ناسیونالیسم روسی: از تزار تا پوتین
احترام توکلی، کارشناس ارشد علوم سیاسی در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
ناسیونالیسم روسی پدیدهای پیچیده و چندوجهی است که در طول قرنها تکامل یافته است. این ملیگرایی ریشه در سنتهای تاریخی، فرهنگی و دینی عمیق مردم روسیه دارد و تحت تأثیر نحله های فکری مختلفی قرار گرفته است که هر کدام به نوعی به شکلگیری هویت روسی کمک کردهاند. این نوشتار به معرفی اندیشمندان کلیدی میپردازد که نظریات آنها در مورد هویت ملی، دولتداری و جایگاه روسیه در جهان، ملیگرایی روسی را تعریف کرده و پس از گذشت قرن ها همچنان نیز تأثیرگذار است.
از دورههای اولیه قرون وسطی گرفته تا زمان معاصر، این شخصیتها دیدگاههای متفاوتی در مورد استثنا گرایی روسیه، جایگاه آن در جهان و قدرت دائمی میراث فرهنگی و معنوی آن ارائه دادهاند. با بررسی آثار این اندیشمندان، بینشی در مورد نیروهای ایدئولوژیکی که چشمانداز سیاسی دولت روسیه و روابط آن با غرب و شرق را شکل داده است، به دست میآوریم.
همچنین این نوشتار، مروری تاریخی بر مبانی فکری ملیگرایی روسیه ارائه میدهد و مشارکت اندیشمندان ادوار مختلف را در این مسیر بررسی می کند. بر آنیم تا در این نوشتار بر تکامل اندیشه ملیگرایانه روسی تأکید و بر تنوع ایدههایی که هویت دولت ملت روسیه را در طول قرنها تعریف کردهاند، اندک نوری بتابانیم. ناگفته پیداست افکار و نظریات هر کدام از این اندیشمندان در زمینههای تاریخی خود، هنوز بر سیاستها و فرهنگ معاصر روسیه تأثیرگذار است.
این اندیشمندان که از قرون وسطی تا اندیشههای معاصر روسیه را شامل می شوند، همگی و در اقدامی مشترک، منافع ملی، ایدئولوژیها و واقعیتهای سیاسی را شکل دادهاند که ناسیونالیسم روسیه امروز محصول آن است. هر یک از این اندیشمندان نمایندهای از یک دیدگاه منحصر به فرد هستند که مسیر هویت روسی و رابطه آن با دنیای گستردهتر را شکل دادهاند.
I. نخستین بنیانهای ناسیونالیسم روسی (قرن ۱۰ تا ۱۶) میلادی
مفهوم ملیگرایی روسی پیش از شکلگیری امپراتوری روسیه وجود داشت و اندیشمندان اولیهای مانند پاتریارک نیکون و آوواکوم نقشهای مهمی در شکلدهی به زمینه ایدئولوژیکی هویت روسی ایفا کردند. اصلاحات نیکون که هدف آن همراستا کردن ارتدوکس روسی با سنتهای بیزانسی بود، وحدت روحانی روسیه تحت حاکمیت تزار را تقویت میکرد. به طور مشابه، آوواکوم، رهبر پیروان مذهب قدیمی، بر اهمیت حفظ سنتهای دینی روسیه، مقاومت در برابر تأثیرات خارجی و حفظ وحدت ملی از طریق ایمان مذهبی تأکید داشت.
۱. ولادیمیر بزرگ (حدود ۹۵۸–۱۰۱۵)میلادی: حکمرانی است که روس کی یف را مسیحی کرد، ولادیمیر همچنین چشمانداز معنوی این سرزمین را دگرگون ساخت و دولتداری را با مسیحیت ارتدوکس پیوند داد. پذیرش سنتهای بیزانسی توسط او ، هویت فرهنگی و دینی پایداری برای دولت نوپای روس کی یف ایجاد کرد و ملیگرایی روسیه را بر پایه ایمان استوار ساخت.
روسِ کییف نام دولتی قرون وسطایی مستقر در اروپای شرقی بود که در اواخر سدهٔ نهم میلادی تشکیلشد و پس از حمله مغولها میان سالهای ۱۲۳۷ تا ۱۲۴۰ میلادی از میان رفت. کشورهای مدرن بلاروس ، روسیه و اوکراین همگی از روس کی یف به عنوان سلف فرهنگی خود نام میبرند ، بلاروس و روسیه نامهای سرزمینی خود را از آن وام گرفتهاند ، روس کی یف نیز به نوبه خود نامش را از پایتخت کنونی اوکراین به یادگار دارد.
۲. یاروسلاو حکیم (حدود ۹۷۸–۱۰۵۴): یاروسلاو که به عنوان قانونگذار روس کی یف شناخته میشود، “روسکایا پراودا” را تدوین کرد که یکی از نخستین کدهای حقوقی در اروپای شرقی بود. دوران حکومت او بر حکمرانی متمرکز، توسعه فرهنگی و ترویج مسیحیت ارتدوکس تأکید داشت و ریشههای سیاسی اتحاد روسیه را شکل داد.
۳. هیلاریون کی یف (قرن ۱۱): ” در اثر معروف خود ، خطبه در قانون و فیض” هیلاریون بر برابری روحانی روس با بیزانس تأکید داشت و جایگاه آن را در دنیای مسیحیت تثبیت کرد. این اولین بار بود که احساس غرور ملی و استقلال دینی مطرح میشد و در چارچوب جهانبینی دینی، مسئله ماهیت انسان، قدرت دولت و ارزشهای جهانی مطرح و قالب بندی شد.
۴. مترپولیت پیتر مسکو (حدود ۱۲۶۰–۱۳۲۶): پیتر با انتقال مرکزیت خود به مسکو، نقش آن را به عنوان مرکز سیاسی و دینی تقویت کرد. تلاشهای او زمینهساز تبدیل مسکو به هسته دولتداری و ارتدوکس روسی شد.
۵. الکساندر نوسکی(۱۲۲۱–۱۲۶۳): الکساندر نوسکی، فرمانده نظامی افسانهای و قدیس، از روسیه ارتدوکس در برابر حملات کاتولیکهای غربی دفاع کرد. پیروزیهای او بر استقامت معنوی و ملی روسیه تاثیر داشت و مرکزیت مسکو در هویت روسی را تقویت کرد.
۶. سرگیوس رادونژسکی (حدود ۱۳۱۴–۱۳۹۲): سرگیوس با احیای رهبانیت روسی و الهامبخشی به وحدت روحانی در دوران یوغ مغول، تأثیر زیادی بر رهبران دولتی همچون دیمیتری دونسکوی داشت و مقاومت در برابر سلطه خارجی و ملیگرایی مبتنی بر مذهب را ترویج کرد.
۷. ایوان اول (ایوان کالیتا، ۱۲۸۸–۱۳۴۰): ایوان که به “کیسه پول” معروف بود، منابع و قدرت را در مسکو متمرکز کرد. دیپلماسی هوشمندانه او، سلطه مسکو را تقویت کرده و زمینهساز وحدت روسیه تحت رهبری و زعامت یک مقام واحد روحانی و سیاسی شد.
۸. دیمیتری دونسکوی(۱۳۵۰–۱۳۸۹): رهبری او در نبرد کولیکوفسکوی نماد بازگشت مقاومت روسیه در برابر هجوم مغولها بود. دیمیتری به نماد مقاومت ملی و ایمان ارتدوکس تبدیل شد.
۹. ایوان سوم (ایوان بزرگ، ۱۴۴۰–۱۵۰۵): ایوان سوم امیرنشینهای روسی را متحد کرده و رهایی از سلطه مغولها را اعلام کرد و عنوان “تزار” را پذیرفت. دوران حکومت او شاهد تدوین اقتدار روسی و شکلگیری مسکو به عنوان “رم سوم” بود.
۱۰. فیلوفی (فیلوتهوس، اوایل قرن ۱۶): فیلوفی، یک راهب و حکیم الهی بود که مسکو را “رم سوم” اعلام کرد؛ مفهومی که سرنوشت روسیه را به عنوان جانشین روحانی بیزانس مطرح کرد. این دیدگاه تأثیر عمیقی بر ملیگرایی روسی و ایدئولوژی امپراتوری روسیه داشت.
۱۱. ماکسیم یونانی (حدود ۱۴۷۵–۱۵۵۶): ماکسیم متون الهیاتی را به اسلاوی ترجمه کرد و پایههای فکری ارتدوکس روسی را غنیتر ساخت. کار او بر ویژگیهای منحصر به فرد روحانیت روسی در مقابل تأثیرات غربی تأکید داشت.
۱۲. ایوان چهارم (ایوان مخوف، ۱۵۳۰–۱۵۸۴): ایوان چهارم که نخستین تزار روسیه بود، قدرت را متمرکز کرده، سرزمینها را گسترش داد و حکمرانی اقتدارگرا را با ارتدوکسی پیوند داد. باوجود دوران پرچالش سلطنت ، او پیوند بین قدرت مستقر دولت و هویت ملی را تثبیت کرد.
II: عصر روشنگری و ملیگرایی امپراتوری (قرن ۱۷ تا ۱۸)
با برآمدن پطر کبیر ، ملیگرایی روسی به سوی مدرنسازی حرکت کرد، زیرا تزار تلاش داشت تا روسیه را هم تراز قدرتهای اروپایی سازد. اندیشمندانی چون تئوفان پروکوپوویچ بر زیر سلطه قرار دادن کلیسا تحت فرمان تزار تأکید کردند و حکومت اقتدارگرا را به عنوان محور هویت ملی روسیه تقویت کردند. در عین حال، میخائیل لومونوسوف بیوقفه برای ترویج زبان روسی تلاش کرد و بر اهمیت فرهنگی آن تأکید داشت و از رشد فرهنگی ملت روس حمایت میکرد.
۱۳. پاتریارک نیکون(۱۶۰۵–۱۶۸۱): نیکون یکی از اصلاحگران مذهبی مهم در روسیه بود که بهویژه اصلاحات کلیسایی را آغاز کرد که هدف آن همراستا کردن آیین ارتدوکس روسی با سنتهای بیزانسی بود. اقدامات او به تقویت کنترل تزار بر کلیسا کمک کرد و پیوند ارتدوکسی محکمتری با قدرت دولتی روسیه برقرار ساخت که در نتیجه حس وحدت ملی مرتبط با اقتدار روحانی را تقویت کرد.
۱۴. آوواکوم پتروف(۱۶۲۰–۱۶۸۲): آوواکوم یکی از چهرههای برجسته جنبش پیروان سنتی مذهب روسیه بود که مخالف اصلاحات مذهبی نیکون بود و از شکل خالصتری از ارتدوکسی روسی دفاع میکرد. مقاومت سرسختانه او در برابر تغییرات، نوعی از ملیگرایی روسی را به نمایش گذاشت که بر هویت ملی مبتنی بر سنتهای دینی و مخالفت با تأثیرات خارجی تأکید داشت.
۱۵. پطر کبیر(۱۶۷۲–۱۷۲۵): پیتر اول که به پطر کبیر نیز شناخته میشود، جامعه روسی را با مدرنسازی ارتش، اقتصاد و سیستمهای آموزشی آن طبق الگوهای اروپای غربی دگرگون کرد. تأسیس سنتپترزبورگ و پذیرش فناوری و فرهنگ غربی نشانهای از انتقال روسیه از یک دولت قرون وسطایی به یک قدرت نوظهور اروپایی بود. با این حال، اصلاحات او همچنین ایده هویت امپراتوری روسی منحصربهفرد را تقویت کرد که از اروپا متمایز اما در عین حال مدرن بود.
۱۶. تئوفان پروکوپوویچ(۱۶۸۱–۱۷۳۶): تئوفان پروکپوویچ یکی از اندیشمندان کلیدی در دوران پطر کبیر بود که بر لزوم تابع ساختن کلیسای ارتدوکس روسی تحت فرمان تزار تأکید داشت و ایده حکومت اقتدار گرا را تقویت میکرد. کارهای او در الهیات و حقوق، جایگاه تزار را به عنوان حکمران الهی روسیه تثبیت کرد که جزئی جداییناپذیر از ملیگرایی روسی شد.
۱۷. واسیلی تاتیشچف(۱۶۸۶–۱۷۵۰): تاتیشچف به عنوان یک تاریخنگار، بنیانگذار تاریخ و روایت ملی روس بود که بر تاریخ مردم روسیه تمرکز داشت. او از نخستین کسانی بود که روسیه را بهعنوان یک تمدن متمایز با فرهنگ و روند تاریخی منحصر به فرد خود معرفی کرد و زمینهساز ایدههای بعدی استثناگرایی و شکل حکمرانی خودکامگی در روسیه شد.
۱۸. میخائیل لومونوسوف(۱۷۱۱–۱۷۶۵): لومونوسوف یک انساندانشمند بود که با مشارکت خود در علم، ادبیات و زبان روسی به تقویت حس افتخار ملی کمک کرد. او نه تنها فرهنگ روسی را ترویج کرد، بلکه از منحصر بهفرد بودن زبان روسی دفاع کرده و ادعا کرد که روسیه میراث فکری و فرهنگی خاصی دارد که شایسته تحسین است.
۱۹. کاترین بزرگ(۱۷۲۹–۱۷۹۶): ملکه روسیه، کاترین روسیه را به طرز قابل توجهی گسترش داد و جایگاه آن را بهعنوان یک قدرت اروپایی تثبیت کرد. پذیرش ایدههای روشنگری توسط او به رشد فکری و فرهنگی روسیه کمک کرد، در حالی که همچنین حس استثنائی بودن روسیه را تقویت کرد. او به پتانسیل روسیه برای شکلدهی به آینده اروپا ایمان داشت و رؤیای روسیهای را میدید که قادر است مدرنیته اروپایی را با سنتهای خود هماهنگ کند.
۲۰. نیکولای نویکوف(۱۷۴۴–۱۸۱۸): نویکوف یک روشنفکر برجسته روسی، ناشر و مدافع ایدههای روشنگری بود. کارهای او در چاپ و آموزش به گسترش تفکرات ملیگرایانه و هویت روسی کمک کرد. از طریق تلاشهای ادبیاش، او این ایده را ترویج کرد که روسیه باید فرهنگ منحصربهفرد خود را توسعه دهد که از الگوهای غربی اروپا جدا باشد.
۲۱. دنیس فونویزین(۱۷۴۴–۱۷۹۲): فونویزین یک طنزپرداز بود که به انتقاد از جامعه روسی و غربیشدن آن پرداخت و خواستار بازگشت به ارزشهای سنتی روسی بود. از طریق کمدیهایش، او خطرات پذیرش ایدههای خارجی بدون در نظر گرفتن میراث فرهنگی خاص روسیه را نشان داد و از هویت ملی متمایز روسی دفاع کرد.
۲۲. نیکولای کارامزین(۱۷۶۶–۱۸۲۶): کارامزین به عنوان یک تاریخنگار و نویسنده در شکلدهی به آگاهی ملی روسی نقش اساسی داشت. “تاریخ دولت روسیه” او به برجستهسازی ویژگیهای منحصر بهفرد روسیه پرداخت و تاریخ و فرهنگ آن را بهعنوان چیزهایی خاص و استثنایی تحسین کرد و بنابراین باور به سرنوشت ملی روسیه که از اروپا جدا باشد را تقویت کرد.
III. رمانتیسم، اسلاوگرایی و پاناسلاویسم (قرن ۱۹)
در قرن ۱۹، روشنفکران روسی شروع به بیان دیدگاههای ملیگرایانه متمایزتری از دولت روسیه کردند، بهویژه از طریق جنبش اسلاوگرایی. آلکسی خومیاکوف و ایوان کیریفسکی معتقد بودند که قدرت روسیه در میراث منحصر به فرد ارتدوکس مسیحی و جامعههای جمعی آن نهفته است که آن را از فردگرایی اروپای غربی متمایز میکند. جنبش پاناسلاویسم که توسط نیکولای دانیلوسکی تبلیغ میشد، ایدهای را مطرح کرد که روسیه مقدر است تا ملتهای اسلاو را در یک جبهه متحد در برابر امپریالیسم غربی رهبری کند. در هنر، الکساندر پوشکین و فئودور داستایوفسکی به توسعه ملیگرایی فرهنگی که بر تمایز روح روسی و مأموریت الهی آن تأکید داشت، کمک کردند.
۲۳. الکساندر پوشکین(۱۷۹۹–۱۸۳۷): پوشکین اغلب به عنوان پدر ادبیات روسی شناخته میشود. آثار او تاریخ، فولکلور و فرهنگ روسیه را می ستود و زبان روسی را بهعنوان ابزاری ادبی در سطح زبانهای بزرگ اروپا تثبیت کرد. نوشتههای پوشکین، بهویژه نوشته های تاریخیاش، سهم زیادی در توسعه غرور ملی روسیه داشت.
۲۴. آلکسی خومیاکوف(۱۸۰۴–۱۸۶۰): خومیاکوف یکی از اندیشمندان برجسته جنبش اسلاوگرایی بود که معتقد بود آینده روسیه در ایمان ارتدوکس آن و ساختارهای سنتی جمعی آن نهفته است. او با غربیسازی مخالف بود و استدلال میکرد که روسیه باید مسیر خود را بر اساس روحانیت متمایز خود دنبال کند و بر اهمیت وحدت دینی در ملیگرایی روسی تأکید میکرد.
۲۵. ایوان کریفسکی(۱۸۰۶–۱۸۵۶): به همراه خومیاکوف، کریفسکی یکی از چهرههای پیشرو جنبش اسلاوگرایی بود. او اهمیت سنتهای روسی را بهویژه در مقایسه با فردگرایی اروپای غربی برجسته کرد. اندیشههای کریفسکی به توسعه نوعی ملیگرایی متمایز روسی کمک کرد که در آن ارتدوکسی، کانون های سنت روسی و خودمختاری فرهنگی نقش اساسی داشتند.
۲۶. نیکولای گوگول(۱۸۰۹–۱۸۵۲): گوگول بهعنوان نویسنده از طنز برای افشای کاستیهای جامعه روسی استفاده کرد و در عین حال به هویت فرهنگی آن پرداخته است. آثار او اغلب به انتقاد از بیگانگی دولت از ریشههای خود میپرداخت و تنشی میان ایدههای غربی و ارزشهای سنتی روسی را نمایان میکرد. نوشتههای او، بهویژه در آثارش همچون “نفوس مرده”، نیاز به یک روح ملی مبتنی بر ارزشهای اصیل روسی را برجسته میکرد.
۲۷. فئودور تیوتچف(۱۸۰۳–۱۸۷۳): تیوتچف، شاعر و فیلسوف و دیپلمات روس، از ملیگرایی روسی حمایت میکرد و ایدهای را ترویج میداد که روسیه دارای سرنوشت منحصر به فردی است و نباید مدلهای سیاسی یا فرهنگی اروپای غربی را دنبال کند. اشعار وی سرشار از افتخار ملی و حتی پان اسلاویسم بود و روسیه را بهعنوان مدافع ارزشهای مسیحی ارتدوکس در برابر سکولاریسم غربی معرفی میکرد.
۲۸. کنستانتین آکساکوف(۱۸۱۷–۱۸۶۰): آکساکوف یکی از اسلاوگرایان برجسته بود که معتقد بود قدرت روسیه در سنتهای جمعی و روحانی آن نهفته است و نه در فردگرایی غربی. او این ایده را ترویج میکرد که ارتباط مردم روسیه با سرزمین و ایمانشان، روسیه را بهطور منحصر بهفردی مناسب برای ایستادگی در برابر قدرتهای اروپایی میسازد.
۲۹. نیکولای دانیلوسکی(۱۸۲۲–۱۸۸۵): دانیلوسکی یکی از اندیشمندان پیشرو جنبش پاناسلاویسم بود که استدلال میکرد روسیه نماینده یک “نوع” فرهنگی و تاریخی منحصر به فرد است که از اروپا و آسیا متمایز است. کارهای او به بنیاد ایدئولوژیک وسیعتری برای ملیگرایی روسی کمک کرد و بر نقش روسیه در دفاع از وحدت و فرهنگ اسلاو تأکید میکرد.
۳۰. ایوان آکساکوف(۱۸۲۳–۱۸۸۶): ایوان آکساکوف یکی از چهرههای کلیدی جنبش پاناسلاویسم بود که معتقد بود روسیه باید ملتهای اسلاو را در برابر سلطه غربی رهبری کند. اندیشه ملیگرایانه او تصویری از روسیه بهعنوان حافظ اروپای شرقی و نیرویی برای حفظ هویت اسلاو در برابر فشارهای خارجی ارائه میداد.
۳۱. فئودور داستایوفسکی(۱۸۲۱–۱۸۸۱): یکی از بزرگترین نویسندگان روسیه، داستایوفسکی ابعاد روحانی و فلسفی ملیگرایی روسی را مورد بررسی قرار داد. آثار او، مانند “برادران کارامازوف” و “ابله”، دیدگاهی از روسیه بهعنوان یک موازنه روحانی و اخلاقی در برابر مادیگرایی غرب ارائه میداد. تمرکز شدید او بر روح روسی به بخش جداییناپذیری از آگاهی ملی تبدیل شد.
۳۲. کنستانتین لئونتیف(۱۸۳۱–۱۸۹۱): لئونتیف نویسنده و اندیشمندی بود که هم غرب اروپا و هم کمون کشاورزان روسی را نقد کرد. او معتقد بود که قدرت واقعی روسیه در سنتهای اشرافی آن نهفته است و باید این سنتها بهعنوان مسیری متمایز ملی حفظ شوند. دیدگاههای لئونتیف به شکلدهی به ملیگرایی محافظهکار روسی کمک کرد و بر لزوم بازگشت به اصول خودکامگی تأکید داشت.
IV. ملیگرایی اواخر امپراتوری و شوروی (قرن ۱۹–۲۰)
با ورود روسیه به قرن بیستم، ملیگرایی بهطور فزایندهای با ظهور ایدئولوژی شوروی در هم آمیخته شد. افرادی مانند ولادیمیر لنین و جوزف استالین رویکرد اتحاد جماهیر شوروی به ملیگرایی را با تبلیغ دیدگاه مارکسیستی-لنینیستی که وعده خودمختاری ملی برای تمام جمهوریهای شوروی را میداد، شکل دادند. با این حال، سیاستهای استالین بر تسلط روسیه در درون اتحاد جماهیر شوروی تأکید داشت و بدین ترتیب هویت شوروی با ملیگرایی روسی آمیخته شد. میراث فکری ملیگرایی روسی حتی در دوران شوروی نیز باقی ماند، با اندیشمندانی مانند آلکساندر سولژنیتسین که طبیعت توتالیتر دولت شوروی را نقد کرده و خواستار بازگشت به تجدید روحانی و اخلاقی مبتنی بر ارزشهای ارتدوکس روسی شد.
۳۳. ولادیمیر سولویف(۱۸۵۳–۱۹۰۰): سولویف فیلسوف و اندیشمند دینی بود که نقش مهمی در شکلدهی به ملیگرایی فکری روسی ایفا کرد. آثار او پیشنهاد میکرد که روسیه مأموریتی منحصر به فرد دارد تا مسیحیت شرقی و غربی را متحد کند و دیدگاهی از استثنای روسی را ارائه میدهد که در مسیحیت ارتدوکس ریشه دارد. افکار سولویف درباره اتحاد روحانی و نقش روسیه در جهان تأثیر زیادی بر اندیشههای ملیگرایانه و امپریالیستی روسی داشت.
۳۴. پیوتر استروو(۱۸۷۰–۱۹۴۴): استروو فیلسوف و نظریهپرداز سیاسی بود که در ابتدا حامی لیبرالیسم روسی بود، اما آثار بعدی او نقدی بر غربگرایی و پذیرش محافظهکاری روسی را نشان میداد. سفر فکری استروو منعطف بودن ملیگرایی روسی میان اصلاحات به سبک غربی و سنتهای بومی، اغلب واکنشی، سلطنت و ارتدوکسی را نشان میدهد.
۳۵. ایوان ایلین(۱۸۸۳–۱۹۵۴): ایلین فیلسوف و متفکر سیاسی یکی از مهمترین چهرهها در توسعه ملیگرایی محافظهکار روسی بود. ایدههای ایلین درباره دولت روسیه، خودکامگی و وحدت روحانی در روسیه پس از انقلاب مطرح شد. او برای یک دولت قدرتمند، خودکامه و ارتدوکس استدلال میکرد و بر استثنای روسی و مسیر منحصر به فرد روسیه خارج از تأثیرات غربی تأکید داشت.
۳۶. نیکولای بردیایف(۱۸۷۴–۱۹۴۸): بردیایف فیلسوف و الهیدان بود که هم شوروی را نقد کرد و هم مادیگرایی غربی را. او معتقد بود که سرنوشت روسیه این است که رهبر روحانی جهان باشد و ترکیبی منحصر به فرد از آزادی و جمعگرایی مبتنی بر مسیحیت ارتدوکس ارائه دهد. کارهای او تأثیر زیادی بر اندیشههای فکری بعدی روسیه در زمینه ملیگرایی و هویت روحانی داشت.
۳۷. دیمیتری مرژکوفسکی(۱۸۶۵–۱۹۴۱): مرژکوفسکی نویسنده، شاعر و فیلسوف، چهرهای مرکزی در جنبش سمبولیستی روسی و حامی سرسخت ملیگرایی روسی بود. آثار او استدلال میکرد که نقش واقعی روسیه در جهان دفاع از مسیحیت و حقیقت روحانی است و دیدگاهی را ارائه میداد که هم به مادیگرایی غربی و هم به ایدئولوژی شوروی انتقاد میکرد.
۳۸. ولادیمیر لنین(۱۸۷۰–۱۹۲۴): لنین رهبر انقلاب بلشویکی و بنیانگذار اتحاد جماهیر شوروی بود. در حالی که ایدههای او بر مبنای مارکسیسم بود، درک لنین از خودمختاری ملی و نقش ملیگرایی در مبارزات انقلابی تأثیر زیادی بر ملیگرایی شوروی داشت. سیاستهای لنین ایده یک دولت شوروی چندملیتی را ترویج میکرد، اما دیدگاه او از هویت شوروی واحد، مبتنی بر مارکسیسم، همچنین به شکلگیری ایدههای ملیگرایی روسی کمک کرد.
۳۹. جوزف استالین(۱۸۷۸–۱۹۵۳): دوره حکومت استالین نشاندهنده تثبیت قدرت شوروی و ترویج ملیگرایی روسی تحت چارچوب مارکسیسم-لنینیسم بود. سیاستهای استالین، از جمله جمعگرایی اجباری کشاورزی، صنعتیسازی و جنگ میهنی بزرگ، حس افتخار و پیروزی روسی را تقویت کرد. مفهوم «وطنپرستی سوسیالیستی» او هویت روسی را با دولت شوروی در هم آمیخت و نقش روسیه در درون اتحاد جماهیر شوروی را تثبیت کرد.
۴۰. آندری ژدانوف(۱۸۹۶–۱۹۴۸): ژدانوف رهبر فرهنگی و سیاسی شوروی بود که تأثیر زیادی بر سیاستهای فرهنگی و ایدئولوژیکی شوروی داشت. ترویج سلطه فرهنگی روسی در درون اتحاد جماهیر شوروی و تمرکز بر اهمیت سنتهای تاریخی و فرهنگی روسی، به شکلدهی به ملیگرایی فرهنگی که در دوره استالینیستی برجسته شد، کمک کرد.
۴۱. آلکساندر سولژنیتسین(۱۹۱۸–۲۰۰۸): سولژنیتسین نویسنده و معترض سیاسی بود که بیشتر به دلیل نقد خود از توتالیتاریسم شوروی شناخته میشود. آثار او، از جمله “مجمع الجزایر گولاگ”، نه تنها وحشتهای رژیم شوروی را آشکار ساخت بلکه بحران روحانی و اخلاقی روسیه را نیز نمایان کرد. دیدگاه سولژنیتسین از ملیگرایی روسی بر تجدید روحانی، مسیحیت ارتدوکس و رد همزمان مصرفگرایی غربی و خودکامگی شوروی تأکید داشت.
۴۲. لوِ گومیلیوف(۱۹۱۲–۱۹۹۲): گومیلیوف تاریخنگار و مردمشناس بود که نظریه «پاشنریتی» را توسعه داد، که در آن ملتها و مردمها بر اساس انرژی جمعی یا پاشن (انگیزه) خود دورههایی از صعود و نزول را تجربه میکنند. ایدههای او به توسعه دیدگاه قومی و ملیگرایانه منحصر به فرد روسی کمک کرد که به تداوم تاریخی و فرهنگی مردم روسیه تأکید داشت.
۴۳. آلکساندر دوگین (۱۹۶۲–تا کنون): دوگین فیلسوف و نظریهپرداز سیاسی معاصر است که یکی از جنجالیترین چهرههای ملیگرایی روسی در حال حاضر به شمار میرود. مفهوم «یوراسیاگرایی» او بهدنبال ایجاد یک بلوک سیاسی و فرهنگی است که روسیه را با ملتهای فضای شوروی سابق متحد کند و از لیبرالیسم غربی رد کند و به ارزشهای سنتی و دینی بازگردد. تأثیر دوگین بر ژئوپلیتیک معاصر روسیه قابل توجه است و ایدههای او با دولت روسیه و جنبشهای ملیگرایانه همصدایی دارد.
۴۴. سرگئی کاراگانوف (۱۹۵۲–تا کنون): کاراگانوف دانشمند سیاسی برجسته و متخصص سیاست خارجی روسیه است که از بازپسگیری جایگاه روسیه بهعنوان یک قدرت جهانی حمایت میکند و بر دولت مستقل و قدرتمند روسی تأکید دارد. افکار او درباره نقش روسیه در جهان بهطور عمیقی با حس افتخار ملی و حفظ هویت فرهنگی و سیاسی روسیه در برابر تأثیرات غربی ارتباط دارد.وی از مشاوران برجسته پوتین بشمار می رود.
۴۵. ایگور شافارویچ(۱۹۲۳–۲۰۱۷): شافارویچ ریاضیدان و فیلسوف سیاسی بود که هم مارکسیسم شوروی و هم لیبرالیسم غربی را نقد کرد. او از ملیگرایی روسی حمایت میکرد و استدلال میکرد که هویت فرهنگی و تاریخی منحصر به فرد روسیه باید در برابر تأثیرات غربی و سرکوب شوروی حفظ شود. کارهای او درباره تاریخ و سیاست روسیه به تقویت ایده ملیگرایی محافظهکار روسی کمک کرد.
۴۶. پاول فِلنگن هاور (۱۹۵۴–تا کنون): فِلگن هاور تحلیلگر نظامی روسی و روزنامهنگار است که با نقدهای تند خود از دخالت غرب در امور روسیه شناخته میشود و از ملیگرایی روسی حمایت میکند. نوشتههای او بر نیاز روسیه به اثبات قدرت ژئوپلیتیکی خود و مقاومت در برابر فشارهای ایدئولوژیک و سیاسی غرب تأکید دارد و بازتابدهنده تمهای ملیگرایانه سنتی روسی است.
.Vملیگرایی معاصر و پساشوروی (اواخر قرن ۲۰–قرن ۲۱)
پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ملیگرایی روسی به اشکال جدیدی درآمد، چرا که چهرههایی مانند آلکساندر دوگین و ولادیمیر ژیرینفسکی بر احیای قدرت روسیه و نقش تمدنی منحصر به فرد آن تأکید کردند. یوراسیاگرایی دوگین و لفاظیهای پوپولیستی ژیرینفسکی چشماندازی از روسیه ارائه دادند که در پی بازپسگیری جایگاه خود بهعنوان یک قدرت جهانی و مقاومت در برابر هژمونی غرب بود. دوره پساشوروی شاهد بازگشت افکار ملیگرایانه بود که اغلب با ایده «دنیای روسی» ارتباط داشت، مفهومی که نهتنها فدراسیون روسیه بلکه جوامع روسزبان در جمهوریهای سابق شوروی را نیز در بر میگرفت.
۴۷. ولادیمیر ژیرینفسکی(۱۹۴۶–۲۰۲۲): ژیرینفسکی یک چهره سیاسی بحثبرانگیز بود که حزب دموکراتیک لیبرال روسیه را بنیانگذاری کرد و بهخاطر لفاظیهای افراطی ملیگرایانهاش شناخته میشود. او برای بازگرداندن قدرت امپراتوری روسیه و گسترش نفوذ روسیه بر جمهوریهای سابق شوروی بهویژه تأکید داشت. دیدگاههای پوپولیستی او درباره هویت روسی بر جنبشهای راست افراطی در داخل روسیه تأثیر گذاشت.
۴۸. سرگئی کُرگینیان (۱۹۴۹–تا کنون): کُرگینیان یک اندیشمند سیاسی و بنیانگذار جنبش «جوهر زمان» است که بهطور پرصدا از محافظهکاری و ملیگرایی روسی حمایت میکند. او لیبرالیسم و ارزشهای غربی را نقد کرده و بازگشت به ارزشهای سنتی روسی، از جمله ارتدوکسی و دولت روسیه بهعنوان نیروی مرکزی برای تجدید فرهنگی و سیاسی را ترویج میدهد.
۴۹. النا پونومارِوا (۱۹۷۸–تا کنون): پونومارِوا یک فیلسوف و اندیشمند سیاسی معاصر روسی است که بهخاطر حمایت از محافظهکاری و ملیگرایی روسی شناخته میشود. آثار او بر اهمیت حافظه تاریخی روسیه، میراث فرهنگی و ارزشهای روحانی که هویت ملی روسی را در دوران مدرن تعریف میکند، تأکید دارد.
۵۰. آلکساندر پروخانوف (۱۹۳۸–تا کنون): پروخانوف نویسنده و چهره سیاسی است که از افراد تاثیر گذار در توسعه ملیگرایی روسی در دوره پساشوروی بوده است. آثار او بر لزوم بازپسگیری قدرت روحانی و سیاسی روسیه تأکید دارد و برای ایجاد «دنیای روسی» که فراتر از مرزهای فدراسیون روسیه گسترش یابد، بر ارزشهای فرهنگی، تاریخی و دینی مشترک تکیه میکند.
کلام آخر به جای نتیجه:
از عهد باستان تا به امروز، ملیگرایی روسی تحت تأثیر اندیشمندان متنوعی شکل گرفته است که هر یک در هویت فکری و فرهنگی ملت روس نقش مهمی داشتهاند. چه از طریق ارتدوکس دینی، اقتدار گرایی سیاسی، غرور فرهنگی یا نوزایی حس معنوی، این اندیشمندان به شکلدهی زیربنای ایدئولوژیک ملیگرایانه روسیه کمک کردهاند. هر قدر که روسیه به مسیر خود در دنیای مدرن ادامه میدهد، میراث فکری این چهرهها نیز از اهمیت بالاتری برخوردار شده و منبعی عظیم از الهام بخشی و آگاهی را برای نسلهای آینده فراهم میآورد. با درک ایدههای آنها، میتوانیم دیدگاههای مهمی درباره نیروهایی که همچنان هویت ملی روسیه و مسیر سیاسی و فرهنگی آینده آن را شکل میدهند، بهدست آوریم.
منابعی برای مطالعه بیشتر :
Russian Nationalism Imaginaries, Doctrines, and Political Battlefields Marlene Laruelle 2019
Russian Nationalism since 1856: Ideology and the Making of Foreign Policy by Astrid S. Tuminez
Between Past and Future, The Revolutions of 1989 and their Aftermath Sorin Antohi
https://en.wikipedia.org/wiki/Kievan_Rus%27
https://en.wikipedia.org/wiki/Russian_nationalism
https://farhangemelal.icro.ir//news/674
تئوری چهارم سیاست ; نویسنده: دوگین، آلکساندر ; رايزني فرهنگي جمهوري اسلامي ايران در روسیه
متفکران روس نویسنده: آیزایا برلین مترجم: نجف دریا بندری ناشر: خوارزمی
انتهای پیام