خرید تور تابستان

رهبری: دنیاى ارتباطات است، نمیشود حصار کشید

“من عرض میکنم ما در برخورد با مسائل تهاجمى، پدیده را در اوّل ورود، حتّى قبل از ورود باید بشناسیم. فرض کنید یک چیزى، یک فکرى، یک روشى در دنیا دارد رایج میشود؛ پیدا است که این اینجا خواهد آمد – خب دنیا دنیاى ارتباطات است، دنیاى اتّصال و ارتباط است، نمیشود حصار کشید – قبل از آنکه بیاید، به فکر باشید که برخورد حکیمانه با این چیست. معناى این همیشه این نیست که ما آن را رد کنیم؛ نه، گاهى یک پدیده‌اى است که ما آن را میتوانیم قبول کنیم، گاهى پدیده‌اى است که میتوانیم اصلاح کنیم، گاهى پدیده‌اى است که میتوانیم یک ذیلى برایش تعریف کنیم که آن ذیل، مشکل آن را برطرف کند”.
به گزارش انصاف نیوز به نقل از KHamenei.ir، متن کامل سخنان اخیر رهبری در دیدار با اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی در پی می آید:
بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم‌
 اوّلاً خوشامد عرض میکنیم به برادران عزیز و خواهر محترممان(۱) و خداقوّتى عرض میکنیم به شماها به خاطر تلاش و کار و پیگیرى و اهتمامى که در زمینه‌ى مسائل مربوط به این جمع مهم به کار بردید. و از خداوند متعال مسئلت میکنیم که به شما توفیق بدهد و کمک کند. هم احتیاج داریم به کمک الهى و هدایت الهى در رسیدن به اندیشه‌ى درست، هم احتیاج داریم به کمک پروردگار در زمینه‌ى توانایى بر اجراى آنچه درست میدانیم و تصمیم میگیریم. بایستى توسّل کرد، توجّه کرد به خداى متعال و از خدا کمک خواست. ما وظیفه داریم همّت خودمان و تلاش خودمان را به صحنه بیاوریم و برکت از آنِ خدا است و کمک از آنِ پروردگار است؛ ان‌شاءاللَّه کارهاى مهمّ فرهنگى‌اى که در پیش داریم با همّت شما و تلاش شما پیش خواهد رفت.
 من چند نکته را یادداشت کرده‌ام که به دوستان عرض میکنم. مسئله‌ى اوّل مسئله‌ى اهمّیّت موضوع فرهنگ در جامعه است. خب بحمداللَّه همه‌ى شما عناصر فرهنگى هستید و این موضوع براى شما گفتن و باز گفتن و شکافتن لازم ندارد. مسئولین ما بحمداللَّه همه اهل فرهنگند، مردان عرصه‌ى فرهنگند در درجه‌ى اوّل. آقاى دکتر روحانى که رئیس جمهور ما هستند، قبل از اینکه یک عنصر سیاسى باشند، یک عنصر فرهنگى هستند؛ خب ما از سالهاى متمادى است که ایشان را به این عنوان و به این شکل شناخته‌ایم؛ از اوائل دهه‌ى ۵۰ تا حالا ایشان را به‌عنوان یک عنصر فرهنگى شناخته‌ایم. بحمداللَّه رؤساى سه قوّه و مسئولان کشور همه از این قبیلند و شما مردان فرهنگید؛ در واقع فعّالان عرصه‌ى فرهنگ هستید قبل از هر عنوان دیگرى. لذا در مورد اهمّیّت مسئله‌ى فرهنگ و ارزشهاى فرهنگى یک کشور لازم نیست ما با شما مطلبى را عرض بکنیم؛ لکن اهتمام ویژه‌ى شما را در برجسته کردن این موضوع میطلبیم. چون شما هرجا هستید، بحمداللَّه همه‌تان جایگاهى براى گفتن و تأثیرگذارى دارید و منبرهایى در اختیار شما هست؛ از اینها استفاده کنید براى اینکه در جامعه و در چشم نخبگان کشور مسئله‌ى فرهنگ را در جایگاه واقعى و شایسته‌ى خود بنشانید؛ این خیلى مهم است. فرهنگ هویّت یک ملّت است. ارزشهاى فرهنگى روح و معناى حقیقى یک ملّت است. همه چیز مترتّب بر فرهنگ است. فرهنگ حاشیه و ذیلِ اقتصاد نیست، حاشیه و ذیلِ سیاست نیست، اقتصاد و سیاست حاشیه و ذیل بر فرهنگند؛ به این باید توجّه کرد. نمیتوانیم فرهنگ را از عرصه‌هاى دیگر منفک کنیم؛ همین‌طور که اشاره کردند،(۲) [اینکه‌] ما گفتیم مسائل اقتصادى و مسائل گوناگون مهم پیوست فرهنگى داشته باشد،(۳) معناى آن همین است؛ معناى آن این است که یک حرکت اساسى که در زمینه‌ى اقتصاد، در زمینه‌ى سیاست، در زمینه‌ى سازندگى، در زمینه‌ى فنّاورى، تولید، پیشرفت علم میخواهیم انجام بدهیم، ملتفت لوازم فرهنگى آن باشیم. گاهى اوقات انسان در یک کارى وارد میشود، یک کار اقتصادى انجام میدهد، [امّا] لوازم آن و تبعات فرهنگى آن را توجّه ندارد. بله، کار کار بزرگى است؛ کار اقتصادى بزرگى است، منتها بر آن مترتّب میشود لوازمى و تبعاتى که براى کشور ضرر دارد؛ فرهنگ این‌جورى است. باید در همه‌ى مسائل آن نکته‌ى فرهنگى را در نظر داشت و نگذاریم که این از یاد برود.
 فرهنگ، برنامه‌ریزى هم لازم دارد؛ نباید انتظار داشت که فرهنگ کشور – چه فرهنگ عمومى؛ چه فرهنگ نخبگانى، دانشگاه‌ها و غیره و غیره – به خودىِ خود خوب بشوند و پیش بروند؛ نه، این برنامه‌ریزى میخواهد. حالا مسئله‌ى نظارت و رصد و این چیزها را عرض خواهیم‌کرد؛ نمیشود مسئولین کشور مسئولیّتى احساس نکنند در زمینه‌ى هدایت فرهنگى جامعه. همان‌طور که اشاره کردند آقاى رئیس جمهور،(۴) دولت و مسئولان موظّفند که توجّه کنند به جریان عمومى فرهنگ جامعه؛ ببینند کجا داریم میرویم، چه دارد اتّفاق مى‌افتد، چه چیزى در انتظار ما است؛ اگر چنانچه مزاحماتى وجود دارد، آنها را برطرف کنند؛ جلوى موانع را، عناصر مخرّب را، عناصر مفسد را بگیرند. ما اگر چنانچه به یک باغبان و بوستانبان ماهر و زبده میگوییم که علف‌هرزه‌هاى این باغ را جمع کن، معناى آن این نیست که از رشد گلهاى این باغ میخواهیم جلوگیرى کنیم یا به آنها دستور بدهیم؛ نه، شما اجازه بدهید گلهاى معطّر و خوشبو طبق طبیعت خودشان، طبق استعداد خودشان، از آب و از هوا استفاده کنند، از نور خورشید استفاده کنند، رشد کنند؛ امّا در کنار آنها علف‌هرزه‌ها را هم اجازه ندهید که رشد کنند؛ اگر این بود، مانع رشد آنها میشود. اینکه ما گاهى با بعضى از پدیده‌هاى فرهنگى بجد مخالفت میکنیم و انتظار میبریم از مسئولان کشور – چه مسئولان فرهنگى، چه غیر فرهنگى – و از این شورا که جلوى آن را بگیرند، به‌خاطر این است؛ یعنى معارضه‌ى با مزاحمات فرهنگى هیچ منافاتى ندارد با رشد دادن و آزاد گذاشتن و پرورش دادن مطلوبات فرهنگى؛ این نکته‌ى بسیار مهمّى است. من، هم به وزراى ارشاد و به وزیر ارشاد محترم خودمان در این مضمون مطالبى را گفته‌ام، هم با جناب آقاى روحانى در این زمینه‌ها صحبت کرده‌ام، به شماها هم عرض میکنم؛ یکى از وظایف نظارتى و مراقبتى دستگاه حکومت این است که متوجّه مزاحمها باشد. شما فرض کنید در فرهنگ عمومى یک عامل و یک آسیب مهمّى به نام طلاق مثلاً وجود دارد. حالا اگر چنانچه فرض کنیم در مجموعه‌ى کشور یک تبلیغاتى شروع بشود که بنیان خانواده را سست میکند و به طلاق مى‌انجامد، خب شما مجبورید جلوى این را بگیرید؛ یعنى اگر چنانچه میخواهید طلاق در جامعه رواج پیدا نکند، بایستى به این معنا توجّه بکنید؛ یعنى باید جلوى این چیزى که به‌طور طبیعى مردم را، جوان را، دختر را، پسر را میکشاند به بى‌میلى به خانواده و بى‌اعتنایى به کانون خانواده و بى‌اعتنایى به همسر، بگیرید؛ قهراً معارضه وجود دارد، مزاحمت وجود دارد. این هم یک مطلب.
 بنابراین ما مسئولیّت شرعى داریم، مسئولیّت قانونى داریم در قبال فرهنگ کشور و فرهنگ عمومى کشور. و البتّه مى‌بینیم در بعضى از مطبوعات، نوشته‌ها، گفته‌ها، بعضى‌ها با عنوان[کردن‌] “دین دولتى” و “فرهنگ دولتى” میخواهند نظارت دولت را محدود کنند و تخریب کنند و به‌اصطلاح یک اَنگ غلطى و مخالفتى به آن بزنند که آقا، اینها میخواهند دین را دولتى کنند، فرهنگ را دولتى کنند! این حرفها یعنى چه؟ دولت دینى با دین دولتى هیچ فرقى ندارد. دولت جزو مردم است؛ دین دولتى یعنى دین مردمى؛ همان دینى که مردم دارند، دولت هم همان دین را دارد. دولت، وظیفه براى ترویجِ بیشتر [دین] دارد. هر کسى هر توانى که دارد، باید خرج کند؛ یک روحانى باید توانش را خرج کند؛ یک دانشگاهى باید توان خودش را صرف کند؛ یک انسانى که داراى یک منبرى است، داراى یک حوزه‌ى نفوذى است در تأثیرگذارى روى مردم، باید توان خودش را خرج کند. از همه‌ى اینها پرتوان‌تر هم دستگاه حکومت یک کشور است؛ خب، طبعاً باید توان خودش را صرف کند در راه ترویج فضائل و جلوگیرى از آنچه مزاحم رشد فضائل است. پس بنابراین فرهنگ جامعه متولّى میخواهد؛ مثل اقتصاد.
 شما در زمینه‌ى اقتصاد هم معتقدید که اقتصاد دست مردم باید باشد؛ ما هم عقیده‌مان همین است و در تفسیر اصل ۴۴ این معنا را تبیین کردیم.(۵) خب، معناى آن این نیست که دولت اجازه میدهد یک نفرى فعّالیّت اقتصادى بکند و یک انحصارى را در اختیار بگیرد که این انحصار در نهایت به ضرر مردم است؛ جلوى او را میگیرید شما؛ جلوى انحصارات را میگیرید، جلوى تجاوز را میگیرید، جلوى فساد مالى را میگیرید، جلوى سوءاستفاده از منابع دولتى و عمومى را میگیرید؛ یعنى جلوى این مزاحمات را میگیرید. درحالى‌که اقتصاد را معتقدیم که [نباید دولتى باشد] – بنده از قدیم معتقد بودم، یعنى همان زمانى هم که دولتى‌هاى ما دنبال اقتصاد دولتى بودند، بنده عقیده‌اى نداشتم؛ برایشان براى این معنا مثالهایى هم میزدم -(۶) امّا درعین‌حال نظارت دولت را همه قبول دارند؛ [حتّى‌] یک جاهایى دخالت دولت هم لازم است. فرض بفرمایید شما مى‌بینید که به فلان کار اقتصادى و فعّالیّت اقتصادى رغبتى وجود ندارد، سرمایه‌دار نمیخواهد در این زمینه سرمایه‌گذارى کند؛ شما به‌عنوان دولت چه کار میکنید؟ سرمایه‌گذارى میکنید دیگر. فرض کنید یک مادّه‌اى در کشور مورد نیاز است، سرمایه‌گذار – به‌عنوان یک تاجر، با نگاه اقتصادى – دنبال این کار نمیرود؛ برایش زحمت دارد، صرف نمیکند. شما چه‌کار میکنید؟ شما وارد میکنید، شما تولید میکنید. بنابراین مثل همه‌ى جاها که نواقص را دولت تکمیل میکند، کجى‌ها را دولت راست میکند، انحرافها را جلوگیرى میکند، البتّه در زمینه‌ى فرهنگ این معنا بمراتب بیشتر از مسئله‌ى اقتصاد [است‌]؛ من اقتصاد را به عنوان مثال عرض کردم. پس بنابراین ورود دستگاه حکومت به مسئله‌ى فرهنگ به معناى سلب فعّالیّت مردم نیست. همان‌طور که آقاى دکتر روحانى بدرستى اشاره کردند،(۷) فرهنگ به مردم متّکى است؛ این همه مجالس عزادارى، این همه مجالس سخنرانى، این همه انجمنهاى ادبى، این همه انجمنهاى علمى، اینها را اصلاً کِى دولتها میتوانند به‌وجود بیاورند؟ کجا ممکن است؟ این همه نمازهاى جماعت، این همه کارهاى گوناگون فرهنگى که در سطح کشور انجام میگیرد، اگر فرض کنیم دولتها بخواهند هم این کارها را انجام بدهند، نمیتوانند انجام بدهند؛ کار مردم است. امّا این موجب نمیشود که اگر شما یک‌جا دیدید که فرض بفرمایید یک حرکتى دارد در همین کارهاى مردمى انجام میگیرد که داراى آسیب اجتماعى است، داخل نشوید و بگویید من دخالت نمیکنم؛ نه، اینجا لازم است دخالت بشود، هدایت بشود، کار بشود. حالا بعضى اوقات انسان نگاه میکند، میبیند متأسّفانه در بعضى از حرفهاى آدمهایى که مسئولیّتى هم ندارند در دستگاه‌ها و مانند اینها، بعضى غیر مسئولانه گاهى حرف میزنند؛ نگاه میکنند به ادّعاهایى که در کشورهاى غربى هست در مورد آزادى‌هاى فرهنگى و فلان؛ درحالى‌که این‌جورى نیست. غربى‌ها اصرارشان و مقاومتشان برروى ارزشهاى فرهنگى خودشان از ما کمتر نیست و بیشتر هم هست؛ از ما بیشتر است. فرض بفرمایید رسم و فرهنگ فلان کشور این است که حتماً باید در مجلس میهمانىِ رئیس جمهور، مشروب مشخّصى مصرف بشود. اگر چنانچه یک رئیس جمهورى بگوید که من حاضر نیستم، اصلاً مجلس را منتفى میکنند؛ اصلاً مجلس میهمانى را برگزار نمیکنند؛ که این اتّفاق افتاده دیگر، این را ما در زمان حیات خودمان و زندگى خودمان [دیدیم‌]؛ شماها هم شاید همه‌تان یا بیشترتان میدانید، اطّلاع دارید. اگر کسى فرض بفرمایید کراوات نزند، بخواهد وارد یک مجلس رسمى بشود، میگویند این خلاف پروتُکل است، نمیشود؛ باید حتماً شما یا پاپیون بزنید یا کراوات بزنید! خب اینها چیست؟ اینها همان فرهنگ است دیگر؛ این‌قدر متعصّبند، این‌قدر پایبندند.
 مسئله‌ى اختلاط زن و مرد که اسمش را گذاشتند تساوى – که متأسّفانه تساوى نیست، اختلاط زن و مرد است؛ اختلاط مضر و بشدّت زهرآگینى است که وجود دارد و امروز جوامع را و بیشتر از همه هم خود جوامع غربى را مبتلا کرده و حالا اندیشمندانشان فهمیده‌اند که این مسیر یک مسیرى است که اصلاً پایان ندارد؛ یعنى همین‌طور [این‌] حرکت ادامه دارد و سیرى‌ناپذیرىِ طبع انسانى این حرکت انحرافى را تا ناکجاآباد خواهد برد – یکى از اصول خودشان میدانند؛ اگر قبول نداشته باشید، شما را طرد میکنند، رد میکنند، مذمّت میکنند؛ یعنى آنها بیشتر از ما، متعصّبانه‌تر از ما پایبندند به یک چیزهایى که غیر معقول است. یا از این قبیل کارها، این بالماسکه‌هایى که در کشورهاى غربى معمول است که چقدر هم فجایع حاصل میشود که حالا داستانش سرِ دراز دارد. غرض، آنها بیشتر از ما متعصّبند، بدتر از ما لجاجت میکنند بر سر ارزشهاى فرهنگى خودشان که در واقع ضدّ ارزش هم هست. ما چرا بر سرِ فرهنگ خودمان پافشارى نکنیم؟ بنابراین اهمّیّت فرهنگ و اهتمام به فرهنگ یک مسئله است که مسئولیّت آن هم در درجه‌ى اوّل با مسئولین کشور است و این شورا عالى‌ترین جا است.
 مسئله‌ى دوّم، مسئله‌ى این شورا است؛ شوراى عالى انقلاب فرهنگى یکى از آن ابتکارات واقعاً بابرکت امام بزرگوار بود. اوّل ستاد انقلاب فرهنگى بود، بعد مسئله‌ى شوراى انقلاب فرهنگى که به ایشان پیشنهاد شد، بدون هیچ گونه لِمَ‌و‌بمَ‌اى(۸) پذیرفتند و حکم مستحکمى دادند. بعد من از ایشان – رئیس جمهور بودم – سؤال کردم مصوّبات ما [قانون باشد]، ایشان گفتند بایستى به مصوّبات عمل بشود؛(۹) یعنى حکم قانون به مصوّبات دادند. یکى از آن کارهاى مهمّ امام بزرگوار این بود. و بدرستى آقاى دکتر روحانى گفتند که اینجا عالى‌ترین مرکز و بهترین مرکز است؛ یعنى واقعاً هیچ دولتى از یک چنین مجموعه‌اى بى‌نیاز نیست که خب بحمداللَّه سرمایه‌ى بزرگى است. بزرگترین دارایى این شورا هم شما اعضاى محترم آن هستید؛ یعنى واقعاً این مجموعه‌اى که تشکیل شده – چه اعضاى حقیقى، چه اعضاى حقوقى – بهترین مجموعه است که اینجا هستند. خب، رئیس شورا، رئیس‌جمهور است، یعنى رئیس قوّه‌ى اجرایى کشور؛ نوّاب رئیس [هم‌]، رئیس مجلس شوراى اسلامى و رئیس قوّه‌ى قضائیّه. اینها خب خیلى با اهمّیّت است؛ اینها غالباً عناصر فرهنگى هستند، عناصر اهلِ فرهنگند و جزو دردمندان فرهنگى هستند که برایشان مسئله‌ى فرهنگ به‌عنوان یک مسئله‌ى اساسى همیشه مطرح بود؛ اعضا هم که خب اعضاى مهمّى‌اند. یکى از مهم‌ترین خواص و نقاط مهمّ این شورا این است که این شورا موجب میشود که مسئله‌ى فرهنگ کشور تابع زیر و بالا شدن جریانات سیاسى و جناحهاى سیاسى نباشد. این خیلى مهم است [که‌] از روزمرّگى نجات پیدا کند. یک چنین جایگاه مستقرّى که در همه‌ى دولت‌ها این جایگاه، جایگاه ثابتى است، جایگاه مستقرّى است – احیاناً چند نفر عضو آن عوض میشوند که این، ترکیب مهمّ اعضاى حقوقى و اعضاى حقیقى شورا را به هم نمیزند – و این موجب این است که حرکت فرهنگى یک کشور، یک ثباتى داشته باشد. حالا کارهاى مهمّى هم در این شورا شده است که شاید در خلال عرایضم اشاره بکنم. آنچه من در این بخش که مربوط به شورا است میخواهم تأکید بکنم بر آن، این است که اعضاى شورا بایستى این شورا را باور کنند؛ باور کنید که اینجا قرارگاه مرکزى فرهنگى کشور است؛ باور کنید که اینجا فرماندهى مسائل عمده‌ى فرهنگى کشور و سیاست‌گذارى کشور را بر عهده دارد؛ اعضا بایستى به این توجّه کنند. حضور مستمر، چه حضور اعضا به‌طور استمرار، چه حضور خود شورا، یعنى شورا تعطیل‌بردار نیست. خب، رؤساى کشور طبعاً مسافرت دارند، اینجا و آنجا رفت‌وآمد میکنند؛ این نباید موجب بشود که شورا تعطیل بشود، شورا باید استمرار پیدا کند؛ یعنى همین سازوکار مدیریّت شورا که پیش‌بینى شده به‌خاطر این است که این شورا هرگز نباید تعطیل بشود. این هم یک مسئله است که مربوط به این شورا است. [در مورد] مصوّبات؛ بله، من هم کاملاً اعتقادم بر همین است که به کلّیّات و مسائل اهمّ، مسائل بنیانى و زیرساختى باید پرداخته بشود؛ همچنان که در این چند سال اخیر بخصوص به این معنا توجّه شده. ما قبلها از این جهت ناراحت بودیم که در شورا چیزهاى جزئى گاهى وقت طولانى‌اى میگرفت؛ همان وقت در سالهاى دهه‌ى ۶۰ که خود بنده هم در شورا بودم، همین مشکل را داشتیم که گاهى اوقات سرِ یک فرد و یک شخص مبالغى وقت گرفته میشد؛ کارهاى اساسى میماند زمین؛ لکن خب بحمداللَّه حالا این‌جور نیست.
 مسئله‌ى سوّم مسئله‌ى ضمانت اجرا است؛ مصوّبات اینجا بایستى اجرا بشود؛ حالا سازوکارى براى ضمانت اجرا تدوین میکنید، فبهاونعمة؛ اگر فرض کنیم که یک سازوکار خاصّى هم براى ضمانت اجراى مصوّباتِ اینجا تدوین نمیشود، خودِ حضور رئیس جمهور و رئیس قوّه‌ى مقنّنه براى قانون‌گذارى – آنجاهایى که احتیاج به قانون‌گذارى است – و وزراى محترم و مسئولان دستگاه‌هاى ذى‌ربط، باید به معناى ضمانت اجرا باشد؛ یعنى وقتى که فرض بفرمایید نقشه‌ى جامع علمى – که واقعاً یکى از کارهاى بزرگ شورا تدوین این سند نقشه‌ى جامع علمى کشور بود که کار بسیار خوبى شد و سازوکار اجرایى خوبى هم براى آن تدوین شد که این جزو کارها است – تدوین میشود، دستگاه‌هاى اجرایى هر کدام به سهم خودشان بایستى اهتمام داشته باشند به اینکه این انجام بگیرد؛ یا مثلاً فرض کنید سند مهندسى فرهنگى – که شنیدم کار آن نزدیک به اتمام [است‌] یا اتمام پیداکرده – [که‌] باید براى آن هم سازوکار اجرایى حتماً تهیّه بشود که تحقّق پیداکند؛ یا سند دانشگاه اسلامى؛ یا سند تحوّل بنیادى آموزش و پرورش که وزیر محترم آموزش و پرورش خود را متعهّد بدانند که این را عملى کنند و اجرایى کنند؛ یا سند راهبردى نخبگان کشور – که در آن جلسه خود بنده هم شرکت کردم که سند بسیار مهمّى است – که این مسئله را خب معاونت محترم رئیس جمهور بایستى تعقیب کنند؛ و خلاصه باید خود اعضا و دستگاه‌هاى فرهنگى قبول کنند و باور داشته باشند که ما این جایگاه را به‌عنوان یک قرارگاه مرکزى [قرار دادیم‌]. تعبیر “قرارگاه” ممکن است به بعضى گوشها سنگین بیاید – قرارگاه یک اصطلاح جنگى است، اصطلاح نظامى است – و بگویند آقا، قرارگاه مال مسائل نظامى است، شما در مسائل فرهنگى هم فکر نظامى را رها نمیکنید! واقع قضیّه این است که کارزار فرهنگى از کارزار نظامى اگر مهم‌تر نباشد و اگر خطرناک‌تر نباشد، کمتر نیست؛ این را بدانید؛ یعنى میدانید هم شما، واقعاً یک میدان کارزار است اینجا. و بخصوص در قرارگاه‌هاى نظامى این‌جورى است؛ قرارگاه مسئولیّت اجراى مستقیم به معناى اینکه یک واحدى متعلّق او باشد، ندارد؛ امّا واحدها در اختیار او قرار میگیرند، به تعبیر نظامى در کنترل عملیّاتىِ او قرار میگیرند. وقتى ما یک قرارگاه نظامى تشکیل میدهیم، فرض بفرمایید سپاه میگوید این یگانهاى من در کنترل عملیّاتى آن تشکیلات [هستند]، پشتیبانى این یگان، متعلّق به آن سازمان است – یا ارتش، یا سپاه، یا هر دستگاه دیگر – امّا به‌کارگیرى این و هدایت این، به عهده‌ى قرارگاه است؛ یعنى یک چنین حالتى را در اینجا بایستى توجّه داشت.
 به‌هرحال این اسنادى را که تهیّه کردید – که اسناد بسیار خوبى است و من چند مورد را اسم آوردم و البتّه بیش از اینها است؛ چندین سند دیگر هم تدوین شده – جدّى بگیرید و این‌جور هم نباشد که مثلاً فرض کنید که یک سندى را که مربوط به دستگاه آموزش عالى است، یا مربوط به وزارت بهداشت است، یا مربوط به آموزش و پرورش است، یا مربوط به وزارت ارشاد است، شورا تدوین کند، تصویب کند، بسپارد به آن دستگاه و بکشد کنار؛ نه، این مصلحت نیست. بایستى نظارت خودش را بر کیفیّت اجرا، بر اجرایى شدن آن ادامه بدهد؛ حالا یا تا پایان کار، یا لااقل تا وقتى که این کار به جریان بیفتد و ببینند که دارد اجرا میشود. بنابراین اینجا هم مسئولیّت شورا در مورد ضمانت اجرا به‌نظر ما زیاد است.
 مسئله‌ى چهارمى که عرض میکنیم، مسئله‌ى تهاجم فرهنگى است. ما چند سال قبل از این بحث تهاجم فرهنگى را مطرح کردیم؛ بعضى‌ها اصل تهاجم را منکر شدند؛ گفتند چه تهاجمى؟ بعد یواش یواش دیدند که نه [فقط] ما میگوییم، خیلى از کشورهاى غیرغربى هم مسئله‌ى تهاجم فرهنگى را مطرح میکنند و میگویند غربى‌ها به ما تهاجم فرهنگى کردند؛ بعد دیدند که خود اروپایى‌ها هم میگویند آمریکا به ما تهاجم فرهنگى کرده! لابد دیده‌اید، خوانده‌اید که [گفتند] فیلمهاى آمریکایى، کتابهاى آمریکایى چه تهاجم فرهنگى‌اى به ما کرده‌اند و دارند فرهنگ ما را تحت تأثیر قرار میدهند. بعد بالاخره به برکت قبول دیگران، این حرف ما هم مورد قبول خیلى از کسانى که قبول نمیکردند قرار گرفت! تهاجم فرهنگى یک واقعیّتى است. صدها – حالا من که میگویم صدها، میشود گفت هزارها؛ منتها حالا بنده چون یک‌خرده در زمینه‌هاى آمارى دلم میخواهد احتیاط کنم، میگویم صدها – رسانه‌ى صوتى، تصویرى، اینترنتى، مکتوب در دنیا دارند کار میکنند با هدف ایران! با هدف ایران! نه اینکه دارند کار خودشان را میکنند. یک‌وقت هست که فرض کنید رادیوى فلان کشور یا تلویزیون فلان کشور یک کارى دارد براى خودش میکند؛ این نیست، اصلاً هدف اینجا است؛ با زبان فارسى [برنامه میسازند]؛ آن را با وقت استفاده‌ى فارسى‌زبان یا عنصر ایرانى تطبیق میکنند؛ مسائل ما را رصد میکنند و بر طبق آن مسائل، موضوعات و محتوا براى رسانه‌ى خودشان تهیّه میکنند؛ یعنى کاملاً واضح است که هدف اینجا است. خودشان هم میگویند، انکار هم نمیکنند. بنابراین تهاجم فرهنگى یک حقیقتى است که وجود دارد؛ میخواهند برروى ذهن ملّت ما و برروى رفتار ملّت ما – جوان، نوجوان، حتّى کودک – اثرگذارى کنند. این بازیهاى اینترنتى از جمله‌ى همین است؛ این اسباب‌بازى‌هایى که وارد کشور میشود از جمله‌ى همین است که من چقدر سر قضیّه‌ى تولید اسباب‌بازى داخلىِ معنى‌دار و جذّاب حرص خوردم با بعضى از مسئولین این کار که این کار را دنبال بکنند؛ البتّه بحمداللَّه ظاهراً اینجا یک تصمیمى در این زمینه گرفته شد، حالا ان‌شاءاللَّه همان تصمیم را هم دنبال کنید که اجرایى بشود. خب، دوستان ما آمدند در یکى از دستگاه‌هاى فعّال و مسئول، عروسکهاى خوبى درست کردند؛ خوب هم بود؛ اوّل هم حسّاسیّت طرف مقابل را – یعنى مخالفین را، خارجى‌ها را – برانگیخت که اینها آمدند در مقابل باربى و مانند اینها، این [عروسکها] را درست کردند؛ ولى نگرفت. من به اینها گفتم که اشکال کار شما این است که شما آمدید به فلان نام، یک پسرى را، یک دخترى را آوردید در بازار، این عروسک شما را بچّه‌ى ما اصلاً نمى‌شناسد – ببینید، پیوست فرهنگى که میگوییم اینها است – خب، یک عروسک است فقط، در حالى که مرد عنکبوتى را بچّه‌ى ما میشناسد، بتمن را بچّه‌ى ما میشناسد. ده بیست فیلم درست کرده‌اند، این فیلم را آنجا دیده، بعد که میبیند همان عروسکى که در فیلم داشت کار میکرد، در مغازه هست، به پدر و مادرش میگوید این را براى من بخرید؛ عروسک را می‌شناسد؛ این پیوست فرهنگى [است‌]. شما بایستى این عروسک را که ساختید، در کنار ساخت عروسک، ده بیست فیلم کودک درست میکردید براى اینکه این عروسک معرّفى بشود پیش بچّه‌ها؛ بعد که معرّفى شد، آن‌وقت خودشان میخرند، [ولى‌] وقتى معرّفى نشد، بازار ندارد و ورشکست میشود؛ و ورشکست شد. یعنى یک چنین دقّتهایى را بایست کرد. به‌هرحال این تهاجم فرهنگى به این شکل یک واقعیّتى است.
 کتابهاى آموزش زبان. خب میدانید، الان آموزش زبان انگلیسى – بالخصوص زبان انگلیسى، حالا زبانهاى دیگر خیلى خیلى کمتر – خیلى رواج پیدا کرده، آموزشگاه‌هاى فراوانى به‌وجود مى‌آورند. خب، مراکز آموزش هست؛ همه‌ى کتابهاى آموزش که خیلى هم با شیوه‌هاى جدید و خوبى این کتابهاى آموزش زبان انگلیسى تدوین شده، منتقل‌کننده‌ى سبک زندگى غربى است، سبک زندگى انگلیسى است. خب این بچّه‌ى ما، این نوجوان ما و جوان ما [که‌] این را میخواند، فقط زبان یاد نمیگیرد؛ حتّى ممکن است آن زبان یادش برود، امّا آنچه بیشتر در او اثر میگذارد آن تأثیر و انطباعى(۱۰) [است‌] که بر اثر خواندن این کتاب از سبک زندگى غربى در وجود او به‌وجود مى‌آید؛ این از بین نمى‌رود؛ این کارها را دارند میکنند.
 خب در مقابل اینها باید چه‌کار کرد؟ در مقابل اینها دو چیز لازم است: یکى کار، یکى ابتکار؛ این دو کار و این دو نقطه‌ى مهم را باید در نظر [داشت‌]؛ باید کار کنیم، کار هم باید کار ابتکارى باشد. البتّه در این مورد مسئولیّت صداوسیما خیلى سنگین است، مسئولیّت وزارت ارشاد خیلى سنگین است. من به جناب آقاى جنّتى(۱۱) هم به‌نظرم گفتم این را، یکى از کارهاى ما تولید کتاب است، ترجمه‌ى کتاب [است‌]. شما نگاه کنید ببینید در دنیا چه چیزهایى منتشر میشود که دانستن آن براى جوان ایرانى لازم است؛ ترجمه کنید، پول بدهید ترجمه کنند، کمااینکه دیگران دارند میکنند – من با کتاب زیاد انس دارم، کتاب زیاد میخوانم، در بازار نشر و مانند اینها از تازه‌هاى کتاب زیاد اطّلاع دارم – کارها دارد میشود؛ سرمایه‌دار میرود پول عالى میدهد به مترجم که فلان کتاب را ترجمه کن. من پرسیدم از یکى از همین حضرات که مترجم به شما مراجعه میکند یا شما به مترجم مراجعه میکنید؟ گفت نه، ما به مترجم مراجعه میکنیم؛ راست میگوید، مترجم پیدا میکنند براى اینکه ترجمه کند. خب این‌کار را شما هم باید بکنید؛ کتاب ترجمه کنید، کتاب تولید کنید، فیلم تولید کنید. ما امروز ظرفیّت ساخت فیلممان بحمداللَّه بالا است. من به آقاى دکتر روحانى – همین تازگى، چند وقت پیش – عرض کردم یک فیلمى را من دیدم؛ حقّاً و انصافاً از لحاظ اُسلوب و خوش‌ساختى و سبک کار شبیه فیلمهاى خوب هالیوود. این مهم است که ما الان این ظرفیّت را داریم در کشور [که‌] میتواند پیام‌رسانى کند، میتواند حرفهاى درست را منتقل بکند. فیلم هم چیز جذّابى است؛ سینما خیلى عنصر جذّابى است، رسانه‌ى فوق‌العاده‌اى است، یعنى واقعاً الان هیچ‌چیزى مثل سینما نیست از لحاظ اثرگذارى؛ خب روى این زمینه کار بکنید؛ کارهاى ابتکارى بکنید؛ اسباب‌بازى همین‌جور، بازىِ رایانه‌اى همین‌جور، عروسک همین‌جور، اینها چیزهایى است که لازم است. اسباب‌بازى رایج بچّه‌هاى ما شده تفنگ. خب بابا! آمریکایى‌ها که پدرجدّ ما در این کارند، الان پشیمانند، درآن درمانده‌اند که چه‌کار کنند. ما بچّه‌هاى خودمان را که اَلَک‌دولَک بازى میکردند که تحرّک داشت و خوب بود، گرگم‌به هوا بازى میکردند که کار بسیار خوبى بود و ورزش بود و بازى و سرگرمى بود، یا این چیزى که خط کشى میکنند و لىِ‌لىِ میکنند – بازىِ بچّه‌هاى ما اینها بود – آورده‌ایم نشانده‌ایم پاى اینترنت، نه تحرّک جسمى دارند، نه تحرّک روحى دارند، و ذهنشان تسخیر شده به وسیله‌ى طرف مقابل. خب بیایید بازى تولید کنید، بازى ترویج کنید، همین بازى‌هایى که بنده حالا اسم آوردم و ده‌تا از این قبیل بازى [که‌] بین بچّه‌هاى ما از قدیم معمول بوده را ترویج کنید؛ [این‌] یکى از کارها است، اینها را ترویج کنید. ما همه‌اش نباید نگاه کنیم ببینیم که غربى‌ها از چه‌جور بازى‌اى حمایت میکنند، ما هم از همان بازى حمایت بکنیم. خب حالا من نمیخواهم راجع به بعضى از این ورزشها چیزى بگویم، امّا خب ما خیلى کارهاى خوب داریم که مال ما است؛ من [قبلاً] گفتم،(۱۲) چوگان مال ما است، دیگران به اسم خودشان کردند؛(۱۳) [خب‌] این را ترویج کنید؛ ورزش باستانى یک ورزش زیبا و هنرى است، خب این را ترویج کنید؛ اینها را پیش ببرید و ترویج کنید که بچّه‌ها [سراغ اینها] بروند. بچّه‌هاى ما – نوه‌هاى بنده – اسم بازیکنان و ستاره‌هاى فوتبال دنیا را خیلى خوب بلدند، یکى یکى همین‌طور مکرّر اسم اینها را مى‌آورند؛ این طرفدار این است، آن طرفدار آن است، لباس نمیدانم فلان تیم فرنگى را این میپوشد، آن یکى لباس تیم دیگر را میپوشد، امّا اسم مثلاً فرض کنید که فلان دانشمند معاصر خودشان را نمى‌شناسند؛ اسم بیاورى نمى‌شناسند کیست؛ خب اینها بد است، اینها را ما بایستى واقعاً کار بکنیم.
 من عرض میکنم ما در برخورد با مسائل تهاجمى، پدیده را در اوّل ورود، حتّى قبل از ورود باید بشناسیم. فرض کنید یک چیزى، یک فکرى، یک روشى در دنیا دارد رایج میشود؛ پیدا است که این اینجا خواهد آمد – خب دنیا دنیاى ارتباطات است، دنیاى اتّصال و ارتباط است، نمیشود حصار کشید – قبل از آنکه بیاید، به فکر باشید که برخورد حکیمانه با این چیست. معناى این همیشه این نیست که ما آن را رد کنیم؛ نه، گاهى یک پدیده‌اى است که ما آن را میتوانیم قبول کنیم، گاهى پدیده‌اى است که میتوانیم اصلاح کنیم، گاهى پدیده‌اى است که میتوانیم یک ذیلى برایش تعریف کنیم که آن ذیل، مشکل آن را برطرف کند. دیر جنبیدن، دیر فهمیدن، دیر به فکر علاج افتادن، این اشکالات را دارد که بعد شما دچار مشکلاتى میشوید که نمیتوانید با آنها مواجه بشوید. پس من نمیگویم که فقط موضع دفاعى داشته باشیم – البتّه وقتى تهاجم هست، انسان باید دفاع کند؛ شکّى نیست – توصیه‌ى من فقط موضع دفاعى نیست؛ امّا موضع اثباتى، موضع تهاجمى، موضع حرکت صحیح باید داشته باشیم. به‌هرحال در مقابل فرهنگ مهاجم، بدترین کار، انفعال است؛ زشت‌ترین کار، انفعال است؛ خسارت‌بارترین کار، انفعال است. فرهنگ مهاجم نباید ما را منفعل بکند؛ حدّاکثر این است که بگوییم خیلى خب، ما در مقابل این نمیتوانیم یک حرکتى انجام بدهیم، امّا منفعل هم نمیشویم. منفعل شدن و پذیرفتن تهاجم دشمن، خطایى است که بایستى از آن پرهیز کرد.
 مسئله‌ى پنجم که من اینجا یادداشت کردم عرض بکنم، مسئله‌ى علم در دانشگاه و در مراکز پژوهشى است؛ که خب خوشبختانه دیدم آقاى دکتر روحانى به آن توجّه کردند. خیلى مهم است این مسئله‌ى علم. اوّلاً این پیشرفت علمى ما در این ده دوازده سال اخیر یک واقعیّت است؛ بعضى این را باور نکردند؛ بعضى حتّى این را انکار کردند. یک شخص عزیزى – که حالا بعضى از دوستانى که در جلسه هستند، توجّه دارند که من چه کسى را میگویم؛ نمیخواهم اسم بیاورم – همان اوائلى که این قضیّه‌ى هسته‌اى و سانتریفیوژ و این حرفها باب شده بود و مکرّر گفته میشد، در یک نامه‌اى به من نوشت که آقا، این حرفها دروغ است، باور نکنید – هم این را، هم گمان میکنم مسئله‌ى سلّولهاى بنیادى را؛ حالا الان درست یادم نیست، نامه‌ى او بین کاغذهاى ما هست – اینهایى که مى‌آیند به شما گزارش میدهند، [حرف‌] اینها را باور نکنید، اینها واقعیّت ندارد، اینها خلاف واقع است! خود این شخص هم آدم دانشمندى است، آدم مورد قبول و مورد اعتماد من است، بنده هم دوست دارم آن شخص را، امّا باور نمیکرد؛ البتّه ما باور کرده بودیم و الحمدللَّه روزبه‌روز هم این باور تأیید شد. بعد از چندین‌سال، چندى قبل اینجا یک جلسه‌اى بود که بعضى از دوستان این جلسه هم در آن حضور داشتند، همان شخص عزیز به من رو کرد و گفت که در دانشگاه‌هاى ما از این پیشرفتهایى که این جوانها دارند انجام میدهند استقبال نمیشود و شروع کرد شکایت از این طرف قضیّه که حالا جوانهاى ما دارند کارهاى زیادى انجام میدهند و استقبال نمیشود. من یادم آمد از آن حرفى که ایشان سالها پیش به من گفته بود که این پیشرفتها دروغ است. نه آقا، این پیشرفتها راست است؛ اینکه ما سیزده برابرِ متوسّط رشد جهانى، سرعت پیشرفت [علم‌] داشته‌ایم، راست است؛ این را دیگران گفتند، مخالفین ما گفتند. در بخشهاى مختلف، جوانهاى ما کارهاى بزرگى را بحمداللَّه توانستند انجام بدهند و کار کردند و پیش رفتند. توصیه‌ى من به وزیر محترم آموزش عالى و وزیر محترم بهداشت و درمان، بخصوص این است که نگذارید این چرخه‌ى حرکت کُند بشود. این را هرچه میتوانید توسعه بدهید و تسریع کنید و پیشرفت کنید.
 یکى از چیزهایى که جلو این را میگیرد، سیاسى شدن دانشگاه‌ها است. این را توجّه کنند آقاى فرجى‌دانا(۱۴) و آقاى هاشمى؛(۱۵) نگذارید دانشگاه جولانگاه حرکتهاى سیاسى بشود. اینکه ما جوان را به‌عنوان یک موتور محرّک تحوّلات سیاسى بپذیریم، حرف من است. من یک‌وقتى این مطلب را گفتم، بعضى از همین آقایانى که حالا دَم از دانشگاه میزنند، من را ملامت کردند که شما این جوانها را به هَوس انداختید، به هیجان انداختید؛ نه، من اعتقاد دارم به این قضیّه؛ نسل جوان در هر جامعه، موتور حرکت تحوّلات اجتماعى و تحوّلات سیاسى است؛ بخصوص جوان دانشجو؛ طبیعتش این است. این حرف دیگرى است؛ این غیر از این است که ما دانشگاه را محلّ جَوَلان گرایشهاى سیاسى‌اى که بعضى‌شان مخالف با اصل نظامند یا مخالف با جهت‌گیرى‌هاى نظامند بکنیم. این را باید حتماً مراقبت کنید و جلوى آن را بگیرید. در این زمینه من این جمله را هم عرض بکنم؛ یک “میتوانیم”ای را ملّت ما گفته؛ نگذارید این “میتوانیم” تبدیل بشود به عکس آن. گفتند ما میتوانیم به قلّه‌هاى رفیع علمى برسیم؛ میتوانیم مرجع علمى جهان بشویم؛ میتوانیم خودمان را از حقارت علمى نجات بدهیم، که امروز نجات دادند و دشمنان ما، مخالفین ما دارند اعتراف میکنند که ایران به دانش دست یافته؛ نه فقط در زمینه‌ى هسته‌اى، در زمینه‌هاى دیگر هم همین را دارند میگویند و اعتراف میکنند. این “میتوانیم” را که در روح این جوانهاى ما دارد جَوَلان میکند، نگذارید از بین برود؛ شما هم بگویید میتوانیم و دنبال کنید این میتوانیم را. ما میتوانیم تمدّن نوین اسلامى را برپا کنیم و دنیایى بسازیم که سرشار باشد از معنویّت و با کمک معنویّت و هدایت معنویّت راه برود؛ این کارها را میتوانیم انجام بدهیم، که به توفیق الهى هم [این کار را] میکنیم.
 مطلب ششمى که من اینجا یادداشت کرده‌ام، مسئله‌ى زبان فارسى است؛ من خیلى نگران زبان فارسى‌ام؛ خیلى نگرانم. سالها پیش ما در این زمینه کار کردیم، اقدام کردیم، جمع کردیم کسانى را دُور هم بنشینند. من میبینم کار درستى در این زمینه انجام نمیگیرد و تهاجم به زبان زیاد است. همین‌طور دارند اصطلاحات خارجى [به‌کار میبرند]. ننگش میکند کسى که فلان تعبیر فرنگى را به کار نبرد و به جایش یک تعبیر فارسى یا عربى به کار ببرد؛ ننگشان میکند. این خیلى چیز بدى است؛ این جزو اجزاء فرهنگ عمومى است که باید با این مبارزه کرد. دوستان! زبان فارسى یک روزى از قسطنطنیّه‌ى آن روز، از استانبولِ آن روز، زبان علمى بوده تا شبه قارّه‌ى هند؛ اینکه عرض میکنم از روى اطّلاع است. در آستانه(۱۶) – مرکز حکومت عثمانى – زبان رسمى در یک برهه‌ى طولانى‌اى از زمان، زبان فارسى بوده. در شبه قارّه‌ى هند برجسته‌ترین شخصیّت‌ها با زبان فارسى حرف میزدند و انگلیس‌ها اوّلى که آمدند شبه قارّه‌ى هند، یکى از کارهایى که کردند این بود که زبان فارسى را متوقّف کنند؛ جلو زبان فارسى را با انواع حیَل و مکرهایى که مخصوص انگلیس‌ها است گرفتند. البتّه هنوز هم زبان فارسى آنجا رواج دارد و عاشق دارد؛ کسانى هستند در هند – که بنده رفته‌ام دیده‌ام، بعضى‌هایشان اینجا آمدند آنها را دیدیم – عاشق زبان فارسى‌اند؛ امّا ما در کانون زبان فارسى، داریم زبان فارسى را فراموش میکنیم؛ براى تحکیم آن، براى تعمیق آن، براى گسترش آن، براى جلوگیرى از دخیلهاى خارجى هیچ اقدامى نمیکنیم. یواش یواش [در] تعبیرات ما یک حرفهایى میزنند – هر روزى هم که میگذرد یک چیز جدیدى مى‌آید – ما هم نشنفته‌ایم. گاهى مى‌آیند یک کلمه‌اى میگویند، بنده میگویم معناى آن را نمیفهمم ، میگویم معناى آن چیست؟ معنا [که‌] میکنند، تازه ما اطّلاع پیدا میکنیم که این کلمه آمده؛ [این‌] یواش یواش کشانده شده به طبقات و توده‌ى مردم؛ این خطرناک است. اسم فارسى را با خطّ لاتین مینویسند! خب چرا؟ چه کسى میخواهد از این استفاده کند؟ آن کسى که زبانش فارسى است یا آن کسى که زبانش خارجى است؟ اسم فارسى با حروف لاتین! یا اسمهاى فرنگى روى محصولات تولید شده‌ى داخل ایران که براى من عکسهایش را و تصویرهایش را فرستادند! خب چه داعى داریم ما این کار را بکنیم؟ بله، یک‌وقت شما یک محصول صادراتى دارید، آنجا در کنار زبان فارسى – فارسى هم باید باشد البتّه؛ هرگز نبایستى از روى محصولات ما زبان فارسى برداشته بشود – البتّه زبان خارجى هم به آن کشورهایى که خواهد رفت، اگر زبان دیگرى دارند نوشته بشود، امّا محصولى در داخل تولید میشود، در داخل مصرف میشود، چه لزومى دارد؟ روى کیف بچّه‌هاى دبستانى چه لزومى دارد که یک تعبیر فرنگى نوشته بشود؟ روى اسباب بازى‌ها همین‌جور؛ من واقعاً حیرت میکنم. این جزو چیزهایى است که شما خیلى درباره‌اش مسئولیّت دارید. البتّه من مثالهایى در ذهن دارم براى این استعمال زبان فارسى که نمیخواهم دیگر حالا آنها را عرض کنم؛ نام شرکت، نام محصول، نام مغازه! و از این قبیل همین‌طور مکرّر تعبیرات فرنگى و بخصوص انگلیسى؛ من از این احساس خطر میکنم و لازم است که حضرات و شوراى عالى انقلاب فرهنگى نسبت به این مسئله بجد دنبال کنند و دولت به طور جدّى مواجه بشود با این مسئله. حالا معناى مواجهه این نیست که فوراً فردا مثلاً با یک شیوه‌ى تندى یا شیوه‌ى خشنى برخورد کنند، [مواجه بشوید] امّا حکمت‌آمیز؛ ببینید چکار میتوانید بکنید که جلو این را بگیرید؛ این هم یک مسئله.
 مسئله‌ى علوم انسانى هم مسئله‌ى دیگرى است که خیلى مهم است. البتّه آقاى دکتر حدّاد – مثل اینکه نیستند امروز اینجا – یک گزارش مفصّل و خوبى به من دادند در مورد کارهایى که در زمینه‌ى علوم انسانى در هیئتى که ایشان مسئول آن هستند انجام گرفته،(۱۷) که خب بعضى از دوستان هم از نداشتنِ خروجى این کار گله‌مندند و شکایت میکنند، که اینها در جلسه‌ى شورا باید مطرح بشود. به نظر بنده اساسى‌ترین کار هم این است که مبناى علمى و فلسفىِ تحوّل علوم انسانى باید تدوین بشود؛ این کار اساسى و کار اوّلى است که بایستى انجام بگیرد. این هم این مسئله.
 و مسئله‌ى آخر هم، مسئله‌ى آسیبهاى اجتماعى و علل فرهنگى آن است؛ که من اشاره کردم به مسئله‌ى طلاق، مسئله‌ى موادّ مخدّر، فسادهاى مالى، مسئله‌ى جنایت. خب یکى از همین تأثیرات تهاجم فرهنگى دشمنان، افزایش سرقت مسلّحانه از بانکهااست؛ این را اوّل ما در فیلمها دیدیم – قابل توجّه جناب آقاى ضرغامى -(۱۸) که حمله میکنند؛ حالا عین همان قضایا، اینجا دارد اتّفاق مى‌افتد؛ خب یاد میگیرند دیگر. ما باید این را بدانیم چه‌کار داریم میکنیم. یعنى واقعاً این آسیبها را بفهمیم. [همین طور] مسئله‌ى جمعیّت. یکى از خطراتى که وقتى انسان درست به عمق آن فکر میکند، تن او میلرزد، این مسئله‌ى جمعیّت است؛ که من به آقاى دکتر هاشمى(۱۹) هم به‌نظرم یک جمله‌ى کوتاهى گفتم، با آقاى دکتر روحانى هم مفصّل صحبت کردیم؛ مسئله‌ى جمعیّت را جدّى بگیرید؛ جمعیّت جوان کشور دارد کاهش پیدا میکند. یک جایى خواهیم رسید که دیگر قابل علاج نیست. یعنى مسئله‌ى جمعیّت از آن مسائلى نیست که بگوییم حالا ده سال دیگر فکر میکنیم؛ نه، اگر چند سال بگذرد، وقتى نسلها پیر شدند، دیگر قابل علاج نیست. ان‌شاءاللَّه که موفّق و مؤیّد باشید، خدا همه‌تان را محفوظ بدارد، باقى بدارد و این عرایضى که ما کردیم، ان‌شاءاللَّه مورد توجّه باشد.
 یاد کنیم از مرحوم آقاى دکتر حبیبى که جلسه‌ى قبلى که اینجا ما دُور هم جمع شدیم، آقاى دکتر حبیبى – با اینکه کسالت داشتند و مریض بودند – شرکت کردند که من از ایشان تشکّر کردم. خدا ان‌شاءاللَّه شماها را محفوظ بدارد؛ و قدر این فضلا و نخبگانى که در اینجا هستند و نیروهاى جوانى هم که در جمع شما هستند که واقعاً وجودشان خیلى مغتنم است و بحمداللَّه از نشاط جوانى و نیروى جوانى و ابتکار جوانى برخوردارند، بایستى خیلى بدانید.
والسّلام و علیکم و رحمةاللَّه‌
 
۱) خانم کبرى‌ خزعلى‌
۲) اشاره‌ى رئیس جمهور به تأکید رهبر معظّم انقلاب براى تهیّه‌ى پیوست فرهنگى براى طرحهاى مهم.
۳) از جمله، ابلاغ سیاستهاى کلّى برنامه پنجم توسعه در چهارچوب سند چشم‌انداز (۲۱/۱۰/۱۳۸۷)
۴) اشاره‌ى رئیس جمهور به نیاز شورا به داشتن بخش پایش و نظارت در امر فرهنگ.
۵) ابلاغ سیاستهاى کلّى اصل ۴۴ قانون اساسى (۲/۳/۱۳۸۴)
۶) از جمله ۲۸/۵/۱۳۶۲
۷) اشاره‌ى رئیس جمهور به لزوم مشارکت مردم در مسأله‌ى فرهنگ.
۸) کنایه از سؤال و جواب‌
۹) نامه‌ى امام خمینى(ره) به رئیس شوراى عالى انقلاب فرهنگى درباره‌ى اجراى مصوّبات آن شورا (۶/۱۲/۱۳۶۳)
۱۰) اثرپذیرى‌
۱۱) وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامى‌
۱۲) از جمله ۸/۱۰/۱۳۷۵
۱۳) اشاره به ثبت ورزش چوگان در آذرماه سال جارى در کمیته‌ی میراث ناملموس سازمان یونسکو به نام کشور جمهورى آذربایجان.
۱۴) وزیر علوم، تحقیقات و فنّاورى‌
۱۵) وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکى‌
۱۶) لقب شهر استانبول در زمان عثمانى‌
۱۷) شوراى تحوّل و ارتقاى علوم انسانى، در تاریخ ۲۱/۷/۱۳۸۸ تحت نظارت شوراى عالى انقلاب فرهنگى تأسیس شد.
۱۸) رئیس سازمان صدا و سیما در دیدار حضور داشت.
۱۹) وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکى‌
انتهای پیام

بانک صادرات

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا