روزنامهی جریان قالیباف: دنبال شکاف سازی با پزشکیان هستند

«صبحنو»، روزنامهی جریان قالیباف، در شمارهی شنبه با تیتر «پروژهی شکافسازی»، نوشته است: «شایعه نامزدی قالیباف برای ریاست جمهوری با هدف فاصله انداختن میان دو رییس قوه، توسط بخشی از اصلاح طلبان دارای فاصله با دولت منتشر و حمایت شده است».
متن کامل آن در پی میآید:
فضای سیاسی ایران در هفتههای اخیر دوباره با موجی از شایعات، برچسبزنیها و تحلیلهای جهتدار روبهرو شده است؛ شایعاتی که نه از دل واقعیت، بلکه از منافع برخی گروههای سیاسی برمیخیزد. در این میان، ادعای تازه محمد مهاجری، روزنامهنگار نزدیک به حسن روحانی و علی لاریجانی، درباره اینکه سخنان اخیر محمدباقر قالیباف در جمع مدیران رسانهها «بوی انتخابات» میدهد، نمونهای روشن از همین تلاش برای دوقطبیسازی صحنه سیاسی است.
مهاجری نه در آن جلسه حضور داشته، نه سندی ارائه کرده، نه حتی توانسته از میان حرفهای رئیس مجلس مصداقی بیاورد که نشاندهنده تمایل یا اعلام ورود او به انتخابات باشد. با این حال، تلاش برای ساختن یک روایت، مثل بسیاری از تلاشهای سیاسی مشابه، الزاماً به سند و منطق نیاز ندارد؛ کافی است هدف آن روشن باشد: بیاعتمادسازی میان دو رئیس قوه و ایجاد شکاف در کلیت مدیریت کشور در دوره حساسی که نیازمند هماهنگی، ترمیم و سرعت عمل است.
ادعای مهاجری در ظاهر ساده است؛ اما لایههای عمیقتری در دل خود دارد. مسأله بر سر یک برداشت شخصی نیست، بلکه درباره یک بازی سیاسی است که طیفی از اصلاحطلبان و اعتدالیون دنبال میکنند تا مانع شکلگیری همکاری مؤثر میان مسعود پزشکیان و محمدباقر قالیباف شوند. زیرا چنین همکاریای، اگر موفق باشد، میتواند فضای جدیدی در ساختار اجرایی و تقنینی ایجاد کند؛ فضایی که در آن برخی جریانها که طی سالهای اخیر وزن سیاسیشان کاهش یافته، دیگر امکان تأثیرگذاری یا بازگشت به نقشهای گذشته را نخواهند داشت.
از همین نقطه باید تحلیل را دقیقتر بر لایههای زیرین این شایعه متمرکز کرد. مهاجری مدعی است که سخنان قالیباف درباره روایت جنگ، توضیحات او درباره وضعیت انرژی یا نقدهای کارشناسیاش جنبه انتخاباتی دارد. این ادعا یک ایراد ساختاری دارد: اگر پرداختن به مسئله انرژی، جنگ، مدیریت بحران یا ضعفهای اجرایی نشانه ورود به انتخابات است، پس هر مقام رسمی که درباره بحرانهای کشور سخن بگوید، باید «نامزد بالقوه» تلقی شود. چنین نگاهی بهطور طبیعی از یک برداشت مغشوش نشأت میگیرد: تحلیلگر گمان میکند هرکس جامعیت دید داشته باشد و مسائل کشور را خوب توضیح دهد، پس لابد وارد رقابت انتخاباتی شده است. اگر چنین باشد پس باید درباره علی لاریجانی — که در روزهای گذشته با اختیارات جدید وارد مدیریت دبیرخانه شده و سخنرانیها و جلسات متعددی داشته — نیز همین حکم را صادر کرد. اما مهاجری در مورد لاریجانی چنین نگاهی ندارد. این دوگانگی، خود نشان میدهد مسئله «تحلیل» نیست، مسئله «هدف سیاسی» است.
یک وجه دیگر ماجرا به نگرانی برخی جریانها از تقویت رابطه پزشکیان و قالیباف برمیگردد. این رابطه در روزهای اخیر، برخلاف پیشبینی برخی منتقدان، حالت همکاری، تعامل و هماهنگی پیدا کرده است. طبیعی است که گروهی از اصلاحطلبان و اعتدالیون، که طی سالهای گذشته بخش قابل توجهی از پایگاه سیاسی خود را از دست دادهاند، از تقویت چنین رابطهای احساس خطر کنند؛ زیرا افزایش هماهنگی میان مجلس و دولت به معنای کاهش امکان دو قطبیسازی سیاسی است، و این همان شگردی است که این جریانها برای بازتولید نقش سیاسی خود به آن نیاز دارند. در چنین بستری، حمله به رابطه دو رئیس قوه منطقیترین سلاح ممکن است: کافی است یک شایعه طراحی شود تا در ذهن رئیسجمهور این گمان تقویت شود که مجلس در حال استفاده انتخاباتی از وضعیت فعلی است یا اینکه رئیس مجلس خود را برای رقابت آینده آماده میکند.
اما بستر اصلی حمله درست در نقطهای است که اختلافات بالقوه میتواند به شکاف تبدیل شود؛ یعنی موضوع استیضاح. سخنان اخیر قالیباف درباره اینکه «بهتر است دولت خودش وزرای ناکارآمد را تغییر دهد تا استیضاح به مرحله هزینهساز نرسد» در واقع از جنس آسیبشناسی سیاستورزی است نه رقابت انتخاباتی. پیام اصلی این سخنان روشن بود؛ مجلس نه قصد کارشکنی دارد، نه بهدنبال تقابل سیاسی. اما اگر دولت تمایل به ترمیم کابینه داشته باشد، بهتر است پیش از آنکه فرآیند رسمی و پرهزینه استیضاح آغاز شود، خودش دست به اصلاح بزند. این تنها یک تحلیل فنی از مسیر تقنین و مدیریت اجرایی است.
اما جریانهایی که از همکاری دولت و مجلس ناراضیاند، همین سخن فنی را به یک «نشانه انتخاباتی» تبدیل کردند. ریشه حمله به این سخنان را باید در همین نقطه جستجو کرد. جریانهای منتقد همکاری دو قوه تصور میکنند اگر روابط پزشکیان — قالیباف تقویت شود، سیاستورزی آنها به حاشیه میرود. آنها نمیخواهند که مجلس نقش شریک اصلاحگر دولت را بازی کند؛ ترجیح میدهند مجلس در برابر دولت قرار گیرد تا فضای قطبی زنده بماند. در فضای قطبی است که این جریانها میتوانند بر سر زبانها بمانند و خود را بهعنوان «آلترناتیو» معرفی کنند.
اما همکاری دو رئیس قوه پیچیدهتر و عمیقتر از اینگونه روایتسازیهاست. کشور پس از جنگ ۱۲ روزه و در آستانه دورهای که باید اقتصاد ترمیم شود، سیاست خارجی فعالتر شده و مدیریت انرژی نیازمند تصمیمات فوری است، به هماهنگی نزدیک دولت و مجلس نیاز دارد. نه پزشکیان مایل است که وزرای ناکارآمد او زیر تیغ استیضاح بروند، نه قالیباف چنین استیضاحهایی را برای دولت مفید میداند. از همین جهت، اولویت هر دو طرف بر «اصلاح» است؛ نه بر دو قطبیسازی و فشار سیاسی. این رابطه نشانه همبستگی سیاسی است، نه خروج از تفاوتهای فکری؛ بلکه یک قرارداد نانوشته مدیریتی برای عبور دادن کشور از وضعیت کنونی است.
در چنین فضایی، شایعاتی از جنس ادعای مهاجری تنها یک کارکرد دارد: تخریب اعتماد و افزودن بدبینی. این شایعات تلاش میکنند پزشکیان را قانع کنند که قالیباف در حال بهرهبرداری انتخاباتی از فضای فعلی است و مجلس قصد دارد از نیاز دولت به ترمیم استفاده سیاسی کند. نتیجه چنین شایعاتی ایجاد سوءظن، کاهش همکاری و در نهایت واگذاری میدان تصمیمگیری به کسانی است که بیثباتی را ترجیح میدهند. گویا گروهی از رانده شدگان از دولت به دنبال ایجاد فضا برای خود هستند؛ فضایی که از دل اختلاف بین دو رییس قوه می خواهند ایجاد کنند.
این الگوی حمله البته یک سابقه روشن هم دارد. هرگاه دو قوه نسبت به یکدیگر رویکرد حمایتی یا اصلاحی نشان میدهند، جریاناتی که حیات سیاسی خود را در کشمکش میبینند، بلافاصله فضا را آلوده میکنند. نمونه تاریخیاش در دولتهای قبل هم دیده شده است.
وقتی مجلس تصمیم میگیرد بار استیضاح را از دوش دولت بردارد و مسیر اصلاح را هموار کند، بلافاصله گروههایی که از این همافزایی ناراضیاند، شروع به ساختن روایتهای نادرست میکنند. در این الگو، مهم نیست واقعیت چیست؛ مهم این است که همکاری دو قوه به چشم برخی «خطر» به حساب میآید.
پس ماجرا از سطح یک شایعه ساده فراتر است؛ این شایعه بخشی از یک راهبرد بزرگتر است: بازتولید دوقطبی، تحریک بدبینی رئیسجمهور نسبت به رئیس مجلس، و بازگشت اصلاحطلبان و اعتدالیون به میدان سیاست از مسیر بحرانسازی. اگر این تلاشها موفق شود، دولت و مجلس وارد فاز رقابت سیاسی میشوند و در چنین فضایی امکان اصلاح ساختارها، ترمیم کابینه و تصمیمگیریهای جدی تضعیف خواهد شد.
در این میان، نکته مهمی که کمتر دیده شده، این است که قالیباف نه تنها هیچ اشاره انتخاباتی نداشته، بلکه در سخنانش بر نیاز به اصلاحات سریع در کابینه، تقویت هماهنگی با دولت و پرهیز از هزینهسازی برای روند اجرایی تأکید کرده است. اگر کسی این سخنان را انتخاباتی مینامد، یا انگیزه سیاسی دارد یا برداشت از مدیریت کلان کشور را تحریف میکند. در فضای پساجنگ، که همکاری میان قوا نه امتیاز سیاسی بلکه ضرورت ملی است، هویتبخشی انتخاباتی به این سخنان نوعی فرار از واقعیت است.
در نهایت، ریشه شایعه انتخاباتی درباره قالیباف را باید در سه محور اصلی جمعبندی کرد: نخست، تلاش رسانهای برخی چهرههای نزدیک به دولتهای گذشته برای تغییر صحنه سیاسی و ایجاد نگرانی در رئیسجمهور؛ دوم، تلاش اصلاحطلبان و اعتدالیون برای جلوگیری از تقویت همکاری میان دولت و مجلس؛ و سوم، سوءاستفاده از موضوع استیضاح برای ساختن روایتی که قالیباف را رقیب بالقوه پزشکیان نشان دهد. این سه محور بههم پیوستهاند و مجموع آنها همان موج شایعهسازی اخیر را ساخته است.
این شایعه هرچند در ظاهر کوچک و بیاهمیت است، اما در واقع نشانهای از رقابت پنهان برخی گروههای سیاسی برای بازتعریف نقش خود در دوره جدید است. همکاری دو رئیس قوه اگر ادامه پیدا کند، فضای کشور از حالت قطبی خارج میشود و جای سیاستورزی مبتنی بر بحرانسازی را مدیریت هماهنگ میگیرد. همین تغییر برای برخی جریانها نگرانکننده است. از اینرو، شایعه انتخاباتی صرفاً یک ضربه کوچک نیست؛ تلاشی برای تغییر جهت کلی سیاست کشور است. در کنار همه این روایتسازیها، نکتهای وجود دارد که خود ماهیت شایعه را آشکار میکند.
سالها منتقدان قالیباف با طعنه میگفتند چرا نشست خبری نمیگذارد و چرا با رسانهها بهصورت مستقیم سخن نمیگوید.
حالا که او نشست های اش را برگزار کرده، ناگهان همانها مدعی شدهاند این رفتار «انتخاباتی» است؛ آنهم در شرایطی که کمتر از دو سال از انتخابات مجلس و ریاستجمهوری گذشته و کوچکترین نشانهای از فضای انتخاباتی در کشور وجود ندارد.
این چرخش ناگهانی نشان میدهد مسئله، «نشست خبری» یا «انتخابات» نیست، بلکه تلاش برای تولید یک برچسب تازه است تا هر اقدامی که به تقویت شفافیت، هماهنگی قوا یا آرامسازی فضای سیاسی منجر شود، بهسرعت بیاعتبار جلوه داده شود.
شایعه انتخاباتی در چنین سطحی بیش از آنکه تحلیلی سیاسی باشد، یک ابزار مصرفی برای جریانهایی است که بقای خود را در بیاعتمادی و سوءظن میبینند.
انتهای پیام




