خاموشی در جهان اول و قطعی برق در ایران
صلاحالدین خدیو، کارشناس مسائل بین الملل، در کانال تلگرامی خود نوشت: «برای ایرانیان که خاموشی های پی در پی به بخشی مرسوم از زندگی و رنج هایشان تبدیل شده، شنیدن اخبار قطع برق در سایر نقاط جهان جالب و شگفت انگیز است.
چه بسا اگر کشورهای ثروتمند و متعلق به شمال جهانی در زمرەی “جهان خاموشان” قرار گیرند، این شگفت آوری دوچندان می شود
امروز بناگاه بخش های عظیمی از پرتغال و اسپانیا در خاموشی فرو رفتند. هنوز رسما دلیل قطع برق در این دو کشور اروپایی اعلام نشده؛ اما قدر مسلم نه بخاطر ناترازی و نه حتی حملات سایبری است.
ظاهرا یک پدیدەی ناشناختەی جوی ابتدا جریان شبکه را در اسپانیا مختل کرده و سپس به پرتغال سرایت نموده است.
هرچه باشد به تاریکی رفتن مادرید و لیسبوڹ پر زرق و برق و لبریز از چراغ های نئون و تابلوهای تبلیغاتی رنگارنگ به اندازەی کافی فانتزی و رمانتیک است.
این خرق عادت دستکم برای لحظاتی برای ساکنان آنها نیز جذاب و هیجان انگیز است:
به گفتەی بی بی سی تام کندرت خبرنگار در لیسبون، میگوید مردم در ابتدا سعی کردند بهترین استفاده را از وضعیت ببرند اما حالا که از قطع برق مدت زیادی میگذرد، نگران و بیصبر شدهاند که چرا برق قطع شده است.
او گفت: «در ابتدا خیلی جالب بود و خوش گذراندیم اما حالا مردم کمی اذیت شدهاند چون حدود سه ساعت است که برق قطع است.»
قطع برق اما برای ما مفهومی دیگر دارد: یک ناترازی در فهرست متنوع ناترازی های دیگر از تنش آبی گرفته تا آلودگی هوا و از تورم افسارگسیخته تا رواج دروغ و تملق و ریا!
ناترازی واژەای است که اخیرا به فرهنگ لغاتمان اضافه شده و وظیفەی تلطیف و مالەکشی کلمات خشن و افشاگری چون ناکارامدی و سوء مدیریت را برعهده دارد.
ممکن است کسانی بگویند، بفرمایید: قطعی برق مختص ما نیست و می تواند اروپای باختری پیشرفته را هم در بر گیرد و در چشم بهم زدنی چشم فریبای مدرنیتەی سرمایه داری را کور کند!
احسنت! برق چند سال یک بار در اروپا هم می رود، چند ساعت و حتی چند روز!
اما مساله این است چیزی که ما به عنوان الکتریسیته می شناسیم و هشتمان در گرو نه آنست، اساسا پدیدەای قرن نوزدهمی است.
بیش از صد سال از برق دار شدن کشورهای غربی و ورود انرژی الکتریسیته به زندگی اجتماعی حتی در روستاهای آنها می گذرد.
حتی در کشورهای در حال توسعه هم قطعی برق پدیده ای نادر و نافی اقتصادی در حال رشد و مولد است.
مسالەی امروز جهان نه کمبود برق، بلکه تولید برق پاک است.
شاخصەی اقتصاد بالنده میزان تولید برق پاک و انرژی های تجدیدپذیر است.
یمن، سوریه، افغانستان، عراق، کنگو، نیجریه، پاکستان، زامبیا و… البته در صدر فهرست کشورهای دارای کمبود برق قرار دارند.
ویژگی اصلی این فهرست اغلب داشتن دولت های ضعیف و ورشکست و ضعف های مدیربتی و نبود زیرساخت کافی عمدتا به دلیل بی ثباتی سیاسی است.
حتی کشوری مثل هند به علت رشد اقتصادی سریع و نامتناسب با نیازهای فزاینده نیز به نوعی با این مشکل دست و پنجه نرم می کند.
اما بدون شک الگوی بی برقی ایران و کوبا مجزاست. در اینجا باید از “کمبود برق انقلابی” سخن راند!
پارسال دو سه بار کل جزیرەی کوبا در خاموشی مطلق فرو رفت. مشعل انقلاب آمریکای لاتین که قرار بود پهنەی گیتی را منور سازد، شبها به شهر ارواح تبدیل می شد.
استعارەی خاموشی انقلابی یا خاموشی انقلاب از این جهت راهگشاست که همزمان دربرگیرندەی دو حقیقت متضاد است.
از سویی سیاست های انقلابی منجر به انسداد و ناکارامدی در داخل شده و از سوی دیگر با ییگیری یک سیاست خارجی آرمان خواه بلیەی تحریم را به ارمغان آورده است.
هر دو عامل باعث بروز کمبود سرمایه جهت نگهداری و توسعەی زیرساخت ها و بویژه بهره برداری از فناوری های نوین شده است.
جنبەی متناقض نما اما چیز دیگری است. رژیم های انقلابی در برهەای از حیات، چابکی و خستگی ناپذیری قابل تحسینی در ارائەی خدمات عمومی و از جمله برق رسانی از خود نشان می دهند. اما بعدا بدون استثنا تن به کاهلی و رخوت می سپارند.
اتحاد شوروی دهەی سی که چند سده صنعتی شدن اروپا را در چند سال تلخیص کرد، به نود درصد روستاهای روسیەی پهناور برق رساند.
جهاد سازندگی ایران نیز در دهەی اول انقلاب سرعت و حمیت را با هم ترکیب می کرد. کوبا هم در برهەای الگوی نوسازی سریع و انقلابی بود.
معروف است که جوجه را آخر پاییز می شمارند.
اسپانیا و پرتغال که امشب را با هم در تاریکی می گذرانند، از قضا در دهەی هفتاد هم سرنوشت شدند.
دو کشور اروپایی گرفتار رکود و دیکتاتوری که بناگاه در میانەی دهه بخت گذار دمکراتیک یافتند.
البته هر دو از جانب احزاب کمونیست شان، مدتها کاندیدای انقلاب بودند و دژ استبداد و ارتجاع نامیده می شدند.
اما بخت یارشان بود و به مسیر توسعه و اصلاح افتادند.
اکنون هر دو جزو جهان اول هستند. نه از کمبود برق انقلابی رنج می برند و نه خاموشی های ناشی از بی ثباتی سیاسی!»
انتهای پیام