خرید تور نوروزی

نامه یک طلبه حوزه علمیه قم به نماینده ولی فقیه در خوزستان

«رشید داودی» طلبه‌ی حوزه علمیه قم و از شاگردان سیدحسن خمینی در نامه ای به آیت الله موسوی جزایری نماینده ولی فقیه در استان خوزستان به اعلام حمایت از کاندیداتوری حجت الاسلام رئیسی واکنش نشان داد.

متن این نامه که به انصاف نیوز ارسال شده، در پی می‌آید:

محضر مبارک نماینده محترم ولی فقیه در استان خوزستان و امام جمعه اهواز، آیت الله موسوی جزایری (دامت توفیقاته)

سالها تلاش و مجاهدت حضرتعالی در استان زرخیز و قهرمان پرور خوزستان موجب می شود که قبل از هر سخن، کمال قدردانی و احترام را با ارادت به شما تقدیم نمایم.

نگارنده این سطور از طلاب دیار سلحشوران بختیاری «ایذه» است که درد دلی برآمده از مسؤولیت شرعی و میهنی را با شخصیتی که جایگاهش بسان پدر برای خوزستان قهرمان است، عرضه می دارد.

در نظام مقدس جمهوری اسلامی که خمینی کبیر جلودار نهضتش بود و زبرالحدیدهایی چون مرحوم آیت الله مظلوم هاشمی رفسنجانی طلایه داران انقلابش شدند، بیش از آنکه متأثر از نابسامانی های زمانه و برآمده از ایدوئولوژی های انفعالی باشد، مبتنی بر حرکتی اصلاحی بود که سیر تطورش را باید در بیش از یک سده گذشته پی گرفت. این نهضت و سرانجام انقلاب، عمده هویتش را نه در آزادیِ لیبرالیسم و نه در برابریِِ سوسیالیسم که در معنویت گرایی اسلامی با قرائت ناب شیعی به جهان مخابره کرد.

عنصر معنویت نه به معنای مثله کردن آزادی و نه ذبح عدالت و برابری بود که جِد و جهدش ربط میان عالم فیزیک به متافیزیک و توجه دادن به آسمان بود و اینکه در آموزه های وحیانی، انسان موجودی است آزاد اما مسؤول؛ که هیچ چیز یارای به بند کشیدن آزادی اش نیست مگر انتخاب و اختیارش.

در این نگرش است که ذات انسان نه خیر مطلق است و نه شر محض، که خردورزی مختار است که در دوراهه نیکی و بدی انتخابگر آزاد است.

آری همین نگرش است که امام خمینی (س) با اتکاء بدان، نهضتی را راهبری می کند که رهروانش انتخابگرانِ آزادند نه مطیعانِ بی نظر. لذاست که تنوع انقلابیون زمان فتح، تحیّر هر بیننده خارجی را به دنبال دارد.

به شهادت تاریخ و گواه ناظران امین و راویان صادق انقلاب، پس از پیروزی انقلاب هرگاه که این نقطه محوری و شاید دالّ مرکزی اندیشه و مکتب امام(س)، به هر بهانه ای نادیده گرفته شد یا مخدوش گردید، دچار ریزش شدیم. که بازخوانی آن برای هر انقلابی منصف تلخ و شرح آن از مجال این نوشته خارج است.

غرض از نوشتار حاضر نه تبیین هرم معرفت شناسی اسلام شیعی نه شرح مبانی اندیشه و مکتب امام(س) و نه بازخوانی تاریخ انقلاب، که تذکاریست مقدماتی برای آنچه در پی می آید:

در هر حرکت، نهضت و انقلابی عنصر رهبری به عنوان کلیدی ترین عنصر شناخته می شود که خصیصه اصلی اش نقش پدرانه آنست. و همچنانکه مقتدرترین پدران آنان اند که در ایفای نقش خود موفق ترین باشند، و عیار و میزان موفقیت را به سنجه عدالت درآورند (عدالت در رفتار، گفتار، نوشتار و حتی سکوت)، رهبران جامعه نیز چنین اند. با توجه به این مهم، و اینکه:

1. در جامعه ما روحانیت به عنوان رهبران دینی شمرده می شوند. و شما در تراز عالی این قشر قرار دارید.

2. نمایندگان مردم در هر مقام و منصب و جایگاهی، نماینده همه مردم اند نه نماینده مُنتخِبین خود؛ و لذاست که نقششان باید پدرانه باشد؛ و شما نماینده مردم در مجلس خبرگان هستید.

3. مقام رهبری، عالی ترین مقام نظام است و با توجه به اهمیت جایگاهش می بایست مقتدرترین مقام‌ها باشد که ابزار سنجه اقتدارش گفته شد. و شما به عنوان نماینده و وکیل ایشان در استان خوزستان هستید.

پس شما از جهات عدیده‌ای دارای نقش پدری در استان خوزستان هستید. بنابراین در ادامه نکاتی را به محضر شما عرض می کنم:

یکم. حضرت آیت الله موسوی جزایری شما نیز بسان هر انسان مختاری در هر موضوعی حق انتخاب و اختیار موضع دارید؛ اما وقتی که به اختیار خود در وادی وکالت مردم در مجلس خبرگان و نمایندگی رهبری معظم در استان خوزستان، وارد شدید، به انتخاب خود آن حق خویش را محدود نموده اید. لذا می بایست زبان ناطق و پدر همه مردم باشید نه سخنگوی خود و بیانگر آراء و نظرات شخصی تان.

دوم. حضرت آیت الله، آیا گمان نمی کنید که جانبداری در موضوعات سیاسی ـ اجتماعی چون رقابت های انتخاباتی، نقش پدرانه شما را مخدوش کند؟ آیا این رویه (جانبداری از کاندیداها) که خصوصا از سال 76 به بعد اتخاذ کرده اید، تا کنون موجب خدشه بر نقش و جایگاهتان در میان مردم نشده است؟!

سوم. حضرت آیت الله، آیا اینکه قریب به 50 نفر از اعضای مجلس خبرگان از جمله شما در نامه ای به رهبری معظم درخواست می کنید که با ورود فردی به انتخابات ریاست جمهوری موافقت کند، با جایگاه شما و وظایف نمایندگی در آن مجلس مهم، همسویی دارد؟! آیا این درخواست شما از رهبری به معنای درخواست خروج از نقش پدرانه ایشان نیست؟! آیا شما به نمایندگی از همه مردم و یا حداقل کسانی که به شما رأی داده اند، چنین تقاضایی کرده اید؟!

چهارم. حضرت آیت الله، حال که متأسفانه گروهی افراطی ـ که در اثبات تندروی شان بازخوانی حوادث یک دهه گذشته کفایت می کند ـ ، در صدد القای این نکته انحرافی‌اند که رقابت های انتخابات ریاست جمهوری را رقابت میان دینداری و بی دینی، انقلابی و غیر انقلابی و غیره، معرفی کنند، پیامدهای اینگونه ورود شما و سایر اعضای خبرگان به عرصه رقابت ها و جانبداری از یک کاندیدا، در محکمه عقل و منطق و انصاف و سرانجام جامعه، چه خواهد بود؟!

پنجم. حضرت آیت الله، شما که نماینده ولی فقیه و امام جمعه مرکز استان هستید و تقریبا (و چه بسا تحقیقا) بر همه عزل و نصب های استان مُشرِف و صاحب نظرِ قطعی هستید، آیا گمان نمی کنید که اینگونه ورود شما به عرصه رقابت ها و جانبداری از کسی که بینی و بین الله شهادت می دهم که صلاحیت های حضرتعالی در بسیاری از زمینه ها (اگر نگویم همه زمینه ها)، به مراتب از ایشان بالاتر و والاتر است، تکلیف را بر سایر امامان جمعه و جماعات و مسؤولان در همه استان برای جانبداری از او مسجّل نمی کند؟!

حضرت آیت الله، به پیامدهایی که ممکن است پس از انتخابات پیش آید خصوصا اگر نتیجه انتخابات آنگونه که می خواهید نشد، فکر کرده اید؟!

ششم. حضرت آیت الله، لحظه ای خود را به جای جامعه جوان و توده مردمی تصوّر کنید که در رقابت‌های انتخاباتی نظرشان غیر از نظر حضرتعالی است، چه تصوری از شما که می بایست نقش پدری در استان ایفا کنید، پیدا خواهند کرد؟ خصوصا با توجه به این دوگانه انحرافی (دوگانه دینداری و بی دینی/ بقاء انقلاب یا ازبین رفتن آن) که متاسفانه برخی از نزدیکترین دوستان شما در استان و حتی عده ای از ائمه جمعه موقت اهواز و تبع آنها جمع زیادی از طلاب و روحانیون استان، در صدد القای آن هستند.

هفتم. حضرت آیت الله، برای ما که فرزندان انقلابیم، و این انقلاب و نظام را بسان جانمان دوست داریم، سخت است که نام حضرتعالی را در کنار کسانی ببینیم که سالهاست تمام قامت در بیراهه افراط قرار گرفته اند. در حالی که سال 94، نامتان زینت بخش لیست خبرگان ملت بود. لیستی که وجه مشترک نامهایش اعتدال، و صدرش مزیّن بنام آیت الله هاشمی رفسنجانی بود. همو که نهم دیماه چند سال قبلش، سخنرانی (که مجیزگوی محمودِ سابق و مغضوبِ امروز بود) در حضور شما نابخردانه، تازیانه جهل و شلاق بی بصیرتی‌اش را بر او نواخت و مردم را تهییج کرد و سرانجام فریاد «مرگ بر هاشمی» سردادند. اما هاشمی همیشه شما را بزرگ می داشت و بر طینت اعتدالیتان صحه می گذاشت.

هشتم. حضرت آیت الله، این دلنوشته، درد دل طلبه ایست که تلاشش این بوده که هیچگاه خود را در حصار بازیهای چپ و راست نیاندازد (هرچند که دیگران به زعم خود چنین کرده اند) و رهروی طریقتی شود که حجت شرعی بر آن داشته باشد، و آزادگی را بر هر عافیتی ترجیح داده و بهایش را هم پرداخته است و در این راه سر بر آستان احدی نساییده و نخواهد سایید، اما دردمندانه این روزها را می نگرد و می بیند روزی را که کاندیدایی که شما أصلحش می پندارید، شکست خورده است. و آن روز، روزیست که اکثریت مردم به شما و دیگران که نقش پدری خود را نادیده گرفتید، به دیده رقیب و شکست خورده ای می نگرد که او را بی دین، لاابالی، ضد ولایت فقیه و … می خواندند. آیا دیگر پند و موعظه شما در آنها اثر خواهد کرد؟ آیا انتظار دارید که باز به خانه ای که به جرم اختلاف نظر و سلیقه از آن رانده شدند، روی آورند؟! (و پیامدهای عکس این فرضیه به مراتب تلخ تر خواهد بود.)

نهم. آنچه گفته شد نه تنها مخاطبش شما که همه آنانی هستند که در جامعه متصدی جایگاه‌هایی هستند که نقش پدری دارند؛ مجلس خبرگان، نمایندگان ولی فقیه در استان‌ها، ائمه جمعه و جماعات، حوزه های علمیه، جامعه مدرسین و …، آنانی که وظیفه شان می باید، بیان شاخص‌ها و ویژگی‌های کاندیدای اصلح باشد نه بیان مصادق آن.

حضرت آیت الله موسوی جزایری، سخن بسیار است و مجال اندک و امکان نیز، لذا سخن را به پایان می رسانم و خواهشمندم که جسارت قلم نگارنده را که بر اساس قاعده نصح و فریضه امر به معروف و نهی از منکر، نگارش سطور فوق را بر خود فرض می دانست، بپذیرید و اگر خاطرتان مکدّر نمود، عفو بفرمایید.

رشید داودی، حوزه علمیه قم/ 25 اردیبهشت 1396

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

پیام

  1. کاش این طلبه یه خورده ام دل به حال انقلاب اسلامی میسوخت. که دست لیبرالها و فتنه گران و حامیان کدخدا و حامیان اقتصاد ربوی و مورد نظران بی بی سی و ضد انقلابها وغیره افتاده . جان من منتشر کن
    یاعلی

    3
    23
    1. چرا برخی جوانان مانند این دوست عزیز تصور میکنند که اسلام و انقلاب اسلامی با آزادی و آزادگی در تضاد است و این ارزشها متعلق به بی بی سی و ضد انقلاب است ، مگر نه اینکه ما مولا علی و امام حسین را رهبر آزادگان میخواندیم ؟!

      5
      4

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا