آتش به اختیار | پیشداوری نادرست
عباس عبدی دربارهی برداشتهایی از «آتش به اختیار» در یادداشتی در روزنامهی «اعتماد» با عنوان «تحلیل نادرست ریشه در پیشداوری نادرست دارد» نوشت:
سخنان مقام رهبري در ديدار با برخي از دانشجويان مستمسكي شد تا عدهاي آن را مبناي تحليلهاي خاص خود قرار دهند. بويژه در كاربرد اصطلاح نظامي «آتش به اختيار» اين برداشتهاي نادرست بيشتر بود و حتي برخي درخواست زائدي داشتند كه ايشان منظور خودشان را از اين جمله و اصطلاح دقيقتر بيان كنند تا مبادا موجب سوءتعبير از سوي برخي نيروهاي تندرو واقع شود. اتفاقاً به همان ميزان كه در فضاي مجازي برداشتهاي تندروانه از اين اصطلاح بوجود آمد، تذكرات مخالف اين برداشتها نيز از سوي اصولگريان ديده ميشد، حتي كساني كه در جلسه حضور داشتند، از جمله آقاي پرويز اميني در اين باره نوشته است كه:
” برای کسانی که مثل اینجانب در این جلسه دانشجویی حاضر بودند، به هیچ وجه دو تفسیر نخست(برداشتهای خلاف قانون و هرج و مرجطلبانه) متبادر نشد. دانشجویان به نمایندگی از تشکلهای مختلف، از مجموعه نهادهای کشور خصوصا فرهنگی، انتقاداتی داشتند که دامنه وسیعی از سازمان تبلیغات و حوزه هنری تا صداوسیما از این طیف و نیز وزارت ارشاد و علوم و بهداشت و دانشگاه آزاد از آن طیف را دربرمیگرفت. حتی تعریضهایی نسبت به سپاه و شورای نگهبان و دستگاه قضایی و نیز برخی منصوبین رهبری نیز در کلام دانشجویان وجود داشت. رهبری در بستر چنین بحثهایی، بحث خود را مطرح کردند که برای پیش بردن گفتمان انقلاب، چشمانتظار نهادهای حاضر و مورد انتقاد دانشجویان جلسه نباشید که دچار ناتوانی یا اختلال هستند، بلکه با همان توان و ظرفیتی که دارید، به صورت خودجوش کار را به پیش ببرید و مثلا گفتند در حوزه فرهنگ، دستکم ده مسئله اصلی از جمله سینما وجود دارد اما نهادی مثل وزارت ارشاد به جای پرداختن به مسائل اصلی، خود را درگیر مسائل دیگر کرده است. در واقع لب سخن رهبری؛ رفع انفعال از افراد و مجموعههای انقلابی بود که برای پیش بردن گفتمان انقلاب، همه توقع و انتظار خود را به نهادهای حاضر گره زده بودند.”
اين ارزشمند است كه نيروهاي اصولگرا در اين باره به اقلیتی از خودشان تذكر دهند، ولي انتقاد اصلي من متوجه اصلاحطلبان است كه اصولاً چرا وارد اين بازي و برداشتهاي ناصحيح ميشوند و حتي خواهان تفسير و توضيح آن ميشوند؟ اين كار آنان دقيقاً افتادن در بازي نيروهاي تندرو است. چرا؟
هيچ سخنران و گويندهاي نميتواند در یک سخنراني يا متنِ خود، همه ديدگاههايش را تكرار كند. اين مشكلي است كه در فهم و نقد مطالب همه افراد وجود دارد. يك متن را بدون ارتباط با ساير سخنان يا نوشته فرد نميتوان تحليل كرد. يك كتاب را ميتوان از اين زاويه نقد كرد ولي يك سخنراني را نميتوان. چون سخنراني شرايط و محدوديتهاي خاص خود را دارد. يك شيوه تفسير و درك هر متن از یک شخص ارجاع به متنهاي ديگر آن شخص است. به طور مطلق ميتوان گفت كه رهبري نظام هيچوقت و در هيچ شرايطي در سالهاي گذشته از اقدامات غير يا حتي فراقانوني حمايت نكردهاند، نه تنها حمايت نكردهاند، بلكه به صورت مكرر مخالفت با آن را تأكيد هم كردهاند. اصولاً اين بيمعناست كه صاحبان قدرت خواهان اقدامات خلاف قانون شوند و يا حتي در برابر آن سكوت كنند. ممكن است من و شما از چنين اصطلاحي استفاده نكنيم، اين امر سليقهاي است، ولي دليل نميشود كه هر كس به خود اجازه دهد كه از هر مطلبي سوءاستفاده كند. چنين برخوردي با بسياري از متون مشابه هم صورت ميگيرد. هنوز كه هنوز است، ارجاع به بخشي از اظهارات امام و ناديده گرفتن بخشهاي ديگرش رواج دارد ولي اين برداشتها منصفانه نيست. شايد پرسيده شود پس معناي آن اصطلاح چيست؟ به نظر ميرسد كه بهتر است بگوییم که معنايش چه نيست. هنگامي که گفتم به طور قطع چه معنايي را ندارد، پس هر معناي ديگري برايش مجاز است. به طور قطع ميتوان گفت كه توجیه و مجوز اقدام خلاف قانون نيست، اگر اين را بپذيريم، بقيه معاني آن مشكلي ندارد و مسألهاي نيست.
در واقع اين برداشت نادرست بويژه نزد اصلاحطلبان ريشه در همان برداشتهاي ناصوابي دارد كه درباره انتخابات داشتند. مشكل اين است كه آنان نميتوانند ميان روش و محتوا تمايز قايل شوند. از اين نظر مثل تندروهاي اصولگرا هستند. رهبري ممكن است در برخي از زمينهها با محتواي اقدامات دولت يا اصلاحطلبان يا حتي اصولگرايان تفاوت نظر داشته باشند، ولي اشتراك نظر در شيوههاي كلي را كه نميتوان فداي محتوا كرد. براي اثبات اين ادعا بهتر است به بخش مهم ديگري از آن جلسه كه متأسفانه مغفول مانده شد اشاره كرد. يكي از حضار در جلسه چنين نقل كرده است كه:
” ایشان با لبخند گفتن عده ای از دوستان از ما گلایه می کنند که شما دائم تاکید می کنید که چرا به ملت می گویید بیایند رایبدهند خب این هم نتیجه اش! (خنده آقا و حضار) من می گویم این وظیفه من هست که مردم را به حضور دعوت کنم. خب شما بروید کار کنید و فعالیت کنید تا این رای نیاورد و آن یکی رای بیاورد. (خنده حضار) مصیبت آن روزی است که مردم پای صندوق های رای نیایند و دشمنان در آرزوی این موضوع اند.”
به نظر من این بخش از اظهارات ایشان، تاريخيترين ایده سياسي است كه ميتوانيم براي مردمسالاري ايران ذكر كنيم. اهميت اين جمله به اندازه اصل جمهوريتي است كه مرحوم امام آن را به اجرا در آوردند. اين جملات نشان ميدهد كه اولاً رهبري به عنوان يك قاعده و روش خواهان مشاركت حداكثري است. جملات در اين زمينه بسيار صريح است و با عملكرد گذشته نيز تطابق دارد جای تفسیر به رای هم نمیگذارد. اگر كسي خود را طرفدار مردمسالاري ميداند، همين گزاره براي او كفايت ميكند كه به آينده مردمسالاري در ايران و نهادينه شدن آن اميدوار باشد. ولي جمله مهمتر از اين هم هست، اينكه به طور تلويحي شايد برخي استنباط كنند كه ايشان به لحاظ محتوايي با نگرشهاي رييس جمهور منتخب زاويه دارند و اين چندان هم عجيب و ناآشكار نيست. ولي اهميت آن در همين است كه عليرغم اين تفاوت و زاويه چنين انتخاباتي برگزار ميشود. اگر همسويي كامل وجود داشت كه ميگفتيم اين براي حكومت و نظام از نظر محتوا تحصيل حاصل است و به روش انتخابات به اين دليل تن دادهاند كه محتوايش تضمين شده است. ولي اكنون چه بايد گفت؟ تفاوت نظر و ديدگاه موجود نشان ميدهد كه اتفاقاً رهبري و كل ساختار به شيوه مردمسالاري و انتخابات با حداكثر مشاركت ملتزم و پايبند است.
موضوعي كه هميشه نوشتهام اين است كه مسأله اصلی ما توافق نداشتن بر روش مشترك است. روش مشترك بسيار مهمتر از اشتراك در محتوا است. اشتراك در محتوا هيچگاه محقق نخواهد شد. مهم روش و قاعده مشترك براي عمل است. مردمسالاري و قانونگرايي دو قاعده اساسي در روش مشترك است. هرچند تا رسيدن به مراتب بالاتر آن سختیهايي وجود دارد، ولي بايد بر اين دو ركن مهم كه مورد حمايت و تأييد رهبري نظام هم هست همواره تأكيد كرد و از برداشتهاي ناصواب پرهيز كرد.
انتهای پیام