چندگانه اصولگرایی
«رضا صادقیان» عضو بخش تحلیلی انصاف نیوز در یادداشتی درباره ی وضعیت جریان اصولگرایی نوشت:
وضعیت امروز اصولگرایان پیچیدهتر از آن است که در یک نوشتار بتوان به آن پرداخت. جمنا نه تنها نقش التیامبخش را نداشت و یا نتوانست داشته باشد، بلکه به زخم کهنهی اصولگرایان و انشقاق آنها بیش از هر زمان نمک پاشید. جمنا آخرین تلاش اصولگرایان نخواهد بود، چنانچه در آیندهای نزدیک مجددا شاهد چنین کنشهایی از سوی جریان اصولگرایی در کشور باشیم، نتیجهی آن کوششها همانند جمنا با سد عظیم اختلافهای درون گروهی روبرو خواهد شد. گره اصلی اصولگرایی در کشور با تشکیل و برگزاری چندباره گردهمای انتخاباتی باز نخواهد شد. اصولگرایان نیازمند بازخوانی گفتارها و رفتار عملی خود طی سالهای گذشته هستند.
میرسیلم میگوید قول و قراری در جهت خروج از میدان نداده. گویا قرار است تا انتهای بازی در زمین رقابتهای نفسگیر باقی بماند، حداقل آنکه با خوانش موضعگیری اعضای ارشد حزب موتلفه درمییابیم آنان تا کنون چراغ سبزی به دیگر کاندیدای ریاست جمهوری جهت خروج از کارزار انتخابات نشان ندادند. آنچه پیداست نحوه گفتار متفاوت سه کاندیدای نزدیک به جریان اصولگرایی است، هر سه میگویند ما اصولگرا هستیم ولی تفاوتهای آنان بیش از آن است که در یک گلیم جای گیرند. هنگامی که برخی از شخصیتهای اصولگرا با استفاده از تریبونهای تبلیغی قدرتمند میکوشند این اختلاف را زیر هزاران خرمن موضعگیری علیه دولت و اصلاحطلبان پنهان سازند، دستاوردی غیر از سه کاندیدای ریاست جمهوری در عرصهی انتخابات نخواهند داشت، حضوری که بیش از آنکه براساس برنامهای مکتوب و یا شفاهی باشد، حکایت بودن من و نبودن توست! میرسلیم تلاش میکند مستند و با رعایت اخلاق و انصاف سخن بگوید، قالیباف با قدرت تمام پایش را روی پدال گاز وعدهها گذاشته و راست و ناراست را به هم میبافد تا نشان دهد او تنهاترین و مقتدرترین کاندیدای این جبهه است، رئیسی بیش از دو شخصیت دیگر به صورت انشایی سخن میگوید. در گفتار او نشانی از آمار و ارقام و ارایهی حداقل چند خط برنامه وجود ندارد. به راستی چگونه میتوان هر سه این شخصیتها را اصولگرا دانست؟
شاید بتوان با چانهزنی و فشار، میرسلیم را وادار به استعفا کرد، ولی بعید به نظر میرسد قالیباف و یا رئیسی به نفع دیگری میدان را ترک کنند. هر دو شخصیت وامدار جریان اصولگرایی هستند، ولی براساس همان تغییرات فکری که طی سالهای گذشته در اردوگاه اصولگرایان روی داده است و نگارنده در یاداشتی دیگر به این موضوع پرداخته، سبد رای هر کدام تفاوتهای معناداری با همدیگر دارد. طرفداران رئیسی در گفتههای او شخصیت جلیلی را میبیند، شخصیتی که ساده سخن میگوید و از سیاستورزی به معنای هیاهوی رسانهای بهدور، در سخنانش به آرمانهای کمرنگ شدهی انقلاب اسلامی اشاره میکند. دلبستگی طرفداران جلیلی – رئیسی در کلام و رفتار شهردار تهران جایی ندارد، آنان دغدغهی ساختن پل، زیرگذر و روگذر را ندارند، قالیباف با انبوهی از سوالاتی که دربارهی عملکرد مالی او در شهرداری پایتخت دست به گریبان است، گرینهی مطلوبی برای رای دهندگان به رئیسی نمیتواند باشد. آرای آنان حول یک شخصیت آرمانطلب و عدالتخواه میچرخد، از منظر آنان شهردار تهران اسم عدالت را بارها تکرار کرده ولی رسمش را به جای نیاروده. شهرداری با سبک زندگی او، نمیتواند حرفهای مردم عدالتخواه را درک کند.
شاید وقت آن رسیده که جریان اصولگرایی بازخوانی را در آرا و اندیشههای خود داشته باشد، قبل از آنکه اصولگرایان نحیفتر از امروز شوند و از روی ناچاری به دنبال یکی از کاندیدای ریاست جمهوری بدوند و یا براساس هیچ طرح و برنامهای به مدت هشت سال به دفاع از دولت نهم و دهم بپردازند و در نهایت کلیت آن دولت و عملکرد احمدینژاد را منکر شوند. اصولگرایان لازم است در هر کدام از انتخابات سالهای آینده این نکته را به یاد داشته باشند، استفاده از دوپینگهای خاص در مواقع لازم آنان را ضعیفتر از همیشه خواهد کرد، لازم است گامهایی به سویی پذیرش این تغییرات معنادار بردارند و با تواناییهای خود وارد عرصهی رقابتها شوند. بازخوانی در گفتهها و کارنامه عملی آنان نه تنها باعث تضعیف چنین جریانی نخواهد شد، بلکه حصانت اصولگرایان را به دنیال خواهد داشت. داشتن دغدغه اتحاد و یکپارچگی در میان رقبا مهم است، ولی مهمتر از حفظ انسجام و نمایش همبستگی پذیرش افکار تعدیل یافته در داخل طیف اصولگرایان است که با پیشه کردن و ساختن جمعهایی مانند جمنا و یا جبهه متحد اصولگرایان خواستار مخفی نگاه داشتن این تفاوتها هستند. نمیتوان با چشمانی گشاده و ادبیاتی تهاجمی به سوی کار تشکیلاتی و تشکلی به نام جمنا رفت و بعد از مدتی مشغول خواندن خبرهای مربوط به پیوستن اصولگرایان معتدل به حسن روحانی و کاندیدای اصلاحطلب در انتخابات ریاست جمهوری بود.
انتهای پیام
بازخوانی گفتار و کردار که وضع را بدتر میکند ، بی جهت نیست که بازی کی بود کی بود من نبودم شروع شده است !
خدا رو چى ديدى انصاف ؟! شايد همين بچه خورده ها – مهدى محمدى، بذرپاش – تونستن در واپسين لحظات اين جناح محتضر رو نجات بدن ؟!