یلدا؛ شبِ با هم ماندن برای روز های باهم بودن!
غلامرضا بنیاسدی، روزنامهنگار، در یادداشتی که در اختیار انصاف نیوز قرار داده است، نوشت:
هر ملتی با آداب و سننِ خویش زنده است. ما نیز که دیرپاترین ملت هستیم و بیش از ۷ هزار سال را با هم نفس کشیده ایم، در سنت های نیکوی خود، به نیک زیستن رسیده ایم. در این میان “شبِ چله” رسمی است که چون ریسمان اهل خانواده را به هم گره می زند. از اجتماع خانواده ها هم به جامعه و ملت تبدیل می شویم.
یلدا هم آینه با هم بودن ماست. باری، یلدا همان شبِ دیرپا ست که دست ما را از همه ملت ها بالاتر می برد. شبی که قرنهاست ایرانیان را دور هم جمع میکند تا تاریکی را تاب بیاورند و در کنار هم از آن عبور کنند و به روشنایی سلام کنند. یلدا بیش از آنکه یک شب باشد، یک پیام است؛ پیامی ساده اما عمیق: با هم میشود دوام آورد. با هم می شود بر همه نبود ها با “بود” چیره شد.
با این همه اما گاهی این پیام، زیر بار تجمل گم میشود. زیر انبوه خریدها، زیر سفرههایی که سنگین میشوند و دلهایی که سبک. چشموهمچشمی، این آفت خاموشِ آیینها، وقتی پایش به یلدا باز میشود، با هم بودن را به “از هم جلو زدن” بدل میکند. آنوقت به جای صمیمیت، اضطراب مینشیند؛ به جای لبخند، حسابوکتاب.
جای “باهم بودن” را هم “دور از هم شدن” می گیرد. بدانیم یلدا، شب اسراف نیست؛ شب انصاف است. شبِ دل دادن است، نه دل کندن از هم. در روزگاری که زندگی سختتر از همیشه نفس میکشد، اگر هرکدام فقط به سفره خود فکر کنیم، اگر دست در جیب خود ببریم و همدیگر را رها کنیم، نتیجهاش روشن است: همه با هم زمین میخوریم. باید دست هامان را به مهر در دست هم بگذاریم تا از همه موانع عبور کنیم.
“یلدا خانم” معلم با هم بودن است حتی با میوه هایش. او ما را سر کلاس انار می نشاند. انار را که میشکافی، تامل که می کنی، میبینی دانههایش تنها نیستند. هر کدام جای خود را دارند، اما حریم هم دارند، مرزهم دارند؛ اما جدا افتاده نیستند. لایهای نازک آنها را از هم تفکیک کرده، بیآنکه پیوندشان را ببرد. همه قبیله، قبیله اند، اما همه در دل یک انار جا دارند.
جامعه هم همین است. نه بیمرزی فضیلت است و نه فاصلهسازی هنر. میشود در عین حفظ چارچوبهای محترم دینی و آیینی، به هم پیوسته بود. میشود متفاوت بود، اما تنها نبود. میشود کنار هم ایستاد، بیآنکه حریم هم را شکست. می شود با هم خندید بی آن که به هم بخندیم.
یلدا اگر درست خوانده شود، اگر به اصل خود برگردد، شب تمرینِ همین معناست. تمرینِ با هم بودن، ساده بودن، و انسان ماندن. تمرینِ اینکه گرمای حضور، از هر چراغی گرم تر و گیراتر است. بیاییم یلدا را از رقابت نجات بدهیم و به رفاقت برگردانیم. سفرهها اگر سادهتر شود، دلها بزرگتر میشود. این شب را بهانه کنیم برای نزدیکتر شدن، نه دورتر شدن. همه در کنار هم، برای هم باشیم آن وقت همه برای ایران خواهیم بود. ایران هم همه ما را بر دامن خویش خواهد نشاند. یلدا را گرامی بداریم به مهربانی ایرانی.
انتهای پیام



