ایران و آمریکا: دوگانهی اعمال قدرت – ادراک قدرت
| از میدان نبرد تا میز مذاکره |

احترام توکلی، کارشناس ارشد علوم سیاسی، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
اگر جنگ را بهعنوان عرصهای برای «اعمال قدرت Power Exercise» در نظر بگیریم، مذاکره را میتوان بهعنوان فضایی برای «ادراک قدرت Power Perception» دانست. در جنگ، قدرت از طریق اقدامات عملی و فیزیکی همچون نیروی نظامی، خشونت و تسلط بر دشمن به نمایش درمیآید. در میدان جنگ، قدرت به شکلی بیپرده و ملموس برطرف مقابل تحمیل میشود و هدف نهایی، غالب شدن و تحمیل اراده است. در واقع، در میدان جنگ، قدرت به شکل مادی و مستقیم خود را نشان میدهد.
اما در عرصه دیپلماسی و مذاکرات، قدرت به شیوهای کاملاً متفاوت نمایان میشود. در این فضا، قدرت نه در اقدامات فیزیکی بلکه در ادراک و تصویر آنچه که هر طرف از توانمندیها و نیتهای دیگری میسازد، قرار دارد. در مذاکره، طرفین بیشتر بهدنبال این هستند که از طریق گفتگو و استدلال، فضای ذهنی طرف مقابل را بهنفع خود شکل دهند و تصویری از قدرت خود را به نمایش بگذارند. قدرت در مذاکره و دیپلماسی در لایههای روانی و نمادین نهفته است و نه لزوماً در منابع مادی یا ظرفیتهای نظامی.
در واقع، آنچه در مذاکرات رخ میدهد، بیشتر یک رقابت برای شکلدهی به «ادراک قدرت» است تا یک رقابت برای اعمال آن. در این فرایند، هر طرف تلاش میکند تا موقعیت خود را در ذهن طرف مقابل بهگونهای تثبیت کند که طرف دیگر آن را بهعنوان واقعیت قدرت بپذیرد. در مذاکره، قدرت بیشتر بهعنوان یک فضای ذهنی تعریف میشود که در آن طرفین با استفاده از ابزارهای مختلف همچون سخنان، تهدیدات، وعدهها و گاهی حتی ابهامها، در تلاشاند تا تصویر و روایت خاصی از قدرت خود در ذهن دیگری حک کنند.
بنابراین، اگر در جنگ، قدرت از طریق اعمال مادی و فیزیکی خود را اثبات میکند، در مذاکره این قدرت از طریق «ادراک» و «تصویرسازی» است که بهویژه در سطح بینالمللی اهمیت مییابد. در این فضای پیچیده، هر طرف سعی دارد تا طرف مقابل را به پذیرش قدرت خود، نه از طریق عمل مستقیم بلکه از طریق استنباط و برداشتهای روانی و نمادین، سوق دهد. به عبارت دیگر، جنگ عرصهای برای اعمال قدرت است در حالی که مذاکره به فضایی برای ساختن و مدیریت «ادراک قدرت» نزدیک تر است.
دیپلماسی هستهای نبرد پنهان ادراک قدرت میان ایران و آمریکا
در سالهای اخیر، روابط ایران و ایالات متحده بهویژه در زمینه هستهای، بهطور قابلتوجهی نمایانگر تغییرات در مفهوم «اعمال قدرت» و «ادراک قدرت» در دیپلماسی بینالمللی بوده است. در این سالها، مذاکرات و تنشها بهگونهای بوده که هر دو کشور نه تنها در عرصه نظامی بلکه بهویژه در عرصه روانی و نمادین، تلاش کردهاند تا قدرت خود را از طریق «ادراک» و «تصویرسازی» در برابر دیگری به اثبات برسانند. این روند را میتوان بهخوبی در تحولاتی همچون توافق هستهای برجام (برنامه جامع اقدام مشترک) و سپس خروج آمریکا از آن، و در نهایت مذاکرات مجدد و پیچیدهتر برای بازگشت به توافق هستهای جدید دید.
برجام (۲۰۱۵): عرصه ای برای ادراک قدرت
توافق هستهای ایران و گروه ۱+۵، که در سال ۲۰۱۵ با مشارکت آمریکا و ایران به دست آمد، نمونهای بارز از رقابت برای «ادراک قدرت» است. ایران در این مذاکرات توانست بهطور موفقیتآمیز تصویر قدرت خود را بهعنوان یک کشور مستقل و متعهد به توافقات بینالمللی به نمایش بگذارد. ایران با پذیرش محدودیتهایی در برنامه هستهای خود، به دنیا این پیام را ارسال کرد که در عین پذیرش توافق، قدرت خود را در حفظ حاکمیت ملی و پیشرفت فناوریهای هستهای در بلندمدت حفظ کرده است.
در طرف مقابل، ایالات متحده نیز با مذاکره و مشارکت در توافق هستهای، بهطور نمادین تصویر قدرت خود را در سطح جهانی به نمایش گذاشت. آمریکا از یک سو با ایجاد فشارهای اقتصادی و تحریمها به ایران نشان داده بود که میتواند از ابزارهای اقتصادی و دیپلماتیک برای محدود کردن فعالیتهای هستهای ایران استفاده کند و از سوی دیگر با پذیرش توافق، به نوعی خود را بهعنوان یک قدرت جهانی نشان داد که میتواند با رعایت هنجارهای بینالمللی، به توافقات پایبند باشد.
خروج آمریکا از برجام (۲۰۱۸): اعمال قدرت یا ادراک قدرت؟
اما با خروج آمریکا از برجام در سال ۲۰۱۸، شاهد تغییرات عمدهای در نحوه تعاملات قدرت بین دو کشور بودیم. دونالد ترامپ، رئیسجمهور وقت آمریکا، با تصمیم یکجانبه خود بهوضوح اعلام کرد که دیگر به توافقهای بینالمللی پایبند نخواهد بود. این تصمیم نه تنها بهعنوان یک اقدام عملی برای فشار به ایران بهشمار میرفت، بلکه نمادی از «اعمال قدرت» آمریکا از طریق اقداماتی چون بازگرداندن تحریمهای سختگیرانه بود. در اینجا، ترامپ تلاش داشت تا از طریق فشار اقتصادی و انزوای ایران، اراده خود را به ایران تحمیل کند.
در مقابل، ایران با واکنشهایی نظیر گسترش برنامه هستهای خود و کاهش تعهدات ، نشان داد که به هیچوجه تحت فشار بهراحتی تسلیم نمیشود. این واکنشها بیش از آنکه پاسخ به تهدیدات مادی باشند، تلاشی برای حفظ «ادراک قدرت» ایران در سطح بینالمللی بودند. ایران در تلاش بود تا با حفظ اقتدار و استقلال در برابر فشارها، تصویری از قدرت در برابر آمریکا بسازد و نشان دهد که از طریق اعمال سیاستهای اقتصاد مقاومتی و خودکفایی ، توانایی حفظ منافع ملی خود را دارد.
مذاکرات مجدد و تنشها (۲۰۲۱–۲۰۲۲): رقابت برای قدرت نمادین
با روی کار آمدن جو بایدن در آمریکا و تلاشهای مجدد برای بازگشت به برجام، این رقابت برای «ادراک قدرت» و «اعمال قدرت» همچنان ادامه داشت. مذاکرات وین که از سال ۲۰۲۱ آغاز شد، نمایانگر یک بازی پیچیده از تقابلهای روانی و نمادین بود که هر دو طرف در آن بهدنبال حفظ یا ارتقاء جایگاه خود در عرصه جهانی بودند.
در این مذاکرات، آمریکا بهطور مداوم در تلاش بود تا از طریق حفظ مواضع هستهای خود و عدم لغو تحریمها بهطور کامل، قدرت خود را در تصمیمگیریهای جهانی نشان دهد. در عین حال، ایران نیز میخواست تصویری از یک کشور مقاوم و مستقل به نمایش بگذارد که در برابر فشارهای خارجی ایستاده است.
از سوی دیگر و همزمان با ایالات متحده ، اتحادیه اروپا نیز تلاش داشت تا از طریق دادن برخی امتیازات در راستای محدود کردن برنامه هستهای ایران مثلا سیستم (Instex)، خود را بهعنوان یکی از بازیگران اصلی و قدرتی برتر در حفظ صلح و امنیت بینالملل معرفی کند.
بازی پیچیده «اعمال» و «ادراک» قدرتدر سال۲۰۲۵
در این فرایند، آنچه که بیشتر از «اعمال قدرت» فیزیکی در میان ایران و آمریکا قابل مشاهده است، ادراک قدرت است. در این دنیای پیچیده و در حال تغییر، طرفین بهجای اعمال مستقیم قدرت از طریق نیروهای نظامی و اقتصادی، تلاش میکنند تا از طریق کنترل روایتها، مدیریت تصویر و تصویرسازیهای قدرت، به برتری در مذاکرات دست یابند.
ایران و آمریکا هر دو بهنوعی در تلاشند تا از طریق تغییر و کنترل «ادراک» قدرت، خود را بهعنوان بازیگران قدرتمند جهانی معرفی کنند. این روند نه تنها بیانگر رقابتهای سیاسی و اقتصادی است بلکه نمایانگر این است که در دنیای معاصر، قدرت بیشتر از آنکه در اعمال فیزیکی نمایان شود، در «ادراکها» و «تصویرهای ذهنی» از قدرت خود و دیگری تعریف میشود. بنابراین، در روابط پیچیده میان ایران و ایالات متحده، «اعمال قدرت» و «ادراک قدرت» نه تنها بهعنوان مفاهیم جداگانه، بلکه بهعنوان فرایندهای همافزا و در هم تنیده در مذاکرات و سیاستهای جهانی، بهشدت بر یکدیگر تأثیرگذارند.
انتهای پیام





آمریکا مجهز به مدرنیته در یک طرف رقابت قرار دارد.
در طرف دیگر ما هستیم که به تعبیر الوین تافلر
نسبت به مدرنیته واکنش نشان داده و به سنت
پناه برده ایم.
اصلا رقابت متوازنی نیست.