ترانه و شجریان قربانی سیاست

علی اصغر شفیعیان

این سیاست چیست که اینقدر جذابیت دارد؟ شجریان «خسروِ آواز ایران» بود، ترانه علیدوستی و حمید فرخ‌نژاد، هم بازیگران خوب سینما بودند، سروش و کدیور در حوزه‌های روشنفکری دینی بی‌نظیر بودند. این لیست ته ندارد از متخصصان خوب حوزه‌هایی که با ورودشان به سیاست، به هر دلیل جامعه دیگر از آنها محروم شد.

نقش نهادهای حاکمیتی ازجمله دولت در ایجاد وضعیت منجر به «خلأ سیاست‌ورزی» قابل انکار نیست. پیشتر هم دانشجویان و قبل از انقلاب هم مسجد، فیضیه و حسینیه پایگاه سیاسی شده بود.

ترانه علیدوستی در مستندش دلیلی را آورده که چرا تصمیم این سال‌هایش را گرفته ولی تمام دلایل قبلا هم وجود داشت، او هم اولین کسی نیست که در زمانی کنار رفته است. فعلا تا مدتی شناخته می‌شود و سال‌ها بعد احتمالا نه. فایده؟ محروم کردن مخاطبان هنر سینمایی‌اش. به نوعی هم تحریم مردم!

ای لعنت به ۱۴۰۱ که شکاف‌ها در آن زیاد شد. وزیر ارشاد دولت قبل اگر حرف اهالی فرهنگ را می‌شنید چه می‌شد؟ بخشی از هنرمندان معترض آرام می‌شدند. مقصر نیمی از شکاف دولت ملت در چهارصد و یک شخص اوست. هی این و آن با سخنانش تحریک شدند، هی آنها را محروم کرد. کجاست که پاسخ دهد.

سلبریتی‌ها ازجمله ترانه در مقاطعی ازجمله ۱۴۰۱ به موضع گیری سیاسی تشویق می‌شوند. خب عرضه و تقاضاست. احزاب که جانی ندارند. مردم هم اهل حزب نیستند، عضو نمی‌شوند. کل حدود ۲۰۰ حزب موجود کمتر از ۵۰ هزار عضو دارند. هیجانی بودن سلبریتی‌ها در جامعه‌ی توده‌ای عجیب نیست.

تحلیل اتفاقات این سال‌ها برای سیاستمداران هم راحت نیست چه رسد به امثال ترانه علیدوستی. در یک جو احساسی تحت فشار افکار عمومی قرار می‌گیرند و با پیش‌بینی اشتباه از آینده دست به ریسک و تصمیمی می‌زنند و گاهی دیگر راه بازگشتی نمی‌گذارند.

موضع شجریان بعد از ۸۸ یک نمونه است. بعد از آن به ایران برگشت، می‌خواست بخواند و آلبوم بدهد ولی چه شد؟ سال‌هاست که دیگر نیست ولی آنها که برای آن موضع‌گیری او در صدای آمریکا دست می‌زدند کجایند؟ چه می‌شد که سیاست را به سیاستمدار وانهد؟

سیاست پیچیده است. آنها که می‌گفتند دیگر در انتخابات شرکت نمی‌کنیم چون رئیس جمهورمان در حصر است، سال ۹۲ رای دادند. هم‌حزبی‌ها و هم‌زبان‌های کسی که در اسفند ۱۴۰۲ رای دادن را ظلم‌شویی خواند، سه ماه بعد در ۱۴۰۳ کاندیدا داشتند.

نکته‌ی آخر: بخشی از سیاستمداران از سلبریتی‌ها استفاده / سوءاستفاده می‌کنند. مثل انتخابات‌ها یا مثل همین مورد ترانه. ماجرای اخیر سبزوار، این مستند بی‌بی‌سی و نظرسنجی‌های تلفنی بی‌ربط به هم نیستند. هنر هنرمندان و احساسات‌شان قابل احترام و فهم است، ولی مراقب باشید قربانی نشوید.

انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

۲ Comments

  1. آقای شفیعیان، حتما “تنگسیر” را دیده اید. اگر شما بودید چه کار می کردید؟ آن فقط یک نمونه ی خیلی ساده از زندگی ساده اما دردناک یک ایرانی ساده است، او می بایست کجا فریاد می زد تا حقش را می گرفت؟ من مروج خشنونت و خشونت طلبی نیستم – که خشونت، خشونت بار می آورد. جنبش سبز و ۱۴۰۱ را هم حتما دیده اید. چرا پاسخ اعتراض مدنی باید [خشونت] باشد؟ مگر موسوی چه می خواست؟ کجای این سرزمین ایستاده بودید؟ نفع شما در این بود که ساکت باشید و یا “در یک جو احساسی تحت فشار افکار عمومی” قرار نگیرید و “با پیش‌بینی اشتباه از آینده دست به ریسک و تصمیمی” نزنید تا شاید ” راه بازگشتی” برای گذران زندگی اتان داشته باشید.
    این حق شما است. اما قرار بر این نیست که برای دیگران نسخه بپیچانید وقتی که جان انسان های زیادی گرفته می شود. مگر استاد شجریان، استاد کدیور، آیت الله منتظری و یا بانو ترانه و … مبارزه مسلحانه راه انداختند که [دولت] – در عوض گفتگو – گزینه حذف را بر گزید؟ متاسفانه شما موضوع را خیلی ساده به “… وزیر ارشاد دولت قبل اگر حرف اهالی فرهنگ را می‌شنید” ختم کرده اید. مگر اعتراض استاد شجریان، استاد کدیور، و همه ی انسان های نازنینی که خانه نشین شدند به وزیر ارشاد دولت قبل ربطی داشت؟
    آقای شفیعیان، برخورد شما با انسان هایی که به ایده ی شما باید ” مراقب” باشند تا “قربانی”نشوند و یا “مورد استفاده/ سواستفاده” ” بخشی از سیاستمداران” قرار نگیرند خیلی ساده انگارانه است و دیدگاه [دولت] را پیش می برد- دیدگاهی یک سویه که صدا و سیما بلندگوی آن است. حتما ۱۹۸۴ حرج اورول را خوانده اید..
    آقای شفیعیان عزیز، چرا با خودمان صادق نیستیم؟

  2. خودتان فهمیدید چی نوشته اید جناب شفیعیان ؟!
    چرا نمی‌خواهید قبول کنید هرکس میتواند نظر خودش را داشته باشد و نقد آن بدون امکان پاسخگویی جوانمردانه نیست،
    چرا هرکس حرفی متفاوت با روایت حاکمیت میزند چنین مزورانه از سوی ما و رزیلانه از سوی تندروها نواخته میشود؟!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا