خرید تور نوروزی

علی عبدی: به زندان می‌روم اما …

علی عبدی، پژوهشگر و از دانش‌آموختگان دانشگاه شریف که پس از چهارده سال به ایران بازگشته بود از اجرایی شدن حکم زندان خود خبر داد.

او با تاکید بر اینکه از بازگشت به ایران پشیمان نیست، گفت: رضایت قلبی ندارم اگر این خبر سوخت رسانه‌هایی شود که حامی تحریم و جنگ علیه مردم ایران‌ هستند.

متن کامل یادداشت آقای عبدی به نقل از کانال تلگرامی او در پی می‌آید:

فردا دوشنبه ششم اسفند برای گذراندن حبس به زندان اوین می‌روم. در مجموع به ۱۲ سال زندان محکوم شده‌ام. ۶ سال به خاطر یادداشت‌هایی که یک دهه پیش درباره‌ی اقلیت‌های جنسیتی/جنسی نوشتم؛ ۵ سال به خاطر اعتراض به نتایج اعلام‌شده‌ی انتخابات سال ۸۸؛  و یک سال به خاطر تبلیغ علیه نظام در همان سال‌ها. این احکام در دادگاه تجدید نظر نیز تایید شده‌اند و ۶ سال آن قابل اجراست.

با آن‌چه در زندگی از سر گذرانده‌ام، احکام صادر شده را قابل دفاع نمی‌دانم. مخاطبان این چند خط احتمالا این‌‌ کانال را بیشتر با قصه‌هایی از مردم افغانستان و یا گفتارهایی درباره‌ی خودشناسی می‌شناسند تا با موضوع جنسیت یا انتخابات ۸۸. در واقع سال‌هاست از حوزه‌ی کنشگری اجتماعی فاصله گرفته‌ام و اولویت‌های زندگی‌ام تغییر کرده‌اند. ایران ۱۴۰۳ نیز تفاوت چشم‌گیری با ایران پانزده‌سال پیش دارد و روح زمانه به اندازه‌ای عوض شده‌ که نسل تازه حتی با نام میرحسین آشنا نیست.

حدس می‌زنم که این احکام نه به دلایل گفته‌شده بلکه به این علت صادر شده که نهاد بازداشت‌کننده به این جمع‌بندی قطعی نرسید که من با “سرویس‌های بیگانه” ارتباط ندارم. در واقع این گمان تا روز آخر بازداشت موقت برای کارشناسان پرونده وجود داشت که ممکن است “عامل دول متخاصم” باشم و پژوهش انسان‌شناسی پوششی برای انجام ماموریت در افغانستان بوده‌باشد. نمی‌دانم آیا این گمان هنوز وجود دارد یا نه، اما از آنجا که شاهدی بر این ادعا وجود نداشت، احتمالا آن نهاد تصمیم به دفع خطر احتمالی گرفت و این احکام را صادر کردند.

با توکل به خدا به اوین می‌روم و از هیچ کس شکایت و آزردگی ندارم. هر چند حکم‌ صادر شده را قابل دفاع نمی‌دانم اما برایم قابل فهم است و فکر نمی‌کنم آن‌چه اتفاق افتاده نتیجه‌ی بدخواهی شخص یا نهادی باشد. جنگ تمام‌عیاری علیه ایران به رهبری امریکا برپاست و نیروهای تاریک عالم در پی فقیر ماندن مردم ایران‌اند. بعد از نسل‌کشی غزه نیز دیگر هیچ دولتی در آن جایگاه اخلاقی نیست که بتواند پشت ادعای دفاع از کرامت انسان پنهان شود. در چنین‌ بستری، این اندازه بی‌اعتمادی بین نیروهای امنیتی احتمالا غیر عادی نیست؛ مخصوصا نسبت به کسی که به نظر ایشان زندگی متعارفی نداشته‌است.

استبداد و استعمار از شرهای جهان انسانی‌اند و پروردگار از بندگانش خواسته قیام‌کننده به عدل و سفارش‌کننده به حقیقت باشند. ما ایرانیان نیز قرن‌هاست آثار نامبارک این دو را زیست کرده‌ایم. مهم‌تر از این دو شر اما، انگار که مساله‌ی نفس من و شماست. گویی تا زمانی که فرمان انسان‌ در دست خشم و طمع و کینه و حسد اوست، ساختارهای تبعیض‌آمیز به شکل‌های تازه‌ای بازتولید می‌شوند. فرقی نمی‌کند هویتی که خود را با آن می‌شناسیم فعال حقوق بشر است یا رزمنده‌ی محور مقاومت. از ذهنی که در بند ترس و خودبینی است نمی‌توان انتظار خلق آزادی و عدالت را داشت؛ ولو آن‌که در ظاهر برای پیروزی نور بر تاریکی مبارزه کند.

ایمان پیدا کرده‌ام که هدف غایی از زیست انسان روی زمین پرورش روح اوست. گویی هر چه در زندگی اتفاق می‌افتد برای بالندگی روح و آگاهی ماست. اگر خداوند حکیم و ارحم‌الراحمین است، پس هیچ اتفاقی نمی‌تواند بی‌حکمت باشد و خیر بنده در آن چیزی است که برایش رخ می‌دهد؛ که چه بسیار چیزها که از آن بد می‌بریم و خیر ما در آن است.

از این رو شاید پیوندی بین دشت‌های بامیان افغانستان، میدان تایمز نیویورک، محله‌ی کادیکوی استانبول و زندان اوین تهران باشد. با این‌که هر یک شکل و رنگ و طعم منحصربه‌فردی دارد و یاد بعضی نفرات روشنم داشته‌است، اما انگار که عالم به هزار صورت می‌شکفد تا من و شما با خود روبه‌رو شویم و معرفت نفس پیدا کنیم. گویی که هیچ رخ‌دادی اتفاقی نیست. شمس تبریز می‌گوید که اگر در مواجهه با خود صادق باشید و از رخ‌دادها معرفت حاصل کنید، به مرگ مشتاق‌ترید.

مادرم در آستانه‌ی هفتادسالگی رنج زیادی کشید. او و وکلای پرونده تلاش داشتند از راه کمیسیون‌های پزشکی سرنوشت پرونده را تغییر دهند. با بعضی از تلاش‌های ایشان همراه نشدم چون آن راه‌ها را ناراست می‌دانستم. دلیلی بر ناراستی نیست. مادر و پدرم آدم‌های صبور و درست‌کاری هستند. با آن‌که امکان تدریس در دانشگاه‌های امریکا را داشتم به ایران برگشتم تا همدیگر را بیشتر ببوسیم و در آغوش بگیریم؛ مخصوصا که بوسیدن و بغل‌کردن بین ما رسم نبوده‌است.

از آمدن به ایران پشیمان نیستم؛ چه افسوس و پشیمانی نتیجه‌ی نارضایتی از اکنون است. او که از امروز خود راضی‌ست، احتمالا چیزی برای افسوس ندارد. شاید اساسا رابطه‌ی علت و معلولی بین گذشته و حال آدم برقرار نیست: ابر و باد و مه و خورشید و فلک همه در کارند تا برگی بر زمین بیافتد.

رضایت قلبی ندارم اگر این خبر سوخت رسانه‌هایی شود که حامی تحریم و جنگ علیه مردم ایران‌اند.

به نام خدای بخشنده و مهربان.

تهران
زمستان ۱۴۰۳

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

یک پیام

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا