بیگانگی بعثت از گفتمانِ فشار بر مردم
حجت الاسلام هادی سروش، استاد حوزه، در یادداشتی به مناسبت بعثت نوشت:
گستره بعثت خاتم الانبیاء به گستره “ختم نبوت” است که توسط او انجام پذیدفت .
قطعا حقائقی در این “نبوت خاتم” است که باید بارها بارها مورد ارزیابی قرار گیرد.
در کرانه نبوت وی گزاره هایی دیده میشود که کمتر مورد گفتگو بوده و درنتیجه مورد گفتمان هم بطور شایسته قرار نگرفته!
یکی از آن دسته موضوعات “ناورابودن فشار برمردم” است که در این مورد مطالب ذیل را ملاحظه فرمایید؛
به عنوان یک معلم مبعوث شدم ..
پیامبر رحمت به عنوان یک معلم مبعوث میشود . معلم کارش تعلیم است و تعلیم با قدرت نمایی ، زور و ریاست خواهی هیچ سنخیتی ندارد.
فرمود : «خداوند من را نفرستاده که بر خود سختگیری نمایم و یا دیگران را در تنگنا قرار دهم، بلکه من را بعنوان یک معلم آسانگیر فرستاده است. / إِنَّ اللهَ لمْ یبعثنی معنّتاً ولا متعنّتاً ولکنْ بعثنی معلّماً میسّراً». (نهج الفصاحه ، ص ۴۰۲ از صحیح مسلم حدیث ۱۴۷۸)
وظیفه؛ رساندن پیام است و نه بیشتر
در چهار مورد قرآن تاکید نموده ؛
«فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِینُ»؛ پس آیا بر پیامبران جز رساندن پیام روشن و آشکار تکلیفی هست (مائده / ۹۹ و نحل/ ۳۵ و نور / ۵۴ و عنکبوت ۱۸ )
و در سه مورد هم تاکید میکند اگر مردم شما را نپذیرفتند شما مسئولیتی نداری ؛
“فإن توليتم فإنما على رسولنا البلاغ المبين”. (مائده / ۹۲ و نحل /۸۲ و تغابن /۱۲)
راز مطلب این است که علامه طباطبایی میگوید : وظیفه انبیاء این نیست که مردم را فشار قرار دهند تا انان را بپذیرند .. رسالت انبیاء حاوی مجموعه قوانینی است که برای اصلاح جامعه است.(المیزان ج ۱۲ص۲۴۱)
بله آیاتی در اطاعت از پیامبر رحمت در قرآن آمده مانند؛ “يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَوَلَّوْا عَنْهُ وَأَنْتُمْ تَسْمَعُونَ. ” اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا و فرستاده او را فرمان بريد و از او روى برنتابيد در حالى كه [سخنان او را] مىشنويد. (انفال / ۲۰)
علامه طباطبائی بر این باور است این آیات مربوط به جنگ و پیروی از فرمانده است ؛ مصب الکلام اوامره الحربیه و ان کان لفظه اعم . ( المیزان ج ۹ ص۴۱)
پیامبر رحمت و بیگانگی از زور و اجبار به مردم
اجبار و اکراه و فشار به جامعه از حریم پیامبر و دین او بیگانه است . این مهم در آیات متعدد قرآن آمده ، مانند؛
“وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِجَبَّار: – ای پیامبر – تو بر مردم جبار و خودکامه نیستی.” ( ق /۴۵)
“لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ : تو بر مردم استیلا و سیطره نداری.” (غاشیه/۲۲)
وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا ۖ وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ: تو را نگهبان و وکیل آنها تعیین نکرده ایم (انعام /۱۰۷)
امام علی (ع) پروش یافته آن پیامبر بزرگ خدا چنین مشی و مرام خود را نسبت به جامعه معرفی میکند : وَ لَيْسَ لِي أَنْ أَحْمِلَكُمْ عَلَى مَا تَكْرَهُون؛ مرا نشاید که شما را به کاری وادار سازم که به آن تمایل ندارید. (نهجالبلاغه، خ/۲۰۸)
علامه طباطبائی در مواضع گوناگونی از تفسیر به این موضوع پرداخته و تصریح میکند ؛ شأن انبیاء و رسول خاتم از هر گونه اجبار و زورگوئی نسبت به مردم در ایمان آوردن و اطاعت کردن از او دور است .. ؛ لیس من شآن الرسول اجبار الناس و الجاوهم علی الایمان و الطاعه بل البلاغ المبین .. (المیزان ج۱۲ ص ۲۴۳)
با این تحلیل “اِعمال قدرت و حتی اقتدارطلبی” از حریم رسول الله دور است .
قدرت داشتن دلیلِ زورگوئی نیست
در صدر اسلام، تعدادی از مسلمانان به حضرت محمد ص گفتند: يا رسول الله! اگر كسانى را كه بر آنها قدرت داشتى، مجبور مىكردى مسلمان شوند، تعداد ما زياد مىشد و در مقابل دشمنان نيرومند مىشديم. رسول الله در پاسخ آنها فرمودند: من نمىخواهم با بدعتى كه خداوند در مورد آن، دستورى به من نداده است، خداوند را ملاقات كنم و من كسى نيستم كه بخواهم در كارى كه به من مربوط نيست دخالت كنم.
