای شورای شهر را ذکر کنند. با آنان هیچ رابطهای ندارند. این ساختار مخل مسئولیتپذیری هر عضو انتخاب شده است. راهحل از دو طریق است. یا اینکه اعضای شوراهای شهر به صورت تکنفری باشند. برای نمونه هر محله یک نماینده داشته باشد. تا همه مردم بتوانند بهترین فرد محل خود را انتخاب کنند و از او نیز مسئولیت بخواهند و همواره با او ارتباط داشته باشند و این فرد کسی است که در محل نسبت به امور شهر حساس و فعال است. راه دیگر حزبی بودن انتخابات است. در واقع مردم به احزاب رأی بدهند و از آنان مسئولین بخواهند. بهترین شیوه ترکیب هر دو راهحل است. در این صورت احزاب مسئولیتپذیر بهترین و سالمترین افراد را که صلاحیت حضور در شوراها را داشته باشند معرفی میکنند، و خودشان نیز بر نمایندگان انتخاب شده نظارت میکنند، و برای موفقیت خود از بهترین کارشناسان استفاده موثر میکنند. غیرممکن است که شورای شهری که از سوی مردم انتخاب میشود به لحاظ کارشناسی سرآمد شهر باشد. چون کارشناسان خبره اصولا خود را در معرض رای نمیگذارند. بنابراین و تا اطلاع بعدی باید از احزاب و گروههای مسئولیتپذیر انتخاب کرد و بر آنها نظارت نمود و از آنان مسئولیت خواست.
اتفاقاً تجربه گذشته نشان داده است که احزاب و گروههای ایران که به نسبت ضعیف هم هستند در برابر تجربیات گذشته خود مسئولیتپذیری بیشتری دارند. افرادی که به هر دلیل و فراتر از احزاب وارد شوراها شدهاند، بار خود را بستهاند و رفتهاند ولی احزاب کماکان هزینه میدهند.
مشکل دیگر ساختار رانتی در اداره شهر است. تا وقتی که مقررات رانتزا در شهر وجود دارد. افراد انگیزه کافی پیدا میکنند که نامزد انتخابات شورای شهر شوند، حتی کسانی که با انگیزه خدمت هم نامزد میشوند، در صورت موفقیت احتمال زیادی دارد که به این مسأله آلودهشوند. با این ملاحظات به نظر میرسد که مهمترین مسأله در جریان انتخابات شورای شهر، نه کارشناسی است و نه سیاستمداری، بلکه مسأله اصلی مسئولیتپذیری و ضمانت لازم برای پاسخگویی از سوی افراد انتخاب شده است.
انتهای پیام



