اصولگرایی را از دست دروغگویان نجات دهید
عصر ایران در یادداشتی نوشت: اصولگرایی در سپهر سیاسی ایران، قاعدتاً باید نیروهایی را شامل شود که از دو ویژگی تدین و پایبندی به ارزش های نظام برخوردار هستند و با تکیه بر این دو خصیصه، رویکرد عمده شان حفظ وضع موجود است.
بسیاری از حامیان مردمی جریان اصولگرا نیز به این علت همیشه به اصولگرایان رأی می دهند که آنان را افرادی متدین می دانند. وجود چهره هایی مانند حجه الاسلام علی اکبر ناطق نوری، حجه الاسلام سید مهدی طباطبایی، مرحوم حبیب الله عسگراولادی،مرحوم علی اکبر پرورش، حسن غفوری فرد، محمدباقر باقری کنی، امیر محبیان و محمد سعیدی کیا در میان اصولگرایان که اصول دینی و اخلاقی را در سیاست ورزی شان رعایت کرده اند، این حسن نیت را در بین متدینین و حامیان انقلاب نسبت به همه اصولگرایان پدید آورده است.
انتخابات ریاست جمهوری سال 1376 را به یاد آورید که یک انتخابات به تمام معنا رقابتی بود و ناطق نوری به عنوان کاندیدای اصولگرایان با تمام توان وارد میدان شده بود که نهایتاً در دوم خرداد، رقابت رابه رقیب اصلاح طلب اش، واگذار کرد.
در آن انتخابات، ناطق نوری و حلقه یارانش، هرگز علیه رقیب، دروغ سازی، شایعه پردازی و بی اخلاقی نکردند و بعد از انتخابات نیز، ناطق نوری به عنوان رئیس مجلس وقت، بهترین همکاری را با دولت جدید داشت.
اینک اما هر چند نام اصولگرایی باقی است، اما دو اتفاق غریب در این عرصه افتاده است:
اول آن که بسیاری از چهره های موجه و متدین اصولگرا، به طور رسمی یا غیر رسمی از جبهه اصولگرایی خارج یا در میان اصولگرایان منزوی شده اند. به عنوان مثال، علی اکبر ناطق نوری سال هاست که تمایلات اصلاح طلبانه و اعتدالگرانه اش را پنهان نمی کند یا حجه الاسلام سید مهدی طباطبایی که روزگاری در مجلس شورای اسلامی نیز کرسی نمایندگی داشت، در انزوای سیاسی به سر می برد. ضمن این که بسیاری از متدینین اصولگرا نیز دار فانی را وداع گفته اند.
اتفاق دوم این است که جای بزرگان اصولگرا را بعضاً افرادی پر کرده اند که دستکم از ظواهر رفتارهایشان این گونه بر می آید که تقیدی به بدیهی ترین آموزه های دینی و اخلاقی ندارند. البته نمی توان به ضرس قاطع همه یا اکثر اصولگرایان فعلی را به این وضعیت متهم کرد ولی آنچه مسلم است این که بسیاری از نیروهای بداخلاق، سر و صدای بیشتری دارند و به همین دلیل بیشتر به چشم می آیند.
این دو اتفاق، باعث شده است جریان اصولگرایی از آن مجموعه وزین قبلی به یک اردوگاه عصبی تبدیل شود یا لااقل، نمای بیرونی اش این چنین باشد. هم اکنون، بیش از آن که از جریان اصولگرایی، تصویری متین و متدین ترسیم شود، چهره ای خشن نمود دارد که متأسفانه از داخل آن، مدام دروغ به گوش می رسد و انگار نه انگار که دروغ، کلید همه بدی هاست.
مثلاً در همین چند روز اخیر، دروغ وقیحانه یکی از چهره های نسبتاً جدیدالظهور اصولگرا به طور گسترده پخش شده است که به “الله” قسم می خورد ظریف تعهد داده است سردار قاسم سلیمانی را “کَت بسته” تحویل آمریکایی دهد! و ناشیانه می گوید که نام سردار سلیمانی در سند بین المللی FATF آمده است!
یا در همین انتخابات گذشته، سخنرانی ها کردند و در تیراژ میلیونی تراکت ها پخش کردند که دولت روحانی می خواهد به کودکان و نوجوانان ایرانی خودارضایی و همجنسگرایی یاد دهد و درس قرآن را از برنامه مدارس حذف کند(!) یا به دروغ می گویند دولت روحانی می خواهد به ترکیه گاز مجانی دهد و دهها دروغ ریز و درست دیگر… .
گذشته از دیدگاه های سیاسی و بحث کارآمدی که همواره محل تمایز و اختلاف است، واقعاً حیف است که اصولگرایی به عنوان یکی از دو گفتمان سیاسی اصلی کشور، از اصالت اولیه اش دور بیفتد و تبدیل به یک آسیب در سپهر سیاسی ایران شود.
امروز اصولگرایی برای بسیاری از مدعیان آن، نه یک گفتمان که یک سنگر یا یک موقعیت رانت زاست که از آن ارتزاق مادی و سیاسی می کنند و ابایی هم از بی اخلاقی و عدول از آموزهای دینی ندارند.
اگر بزرگان متدین و اخلاق گرای اصولگرا به میدان نیایند و برند اصولگرایی را از دست نیروهای تندرو، بی اخلاق و دروغگو نگیرند، روزگار اصولگرایی روز به روز بدتر خواهد شد و همه آسیب خواهند دید: کشور، مردم، نظام، انقلاب،اصلاح طلبان و بیش از همه خود اصولگرایان.
انتهای پیام
نيو اصولگرايان، در واقع کساني هستند که در بطن انقلاب و فعاليت هاي انقلابي نبوده اند. امروزه با پوشش اصولگرائي به ميدان آمده و براي نشان دادن خود، بلندتر از همه نعره و فرياد ميکشند و حتي با قدرت و ثروتي که متاسفانه در اختيار گرفته اند، اصولگرايان واقعي را به حاشيه رانده اند.