خرید تور نوروزی

«این دولت در بازبینی تئاتر همراه ما بود، اما در بحث مالی نه!»

«امیر حسین ناظری کنزق»، انصاف نیوز: وارد تماشاخانه که می‌شوی بوی تازگی متفاوتی مشامت را پر می‌کند، همه چیز اینجا با تماشاخانه‌های دیگر فرق می‌کند. از سقف طاقی شکل تا دیوارهایی قدیمی و آجری اش. ساختمان این تماشاخانه آب انبار محله یوسف آباد تهران بوده و قدمتی نزدیک به صد سال دارد. این سبک از معماری منحصر به فرد باعث شده تا این تماشاخانه موقعیت ویژه‌ای در میان دیگر تماشاخانه های تهران پیدا کند. زیرزمین نمور ساختمان که در قدیم محل آب انبار بوده حالا محل تمرین و اجرای تئاتر و کنسرت موسیقی و دیگر اتفاقات هنری شده. اینجا «خانه نمایش دا» است. اولین تماشاخانه‌ی خصوصی ایران. مدتی پس از تاسیس به نام «آو» فعالیت کرد اما حالا چند سالی است که با نام «خانه نمایش دا» فعالیت می‌کند. «کسری شاهینی» مدیر این تماشاخانه از حال و هوای اداره و تشکیل این تماشاخانه با ما سخن گفت. متن تفضیلی این گفتگو پیش روی شماست:

انصاف نیوز: شما اولین تماشاخانه‌ی خصوصی ایران هستید. چه شد که نام تماشاخانه عوض شد؟

کسری شاهینی: بله ما اولین تماشاخانه‌ی خصوصی هستیم که از حدود سال 89 شروع به فعالیت کردیم. اسم به این خاطر تغییر کرد، ابتدا دوستان من مدیریت تماشاخانه را بر عهده داشتند و با تغییر مدیریت ترجیح دادیم برای استفاده نشدن از رزومه‌ی دوستان و همچنین مستقل بودن خودمان اسم تماشاخانه را هم تغییر دهیم. چون سیاسات‌های مدیریت جدید خیلی با مدیریت قبلی فرق داشت. به این دلیل تصمیم گرفتیم اسم را عوض کردیم.

خواستیم یک خانه باشیم برای هنر از یک دیدگاه جدید که از هنر استفاده کند برای اندیشدن به خصوصیات انسانی و آکاهی یافتن انسان‌های اطراف و خودمان.

اصلا چرا فکر کردید در این مکان عجیب تماشاخانه احداث کنید؟

ما خودمان را بیشتر یک خانه می‌دانیم تا یک تماشاخانه. در واقع در چند مدیوم هنری کار می‌کنیم. در موسیقی، سینما و تئاتر و حتی گریزهایی به شاخه‌ی تجسمی و ادبیات هم زده‌ایم. در واقع خواستیم یک خانه باشیم برای هنر از یک دیدگاه جدید که از هنر استفاده کند برای اندیشدن به خصوصیات انسانی و آکاهی یافتن انسان‌های اطراف و خودمان. در این مسیر تجربه‌های خوبی داشتیم. حالا یکی از قسمت‌های این خانه تماشاخانه است. در واقع حدود 30% اتفاقات این خانه خارج از این مکان است. یا داخل مکان‌های جغرافیایی دیگر یا فضای مجازی یا حوزه‌ی نوشتاری. این هم به خاطر پلتفرم خاص و سیاست‌هایی است که ما داریم.

آقای شاهین خیلی‌ها معتقدند که خصوصی‌سازی یعنی مرگ هنر. هنری که مجبور باشد در مسائل اقتصادی مستقل باشد مجبور می‌شود ذائقه‌ی مخاطب را تامین کند و دیگر کار نو و ریسک داری نمی‌کند و دیگر پیشرفتی حاصل نمی‌شود. به عنوان یک تمشاخانه‌دار نظرت درباره‌ی این موضوع چیست؟

اول اینکه من به این حرف اعتقاد ندارم. شاید اتفاقی در اطراف ما رخ می‌دهد نود درصدش حرف شما را تایید می‌کند. اما ما اعتقاد نداریم. ما می‌گوییم خیلی سخت است اما می‌شود. به لحاظ تعامل با تیم‌های هنری از لحاظ اقتصادی یکی از راحت‌ترین شرایط را داریم. برای اینکه دوست داریم بدون دغدغه کار کنند تا ایده‌آل خودشان را بروز دهند. خدا را شکر توانسته‌ایم موج هنر آلترناتیو هنر را به سمت خودمان بکشانیم. این اتفاق بسیار خوبی بود.

اما یکی از اتفاقاتی که دارد می‌افتد این است متاسفانه بعضی‌ها بدون بیزینس پلن مشخص شروع به سرمایه گذاری می‌کنند و وسط کار متوجه می‌شوند که نمی‌توانند به لحاظ اقتصادی خودشان را مدیریت کنند. پس دست به هر کاری می‌زنند. آن موقع نمی‌شود که روی اعتقادات خود باقی بماند. این واقعا یعنی مرگ هنر. تا زمانی که از آن خط گذر نکنی کار سختی نیست. برنامه‌ریزی و دقت می‌خواهد. چون سیستم خصوصی بسیار بی‌رحم است. اگر برنامه‌ریزی درست نداشته باشی مجبور می‌شوی یک سری راه‌هایی را بروی که داخل کشور ما خیلی مد شده است.

kasra-shahini 1 (21111)

در حوزه هنر آشنایی با مقولات اقتصاد بسیار کم است. در ایران در حوزه‌ی تئاتر من فقط دو یا سه نفر دیده‌ام که احاطه دارند بر حوزه‌ی اقتصاد هنر و الان هم بسیار موفق کار خود را انجام می‌دهند.

خب، ما تعدادی تماشاخانه‌ی خصوصی داریم که از همان ابتدا دست به هرکاری می‌زنند تا سود مالی به دست آورند. مثلا تماشاخانه‌ی بزرگی در تهران افتتاح شده و به اصطلاح کار هنری می‌کند اما بعد از چندین ماه فعالیت هنوز لوگو ندارد. از همان ابتدا برنامه این است که یک کالای هنری را بخرد و سپس آن را با سود بفروشد شبیه معامله‌ی چند کیلو میوه. و اصلا سهم هنر در آن لحاظ نمی‌شود. حالا در این ازدیاد تماشاخانه‌های خصوصی و با توجه به اینکه تئاتر همیشه تعداد محدودی مخاطب داشته راهکار برای تماشاخانه‌های کوچک که سعی می‌کنند فعالیت آلترناتیو کنند چیست؟

یک چیزی داریم به نام حاشیه‌ی سود. در امر هنر باید حاشیه‌ی سود بسیار بالایی داشته باشیم. این کار سختی است. چون در حوزه‌ی هنر آشنایی با مقولات اقتصاد بسیار کم است. در ایران در حوزه‌ی تئاتر من فقط دو یا سه نفر دیده‌ام که احاطه دارند بر حوزه‌ی اقتصاد هنر و الان هم بسیار موفق کار خود را انجام می‌دهند. و مساله بعدی انسجام است. به طور مثال یک نفر با یک اتفاق بسیار بزرگی به لحاظ اقتصادی وارد می‌شود اما انسجام ندارد. من به شما قول می‌دهم اگر همان تماشاخانه‌ای که شما می‌گویید لوگو ندارد اسمش عوض شود کسی نمی‌فهمد. چون اصلا شخصیتی ندارد. هر چقدر یک مکانی با شخصیت‌تر باشد. هر چقدر دارای تاریخ بهتر و منسجم‌تری باشد زمین خوردنش سخت‌تر خواهد بود. چند وقت پیش یک تماشاخانه‌ی خصوصی که یکی از کوچکترین‌ها بود اما شخصیت دارد مجبور شد تعطیل شود. زمانی که تعطیل شد اکثر اساتید اظهار تاثر کردند و همه‌ی ما میخواهیم کمکش کنیم که دوباره سرپا باشد. البته من شنیدم که باز به دنبال جایی برای احداث تماشاخانه‌اند. اما آنجایی که لوگو ندارد اگر از بین برود عده‌ای خوشحال می‌شوند.

قطعا یک تماشاخانه‌ی بزرگتر می‌آید که لوگو هم دارد. بعد هم یکی از آن بزرگتر می‌آید این سیکل همینطور ادامه خواهد داشت چرا که این ذات انسان است و این صندلی پر کردن‌ها تئاتر را وارد حاشیه می‌کند و از مسیر هنری به سمت مسیر تجاری و بی‌هویتی برای تئاتر می‌آورد.

فرض کنید یک بازیگر روی صحنه است و تعدادی تماشاچی که تا به حال به تئاتر نرفته‌اند برای دیدن همان بازیگر و نه برای دیدن تئاتر به سالن می‌روند. این هیچ کمکی به تئاتر نمی‌کند. این تماشاچی تفکر نمی‌خواهد. تئاتر متفکر هم نمی‌خواهد.

به طور کلی به نظرت زیاد شدن اجراها و تماشاخانه‌ها و جشنواره‌ها می‌تواند به تئاتر کمک کند؟ یا باز به سمت تجاری شدن می‌رود؟

تئاتر از قدیم برای قشر متوسط به بالای جامعه بود. مخصوصا خارج از کشور. داخل کشور چون ما تعزیه و این نوع فرم‌های نمایشی داشتیم جامعه‌ی آماری هم کمی فرق می‌کرد. الان اهل تفکر بیشتر سمت تئاتر می‌روند. اما اتفاقی که ما الان داریم می‌بینیم این است که مردم عادی برای فرار از تفکر به سمت تئاتر می‌روند. این تئاترها با تعداد بسیار بالا دارد شکل می‌گیرد. فرض کنید یک بازیگر روی صحنه است و تعدادی تماشاچی که تا به حال به تئاتر نرفته‌اند برای دیدن همان بازیگر و نه برای دیدن تئاتر به سالن می‌روند. این هیچ کمکی به تئاتر نمی‌کند. این تماشاچی تفکر نمی‌خواهد. تئاتر متفکر هم نمی‌خواهد. این یعنی به مفهوم یا کانسپت کار فکر نکنم و صرفا بیایم و به اتفاق تولیدی مثل بازیگر و فروش و تبلیغات فکر کنم. این اتفاقی است که در تمام دنیا می‌افتد و هنر دارد از مفهوم خالی می‌شود. یعنی الان تعداد زیادی تئاتر تولید می‌شود که از مفهوم خالی است اما مردم عادی را به سالن تئاتر می‌کشد. به نظر شما چرا متن های خارجی انقدر اجرا می‌شود؟ به نظرم متن و نمایشنامه اوج مفهوم در آن است. چرا کسانی که شاخص هستند و مقبول جشنواره‌های خارجی اند توی ایران کمتر کار می‌کنند یا در خفا کار می‌کنند؟ چرا صندلی‌هایشان پر نمی‌شود؟ چون این بستر دیگر برای اتفاقات مفهومی ارزش قائل نیست. این بسیار ناخودآگاه است. چند حلقه زنجیر دست به دست هم دادند تا این اتفاق بی‌افتد. زمانی که کار مفهومی اجرا نمی‌شود پس کسی هم کار مفهومی هم نمی‌بیند.

به نظرم هنر برای هنر بازی با کلمات است. این متاثر کننده است چون خود اون دوستان می‌داند که با این حرف دارند خودشان را گول می‌زنند.

تعدادی کار به اسم تئاتر فیزیکال یا تئاتر آلترناتیو می‌بینیم که اتفاقات نا همگون و تلفیقی عجیب در آنها اتفاق می‌افتد. وقتی با این کارگردان‌ها صحبت می‌کنی معتقدند که ما از کانسپت گذشته‌ایم و هنر را برای هنر می‌خواهیم. ما فقط یک فرم جدید می‌خواهیم. به نظر شما ما می‌توانیم همچین حرفی بزنیم. اصلا به نظر شما ممکن است که فقط صرفا فرم بدون محتوا تغییر کند؟

بله این امکان پذیره. به نظرم هنر برای هنر بازی با کلمات است. این متاثر کننده است چون خود اون دوستان می‌داند که با این حرف دارند خودشان را گول می‌زنند. همه‌ی تئاتر تهران می‌دانند که کار نو هم از لحاظ فرم و هم از لحاظ محتوا در جایی اتفاق می‌افتد که دیده نمی‌شود. این اتفاقا در موسیقی هم می‌افتد. تلفیق‌های عجیب و غریب، سنتی با راک یا راک با جاز تلفیق می‌کنند. بدون اینکه احساس نیاز به فرم جدید بشود. اگر یک جایی احساس شد که ما نیاز داریم به فرم جدید آن وقت ما از شما تشکر می‌کنیم. شما هنوز فرم الف را کامل نکرده‌اید، رفته‌اید سراغ فرم ب. اگر فرم الف را 90 درصد انجام دهید فرم ب را 70 درصد کامل می‌کنید. این عادت می‌شود. شما عادت کرده‌اید که یک کار را کامل نکنید. اینگونه هیچ کار ماندگاری به وجود نمی‌آید.

وقتی میانگین قیمت بلیط حدود 30 هزار تومان است به نظر شما اصلا می‌توانیم به تئاتر اجتماعی فکر کنیم؟

به طور کلی تئاتر یکی از پیچیده‌ترین مدیوم‌های هنر است. و به خاطر این پیچیدگی درک کردنش هم آسان نیست. پس قشر متفکر به سمت آن می‌آیند. پس خود مدیوم تئاتر برای یک قسمت خاص جامعه است. چون نیاز به یک سری پیشفرض دارد برای درک کامل اثر. به نظرم یک میزگرد با حضور یک جامعه شناس و یک اقتصاد دان باید باشد تا راجع به این موضوع حرف زد. من طرفدار بلیط 70 هزار تومنی نسیتم. ولی بلیط‌های 30 یا 40 هزار تومانی تخفیف‌هایی دارند. من دیده‌ام که تعدادی می‌آیند و از این تخفیف‌ها استفاده می‌کنند تا تئاتر را ببینند. به نظرم باید این تخفیف‌ها باشد تا بشود دید.

کسری شاهینی

الان متولی تئاتر کشور دولت است. وقتی دولت دقیقا نمی‌داند چه می‌خواهد پس کار خراب می‌شود. دولت فقط آمار می‌خواهد و عدد و رقم کار را به سمت بی‌هویتیی می‌برد.

اگر بخواهیم همه‌ی حرف‌های شما را جمع کنیم این یعنی بی‌هویتی تئاتر. شما در خانه‌ی نمایش دا چه کردید که درگیر این بی‌هویتی نشوید؟

ما هنوز هم با همکاران در رابطه با اهداف و مسیر تماشاخانه حرف می‌زنیم و بحث می‌کنیم. این باعث می‌شود که در سبدمان تعدادی مولفه داریم که بر اساس آنها کار را انتخاب می‌کنیم. اساتید بزرگ هم که بیایند ما باید آنها را از لحاظ کیفی بررسی کنیم. ما با این انتخاب کردن‌ها جهت بدهیم به تماشاخانه. دو سال پیش خواستیم که کار بدن در آن باشد و خوشحالم که از اولین جاهایی بودیم که کار بدن و حرکت داشتیم و الان بیشترین تعداد کار بدن و حرکت را اجرا کرده‌ایم. این خواسته‌ی ماست. ما خواستیم پس توانستیم. وقتی ندانیم چه می‌خواهیم پس نمی‌توانیم کاری کنیم.

الان متولی تئاتر کشور دولت است. وقتی دولت دقیقا نمی‌داند چه می‌خواهد پس کار خراب می‌شود. دولت فقط آمار می‌خواهد و عدد و رقم کار را به سمت بی‌هویتی می‌برد. دولت جایزه‌های بین المللی بزرگ را نمی‌خواهد. دولت فقط جشنواره فجر را می‌شناسد. زمانی که در راس کسی نداند چه می‌خواهد پس پایین دستی‌ها نمی‌دانند چه می‌خواهند. پس این بسط پیدا می‌کند در کل تئاتر و کل تئاتر بی‌هویت می‌شود. در این میان تعدادی آدم دور هم جمع می‌شوند و سعی می‌کنند که یک تغییری در این بی‌هویتی ایجاد کنند. اینها جرقه‌اند اگر حمایت نشود قطعا خیلی زود از بین می‌روند. خواست من این است که این گروه‌های تئاتری را که کار مشخص می‌کنند و هدف مشخص دارند را شناسایی کنند و آن ها را حمایت کنند.

من خوشحالم چون این دولت در امر بازینی‌ها در کنار ما بود و حتی خیلی جاها ما را راهنمایی کرد. من حس کردم نهاد دولتی در امر نظارت در کنار ما بود؛ کمتر جایی فکر کزدم که در مقابل ماست.

شما تعامل‌تان با دولت هم به لحاظ بازبینی‌ها هم به لحاظ مالی چگونه است؟

من خوشحالم چون این دولت در امر بازینی‌ها در کنار ما بود و حتی خیلی جاها ما را راهنمایی کرد. من حس کردم نهاد دولتی در امر نظارت در کنار ما بود من کمتر جایی فکر کردم که در مقابل ماست. اما در مباحث اقتصادی و چیزی که به نظر می‌رسد این است که سخت است کمک کردن به ما. آنها خیلی به سختی کمک می‌کنند و کمک‌هایی که به ما می‌کنند اصلا شایسته نیست. ما هیچ وقت روی کمک اقتصادی دولت حساب نکردیم. به نظرم آنها باید ما را شناسایی کنند و به ما کمک کنند. باید تحقیق و پژوهش کنند برروی فعالیت‌ها و به ما کمک کنند. به طور هدفمند باید حمایت کنند. اگر این کار را بکنند مطمئن باشید تئاتر به سمت کمالش می‌رود. اینها را باید به ما ارائه دهند. نه اینکه ما به سمت آنها برویم. خیلی ناراحت کننده است که در میان فکر کردن به یک مفهوم متعالی هنری نگران بحث این باشم که چه اتفاقی مثلا برای سالنم باید پیش بیاید. بحث مالی آن چگونه است. این خیلی زننده است.

به عنوان نکته‌ی آخر هم اگر چیزی هست بفرمایید.

فقط می‌خواهم این قسمت را پررنگ کنم که مفهوم و کانسپت در تئاتر دارد از بین می‌رود. به سرعت هم دارد از بین می‌رود. این خیلی خطرناک است. به جایی می‌رسیم که برگشت کار ساده‌ای نخواهد بود. دوباره باید از زیر ساخت سرمایه گذاری کنند. من پیشنهاد می‌کنم لطف کنید کمی به مفهوم‌ها اعتقاد داشته باشید.

اینها به اسم ارزش آمده‌اند اما ضد ارزش‌اند. مثل داعش که به اسم اسلام آمده اما باعث اسلام گریزی می‌شود.

ما خودمان انتقاد می‌کنیم از تئاتر دولتی چون تئاتر دولتی پول و حمایت را به سمت کارهایی می‌برد که اسمش کار ارزشی است.

من می‌گویم که این کارها شعاری است ارزشی نیست. شعار با ارزش فرق می‌کند. این کارها انسان را از آن ارزش دور می‌کند. کار مفهومی به طور ناخود آگاه این مسائل را بیان می‌کند. اینها به اسم ارزش آمده‌اند اما ضد ارزش‌اند. مثل داعش که به اسم اسلام آمده اما باعث اسلام گریزی می‌شود. در این مدت کارهای مفهومی خوبی شده که اتفاقا ارزشی هم هستند. در همه‌ی حوزه‎ها به طور مثال در موسیقی شما کار نینوای آقای علیزاده را که گوش می‌دهید تا مدت‌ها در ذهن شما می‌ماند. اصلا تا سالها در ذهن می‌ماند. این کار اصلا حمایت دولتی داشته؟ کار مفهومی این است که به طور نا محسوس مفهومی را القا کند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا