خرید تور تابستانی

پاسخ عباس عبدی به محسن هاشمی | «خودتخریبی می‌کنید»

“عباس عبدی” به سرمقاله‌ی روزنامه‌ی “سازندگی” با عنوان «تخریب هاشمی؟» به قلم “محسن هاشمی” [لینک] پاسخی داده است که متن کامل آن در پی می‌آید:

جناب آقای مهندس حسین مرعشی
رئیس محترم شورای سیاست‌گذاری روزنامه سازندگی
با احترام

پیرو انتشار متنی از سوی بنده در نقد بخشی از خاطرات مرحوم آقای هاشمی که به خبرگیری‌های ایشان از سعید مرتضوی در پرونده سیاه نظرسنجی مربوط می‌شود؛ در روز ۲۴/۱/۱۴۰۴ آقای محسن هاشمی، فرزند ارشد آن مرحوم و منتشرکننده این خاطرات، پاسخی را در قالب سرمقاله روزنامه با عنوان: «تخریب هاشمی؟ پاسخی به عباس عبدی» منتشر کردند و فرصت مناسبی را ایجاد کرده است که برخی نکات را تقدیم دارم.

شما از میزان احترام و ارادت بنده به خودتان اطلاع دارید. دلایل آن هم روشن است. نحوه برخورد شما در ماجرای ۱۳۸۸ برای هر کنشگری آموزنده بود. درک و فهم و صراحت سیاسی و تحلیلی در کنار جوانمردی شما کم‌نظیر است. به همین علت این متن را خطاب به جنابعالی می‌نویسم، شما اختیار دارید که هرگونه صلاح دانستید عمل کنید، همه‌اش را چاپ کنید، اگر هر بخش را هم که صلاح ندانستید منتشر نکنید، (فقط به محتوا لطمه نزند)، در هر جای روزنامه خواستید منتشر کنید.

هیچ ادعای قانونی هم از شما ندارم. اگر هم منتشر نکردید، اعتراضی ندارم و تصمیم شما را محترم می‌شمارم. در این میان نکته‌ای هم برایم سوال بود که در این فضای خبری مربوط به گفت‌وگوهای عمان، متن منتشره در قالب «سرمقاله» قدری عجیب بود و برداشتی از جایگاه روزنامه سازندگی ارائه می‌دهد که شاید جالب نباشد. بگذریم.
۱. پیش از ورود به نقد سرمقاله، یادآوری می‌کنم که هم مرحوم آقای هاشمی و هم آقای محسن هاشمی از یک جهت و به صورت مکمل حق بزرگی بر جامعه ایران دارند.

آقای هاشمی از طریق نوشتن خاطرات خود که منبع بسیار مهمی برای شناخت روابط پشت پرده و ساختار حاکم بر نظام است. گرچه بعید می‌دانم که اغلب موارد منتشر شده در این خاطرات، ارزش تاریخی ویژه‌ای داشته باشد، (شاید مواردی که نوشته‌اند ولی منتشر نمی‌کنند، واجد این ارزش باشد) و خاطرات منتشره اغلب فقط ارزش تحلیلی دارد. به نظر می‌رسد که یکی از دلایل استقبال نه‌چندان گرم از این خاطرات همین نکته باشد که فاقد ارزش تاریخی است، هم از حیث اهمیت و هم از حیث سندیت و اعتبار. برای مثال در همین پرونده نظرسنجی هیچ نکته جدیدی در خاطرات منتشره نیست. تنها نکته آن که ارزش تحلیلی دارد این است که چگونه ساختار سیاسی ایران به صورت نظام‌مند و آگاهانه با دادن اطلاعات دروغ و پشت درهای بسته، حتی خودش را دچار گمراهی و فریب می‌کرده است.

یک نمونه این ویژگی همین بخش مربوط به پرونده نظرسنجی است که نشان می‌دهد، پرونده‌سازی فقط آن چیزی نیست که در روی صحنه دیده می‌شود، تا عمق و سطوح بالاتر ساختار انجام می‌شد و همه اجزای ساختار در یک فرآیند جامع و مثل یک نمایش عمومی در شکل دادن به این فریب، نقش ایفا می‌کردند. اهمیت نقد من در این بود که خودم از جزئیات پرونده مطلع بودم؛ لذا می‌توانستم واقعیت را با آنچه در پشت صحنه طراحی می‌شد، مقایسه و نزد مخاطب معرفی کنم. امیدوارم این توضیح موجب آن نشود که این خاطرات بیش از این دچار تیغ سانسور شود. اتفاقاً در همین مورد پرونده نظرسنجی هم موارد مهمی سانسور شده است که توضیح می‌دهم.

۲. وظیفه خود می‌دانم که به لحاظ شخصی نیز از آقای محسن هاشمی تشکر کنم که پیش از انتشار، همه موارد مربوط به این پرونده را (سال ۱۳۸۱) برای من فرستادند تا اگر بخواهم توضیحی دهم. این اخلاق ارزشمندی است که متاسفانه چنانکه آغاز کردند، پایان ندادند، یعنی هیچ بخشی از پاسخ مرا منتشر نکردند و فقط یک جمله کوتاه چند کلمه‌ای که «اتهامات ثابت نشد» را نوشتند. درحالی که پاسخ من خیلی محدود و اصولاً حق من هم بود و این یک رویکرد نخوت‌انگیز است که پاسخ افراد را منتشر نکنیم و انتظار داشته باشیم چیزی هم نگویند.

همان زمان هم با ارسال پاسخ خود گفتم که اگر این متن کوتاه منتشر نشود، پاسخی را که خودم منتشر خواهم کرد، متفاوت از این است که اکنون می‌بینید. ولی خب به هر دلیلی جرأت یا علاقه‌ای به انتشار نداشتند و البته من همچنان پاسخ واقعی را ننوشته‌ام و الان هم چیزی دیگری نخواهم گفت. زمان برای نوشتن اینگونه پاسخ‌ها هست، عجله ندارم. البته من به علت حرفه‌ام که نوشتن است و دسترسی‌ام به رسانه شخصی می‌توانم و قادرم که پاسخ دهم ولی خیلی‌ها که در خاطرات به آنان ظلم شده فاقد این امکانات هستند و از این طریق دچار ظلمی مضاعف می‌شوند.

۳. اولین ایراد من به مفهوم تخریب است. این رویکرد آقای هاشمی و خانواده ایشان است که به‌ جای پرداختن به نقدها از عنوان تخریب استفاده می‌کنند. مگر فرد خودرو یا ساختمان است که تخریب شود؟ الان که ایشان علیه بنده نوشته آیا مرا تخریب کرده؟ ارزیابی هر نقدی را باید به عهده خواننده گذاشت. اگر من در متن خود دروغ بنویسم یا گزاره‌های غیرمنطقی استفاده کنم حتماً مخاطبان من نیز متوجه می‌شوند حتی اگر متوجه نشوند، این امکان و فرصت برای ذی‌نفع وجود دارد که توضیح دهد همانطور که من در ذیل خاطرات ایشان توضیح دادم. نمی‌دانم کجای این تخریب است؟

من چیزی جز خاطرات و جملات خود ایشان را شرح نداده‌ام. اگر اینها علیه آقای هاشمی است به من ربطی ندارد. این ذهنیت نادرستی است که هر نقدی را تخریب می‌دانند و یکی از دلایل و علل مهمی است که موجب شده، آقای هاشمی و خانواده ایشان درکی منطقی از انتقادات علیه آقای هاشمی پیدا نکنند. شما همین متن آقای محسن هاشمی را نگاه کنید حتی یک جمله مرا نقل نکرده که بعد آن را مستند و مستدل نقد نماید. ایشان به‌ شدت متاثر از شیوه خاطره‌نویسی مرحوم ابوی خود هستند. درحالی که نقد موثر اساساً اینگونه نیست. نقد نوشتن یک تخصص است. اگر همین‌طوری و مطابق قاعده خود گویی و خود خندیم بنویسیم کسی به آن محل نخواهد گذاشت. اگر ایشان جواب نقد مرا می‌دهد برای اینکه خودشان هم تحت تاثیر قرار گرفتند و شجاعت ابراز نداشتند.

اکنون من به موارد جزیی نقد ایشان پاسخ نمی‌دهم چون آن نوشته در خواننده متعارف هیچ اثر بدی علیه من نمی‌گذارد. نحوه نقد من اینگونه است که یکایک جملات آن مرحوم را نقل سپس شرح یا نقد کرده‌ام. علت اثرگذاری آن نقد همین شیوه آن است. اگر من هم مثل آقای هاشمی ادعاهای بلادلیل می‌کردم و حتی به یک جمله هم ارجاع نمی‌دادم همه مخاطبان خود را از دست می‌دادم و مخاطبان علیه نوشته‌هایم، شورش می‌کردند. استفاده از کلمه تخریب ناظر به انگیزه‌های نویسنده است که آن را نمی‌دانید. من اگر دشمن آقای هاشمی بودم، بهترین و عاقلانه‌ترین پیشنهادها را در مهم‌ترین مقاطع سیاسی به وی نمی‌دادم.

تخریب‌کنندگان هاشمی کسانی هستند که او را در انتخابات سال ۱۳۸۴ با شعار (HASHEMI 2005) آوردند، شعاری که با زبان انگلیسی با سال ساخت تولید شده بود. بعد هم که رای نیاورد و شکست واضحی خوردند به ‌جای اینکه گریبان ستاد خودشان را بگیرند یا شکایت خود را به همان آقای سعید مرتضوی که دادستان تهران بود ببرند، شکایت خود را نزد خدایی بردند که آن شکایت را رد می‌کند. بزرگ‌ترین تخریب‌کنندگان آقای هاشمی بعد از خود آن مرحوم، برخی از نزدیکان ایشان هستند که چشم بسته و به طور مطلق هر چیزی را توجیه می‌کنند و گمان دارند که مردم هم باید همین‌گونه فکر کنند.

نوشته آقای محسن هاشمی، تخیلاتی از این نوع است که گمان می‌کنند آن مرحوم خیلی خیلی محبوب هستند. این اشتباه در آقای هاشمی هم بود که در خاطرات ایشان فراوان است و هر کس می‌رود نزدشان مطابق میل ایشان حرف می‌زند و گمان می‌کنند این حرف‌ها واقعیت است، این خطا را اطرافیان نیز مرتکب می‌شوند با این تفاوت که اشتباه اطرافیان در امروز و درحالی صورت می‌گیرد که نتایج خطای قبلی پیش‌ روی آنان است. این اصطلاح «تخریب هاشمی» را از دایره ادبیات خود حذف کنید. حتی ضدیت تندروهای دست راستی (که شکل‌گیری ابتدایی آنان با حمایت آقای هاشمی بود و به ابزاری علیه دیگران تبدیل شده بودند) علیه آقای هاشمی مصداق تخریب نیست چون اتفاقاً آنان به بازسازی آقای هاشمی کمک کرده‌اند و اطمینان دارم که نویسنده محترم این را به خوبی می‌داند. اینگونه اصطلاحات را در برابر نقدهای امثال من به کار نبرید، بهتر است.

۴. من در آن نقد خود خیلی رعایت کردم و نکات زیادی را ننوشتم. ولی اینکه آقای محسن هاشمی ادبیات آن را گزنده و غیرمودبانه می‌داند، ناشی از نوعی از خودشیفتگی است که گویی می‌توان علیه هر کس هر حرفی زد ولی دیگران باید مودبانه از گل کمتر به کسی نگویند. این همان ایراد و نقدی است که به رفتارهای نخوت‌آمیز وجود دارد. من صریح می‌نویسم، ولی نه بی‌ادبانه و نه توهین‌آمیز. اگر دروغ گفته‌اند، خیلی تخفیف داده‌ام و نوشته‌ام، خلاف‌گویی والا دروغ‌گویی کلمه مناسب‌تری بود. بنابراین چنین انتظاری که دیگران باید در برابر پدر مودبانه حرف بزنند، ولی ایشان می‌تواند به نماینده اتحادیه اروپا بگوید که شاید آنان جایی را آتش زده‌اند یا خودرویی دزدیده‌اند و … ایرادی هم نداشته باشد این ذهنیت را باید کنار گذاشت. دوره این رویکردهای اعلی‌حضرتی گذشته است.

۵. متاسفانه متن گفت‌وگوی آقای هاشمی با نماینده اتحادیه اروپا در کتاب خاطرات منتشر نشده است، درحالی که این متن پیش از انتشار جزو مطالب ارسالی برای من بود و قرار بود که منتشر شود. این نشان می‌داد که آش آنقدر شور بوده که آقای محسن هاشمی نیز پشیمان از انتشار آن متن شده‌اند. با خواندن این متن به یک‌باره شخصیت آقای هاشمی نزد خوشبین‌ترین افراد به ایشان (به‌جز منسوبین) به کلی فرومی‌ریزد. آخر این را کجای دلمان بگذاریم که آقای هاشمی با آن دبدبه‌وکبکبه، جلوی نماینده اتحادیه اروپا می‌نشیند و به‌ جای یک تحلیل یا توجیه سردستی و زیرکانه چنان حرف‌هایی را در باره اتهامات می‌زند، بحث خلبان‌ها را می‌آورد، یا آتش زدن و دزدی خودرو که اینها حتی در قاموس سعید مرتضوی نیز نمی‌گنجید. گفتن این حرف‌ها جلوی یک نماینده خارجی از سوی آقای هاشمی نه علیه من بلکه علیه هر شهروند ایرانی، سقوط کامل است. حالا نشسته‌اند و می‌نویسند، تخریب هاشمی؟ اساساً این هاشمی نیازمند تخریب از جانب کسی است؟ جالب‌تر از همه اینکه معلوم است، حذفیات خیلی جدی‌تر از این حرف‌هاست.

۶. من نه اصراری به انتشار این متن در روزنامه دارم، آن هم به عنوان سرمقاله؟! و اگر انتشار هم نکنید، ناراحت نمی‌شوم.انتشار این متن احترام به مخاطب روزنامه و حق داوری اوست. برای من فاقد اهمیت است، دسترسی به رسانه دارم. به‌ علاوه این خاطرات و پاسخ‌ها اساساً ارزش تاریخی به معنای مورد نظر ندارد. البته خاطرات آقای هاشمی این حُسن را دارد که بدانیم چگونه یک فرد به دلیل انسداد مسیرهای ارتباطی و نیز اطرافیان غیرصریح، موجب خودتخریبی می‌شود. از آن بدتر اینکه این مسیر به دست وارثان خانوادگی درحال تداوم است.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا