تریدینگ فایندر

جلال آل احمد در آیینه تاریخ | ابوالفضل نجیب

ابوالفضل نجیب، در یادداشتی ارسالی به انصاف نیوز، به بهانه‌ی سالروز مرگ جلال آل احمد، نوشت:

جلال آل احمد همچنان که در میان روشنفکران موسوم به دینی و هم لائیک قابل اعتنا و ستایش و… ، در میان اغلب روشنفکران گذشته و امروزی از همه جهات قابل نقد و حتی به عنوان روشنفکر، محل مناقشه و تردید است. این دوگانگی و تردیدها بعد از گذشت قریب هشت دهه حتی به روایت قابل اجماعی از دلایل مرگ او نیز منجر نشده. همچنان که درباره شاگرد خلف او دکتر شریعتی. تاسی و تاسف شریعتی از مرگ آل احمد و اذعان او به تاثیرپذیری از آل احمد تردیدی در همسویی تمام قد با او نمی‌گذارد. تا جایی که می‌توان بسیاری دیدگاه‌های شریعتی در پیوند جامعه و دین و حتی تئوریزه کردن بسیاری شعائر و مناسک و نگاه ابزاری به دین و کارکردهای اجتماعی و سیاسی را به هم راستایی این دو تعبیر کرد.

آنچه در پی می آید نگاهی است دوباره به شخصیت چندسویه آل احمد که در گذر زمان و همچنان یکی از بحث برانگیزترین روشنفکرانی است که نام او با پسوند دینی به بخشی از تاریخ تحولات سیاسی ایران ضمیمه شده است. 

***

 تفكیک سیمای آل احمد داستان‌نویس با آل‌احمد روشنفكر، منتقد ادبی و هنری، روزنامه‌نگار، فعال سیاسی، مستندنگار، جستارنویس، مترجم و معلم و نیز مدرس دانشگاه چندان دشوار نیست. درک این معنی معطوف به مقایسه و تحلیل نشانه‌ها و دلالت‌های محتوایی و ریخت شناسی و جهت‌گیری‌های اجتماعی و اعتقادی در كلیت آثار آل‌احمد است. این همسویی معنی‌دار از داستان‌های آل‌احمد در فصول مختلف زندگی او و از زمان بریدن از خانواده و مذهب شروع و تا وابستگی‌های سیاسی و تشكیلاتی و تا بریدگی از حزب توده و عكس‌العمل‌ها و نوشته‌های تند او علیه حاكمیت استالینی و رهبران حزب توده ادامه و در نهایت با مانیفست او علیه غرب و روشنفكران و حتی در سفرنامه‌های او ادامه و دنبال می‌شود.

آنچه جهان و انگاره‌های ذهنی آل‌احمد را فصل‌بندی و از هم منفک می‌كند قالب‌های نوشتاری و همزمان لحن، فرم و شیوه بیان دغدغه‌های هر دوره زندگی و همزمان خاستگاه‌های اعتقادی متفاوت است. 

شاید به همین دلیل بسیاری اهالی ادبیات او را در زمره نویسندگان موثر و جریان‌ساز ادبیات معاصر می‌شناسند. با این حال آل‌احمد داستان‌نویس و سبک و سیاق داستا‌ن‌نویسی او محل منازعه و اختلاف‌نظر بسیاری است. آنچنان كه برخی به دشواری او را داستان‌نویس می‌دانند. گاه اختلاف‌نظرها آنچنان عمیق كه برخی او را مبلغ لمپنیسم در داستان‌نویسی و برخی به آذرخش در دل تاریكی تشبیه می‌كنند.

می‌توان ادعا كرد حداقل بر برخی این منازعات قلمی سیاست و تعلقات حزبی و ایدئولوژیكی همچنان سایه انداخته است. نمونه‌ها فراوان است و می‌توان یک مورد را در ردّیه‌‌نویسی باقر مومنی بعد از مرگ آل‌احمد یادآوری كرد كه درباره او می‌نویسد:

«چون میدان خالی بوده در نوشته‌اش هم گاه انتقادهایی می‌كرد به دل ساده‌لوحان تشنه می‌نشست یخش می‌گرفت.» (روزنامه كیهان سه‌شنبه 14 دی ماه 1355) 

واكنش‌ها به این ردّیه‌نویسی هم همچنان از جنس و انگیزه‌های سیاسی نشان دارد. واكنش علی جوادی به باقر مومنی بر صراحت این معنی تاكید دارد:

«و آدم‌هایی كه برای نخستین‌بار و مدت‌ها قبل از حضرت تیتو و جبلاس (میلان جیلاس منتقد استالين و نویسنده کتاب طبقه جدید) دیروز و مارشه و برلینگوئر و مائو و انور خوجه و غیره و غیره تا امروز دربرابر قدرت مطلقه استالینی برخاستند.» این سطح از اختلاف و دوگانگی و تضاد در داوری آل‌احمد داستان‌نویس بی‌شک معطوف به شرایط خاص و دورانی است كه آل‌احمد متاثر از تعلقات فكری و ایدئولوژیكی و همزمان فضای سنتی خانواده به نقد زمین و زمان و شرایط فرهنگی و سیاسی جامعه مشغول است. وضعیتی كه آل‌احمد در مثلا «شرح احوالات» حال و هوای شخصی را كه به حال و هوای سیاسی هم معطوف می‌شود، قلمی می‌كند:

«و همین جوری‌ها بود كه آن جوانک مذهبی از خانواده گریخته و از بلبشوی ناشی از جنگ و این سیاست بازی‌ها سر سالم به در برده متوجه تضاد اصلی بنیادهای سنتی اجتماعی ایرانی‌ها شد و با آنچه به اسم تحول و ترقی و… و در واقع به صورت دنباله‌روی سیاسی و اقتصادی از فرنگ و امریكا دارد مملكت را به سمت مستعمره بودن می‌برد و بدلش می‌كند به مصرف‌كننده تنهای كمپانی و چه بی‌اراده هم و هم اینها بود كه شد محرک غربزدگی سال 1341 -كه پیش از آن در سه مقاله دیگر تمرینش را كرده بودم. …. حاصل اندیشه‌های خصوصی و برداشت‌های سریع اوضاع كلی زمانه و همین نوع مسائل استقلال‌شكن.» 

می‌شود با همین نشانه‌ها به مهم‌ترین جنبه زندگی و فكری آل‌احمد در مقام یک داستان‌نویس پرداخت. وضعیتی كه او را از یک‌سو به سیاهه داستان‌نویسان متعهد دوران خود اضافه می‌كند و همزمان به داستان‌نویسی كه آثار او را جز در چارچوب باورهای جزمی و خشک نمی‌توان داوری كرد.

سوای داوری‌های معمول اما در واقعیت امر داستان‌های آل‌احمد به‌خصوص در دوره شتابزدگی و شوقمندی‌های اولیه سیاسی به چیزی فراتر از ادبیات حزبی راه نمی‌برند. 

یک دلیل تاریخ مصرف‌دار شدن آثار داستانی آل‌احمد را در مقایسه با سفرنامه‌ها و خاطره‌نگاری‌ها می‌توان در نوع نگرش آل‌احمد به مقوله داستان تعبیر كرد. در مقایسه با آثار امثال صادق چوبک و بهرام صادقی و دیگرانی كه همان وضعیت اجتماعی را اما بدون دخیل كردن گرایشات سیاسی و ایدئولوژیكی و با نگاه واقع‌گرایانه تصویر و ثبت كردند. این میزان تفاوت در انعكاس واقعیت اجتماعی كه یكی مشمول زمان می‌شود و به بوته فراموشی می‌رود و دیگرانی كه آثارشان به بخشی از واقعیت و سند تاریخی تبدیل و ماندگار می‌شود، در گرو همین تفاوت نگاه به واقعیتی است كه یكی از دریچه و عینک ایدئولوژی روایت می‌كند و دیگری از منظر درد و رنج و آمال‌های نوعی انسانی كه پیش از هر گرایش سیاسی و فكری خود را به نوعیت انسان متعهد می‌كند. (بلیه‌ای که با نفوذ مارکسیسم و بعدتر گفتمان غالب دینی بر جریان روشنفکری، بنیان روشنفکری را که بنا به سنت مالوف از التزام به نوعیت انسانی موضوعیت و معنا می‌شد، به التزام بایدها و نبایدهای جزمی و ایدیولوژیک تنزل داد. و به این ترتیب روشنفکری را از منزلت عرفی و تاریخی به پدیده‌ای تاریخ مصرف‌دار و حتی به ضد خود تبدیل کرد.) 

با این حال نباید این مهم را فراموش كرد كه داستان‌های آل‌احمد به موازاتی كه از تعلقات ایدئولوژیكی و سیاسی فاصله می‌گیرد به مرور دچار تغییر و به داستان‌نویسی به مفهوم رایج نزدیک می‌شود. آنچه این تغییر را در ساختار روایت محسوس می‌كند فاصله گرفتن  از اغلب روایت‌های تک‌گویانه و بعضا تفاخرگرایانه و مجال دادن به شخصیت‌ها و آدم‌های واقعی‌تر، و قرار دادن آنها در موقعیت‌های واقعی و باورپذیر و چالش پذیر در چارچوب مناسبات سنتی است. شبیه آنچه در داستان  «بچه مردم» شاهد هستیم. از این حیث و به عقیده منتقدان  «بچه مردم» به لحاظ هنر داستان‌نویسی از بهترین آثار او محسوب می‌شود. از این زاویه شاید بتوان اتوبیوگرافی  «سنگی بر گوری» را به مثابه گامی مهم و موثر در تحول منش و شخصیت اغلب خودشیفته آل‌احمد تعبیر كرد، آن‌هم در جامعه‌ای كه همچنان با گذشت نیم قرن هنوز «سنگی بر گوری» در آن اثری محل اعتنا و توجه است. آل‌احمد داستان‌نویس را می‌باید در چنین بزنگاهی داوری و مورد واكاوی قرار داد. دوره‌ای كه او در تقابل و ستیز همزمان با تربیت و نگاه سنتی در یک خانواده تمام مذهبی و همچنین آشنایی با كسروی كه به نقد و پالوده كردن مذهب اهتمام دارد و بعد نزدیكی با هدایت كه اساسا نگرش رادیكال‌تر به نقد مذهب و مناسبات جامعه در پیوند با فرهنگ و مذهب و اما جهت‌گیری مایوس‌كننده دارد و در نهایت خلیل ملكی كه می‌توان از او به مثابه تاثیرگذارترین در شكل‌گیری نگرش سیاسی و ایدئولوژیک آل‌احمد دارد، نام برد. اینها از آل‌احمد معجونی می‌سازد در نقد و بعد نفی مذهب موروثی و درنهایت رجعت همزمان ایدئولوژیكی و فرهنگی به پایگاه سنتی خود.

در نظر داشته باشیم اغلب داستان‌های آل‌احمد در این زمان و در تلاقی و آشنایی و تاثیرپذیری از این سه تن نوشته می‌شود. از این منظر شاید بتوان مجموعه  «دید و بازدید» را به مثابه نمونه كاملی از تلاقی و تلفیق این تاثیرات سه جانبه در كارنامه آل‌احمد مورد اشاره قرار داد. در این مجموعه با آل‌احمدی مواجه هستیم كه به فقر، خرافه و سنت‌های غلط و دست ‌و پاگیر و شكاف‌های طبقاتی نگاهی توامان حسی و شتابزده و در عین حال نقادانه دارد. شاید آنچه به این مجموعه در زمانه خود جذابیت می‌دهد سبک و سیاق و نثر و نوع روایت آمیخته با طعن و طنز و هم زاویه دیدی است كه به نویسنده امكان می‌دهد هر آنچه را می‌خواهد در قالب مونولوگ و به زبان ساده بر قلم جاری كند. روال و سبكی كه به دلیل ارتباط با لایه‌های مختلف اجتماعی توانست خود را تثبیت و به یكی از مهم‌ترین مولفه‌های او نه‌تنها در داستان‌نویسی كه به دیگر آثار او سرایت پیدا كند. فراموش نكنیم آل‌احمد در زمان نگارش این مجموعه و هم نمونه‌هایی مثل  «زیارت و افطاربی‌موقع» در اوج فعالیت‌های سیاسی است. در این داستان‌ها اغلب شاهد سركشی شخصیت‌های مذهبی علیه وضع موجود و همزمان آدم‌هایی هستیم كه به تاكید آل‌احمد به دلیل جزمیت‌های كور بر دفاع و استمرار از آن پافشاری می‌كنند. در داستان  «افطار بی‌موقع» آمیرزا برای باز كردن روزه‌ای كه توان گرفتن آن را ندارد ناچار به مسافرت به كرج و باز كردن روزه خود می‌شود. هزینه چهار تومانی این گریز متشرعانه برای باز كردن روزه به منازعه و درگیری او با همسر می‌انجامد كه درگیر فقر و نداری است. این نگاه نقادانه به باورهای مذهبی را می‌توان به نوعی در داستان  «سه تار» و  «دید و بازدید» ردیابی كرد.

در  «سه تار»، عشق مرد جوان به سه تار باعث ترک تحصیل و فراگیری و از طریق كرایه گرفتن سه تار و نواختن وسیله كسب درآمد او می‌شود. اما درست در زمانی كه موفق می‌شود با خرید سه تار و نواختن در میهمانی‌ها به استقلال برسد سه تار او توسط جوان عطرفروش درب مسجد شاه شكسته می‌شود. در بخش پایانی سه تار هر چند ردی از آل‌احمد سیاسی و ایدئولوژیک نمی‌بینیم، اما رد و نشان هدایت عاصی و برآشفته علیه خرافه‌های تحمیل شده کاملن احساس می شود: 

«هیچ‌كس نفهمید چطور شد. خود او هم ملتفت نشد. فقط وقتی كه سه تار او با كاسه چوبی‌اش به زمین خورد و با یک صدای كوتاه و طنین‌دار شكست و سه پاره شد و سیم‌هایش، در هم پیچیده و لوله شده، به كناری پرید و او مات و متحسر در كناری ایستاد و به جمعیت نگریست. پسرك عطرفروش كه حتم داشت وظیفه دینی خود را خوب انجام داده است، آسوده خاطر شد. از ته دل شكری كرد و دوباره پشت بساط خود رفت و سروصورت خود را مرتب كرد و تسبیح به دست مشغول ذكر گفتن شد.» 

«از رنجی كه می‌بریم» شاید اشاره كنایه‌آمیزی باشد به تقدیر و سرنوشت محتوم شخصیت اصلی سه تار كه شاید از ناگزیری روی به شاگردی بنایی آورده؛ كه در ادامه باعث ارتقای نگاه او به شرایط اجتماعی و ورود به عرصه مبارزات سیاسی و در نهایت به دستگیری و تبعید منجر می‌گردد.

آل‌احمد در این داستان‌ها همزمان به نقد خرافه‌های مذهبی و هم شرایط سیاسی حاكم بر جامعه می‌پردازد. در داستان  «بچه مردم» نگاه نقادانه او متوجه شرایط زنان در جامعه سنتی است و شاید بتوان از این حیث بچه مردم را متفاوت و نگاه آل‌احمد را انسان‌محور تعبیر كرد. هرچند این نگاه همچنان می‌تواند متاثر از فرهنگ سنتی حاكم بر مناسبات اجتماعی باشد. اما در مقایسه كمتر رنگ و بوی طبقاتی و سیاسی دارد. 

این داستان‌ها در روند واكاوی سیمای آل‌احمد بیشتر به پازل‌هایی می‌ماند كه می‌توان از برهم‌گذاری و مقایسه آنها به سیمای یک مولف در آثار او دسترسی پیدا كرد. در نظر داشته باشیم از  «رنجی كه می‌بریم» بعد از جدایی آل‌احمد از حزب توده و انقطاع كامل سیاسی و ایدئولوژیكی نوشته می‌شود. زمانی كه بخشی از رهبران حزب توده متواری و سمپات‌ها و زیر مجموعه‌های تشكیلاتی را با شدیدترین وضعیت امنیتی تنها می‌گذارند. سیمای آل‌احمد داستان‌نویس هر چند با این داستان‌ها كمرنگ و به تدریج محو می‌شود اما آنچه باقی می‌ماند كماكان دغدغه‌های پیشین او در هیبت یک روشنفكر اجتماعی و به تدریج دینی است. موقعیتی همان اندازه كه باعث محبوبیت او در میان نیروهای مذهبی، باعث انزوای او در میان نحله‌های روشنفكری می‌شود.

شاید از جهاتی بتوان  «در خدمت و خیانت روشنفكران» آل‌احمد را به نوعی تجمیع و واگویه تمامی داستان‌های او تلقی كرد.

مواضع و دیدگاه‌های او درباره لایه‌های مختلف سنتی و اجتماعی و نحله‌های فكری و نهادهای مذهبی و كاركرد اجتماعی آنها بیش از هر چیز بر همسویی و جهت‌گیری سنت‌مدارانه او تاكید دارد. «در خدمت و خیانت روشنفكران» با سیمای آل‌احمد در مقام یک روشنفكر و مصلح اجتماعی مواجه هستیم. با روحیه‌ای سرخورده از مسیر پیچ و تاب خورده‌ای كه حالا قرار است با خود و جامعه تعیین تكلیف كند. آنچه در  «خدمت و خیانت…» مشهود و محسوس است عقب‌نشینی گاه مصلحت‌اندیشانه از عصبانیت‌های دوران جوانی نسبت به فرهنگ سنت مدار مذهبی و به همان نسبت سماجت و لجاجت گاه غیض‌آلود علیه نحله‌های روشنفكری است. همین نگرش گاه افراطی را می‌توان در  «غربزدگی» دنبال كرد. مانیفستی كه كمی پیش‌تر آل‌احمد در رمان  «نفرین زمین» از هرگونه نوآوری و مدرنیزه به‌زعم او تحمیل شده و وارداتی اعلام برائت می‌كند. 

اگر  «غربزدگی» را به نوعی مانیفست آل‌احمد در مواجهه با مدرنیزه به تعبیر او افسارگسیخته و هستی برباد ده تلقی كنیم،  «نفرین زمین» ترجمان همان نگاه و موضع از قلم آل‌احمد داستان‌نویس است. جایی كه در تعبیر و تلقی ال احمد با آمدن آسیاب موتوری به جای آسیاب آبی و به تناوب ورود سایر مظاهر و نشانه‌های شهرنشینی و آمدن تكنولوژی تمامی مناسبات گذشته كه بر پایه نظام ارباب و رعیتی نهادینه است، متلاشی و درنهایت منجر به تغییر تمامی مناسبات و در یک كلام استحاله ارزش‌های سنتی می‌شود. آنچه آل‌احمد در نفرین زمین تاكید دارد، نه الزاما ضدیت با تکنولوژی شدن، كه تاكید بر پیامدهای ناگزیر آن در مناسبات و سنت‌های اجتماعی است كه او به ویرانی تمام‌قد ارزش‌های سنتی و بومی تعبیر می‌کند. آنچه مهم است هم راستایی با نگاه رهبری و مرجعیت سیاسی و دینی به مقوله تحول است که اساسن هر گونه تغییر ساختاری در مناسبات نیمه فئودالی نیمه صنعتی را به دیده تردید و صرفن در راستای تامین منافع استعماری ارزیابی می کند.

از این زاویه  «نفرین زمین» را می‌توان واكنشی صریح و سیاسی و در عین حال شتابزده به تحولات و پیامدهای ناشی از انقلاب سفید تلقی كرد و به همان نسبت می‌توان شكاكیت و بعضا ضدیت آل‌احمد در  «غرب زدگی» با روشنفكران امثال تقی‌زاده را آن روی سكه و ترجمان اندیشه‌های آل‌احمد داستان‌نویس در حوزه اجتماعی قلمداد كرد. 

آنچه امروز در حوزه واكاوی و داوری درباره آل‌احمد داستان‌نویس شاهد هستیم، بخشی وامدار سنت رمانتیسم انقلابی و بخشی در نقد و تقابل با آن موضوعیت پیدا و نمود پیدا می‌کند. با این توضیح كه آل‌احمد نیز همچون صمد بهرنگی در میان داستان‌نویسان معاصر این شانس را داشت كه با مرگ شائبه‌برانگیز به نوعی خود را ورای ارزش‌های قائم به ذات به بخشی از تاریخ سیاسی این دیار ضمیمه كند. در این میان آل‌احمد از این شانس مضاعف برخوردار بود كه در میان اكثر روشنفكران طرد شده قبل از انقلاب به دلایلی ازجمله تغییر موضع سریع سیاسی-ایدئولوژیكی و بازگشت سریع به پایگاه سنتی خود و از سویی موضع‌گیری در قبال غرب و جریان روشنفكری و به علاوه نگاه تساهل‌گرایانه به نهادهای مذهبی و نقادی اردوگاه كمونیسم و… و در عین حال زمینه‌های خانوادگی و هم برخی روابط و حشر و نشرها، به یكی از نمادهای روشنفكری دینی تبدیل و شناخته شود. آنچه همچنان او را حداقل در میانه باور و تردید و طرد چه از سوی طبقه روشنفکر و الیت جامعه و حتی طبقه متوسط جامعه بلاتکلیف رها کرده، سیمای مردی است که همچنان که هنوز برخی دلایل واهی مرگ او را به دلایل واقعی ترجیح می‌دهند، اصرار دارند همچنان او را به مثابه یکی از ستون‌های خیمه روشنفکری دینی و حتمن نقدناپذیر و به واسطه مهمترین مولفه فکری او درافتادن. همزمان با روشنفکر و تقابل با غرب در حافظه تاریخی پاسداری کنند.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا