نقاب رو از صورتت بکن!
«امیرحسین ناظری کنزق»، انصاف نیوز: شاید انسان ها از ابتدای تاریخ آموخته اند که نقاب های نامرئی به چهره خود بزنند. نقاب هایی برای بازی در نمایشی که هر روزه در اجتماع در حال اجراست. هرچه جامعه بشری پیشرفت بیشتری داشته باشد این نقاب ها هم سنگین تر زخیم تر میشوند و ما را از فطرت خود دور میکنند. گاهی اسمشان را میگذاریم آداب اجتماعی، گاهی آداب کاری و گاهی هم دروغ مصلحتی برای دوستی و آشتی. نقاب هایی که گاهی تا مرگ با ما هستند.
پرفورمنس «نقاب» با زبان بدن که قابل فهم برای همه بشریت است سعی در نشان دادن این معضل در جامعه امروز بشری دارد. این پرفورمنس در خلال گالری «محمود معصوم پناه» با همین نام و با کارگردانی خود او در محل «خانه نمایش دا» درحال برگزاری است. به بهانه این اتفاق گفتگوی مختصری با کارگردان این اثر داشته ایم که متن آن در پی میآید:
انصاف نیوز: از شکل گیری این ایده برایمان بگویید.
محمود معصوم پناه: من حدود 15 سال است که کارم ساخت ماسک است. در آمریکا که بودم برای نمایش ها یا برای دکوراسیون خانه هایی که دوست داشتم ماسک درست میکردم. من هیچوقت برای کسی که دوستش نداشتم ماسک درست نکردم و نفروختم به او حالا به هر قیمتی. من چون شعر مینویسم، نمایشنامه مینویسم، اواز میخوانم و ماسک میسازم و به طور کلی در چند زمینه مختلف کار میکنم اگر فکر کنم مفهومی را میتوانم با یک مِدیوم ارائه دهم تا مخاطب متوجه شود به آن سمت میروم. حالا فکر کردم این موضوع را میتوانم با نمایش بیان کنم. موضوع من در این نمایش انسان است در این دنیای پرهیاهو و پرسرعت. اینکه چگونه ترس های انسانی تبدیل میشود به نقاب هایی بر چهره ها. بعضی ها برای اینکه از مسائل اجتماعی خودشان را محفوظ بدارند بعضی ها برای قدرت و پول گاهی برای هویتی تازه نقاب به چهره میزنند. به اندازه انسان های دنیا دلیل برای زدن نقاب بر چهره ها وجود دارد. من خودم بسیاری اوقات نقاب میزنم که کسی را ناراحت نکنم و یا او را آزار ندهم. من به این موضوعات فکر کردم و ایده ساخت این گالری و پرفورمنس به ذهنم آمد.
به تعامل خود با مخاطب چقدر فکر کرده بودید و برنامه ریزی شده بود؟
من مخاطب را کاملا آزاد گذاشته بودم. ما تعدادی ماسک را روی دیوار آویزان کرده بودیم و گاهی بازیگران ما آن را به صورت تماشاچیان میزدند. البته ماسک هایی که برای تماشاچیان است سیاه و سفید است و رنگ ندارد. ماسک های رنگی برای بازیگران است. من به این فکر کردم چون میخواستم مخاطب با درک فیزیکی این ماسک را به صورت بزند که این مفهوم را کاملا لمس کنند. بعضی ها ماسک را بلافاصله در میآوردند و بعضی میگذاشتند روی صورتشان بماند و این درگیر شدن مخاطب با این موضوع بود.
فرم کار شاعرانه بود در جاهایی درک فرم سخت میشد. نترسیدید که رابطه مخاطب با نمایش سخت شود؟
نه چرا که میخواستم با ناخودآگاه مخاطب در تماس باشم. چرا که خود آکاه میتواند آلوده باشد. آلوده به مشکلات زندگی، کار و… در قسمت دوم ما یک جاهایی آشفته گی را با زبان بدن بیان کردیم. شخصیت من در این نمایش کسی است که سالهاست پشت نقاب پنهان شده و حالا به دنبال رهایی میگردد. من در جمع این انسان ها بودم آنها که حالا از شخصیت من میپرسند چرا ماسک به صورت نداری؟ حاصل این یک کار شاعرانه است.
