نامهٔ حسین انصاریراد به رهبری
حجت الاسلام والمسلمین حسین انصاریراد، نماینده مجلس ششم و رئیس اسبق کمیسیون اصل نود مجلس، در متنی با عنوان «نامه به تاریخ»، ضمن بررسی شرایط کشور از نگاه خود، نوشته است: رئیس جمهور با اختیارات کامل و حمایت رهبری باید به ادارهٔ سیاست خارجی و داخلی بپردازد و نباید مصالح ملت و اسلام قربانی فروع گردد و این فرصت هم مانند بسیاری بسوزد.
متن کامل این نامه که نسخهای از آن در اختیار انصاف نیوز قرار گرفته است، در پی میآید:
بسم الله الرحمن الرحیم
رهبر معظم انقلاب حضرت آیت الله خامنهای با عرض سلام و تحیت
عرایضی ضروری بود، امیدوارم از عنایت کافی برخوردار شود.
یکم. با تواضع و احترام و اخلاص عرض میکنم؛ فرصتی برای فرصت طلبی و منفعت خواهی برای خود نمیبینم. مرحلهٔ اخیر زندگی است و مایلم هرچه زودتر این بار سنگین زندگی را بر زمین بگذارم و از رنج آن هرچه زودتر رهایی یابم و این را برای استرحام و جلب نظر نمیگویم که احتیاجی به آن ندارم و در این هفتاد سال تلاش استخوان سوز و طاقت فرسا نیز در کار کسب منفعت و مقامی نبودهام.
دوم. برخلاف متوهمّانی مانند گذشتگان که چمدانها را باز نکرده و امروز بستهاند و انتظار سقوط دارند، من تردید ندارم که قدرت و مدیریت جانشینی وجود ندارد و کلید نجات و اصلاح در دست رهبری و دولت و رئیس جمهور مسئول و باتجربه و کارشناسان بسیاری است که با دلسوزی و مسئولیت پذیری در جهت حلّ مسائل کار میکنند و میتوانند به ملت امید بدهند و مهمترین مورد ارادهٔ شجاع و قاطع رهبری برای اصلاح همه جانبه و باز گذاشتن دست رئیس جمهور و دانشمندان در اداره و تصمیم است. آقای پزشکیان با تجربه ساخته شده برای امروز از زبان و ادبیاتی حافظ همهٔ جوانب و جهات و از ارکان فرهنگ ایران برخوردار است.
سوم. دانشمندان و کارشناسان و صنعت گران و مدیران با صلاحیت بنگاههای اقتصادی و فرهنگی و هنری از معادن طلا و نفت و گاز و آب و خاک و ثروت کم نظیر کشور، ارزشمندتر و گرانبها تر اند و هر گونه کم بهاء دادن و منزوی کردن آنان بزرگترین ستم در حق ملت و کشور است، چون به نتیجه رساندن و فعلیت بخشیدن به مجموع ثروت مادی و معنوی و فلسفی و اخلاقی کشور، مرهون فعالیت مطمئن این بزرگان است. نباید داستان قائم مقام و امیرکبیر و مصدق و مدرس و بسیاری نظیر اینان در شرائط کنونی تکرار شود. تجربههای تلخ در همهٔ دوران جمهوری اسلامی کم نداریم که یاد کردن از آنها برای برخی گران است.
شعارهای عوام فریب هرچند به نام اسلام هم موجب نابودی کشور و ملت و هم سلب اعتبار از اسلام است و بعد از حدود نیم قرن، این تجربه شکست کامل خود را در تمام عرصهها نشان داده و ملت آن را با تمام وجود و هر لحظه و همه جا لمس میکند. ناترازی برق، گاز، نفت و آب و پول و گرانی به سختی گریبان ملت را گرفته و به گفتهٔ همهٔ کارشناسان و حتا وزیر کار اکنون سی درصد کشور، زیر خط فقر اند و کل ملت از این اختلافات و نزاعهای ناموجه داخلی و جنگ به ستوه آمده است. ملت تماماً صلح میخواهد؛ هم با داخل و هم با خارج و این حق ملت است که به خواست او پاسخ داده شود و این أمری ممکن است. ایران باید الگوی صلح پایدار باشد و چرا جنگ و چالش؟
چهارم. بنیانگذار جمهوری در یک مرحله بعد از گزارش کارشناسان گفت: ” من تا چند روز قبل گمان میکردم باید همچنان به دفاع ادامه دهیم اما اکنون قطعنامه را میپذیرم ” و با آن تعبیر جانسوز فرمودند ” جام زهر را مینوشم “. قرآن مجید بر خرد سلیم و عقل حکیم صحّه میگذارد و میگوید و با تکرار ” لا یکلّف الله نفساً الّا وسعها “. (بقره، دویست و هشتاد و شش)
سیرهٔ رسول اکرم (ص) نیز در مواجهه با مخاطرات دقیقاً عقلانی و واقعیت گرا است و هنگامی که سران قبائل قریش بر قتل آن حضرت متحد شدند، با ابوبکر از مکه مهاجرت فرمود و چون تعقیب میشد در غاری برای مدتی پنهان شد ودر جنگ احزاب و خندق که توازن قوا نابرابر بود با اشارهٔ سلمان در اطراف مدینه خندق کند و برای پراکندن دشمن بخشی از خرمای مدینه را به مهاجمان پیشنهاد داد که اصحاب رضایت ندادند و حضرت آن را پذیرفت. صلح جگرسوزی که استخوانها را آب میکند در شرائطی از طرف امام دوم حضرت مجتبی علیه السلام پذیرفته شد و رهبری از آن به نرمش قهرمانانه تعبیر کرد، که شرائط قوا در آن طوری بود که پیروزی در آن دیده نمیشد و عدهای بی جهت قربانی میشدند.
پنجم. برخلاف آنچه دروغ پردازان جاهل و مغرض و گاه فاسد و مفسد مدعی هستند، اسلام ضد خشونت و جنگ و ظلم حتا با دشمن است بلکه دین صلح و زندگی مسالمت آمیز و حفظ حرمت و کرامت انسان است. قرآن مجید می کوید: ” اگر آنان (دشمنان) پیشنهاد صلح دادند، از آن استقبال کن” (أنفال، شصت و یک) و میگوید: ” اگر دشمنان در این پیشنهاد قصد فریب تو را داشته باشند، خداوند تو را کفایت میکند “(انفال، شصت و دو).
مولای متقیان طبق نقل سید رضی در نهج البلاغه میگوید: ” صلحی که دشمن تو را به آن دعوت میکند، هرگز رد مکن زیرا آسایش سپاه و امنیت کشور (عمران و آبادی) فقط در سایهٔ صلح امکان پذیر است “. دفاع موضوع دیگری است که جای توضیح آن دیگر است و آنچه در قرآن برخی به آن استناد میکنند، صرف دفاع و وقتی است که صلح ممکن نباشد.
پیامبر اکرم (ص) قبائل قریش را که سالها با او جنگیده بودند و یاران او را به بدترین صورت شکنجه کرده بودند و هند را که برای سر آن حضرت جایزه تعیین کرده و عموی آن حضرت را بعد از کشتن مثله کرد و زائدههای بدن او را برید و به گردن آویخت و جگر حمزه را درآورد و در دهان گذاشت و به آکلة الاکباد معروف شد، مورد مرحمت و عفو قرار داد و بدین صورت وحدت جامعهٔ جاهل آنروز را حفظ کرد و فرستادهٔ قریش را برای مصالحه پذیرفت و گفتار و رفتار گستاخانهٔ او را تحمل کرد و با او به مذاکره پرداخت و وقتی برخی اصحاب اعتراض کردند، فرمود: ” من بندهٔ خدایم و أمر خدا را (به صلح) مخالفت نمیکنم.” و این وقتی بود که حضرت در موضع قدرت بود و بعد از فتح مکه که برخی اصحاب آن را یوم الانتقام اعلام کردند به حضرت علی ابن ابی طالب دستور داد که بگوید: ” الیوم، یوم المرحمة “؛ امروز روز رحمت و عفو و بخشش است.
ششم. بنده گفتار و نظریات جناب مهدی نصیری و امثال ایشان را میبینم و مایلم در حسن نیت ایشان تردید نکنم و احترام به ایشان و امثال ایشان برایم یک وظیفه است اما تصور من این است که معادلات کل کشور و منطقه و قدرتهای صلب و سخت موجود در داخل و نبود یک مدیریت جانشین و بخصوص عاقبت سیاه و تاریک عبور و دست نیافتن به دموکراسی و حقوق بشر در هر درجه و هرج و مرج نامحدود، جایی برای امید بهبود نمیگذارد و ای کاش ایشان این انرژی و توان را در وحدت بخشیدن به نیروهای داخلی میگذاشتند که هم امکان پذیر بود و هم زمینه ساز آینده.
هفتم. من نه خود، جز بر مصالح کشور و ملت میترسم و نه دیگران را میخواهم بترسانم و در هر حال سرمایهٔ ایران هم به لحاظ موقعیت جغرافیایی و هم برخورداری از یک تمدن و فرهنگ چیزی نیست که به هرکس جرأت تعرّض بدهد و جز اسرائیل هیچ کشوری در جهان و منطقه درصدد جنگ با ایران نیست و جنگ برای کل منطقه و جهان جز خسارت و ضرر حاصلی ندارد، ولی اگر چنین چیزی اتفاق بیفتد، بیشترین خسارت را ایران تحمل خواهد کرد. بسیار شرم آور است که برخی به اسرائیل و نتانیاهو چشم بدوزند که جز جنایت و کشتار عموم و بخصوص کودکان و زنان و غصب اراضی دیگران، سابقهای ندارد و خود به عنوان جنایتهای جنگی و نسل کشی و محکومیت در دیوان بین المللی و مجامع بی طرف جهانی، سابقهای ندارد. نتانیاهو غیر از کشتار حدود پنجاه هزار نفر به سختترین صورت، آب و نان و برق و بهداشت را نیز از اهالی غزه دریغ میکند. بر فرض که حماس دست به کشتار بی گناهانی زده باشد که به گفتهٔ دبیر کل سازمان ملل ناشی از سابقهای خونبار است و قطعاً پذیرفتنی نیست و محکوم است، اما فرضاً گفتهٔ اسرائیل درست باشد؛ اما آن کجا و آنچه اسرائیل در این یک و نیم سال انجام داده است کجا، تلافی باید به اندازه باشد. و البته این سؤال برای من باقی است که کشتار این همه کودک و زن و پیر چرا و چه کسی مسئول این همه است؟ آیا کسانی که هفت اکتبر را ایجاد کردند، تصور نمیکردند که فرزندان و کودکان فلسطینی باید تاوان آن را بدهند؟ این سخن هرگز مسئولیت عامل اصلی کشتار را که قطعاً اسرائیل و نتانیاهو مستقیم در آن دست داشتند و یکی از بزرگترین جنایات تاریخ بشری است، کم نخواهد کرد.
هشتم. حقیقت این است که محور حرکت تاریخ و رانندهٔ اصلی آن، قدرت و زور است و ثروت و شهوت و اقتصاد از عوارض و مستلزمات آن میباشد و استبداد و دیکتاتوری را که بر تمام لایههای جامعهٔ بشری سایه افکنده و عمل میکند، نتیجهٔ قدرت و حاصل آن استبدادی است که بزرگترین آسیب و شرارت و فساد را برای بشریت در طول تاریخ داشته است؛ از خانواده تا قبیله و جامعه و کشور و ملت، همهٔ فسادها در این مجموعه از استبداد و دیکتاتوری و زور و قدرت تحمیل شده، ناشی شده است. همهٔ مظالم و ستمها و بردگی و استعمار و استضعاف بشری محصول این عامل شرارت و خطرناک میباشد و اگر اسم خدا و دین بر آن بگذارند هزارها بار شرارت و خطر آن افزایش مییابد.
تاریخ دویست سال جنگهای صلیبی و آن همه آدم سوزی و آدم خواری و کشتارهای عمومی و مصیبتهای بشری لز گذاشتن اسم دین بر این فاجعهٔ تاریخ بشری است و منجر به کوتاه شدن دست کلیسا و اسقفها و آخوندهای مسیحی گردید و امروز پاپ به شستن پای کودکان فقیر میپردازد و این را یک برند و سمبل تواضع و خدمت بشر حساب میکند و هرگز اجازهٔ دخالت در سیاست نمییابد.
در تاریخ اسلام نیز خلفای أموی و خلفای مروانی مانند عبدالملک مروان که از او به حمامة المسجد (کبوتر مسجد) یاد میشد و بعد از قدرت و خلافت میگفت ” قبلاً از کشتن پشهای اباء داشتم و اکنون بهترین لذت من این است که در مقابل من پوست انسانها را میکنند ” و بعد از آنها خلفای بنی عباس نیز مانند هارون الرشید داستانهای عبرت انگیزی از کشتار و بی رحمی در برابر ملت خود بر جای گذاشتند و اینها همه به نام خلیفهٔ پیامبر حکومت میکردند و بر جنایتهای فجیع و قبایح اعمال شرم آور خود، اسم دین میگذاشتند؛ فاعتبروا یا اولی الأبصار…
نهم. کشور به صریح قانون اساسی و به صورت طبیعی و ذاتی و به مقتضای شرع و عقل، مال مردم است و هیچ کس بدون انتخاب آزاد مردم، هیچ سمت و امتیازی در تصرّف مملکت و اموال عمومی و اداره و تصمیم در سرنوشت مردم و سیاست خارجی و داخلی ندارد و اگر مردم به صورت آزاد و در شرائط مناسب قانونی، اختیاری به کسی نداده باشند، هیچ سمتی ندارد و معطل و پادرهواست. زور و تحمیل به هر شکل و صورت و هر نام بر آن بگذارند و هر شیوه برای آن برگزینند، هیچ اختیار مشروعی به کسی نمیتواند بدهد و در چنین صورتی هرگونه تصرّف، ظلم و غصب و تجاوز به حقوق عمومی و ملت است.
دهم. هر تکلیف و حتا مسئولیت انسانی مشروط به سه شرط عقلی و شرعی است: الف) امکان تحقق و شدن، ب) عدم مفسده، ج) عدم تعارض با تکلیف و مسئولیت اهمّ
هیچ عاقل و فقیهی در این سه مورد تردید ندارد، بنابرین با صراحت عرض میکنم؛ جنگ و ستیز با غرب و بخصوص آمریکا و محو اسرائیل فاقد همهٔ این سه شرط عقلی و شرعی است و مصلحت ایران دقیقاً همچنانکه قرآن مجید میگوید به ضرورت ایجاب میکند که از این آرمان عالی جنگ با استکبار بدین صورتی که تا کنون انجام گردیده، دست بردارد.
ما در همین زمان خود و در مقابل چشم خود، پیروزی سیاهان آفریقای جنوبی را با گفت و گو های معقول نلسون ماندلا با سران سفید پوست آفریقای جنوبی و مخصوصاً گفت و گوهای او با جهان غرب و دکلرک و پیروزی این گفت و گوی مصالحه جویانه را مشاهده کردیم و همه پیروزی هند را بر استعمار دراز مدت بریتانیا با مبارزهٔ عدم خشونت گاندی دیدیم و بیش از همه و قبل از همه گفت و گوی نرم و توأم با محبت رسول اکرم (ص) را مشاهده گردیم که دین ما و آئین و فرهنگ و الگوی شایستهٔ اعتماد ماست.
یازدهم. قرآن مجید موضع رسول اکرم با مخالفان را به صراحت و قاطعیتی شگفت انگیز بیان میکند. قرآن مجید میگوید:
یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم أن لانعبد إلا الله و لانشرک به شیئاً و لا نتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله (آل عمران، شصت و چهار)
میگوید: ای پیروان پیامبران بزرگ صاحب کتاب، همه بیایید بر سر یک أمر مشترک متحد شویم؛ اینکه جز خدا را نپرستیم و شریکی (در قدرت) برای او نپذیریم و هیچ کسی از ما آقایی و حاکمیت دیگری را قبول نکنیم.
مرحوم علّامه طباطبایی در معنای آیه میگوید: ” خضوع جامعه یا فردی از افراد در برابر فرد دیگر به صورتی که این فرد، مطلق العنان فرمان براند و أمر و نهی او مورد اطاعت قرار گیرد، نابودی فطرت بشری و منهدم ساختن بنیان انسانیت است. (المیزان، جلد سوم، ص دویست و هفتاد و چهار)
و میگوید: و لو شاء ربّک لآمن من فی الارض کلّهم جمیعاً أفانت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین (یونس، نود و نه)
اگر مشیت الهی بود همهٔ مردم زمین ایمان میآوردند، آیا تو میخواهی با زور و اعمال قدرت مردم مؤمن باشند.
قرآن مجید میگوید: اگر مردم از تو دوری گزیدند (و سخن تو را نپذیرفتند) ما تو را نگهبان آنان نفرستادیم و تو فقط مسئول رساندن پیام (خدا) هستی؛ فإن أعرضوا فما ارسلناک علیهم حفیظاً إن علیک إلّا البلاغ
و میگوید إنّما انت مذکّر و لست علیهم بمسیطر (غاشیه، بیست و یک)
به تحقیق، تو فقط یاد آوری و بر آنان مسلط نیستی.
قرآن مجید میگوید: إنا أنزلنا علیک الکتاب للناس بالحق فمن اهتدی فلنفسه ومن ضلّ فانما یضلّ علیها و ما أنت علیهم بوکیل (سوره زمر، چهل و یک)
قرآن مجید میگوید: ما کتاب را بر تو به حق فرو فرستادیم؛ پس آن کس که هدایت بپذیرد برای خود (به نفع خود) دست یافته و کسی که کجراهه را انتخاب کند به ضرر خود عمل کرده است و تو وکیل آنان نیستی.
قرآن مجید میگوید: ولو شاءالله ما أشرکوا و ما جعلناک علیهم حفیظاً و ما أنت علیهم بوکیل (سوره انعام، صد و هفت)
میگوید: اگر خدا میخواست آنان شرک نمیورزیدند و ما تو را نگهبان آنان قرار نداده و تو بر آنان وکالتی نداری
قرآن مجید میگوید: و إن کان کبر علیک إعراضهم فان استطعت أن تبتغی نفقاً فی الأرض او سلّماً فی السماء فتأتیهم بآیةٍ و لو شاءالله لجمعهم علی الهدی فلا تکوننّ من الجاهلین (سوره انعام، سی و پنج)
میگوید: اگر پشت کردن (أعراض) آنان بر تو گران میآید اگر میتوانی نقبی در زمین و یا نردبانی در آسمان بجوی و نشانهای بیاور و اگر مشیت الهی بود همهٔ آنان را بر هدایت گرد میآورد پس هرگز تو از نادانان نباش (که این خواست و ارادهٔ الهی است که انسان آزاد باشد)
قرآن مجید میگوید: و إن تولّوا فانّما علیک البلاغ (سوره آل عمران آیه ۲۰)
میگوید: اگر مردم به تو پشت کردند (نگران مباش) مسئولیت تو جز رساندن پیام چیزی نیست.
این مضمون از قرآن مجید در سوره مائده آیه ۹۹ و در سوره رعد آیه ۴۰ و در سوره ابراهیم آیه ۵۲ و در سوره نحل آیه ۳۵ و سوره نحل آیه ۸۲ و در سوره نور آیه ۴ و در سوره یس آیه ۱۷ و در سوره احقاف آیه ۳ و در سوره تغابن آیه ۱۲ و در سوره انبیاء آیه ۱۰۶ و در سوره جن آیه ۲۳ تکرار گردیده و این تاکید بر این معنا است که مسئولیت رسول اکرم (ص) فقط رساندن پیام است و اکراه و اجباری در پذیرش پیام وجود ندارد.
در قرآن مجید کلمهٔ مشترک بین تمام ادیان بزرگ – که قرآن همه را به آن دعوت میکند ـ پرستش خداوند و نپذیرفتن هیچ حاکمیتی از هیچ کس است.
قرآن اعلام میکند که پیامبر نگهبان مردم و وکیل مردم قرار داده نشده است و حق تحمیل عقیده به هیچ کس ندارد و این در حالی است که اراده الهی بر آزادی انسان است و با لحن عتاب آمیز میگوید؛ اگر از اعراض و پشت کردن مردم نگرانی نقبی در زمین و نردبانی در آسمان بجوی و نشانی بیاور و در پی این میگوید و خطاب به رسول اکرم (ص) که تو هرگز از جاهلان مباش و به تکرار و تاکید قرآن به پیامبر اعلام میکند اگر مردم به تو پشت کردند (فإن تولّوا) تو جز مأمور ابلاغ پیام خداوند نیستی.
آدرس تمام آیات ذکر شده است که تماماً بر آن تاکید میکنند.
یازدهم. شرایط این گفتار کوتاه اجازهٔ رسیدگی کامل به تمام جوانب این مسائل نمیدهد اما به طور اجمال و کوتاه عرض میکنم؛ آنچه از این آیات مکرر با مضمون واحد نقل شد، بی شک از محکمات قرآن مجید است که باید متشابهات قرآن در پرتو و سایهٔ آن معنا و تفسیر شود.
و مطلب مهم دیگر در فهم درست آیات، عرضهٔ روایات بر قرآن است که نباید مفاد روایات با قرآن در تعارض باشد. شیخ طوسی یکی از بنیانگذاران فقه شیعه در مقدمهٔ تفسیر تبیان از رسول اکرم (ص) نقل میکند که فرمود: إذا جاءکم عنی حدیث فاعرضوه علی کتاب اللّٰه تعالی فما وافق کتاب اللّٰه فاقبلوه وما خالفه فاضربوا به عرض الحائط – و روی مثل ذالک عن ائمّتنا علیهم السلام.
طبق این نقل رسول اکرم فرمود: هرگاه از من حدیثی نقل شد آن را بر کتاب خدا عرضه کنید و اگر موافق کتاب بود بپذیرید وگرنه آن را به دیوار بکوبید و بعد میگوید مثل این مطلب از ائمه علیهم السلام نیز روایت شده است (تبیان، صفحه ۵)
دوازدهم. موضوع دیگر توجه دقیق به معادلات قدرت در جنگ است که عقلاً و شرعاً باید مورد توجه دقیق باشد. ورود قدرتهای اتمی و هواپیما و بمب و حتی شرائط جهانی و افکار عمومی و قدرتهای رسانهای و تبلیغات، همه آن چیزهایی است که اکنون در عرصهٔ نبرد باید ملاحظه شود تا توان و امکان تحقق اهداف مشخص گردد و تکلیف شرعی که متوقف بر امکان و توانایی است و از شرایط تکلیف است، معلوم باشد.
به صریح قرآن مجید نباید با دست خود خویشتن را به آستانهٔ هلاک سپرد. در این جهت مخصوصاً تجربههای گرانبهایی در جنگ جهانی دوم و موضع گیری های عاقلانه و مصلحت اندیشانه وجود دارد و کشورهای قدرتمندی هم مصونیت خود را در سیاست صلح و مدارا تشخیص داده و به قدرتهای اقتصادی عظیم دست یافته و اکنون در امنیت و رفاه زندگی میکنند و رضایت و اعتماد ملت خود را نیز جلب کردهاند.
سیزدهم. مذاکره اکنون یک راه معقول و متعارفی است که عقلای عالم برای کاهش تنش و کاستن از خشونت و نیفتادن به چالهٔ جنگ و خشونت برگزیده و هرگز لزوماً نباید طرفین عادل و اعتماد به هم داشته باشند. لازمهٔ صلح و مصالحه، دادن چیزی و ستاندن چیزی است.
در مذاکره طرفین به هر علت و شاید غرور و قدرت مطالبات نامعقول داشته باشند اما تجربه نشان داده و عقلا و حکما به درستی باور دارند که با گفت و گو میشود مطالبات را کاهش داد وآن چه به مصلحت نیست و نباید از دست برود، آن را حفظ کرد و همیشه این کم و زیاد شدن مطالبات در مذاکره و گفت و گو قابل حل و فصل است.
در جنگ بین دو ابرقدرت شرق (شوروی سابق) و آمریکا گفت و گو مانع بسیاری چالشها و موجب توافقها شده است.
در جنگ سخت و طولانی ویتنام با ضایعات بسیار، همواره گفت و گو ادامه داشته و در نهایت به نتیجه رسیده و به ترک مخاصمه انجامیده است.
اگر گفت و گوهای آفریقای جنوبی و به خصوص ماندلا را با غرب و سفید پوستان و دکلرک را کسی دیده باشد، خواهد دید که این گفت و گو چه نقش عظیمی در ترک خصومت و پیروزی آفریقای جنوبی داشته است.
ماندلا در یک جا به این مضمون سخنی دارد که باید دشمن را وارد گفت و گو کرد و در خلال آن مصلحت طرفین را تأمین نمود. پیروزی آفریقای جنوبی غیر از معادلات بیرون در یک بخش عمده با گفتگوی عاقلانه و نرم ماندلا به دست آمد.
چهاردهم. در گفت و گوی فرستادهٔ قریش با رسول اکرم وقتی قرارداد صلح باید نوشته میشد حضرت رسول به علی ابن ابی طالب فرمود، بنویس؛ ” بسم الله الرحمن الرحیم “، سهیل ابن عمرو گفت؛ ” ما این را قبول نداریم، بنویس؛ ” بسمک اللهم “، رسول اکرم به علی ابن ابی طالب فرمود، بنویس؛ ” بسمک اللهم ” و وقتی حضرت رسول فرمود، بنویس؛ ” از محمد رسول خدا “، سهیل گفت؛ ” ما اگر تو را رسول خدا بدانیم که با تو نمیجنگیم اسم خود و پدرت را بنویس “، حضرت فرمود، بنویس؛ ” از طرف محمد ابن عبدالله “.
در این پیمان مقرر شد، هر کس از قریش به محمد بپیوندد به قریش برگرداند و هر کس از یاران محمد به قریش بازگردد، قریش ملزم به برگرداندن او نباشد.
“هر کس دوست دارد در پیمان محمد قرار داشته باشد، قرار خواهد گرفت و هر کس بخواهد وارد پیمان قریش شود، وارد خواهد شد.
و توای محمد این سال از داخل شدن به مکه صرف نظر میکنی و بر میگردی، در سال آینده ما از مکه خارج میشویم و سه روز در آن اقامت خواهی کرد و سلاحی جز شمشیرهای غلاف شده به همراه نخواهی داشت “.
در همین خلال که پیمان صلح نوشته میشد، فرزند سهیل ابن عمرو فرستادهٔ قریش، به نام ابوجندل با پاهای زنجیر بسته وارد شد تا با مسلمانان همراه شود. وی قبلاً مسلمان شده بود و مورد شکنجه قرار گرفته بود و اکنون با غل و زنجیر آمده بود تا از شکنجه و آزار رهایی یابد، سهیل تا فرزندش را دید، او را مورد ضرب قرار داد و رو به پیامبر کرد و گفت؛ ای محمد قبل از این که فرزند من بیاید، پیمان صلح انجام یافته بود و حضرت فرمود؛ تو راست می گویی و سهیل فرزندش را با شدت گرفت و او را میکشید تا تحویل قریش بدهد و ابوجندل فریاد میزد؛ ای گروه مسلمانان مرا به مشرکان بر میگردانند تا دین مرا نابود سازند.
حضرت رسول در برابر این دادخواهی رقت بار ابوجندل به او فرمود؛ ” ای ابوجندل صبر کن و آن را به حساب خدا بگذار زیرا خداوند برای تو و مستضعفانی که با تو هستند، راه نجاتی قرار خواهد داد. ما با این قوم پیمان صلح بستیم و تعهد به خدا سپردهایم و ما این عهد را نمیشکنیم “.
مسلمانان و رزمندگان همراه رسول اکرم (ص) از این صلح که آنان را از زیارت مسجد الحرام و مراجعت به وطن محروم میساخت و از این لجاجت و گستاخی و خشونت و زورگویی سهیل و آن چه بر ابوجندل رفت و به خصوص بند سوم صلح که اگر کسی از قریش به مسلمانان برگردد باید برگردانده شود، آن چنان اندوهگین و نگران شدند که به گفتهٔ برخی مورخان، نزدیک بود هلاک شوند و بمیرند.
مسلمانان ناکام ماندن در طواف کعبه و برگشتن از راه و صلحی این چنین را با عزت و حیثیت مسلمانان مناسب نمیدیدند و به سختی برآشفته بودند و آن را تحمل نمیکردند و عکس العمل های تندی حتی در برابر رسول خدا نشان دادند.
بخشی از سپاه پیامبر کسانی بودند که سالها از مکه آواره شده بودند و در شرائط سخت جنگیده بودند و اکنون آرزوی برگشت به وطن و دست یافتن به پیروزی را امری سهل میانگاشتند در حالی که این صلح آنان را ناکام مینمود و دشمن کینه توز و متجاوز را گستاختر میساخت.
از یک نگاه متعارف و عادی نیز این پیمان صلح و شرائط آن چیزی نیست که یک فرمانده در موضع قدرت در برابر کسانی انجام دهد که لبریز از دشمنی، تعصب، کینه، زورگویی و جهل هستند، کسانی که جز قدرت زبان دیگری نمیفهمند و از هیچ ستمی فروگذار نکرده و یک روز برای کشتن پیامبر هم پیمان شدهاند و برای سر او صد شتر جائزه تعیین کردهاند و در مهاجرت نیز دست از سر او برنداشتند.
این همان دغدغهای بود که مسلمانان را نسبت به صلح و از دست دادن فرصت، به سختی آزار میداد و این مطلبی نبود که بر پیامبر (ص) مخفی باشد و امری نیست که یک رهبر به آسانی بر آن غلبه کند و روحیهٔ ملتهب و رنج اصحاب اش را نادیده بگیرد اما این اصرار رسول خدا بر صلح و تحمل زبان تند و خشونت آمیز سهیل ابن عمرو نشان میدهد که پیامبر گرامی با این نرمش شگفت انگیز به قریش پیام صلح و رحمت و گذشت میفرستد و میداند که روح سالم و فطرت بشری در برابر آن خضوع میکند و آن را در مییابد و نیزاین پیام را میدهد که پیروزی واقعی با خشونت به دست نمیآید و پیروزی با شمشیر پیروزی نیست و این پیروزی هدف او را که یک امر معنوی و اخلاقی است تأمین نمیکند.
پیامبر در پاسخ عمر که این صلح را که به آسانی مسلمانان در برابر مشرکان به آن تن میدهند، ذلت میشمارد، میگوید: ” من بندهٔ خدا و فرستاده اویم و هرگز امر خدا را مخالفت نمیکنم و خدا مرا تباه نمیکند ” و این سخن نشان میدهد که حضرت در این صلح یک سیاست معمول بشری و یک مصلحت سیاسی صرف را پیروی نمیکند.
این صلح، عفو و گذشت پیامبر (ص) را در جریان فتح مکه و نواختن دشمنان دیرین و برخوردار ساختن آنان از منافع مادی را یک معنویت و روح خدائی متجلی میسازد.
پانزدهم. و لکم فی رسول الله اسوه حسنة
به گفته قرآن مجید الگوی ما باید همه جا رسول خدا باشد و از شیوهٔ آن حضرت باید پیروی کرد که عقلانیت و رحمانیت و گذشت حتی در برابر دشمن بی رحم و سفاک را مبنای رفتار قرار میدهد.
با صراحت و قاطعیت می گویم مذاکره با غرب و آمریکا میتواند خطر جنگ را از سر ایران برطرف و با انعطافی در حدود مصالح کشور و منافع ملت و با رعایت حکمت و عزت و مصلحت، منافع ملت ایران را تأمین کند و ملت ایران در شرائط کنونی هرگز جنگ را طلب نمیکند، بلکه طالب صلح و آرامش است.
رفع تحریم و رفع انزوای ایران و دست یافتن به ذخایر عظیم نفت و گاز و بسیاری دیگر، در سایهٔ صلح امکان پذیر است. چنان که رهبری فرمودند؛ جنگ طلبان از خسارتهای بزرگ در امان نیستند و آنها نیز بر این ویرانیها و خسارتها واقفاند و این تهدیدها همه تماماً جدّی و واقعی نیست و برای دست یافتن به منافع بیشتر و از میدان به در کردن رقیب است.
در این میان این اسرائیل است که بی محابا کودکان و زنان و بیماران و بی گناهان را میکشد و مایل به جنگ است و خوابی میبیند که هرگز تعبیر نخواهد شد.
و ایران هوشمند و حکیم و رهبر عالی مقام هرگز نباید و نمیخواهد در دام اسرائیل بیفتد که مایل است آمریکا را وارد جنگ کند.
جنگ نه تنها ایران بلکه منطقه و خاورمیانهٔ ثروتمند را و حتی جهان را به ورطهای خواهد انداخت که عواقب آن به آسانی تمام نخواهد شد و خدا میداند چه عاقبت ناگواری برای بشریت پیش خواهد آورد و بر عقلای بشریت و سردمداران کشورهای بزرگ و منطقه است که جهان از این مخاطرهٔ عظیم برهد.
اسرائیل با این کشتار بی رحمانه و جنایت بزرگی که بر علیه کودکان و زنان و بی گناهان راه انداخت دستاوردهای حقوق بشری و تمدن جدید را بی معنا ساخت و عامل آن نتانیاهو و گالانت خواهی نخواهی از چنگ محاکمهٔ لاهه رهایی نخواهد یافت و روزی این فرزندان بی پدر به دنبال خون پدران خود بر خواهند خواست.
حقیقت این است که باید سازمان ملل و کشورهای بزرگ دو کشوری را برای فلسطینیان و اسرائیل سامان دهند و شرائط را برای صلحی جامع و با دوام فراهم کنند.
با تاکید مجدد بر مذاکره تأکید میکنم؛ لازمهٔ مذاکره هرگز عدالت طرفین و اعتماد نیست، همه جا دشمنان با هم مذاکره نموده و در مقابل چشم همهٔ جهان به نتایج مطلوبی رسیدهاند. من از جنگ نترسیدهام و کسی را نمیترسانم اما تردید ندارم که خدای ناکرده اگر جنگی اتفاق بیفتد، به ضرر کلّ بشریت اشت و هیچ کس نمیتواند عواقب خطرناک و دنباله دار آن را کنترل کند و همهٔ بشریت و بخصوص خاورمیانه و جهان از عواقب آن، متضرّر میشوند.
شانزدهم – من از سالیان دور هرگز مردم ایران را در ایام نوروز بدین صورت مشوش و گرفتار چه کنم و چه میشود و ترامپ و نتانیاهو چه میکنند و عاقبت به کجا میانجامد، ندیدهام. امیدوارم و دعا میکنم که کار این کشور به خیر بگذرد و سال ۱۴۰۴ سالی پر برکت و سال صلح و آزادی و رفاه باشد و چند درخواست از رهبر انقلاب دارم:
اول آزادی زندانیان سیاسی و به خصوص آقایان کروبی و میرحسین موسوی و سرکار خانم رهنورد و آقایان مصطفی تاج زاده و سعید مدنی و سرکار خانم نرگس محمدی و نسرین ستوده و آقای خندان که نمیدانم آزاد شدهاند یا نه و به خصوص درخواست میکنم از دو خانم کرد محکوم حتی اگر مرتکب جرمی شدهاند که من نمیدانم، عفو شوند و به آغوش خانوادهشان باز گردند و یقین دارم این عفو دل مردم ایران را شاد خواهد کرد و خدا را نیز خشنود خواهد ساخت و این کمترین عیدی است که رهبر معظم انقلاب میتواند بدین وسیله مردم ایران را در این نوروز خوشحال سازند.
از خداوند متعال سال خوبی برای ملت ایران و سال توفیق کامل برای رهبر معظم انقلاب مسئلت میکنم.
پنج شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۳
حسین انصاری راد
انتهای پیام