خرید تور نوروزی

قوم‌گرایی، دین و مدرنیسم

بهروز مرادی، جامعه‌شناس دین، در کانال تلگرامی خود نوشت: «اسلامِ قرآنی بر پایه‌ی برابری انسانی بنیان نهاده شده است. قرآن حکیم ازجمله در آیه‌ی اول از سوره‌ی نساء بر این برابری تأکید نهاده است:

“ای مردم به‌خاطرِ پروردگاری خود را مهار کنید که شما را از نفس واحدی خلق کرد…”

همچنین در سوره‌ی حجرات:١٣، به این برابری انسانی و جنسیتی، علیرغم تنوع قومی‌ و گروهی اذعان داشته است:
“هان ای مردم! همانا ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را قبیله قبیله و گروه گروه قرار دادیم تا شما یکدیگر را بشناسید. [اما] همانا گرامی‌ترینِ شما نزد خدا باتقواترین شماست….”

چهارده قرن پیش قرآن با اتخاذ این موضع مترقی بر برابری انسانی و قومی و قبیله‌ای تأکید ورزیده و معیار برتری انسان‌ها را بر ارزشی باطنی بنا نهاده است.

بر این اساس؛ وابستگی به نژاد، قوم، ملت، قبیله، طایفه، تیره، جنسیت و حتی دینِ خاص، معیار برتری نمی‌باشد، بلکه از نظر قرآن کسانی نزد خداوند گرامی‌ترند که توان مهار و کنترل بیشتر نفس و پندار و گفتار و کردار و احساس و هیجانات و ذهن خود را دارا بوده و انسان درستکارتری می‌باشند. اتخاذ این موضع بویژه در یک جامعه‌ی قوم‌گرا و قبیله‌ای همچون قریش بسیار با ارزش و مترقی و درواقع انقلابی در نظام ارزش‌ها بوده است.

از سوی دیگر؛ مکتب مدرنیسم نیز بر برابری انسانی فارغ از تعلق نژادی، قومی، ملی، قبیله‌ای، دینی، جنسیتی و…. تأکید ورزیده است. مدرنیسم بنیان خود را بر حقوق برابر بشر نهاد و آزادی را حق همه‌ی گروه‌های انسانی فارغ از هرگونه تعلقی دانست. از این منظر می‌توان مدرنیسم را تداوم دینِ حقیقی قرآنی نامید.

اما قوم‌گرایی در نقطه‌ی مقابل دین و مدرنیسم، بر برتری یک قوم خاص تأکید می‌ورزد و تعلق به نژاد یا قوم خاصی را واجد برترین ارزش می‌داند و حق و آزادی و اصالت را تنها برای اعضای همان قوم خودی قائل است و انسان‌های متعلق به سایر نژادها و قوم‌ها را فاقد حق برابر با خود و خالی از ارزش وجودی انسانی می‌شمرد.

قوم‌گرایی از این زاویه به وادی ستیز با اقوام و گروه‌های انسانی دیگر اندر می‌افتد تا برتری خود را نسبت به آن‌ها اثبات کند و تحقق بخشد. به‌همین‌خاطر است که قوم‌گرایان با دیگر اقوام و ملت‌ها در صلح نمی‌زیند و همواره جنگ برپا ساخته‌اند و حتی دیگر گروه‌ها و قوم‌ها را قتل عام نموده‌اند.

همان‌گونه که خودخواهی فردی به تکبر و نفی دیگران و حسادت و ستیزه با غیرخودی‌ها می‌انجامد، قوم‌گرایی نیز توان زیستن در صلح با دیگرانِ متفاوت را ندارد و به جنگ و نفی سایر گروه‌های انسانی منجر می‌شود. قوم‌گرایی از این منظر؛ نه تنها جریانی مادون مدرنیسم، بلکه همچنین مادون دین است.

چندصباحی است که در ایران صدای قوم‌گرایی به گوش می‌رسد. صدایی که چند روز پیش از ارومیه شنیده شد، تأسف‌بار و نامبارک است.

ساکنان ایران کهن، متأثر از گفتمان ادیان توحیدی، همواره قائل به وحدت ملی بوده‌اند. حتی در ادیان اسطوره‌ایِ ایران‌زمین به همان اندازه که معنوی بوده‌اند، ردپای گفتمان وحدت‌بخش انسانی دیده می‌شود.

هنگامی که مشکلات معیشتی و مصائب متنوع زیستن و بحران‌های متکثر، طاقت‌ها را طاق کرده‌اند، آنگاه عده‌ای چاره‌ی کار را در جدایی از ایران دانسته‌اند.

به نظر می‌رسد استحکام تبعیض ساختاری و سرایت فقر و محرومیت و ناداری به زندگی طبقات مختلف اجتماعی و نیز تحمیل‌ها و دیکته‌ها و نفی آزادی‌ها و استواری رویکرد غارتگرانه در گستره‌ی ملی سبب گردیده تا عده‌ای، قوم‌گرایی را راه‌حل بحران‌های عدیده و چاره‌ی برون‌رفت از مشکلات خود بینگارند.

غافل از این‌که، راه‌حل بحران‌های اجتماعی نه تجزیه‌ی ایران، بلکه حفظ همبستگی و یکپارچگی ملی‌ست.

انسان‌ها اگر جمع باشند، قدرت دارند و اگر “مای اندک خود” را از “مای بسیار ملی”جدا کنند، قدرت آن‌ها از بین خواهد رفت.

ایران همواره برای همه‌ی ایرانیان بوده است. هم‌زیستیِ قومی در این کشور سابقه‌ای هزاران ساله دارد.
مصائبی که زندگی همه‌ی ما ایرانیان را به یکسان فراگرفته، مبنا و ماهیتی قومی ندارند که راه‌حلی قومی داشته باشند.
رفع مصائب ایران، همبستگی قومی و ملیِ همه‌ی اقوامِ رنگارنگ آن را می‌طلبد.

قوم‌گرایی بازگشت به دوران ماقبل مدرن و بلکه مادون دین است و از ایرانِ کهن چیزی باقی نمی‌گذارد. موزاییکِ فرهنگیِ بی‌نظیر ایران‌زمین با حفظ یکپارچگی آن همچنان ایران خواهد ماند. قوم‌گرایی خودش بحرانی بر بحرانی است و نه راه‌حل.»

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا