وحدت حوزه و دانشگاه؛ از جهتگیری تا حرکت
پروانه مافی، در یادداشتی برای انصاف نیوز به مناسبت سالروز وحدت حوزه و دانشگاه نوشت:
تقارن شهادت دکتر محمد مفتح در 27 ام آبان ماه موجب شد که به سبب پیوند عمیق با فضای دانشگاهی و همچنین عمق تحصیلات و دانش حوزوی ایشان این روز به نام روز وحدت حوزه و دانشگاه نامگزاری شود. مسالهای که علیرغم تاکید همیشگی مسوولین ارشد جمهوری اسلامی، همواره با بی توجهیها و نگاههای تقلیل گرایانه روبرو بوده است.
نگاه دو جریان فکری در حوزه و دانشگاه باعث فاصله گرفتن روز افزون حوزویان و دانشگاهیان از یکدیگر شده است. عدهای در مراکز آکادمیک رقبای خویش در حوزههای علمیه را دچار جمود فکری و عقب افتاده میدانند و دیگرانی نیز در حوزههای علمیه رقبای علمی خویش را ذوب در غرب، مدرنیته و انسان گرایی نفسانی میدانند.
فارغ از دو جریان فوق که مانع وحدت میان حوزه و دانشگاه است، جریان سومی وجود دارد که با نگاه تقلیل گرایانه خویش به ظاهر سازی و قشری گرایی در این وادی میافتد. احکامی کردن دروس اسلامی و به فراموشی سپردن دروس اخلاق و عقاید، ارتباط ظاهری و بی فایده در کنار عدم شناخت مساله و مساله محوری همه و همه باعث خارج شدن موضوع وحدت میان حوزه و دانشگاه از جایگاه اصلی خود شده است. تا آنجا که برخی طرفداران وحدت حوزه و دانشگاه نظر به هضم یکی از این دو نهاد در دیگری دادهاند.
اما براستی هدف اصلی نظریه پردازان وحدت حوزه و دانشگاه چه بوده است؟ آیا ساز و کارها و روند موجود برای رسیدن به اهداف مد نظر کفایت میکند؟ برخی صاحب نظران مبتنی بر دیدگاه امام خمینی پنج نوع تقسیم بندی احتمالی را برای وحدت میان حوزه و دانشگاه ذکر میکنند که عبارتاند از:
1: وحدت آرمانی اخلاقی، سیاسی اجتماعی 2: وحدت معرفت شناختی 3: وحدت ساختاری 4: وحدت ایدئولوژیک و 5: وحدت مبتنی بر تقسیم کار که هر کدام از این تحلیلها دارای پیش فرضها و دلالتهای خاص خود است.
اینان با بررسیها و تحلیل هر یک از موارد بالا وحدت مد نظر امام خمینی را مربوط به مورد اول یعنی «وحدت آرمانی اخلاقی، سیاسی اجتماعی» میدانند و آن را این گونه تحلیل میکنند. در مجموع میتوان بهترین شکل وحدت حوزه و دانشگاه را با عنایت به اندیشه حضرت امام (ره) و دیدگاه پیشنهادی نگارنده در توجه به موارد پنجگانه زیر جستجو کرد:
1- توجه دانشگاهیان به ریشههای وابستگی نهاد دانشگاه و خودباختگی تاریخی، وابستگی فکری و به دور از هویت و فرهنگ جامعه بودن این نهاد (عنایت به بومی سازی و اسلامی شدن دانشگاه) و تلاش در جهت ارتقای فایده مندی آن.
2- توجه حوزویان به ریشههای تحجر و گسترش قلمرو فکری معرفتی خود متناسب با نیاز انسان معاصر و در راستای پیش فرضها و مبانی دینی و ماوراءالطبیعی مورد نیاز علوم دانشگاهی. به عبارت دیگر، تقسیم کار ساختاری با توجه به مبانی معرفتی علوم از یکسو و جهت گیری این علوم از سوی دیگر که متضمن آشنایی هرچه بیشتر با مبانی علوم طبیعی و انسانی و حوزههای معرفتی فلسفه علم و فلسفه علوم اجتماعی است.
3- وحدت آرمانی در عرصه فعالیتهای سیاسی اجتماعی به عنوان دو قشر تعیین کننده و سرنوشت ساز فکری فرهنگی در جامعه.
4- توجه به موانع تاریخی و سیاسی اجتماعی ایجاد وحدت بین روحانیان و دانشگاهیان با عنایت به نقشهای مورد انتظار جامعه از حوزوی و دانشگاهی و پرهیز از یکسویه نگری در وحدت.
5- عنایت به معنویت و تهذیب نفس در دو نهاد حوزه و دانشگاه در کنار فعالیتهای علمی و پژوهشی.
اما آنچه به عنوان نقیصهی پژوهش مذکور در این نوشتار مد نظر است عدم توجه به شرایط زمان و مکان در اندیشه امام خمینی است چرا که نظریه وحدت حوزه و دانشگاه در زمان حیات امام از دو عنصر مهم تأثیر پذیری داشته است که اولویتهای پرداختن به این مساله را با زمان حاضر متفاوت میکند: اول اینکه وجود عناصر مخرب در هر دو نهاد حوزه و دانشگاه که مترصد فرصتی برا ایجاد تفرقه میان اقشار مردم بودهاند. و دوم عدم تثبیت، شکل گیری و پایداری نظام به علت مشکلات متعدد ابتدای انقلاب که این دو باعث شده بود که تمرکز اصلی سخنان امام خمینی بر حول همین محورها باشد. لیکن امروز ما در مرحله پایداری جمهوری اسلامی و در مرحله نظام سازی و تولید محتوی برای آن هستیم و مطمئناً علاوه بر موارد وحدت مد نظر امام خمینی بایستی به دنبال بسط زمینه وحدت برای تولید محتوی برای کشور باشیم. در واقع امروز بذر وحدت میان حوزه و دانشگاه که توسط امام کاشته شد از محالست و هم نشینی فضلاء حوزه و اندیشمندان دانشگاه میبایستی به ثمر بنشیند و برای بومی سازی علوم و ارائه الگویی ایرانی- اسلامی برای رشد و توسعه کشور تلاش نماید.
اما این وحدت چگونه میبایست به این نتیجه برسد؟ رهبر انقلاب در سخنان خود بارها و بارها بر لزوم تحقق وحدت حوزه و دانشگاه تاکید نمودند و آن را لازمه رشد کشور دانستند. ایشان ضمن اینکه یکی از اهداف وحدت حوزه و دانشگاه را وحدت در هدف میدانند میفرمایند: «در نظام اسلامی، علم و دین پا به پا حرکت کنند. هدف حوزه دانشگاه یعنی این. … دو شعبه از یک مؤسسه علم و دین. مؤسسه علم و دین یک مؤسسه است و علم و دین با هماند. این مؤسسه دو شعبه دارد، یک شعبه حوزههای علمیه و شعبه دیگر دانشگاهها. باید این دو با هم مرتبط و خوشبین باشند، با هم کار کنند از همدیگر جدا نشوند و از یکدیگر استفاده کنند».
همانگونه که مشاهده میشود ایشان نیز به پیروی از سلف صالح خویش امام خمینی وحدت حوزه و دانشگاه را از یک ریشه و معطوف به یک هدف میدانند. اما این درختی که در ریشه و میوه یگانه است چگونه باید مراحل رشد و نمو خود را سپری کند؟ با نگاهی به سخنان رهبر انقلاب در مییابیم که تقسیم کار میان حوزه و دانشگاه ریل گذاری برای رشد این درخت و به ثمر نشستن بذر آن است. تقسیم کاری که با مشخص شدن وظایف هر گروه منجر به حرکت علمی جامعه در چهارچوب گفتمانی و هویتی جمهوری اسلامی باشد. ایشان در این زمینه میفرمایند: «آنها (حوزهها) جهتگیری زندگی او را تصحیح میکنند و اینها (دانشگاهها) حرکات زندگی او را تسهیل میکنند. آنها فکر و ذهن و روح او را آنچنان که از زشتیها و نادرستیها میآلایند که بفهمد به کجا باید حرکت کند و اینها وسیله این حرکت را به دست او میدهند تا حرکت کند».
این دسته بندی تا حد زیادی هدف مد نظر از وحدت حوزه و دانشگاه را مشخص میکند. در واقع این دسته بندی خط بطلانی است بر ادعای هضم شدن یکی از این دو نهاد در دیگری، اما ریل گذاری حوزه برای حرکت دانشگاه در مواقعی با یافتههای علمی دانشگاه در تضاد و تزاحم قرار میگیرد. اوج این نزاعها را میبایست در یافتههای علوم انسانی یافت. رشتههایی که در طول سالهای پس از انقلاب بی توجهی زیادی به آنها شده است. به نظر میرسد برپایی کرسیهای نظریه پردازی و آزاد اندیشی در حیطه تزاحم مابین علم و دین و در جهت رسیدن به الگوی بومی و ایرانی – اسلامی از علوم انسانی (که بتواند با توجه به فرهنگ و ظرفیتهای ما زمینه تولید علوم انسانی را فراهم کند) مهمترین اولویت مراکز علمی کشور برای نیل به اهداف علمی انقلاب اسلامی دانست.
انتهای پیام