در رابطه موسیقی کار توضیح دهید.
من سعی کردم به سمت موسیقی سینمای صامت بروم. ملودی آخر را هم خودم ساختم برای اتفاق رهایی.
چقدر گالری و این پرفورمنس مکمل هم هستند و چقدر در کنار هم معنا پیدا میکنند؟
نمایشگاه قسمتی از طرح من بود. من با گالری های دیگر که صحبت میکردم به من میگفتند اگر میخواهی این ماسک ها را بفروشی باید اول در گالری باشد. اگر اول اجرا کنی ما قبول نمیکنیم ولی من میخواستم این کار را با این پرفورمنس آغاز کنم. چون دوست داشتم این مفهوم از اجتماع آغاز شود و سپس به فردیت افراد برود و بعد از آن هم در جمع های دوستانه در رابطه با آن صحبت کنند. آدم های این نمایش در هرسه بخش ناقص هستند در جامعه شاد نیستد در فردیت همینطور و حتی در مهمانی ها هم شادی وجود ندارد و این درد جامعه ماست. شما الان میبینید در مهمانی ها شادی نیست. جوانان به سمت مواد مخدر و سیاهی ها میروند.
با توجه به اینکه دوست داشتید کار شما برای جامعه تاثیر گذار باشد چقدر فکر کردید به مخاطب عام برای نمایش؟
مخاطب عام برای این نمایش در ایران نیست. ما باید آرام آرام این نکته را جا بیندازیم. در همین اجرا یک مادری با سن و سال زیاد آمده بود برای دیدن نمایش وقتی نمایش تمام شد و از او پرسیدم کار را فهمیدی گفت بله کاملا و این برای من بسیار جالب بود. تمام سعی من همین بوده که آدم های عادی هم بتوانند کار را ببینند و بفهمند. من میخواهم حداقل طبقه متوسط به دیدن کار بیایند. چرا که طبقه پایین دغدغه سینما و تئاتر ندارد. چون او گرسنه است و باید به دنبال مسائل زندگی باشد. طبقه پایین وقت دیدن نمایش را ندارد. البته من یک طرحی دارم که میخواهم در پایین شهر یک نمایش مدرن را رایگان اجرا کنم. ما باید برای مردم کار کنیم. من اینجا عرق میریزم، اشک میریزم که به یک آدم تلنگر بزنم.
چقدر برای مخاطب ایرانی بود این نمایش و چقدر جهان شمول؟
من به همه جا فکر کردم. من حتی فکر کردم این کار را به اروپا ببرم میتوان به راحتی اجرا کنم. این یک فرمی از پرفورمنس است که قصه دارد. من خواستم نمایشم قصه داشنه باشد. که آدم ها مسیر را بفهمند. من خودم را بچه چالوس میدانم، بعد ایرانی و بعد جهان وطن ما همه انسان هستیم. من برای انسان فکر میکنم.
چقدر به فروش فکر کردید؟
هیچی. من کارهای مختلفی در حوزه هنر میکنم و به اقتصاد هنر هم بسیار اهمیت میدهم ولی این کار را برای پول انجام ندادم. با خودم گفتم پول را از شاخه های دیگر هنر در میآورم.
اگر نکته ای هست بفرمایید.
همان شعری که در انتهای نمایش خواندم. «بگشا نقاب از رخ/ که رخ توست فرخ» این کاملترین چیزی است که در پایان میتوانم بگویم.
نمایش «نقاب» تا روز جمعه هرشب ساعت 20:30 در خانه نمایش دا به نشانی میدان فاطمی خیابان شهید گمنام، خیابان جهانمهر اجرا میشود.
انتهای پیام