سپس خداوند فرمود: « اگر پروردگارت مىخواست، تمام كسانى كه بر روى زمين زندگى مىكنند، همگى ايمان مىآوردند. آيا تو مىخواهى مردم را مجبور كنى تا مؤمن شوند؟ در حالى كه هيچكس ايمان نمىآورد مگر با اذن و اجازه خدا / وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لَآمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ. وَ ما كانَ لِنَفْسٍ أَنْ تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ» (یونس / ۹۹ و۱۰۰)
علامه طباطبائی مینویسد : “از شان و شخصیت پیامبر بدور است که مردم را تحت فشار قرار دهد تا انان ایمان آورند و یا از دستورات او تبعیت کنند .. ؛ لیس من شآن الرسول اجبار الناس و الجاوهم علی الایمان و الطاعه بل البلاغ المبین .. (المیزان ج۱۲ ص ۲۴۳)
امام صادق : با مردم نجنگید
امام صادق (ع): دین خود را براى خدا قرار دهيد نه براى مردم. بر سر دين خود، با مردم ستيزه نكنيد، زيرا ستیزه کردن، بيمار كننده دلهاست.
خداوند به پیامبرفرمود: «إِنَّكَ لاٰ تَهْدِي مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لٰكِنَّ اَللّٰهَ يَهْدِي مَنْ يَشٰاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِين /
تو هر كه را دوست دارى نمی توانی هدايت كنى، بلكه خدا هر كه را خواهد هدايت كند»(قصص/۵۶) ، همچنین می فرمايد: «أَفَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَكُونُوا مُؤْمِنِینَ / آيا تو ميخواهی مردم را بهزور وادار كنى كه مؤمن باشند؟» (یونس/ ۹۹) مردم را رها كنيد! زيرا شما از رسولالله تعليم گرفتهايد.. (اصول كافى ،ج ۳ ،ص ۳۰۲)
بیگانگی اسلام از زورگویی به جامعه جهانی
وقتی زور و تحمیل خاستگاه منفی در آیات متعدد قرآن دارد و مسلمین از اجبار و زورگویی و تحمیل فشار بر جامعه خود بر حذر شده اند ، روشن است که بطریق اولی نسبت به جامعه جهانی حق چنین این روشی روا نبوده و بلکه مورد نکوهش است.
علامه طباطبائی در تفسیر آیه ۱۰۵ مائده تصریح میکند ؛ به هیچ وجه بر جامعه اسلامی ضرورت و وجوبی نیست که برای انتشار اسلام در میان ملل غیر مسلمان چیزی بیش از دعوت داشته باشد.(المیزان ج۶ص۱۶۸)
سخت گیری؛ مردم را از دین فراری میدهد
نه تنها زورگوئی و سخت گیری و فشار بر جامعه از حریم شخصیت عصمت و معرفت و اخلاق حضرت محمد ص دور است ، بلکه بسیار از دین گریزی ها و بی دینی ها از آنجا وارد جامعه میشود که عده ای مردم را وادار به مناسک دینی کنند و جامعه را مورد تحمیل قرار دهند .
این باور ما به سخن ارزشمند حضرت پیامبر رحمت مستند است که فرمود :
بنای دین اسلام، بر آسان گرفتن و تسامح است. هیچکس دینداری را بر خودش سخت نکرد، مگر اینکه شکست خورد و از دیندار بودن مایوس شد. / إِنَّ الدِّینَ يُسْرٌ، وَلَنْ يُشَادَّ الدِّینَ أَحَدٌ إِلَّا غَلَبَهُ، فَسَدِّدُوا وَقَارِبُوا، وَأَبْشِرُوا، وَاسْتَعِینُوا بِالْغَدْوَةِ وَالرَّوْحَةِ وَشَيْءٍ مِنَ الدُّلْجَةِ.” (محجه البیضاء، ج۷، ص ۱۳۹ و عیون الاخبار ابن قتیبه، ج۱، ص ۳۲۶)
پیامبر رحمت مامور به اخلاق و مدارا با مردم
پیامبر خدا فرمود :
“خداوند متعال به این دلیل، پیامبران را بر سایر مردم برتری داد، که با دشمنان دین خدا بسیار با مدارا رفتار میکردند. / إنَّ الأنبِیاءَ إنّما فَضَّلَهُمُ اللّهُ عَلی خَلْقِهِ بِشِدَّةِ مُداراتِهِم لِأعداءِ دِینِ اللّهِ” (بحار الأنوار، ج ۷۵، ص۴۰۱)
این دستور اخلاقی شامل مسلمین هم میشود و دستور عمومی به مسلمانان داده است ؛ «وَإِنْ تَعْفُوا وَتَصْفَحُوا وَتَغْفِرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»؛ (تغابن/۱۴) واگر ببخشایید و در گذرید و بیامرزید، به راستی که خدا آمرزنده مهربان است.
در این آیه چهار بال اخلاق، یعنی: عفو، صفح، غفران و رحمت آمده است.
به این نمونه ارزشمند توجه کنید ؛
عبدالله بن اُبی بعد ۹ سال مبارزه با پیامبر گرفتار مرگ شد و وقتی سکرات موت برایش ظاهر شد به فرزندش سفارش کرد که ؛ اورا در پیراهن پیامبر کفن کند و از حضرت تقاضا نمایدکه بر او نماز میت بخواندو هنگامی که مُرد پسرش که جوان شایسته ای بود، به خدمت پیامبر رسیدو وصیت پدر را باز گفت. حضرت (ص) درخواست او را بجا آورد و پیراهن خود را از تن در آورد به فرزند عبدالله بن اُبی داد. مردم از این کار حضرت در حیرت ماندند! عمر برخاست و عرض کرد: ای پیامبر خدا! آیا او را با پیراهن خود کفن می کنید در حالی که می دانید چه چیزها نگفت و چه اقداماتی که انجام نداد؟ پیامبر رحمت فرمود: ای عمر! پیراهن من چه سودی برای او دارد من امیدوارم که این پیراهن یاران باقی مانده وی به دین اسلام مشرف شوند.
امیدواریم که به تمام حقیقت بعثت و رسالت حضرت خاتم الانبیاء بارگردیم. ان شاء الله
انتهای پیام