خرید تور تابستان

تاثير هميشگي ادبيات بر هنرهاي تجسمي

«علي مطلب‌زاده» در روزنامه «اعتماد» نوشت:

«پختستان» (Flatland) عنوان نمايشگاهي بود كه چندي پيش با نمايشگاه‌گرداني گلبرگ برزين و با آثاري از وجيد اميني، امير پوستي، گلنوش حشمتي، فرشادخواجه‌نصيري، پدرام صادق‌بيگي، اميربهادر فلاحتي، مريم كشميري و عليرضا كي‌منش در گالري شيرين برگزار شد. اما آنچه اين نمايشگاه را با ديگر نمايشگاه‌هاي گروهي متفاوت مي‌كرد ايده‌اي بود كه براي برگزاري آن در نظر گرفته شده بود؛ يك كتاب. اين نمايشگاه با الهام از كتابي به همين نام طراحي شده بود كه ادوين ابوت آن را در سال ١٨٨٤ نوشته و منتشر كرده است؛ هرچند اين كتاب طي سال‌هاي گذشته توسط منوچهر انور به فارسي هم ترجمه شده و نشر كارنامه آن را منتشر كرده بود. پختستان سرزميني دوبُعدي است كه راوي داستان آن يك «مربع» است و از تجربه‌هايش از جهان‌هاي يك‌بُعدي، سه بعدي و فراتر از آن مي‌گويد. اما پروژه پختستان براي اجرا هدف ديگري را هم در نظر گرفته بود. ارتباط ميان هنرهاي تجسمي و ادبيات ايده‌اي است كه در طول اين سال‌ها همواره در حوزه هنرهاي تجسمي مطرح بوده و آثار زيادي در تاريخ هنر ايران با تاكيد بر اين ايده خلق و به نمايش گذاشته شده است. اما آنچه پروژه پختستان را با آنچه پيش از اين اتفاق افتاده بود كمي متفاوت مي‌كند فعاليت گروهي است كه براي اجراي آن چيزي حدود يك سال تلاش كرده‌اند. تمام اينها موضوعاتي بود كه درباره‌شان با گلبرگ برزين گفت‌وگو كرده‌ايم.

پروژه «پختستان» از كجا شروع شد و چه مواردي طي شد تا اين پروژه به مرحله اجرا و نمايش رسيد؟

آشنايي من با كتاب پختستان با عنوان Flatland در سال ١٩٨٤ بود وقتي كه اين كتاب صد ساله شد. آن موقع بود كه اين كتاب را خواندم و شيفته‌اش شدم. بعدتر به ترجمه اين كتاب خيلي فكر كردم. آن زمان البته ايران نبودم و وقتي برگشتم متوجه شدم كه ترجمه عالي‌اي از آن در ايران منتشر شده است، آن هم در دوره‌اي كه كتاب‌هاي خيلي كمي چاپ مي‌شد. اينكه كتاب پختستان در آن زمان منتشر شد در نوع خودش اتفاق جالبي بود. به هر حال اين كتاب براي سال‌ها در ذهن من باقي ماند و هميشه دلم مي‌خواست كاري بر مبناي آن بكنم. طي اين چند سال كه به دلايل گوناگون در برگزاري نمايشگاه‌هاي مختلفي دست داشتم بالاخره به اين فكر افتادم كه مي‌توانم با اين كتاب يك پروژه هنري تعريف كنم. جرقه اين پروژه در ذهن من در زمستان سال ٩٤ زده شد و اواسط بهار سال گذشته آن را برنامه‌ريزي كردم. ايده من اين بود كه يك نمايشگاه گروهي بر مبناي اين كتاب ترتيب بدهم، اما در اين بين موارد ديگري هم برايم مطرح بود. به طور معمول در نمايشگاه‌هاي گروهي كه با يك تم مشترك اجرا مي‌شود در نهايت هنرمند بر اساس همان تم اثر هنري‌اش را خلق مي‌كند. اما براي من از همان ابتدا دو موضوع اهميت داشت؛ اول اينكه از مدياهاي مختلفي در اين نمايشگاه استفاده شود و ما خودمان را محدود به نقاشي يا مجسمه و مدياهاي ديگر نكنيم. مورد دوم هم اينكه تصميم گرفته بوديم تا اين كار به شكل كاملا گروهي انجام شود. من با بيشتر هنرمندان حاضر در اين نمايشگاه آشنا بودم و در نخستين جلسه مشتركي كه داشتيم به اين موضوعات اشاره كردم. به آنها گفتم كه شما بايد پيش از هر چيز علاقه‌مند به كار گروهي باشيد وگرنه انجام اين پروژه براي‌تان ممكن نخواهد بود. نتيجه اين شد كه با همين ايده همه هنرمندان كار را شروع كردند. البته براي شروع با هنرمندان مختلفي صحبت كردم و تعدادي هم در همان شروع كار يا در مدتي كه اين پروژه اجرا مي‌شد از گروه ما جدا شدند، اما در نهايت همين تعداد از هنرمنداني كه در نمايشگاه آثارشان را ديديد باقي ماندند و كار را ادامه داديم.

خواسته و تعريف شما از كار گروهي در پروژه پختستان دقيقا چه بود؟

قرار شد از همان ابتدا درباره كتاب صحبت كنيم. در دو يا سه جلسه ابتدايي فقط درباره كتاب صحبت شد تا در نهايت به يك ايده مشترك رسيديم و همه با همان ايده اشتراكي، كار را ادامه دادند. در اين بين البته هر كس هم ايده‌هاي خودش را داشت اما شرط اصلي ما اشتراك ايده‌ها بود. اين‌طور شد كه هر كدام از هنرمندان با ايده‌هاي اوليه‌شان وارد گروه ما شدند. در اين بين هر هنرمندي نظر خودش را در مورد ايده ديگران مي‌گفت و همين باعث مي‌شد تا كسي به شكل فردي عمل نكند. همه كار يگديگر را نقد مي‌كردند و از كار هم تاثير مي‌گرفتند. همين موضوع باعث تحولات جالبي در كار اين هنرمندان شد و اين از زماني كه كار را شروع كردند تا زماني كه نمايشگاه اجرا شد، به‌وضوح قابل تشخيص بود.

در صحبت‌هاي‌تان به اين اشاره كرديد كه در شروع كار با هنرمندان بيشتري در مورد اين پروژه صحبت كرديد. از طرفي وقتي كارها را مي‌ديديم اين‌طور به نظر مي‌رسيد كه كتاب پختستان ايده‌هاي بيشتري را هم دارد كه مي‌توانست براي اجرا در نظر گرفته شود. چه اتفاقي افتاد كه تصميم نگرفتيد نمايشگاهي مفصل‌تر و با تعداد بيشتري از هنرمندان برگزار كنيد؟ آيا زمان، اين اجازه را به شما نمي‌داد؟

اتفاقا به اندازه كافي براي اجراي اين پروژه زمان داشتيم. كل اين كار، يعني از زماني كه نخستين‌بار دور هم جمع شديم تا روز افتتاح نمايشگاه دقيقا ١٠ ماه طول كشيد. اما نظر من اصلا اين نبود كه نمايشگاه پختستان از اينكه ديديد خيلي مفصل‌تر باشد. چيزي كه برايم خيلي مهم بود همان انجام كار به شكل گروهي بود. از طرفي هم در نظر داشتيم تا كل نمايشگاه به عنوان يك اثر هنري واحد ديده شود، انگار كه كل نمايشگاه همين كتاب است، نه اينكه تك‌تك آثار برداشتي از كتاب به نظر برسد. غير از اين روي تعداد كارها هم تاكيدي نداشتيم. كتاب پختستان كتاب قطوري نيست. اگر چه در ترجمه فارسي به خاطر مقدمه مفصل‌تر كمي قطورتر از اصلش شده است، اما اين كتاب به زبان اصلي‌اش كتاب كوچك و ظريفي است و اصولا ايده‌هايش مشخص و تعريف شده و همه‌چيز در آن در عين اينكه به صورت كامل توضيح داده مي‌شود مختصر و مفيد است. اينكه در آثار و برگزاري نمايشگاه هم به همين صورت عمل كنيم براي من به‌شخصه خيلي اهميت داشت.

تصور مي‌كنم اين كتاب دست‌كم براي مخاطب هنرهاي تجسمي در ايران كتاب زياد آشنايي نباشد؟

اين كتاب اگر چه كتابي قديمي است و ساليان سال مطرح بوده اما هيچ‌وقت شهرت ادبي پيدا نكرده است. در اين كتاب مفاهيم رياضي زيادي مطرح مي‌شود و كساني كه در رشته‌هاي معماري كار مي‌كنند اغلب‌شان اين كتاب را خوانده‌اند اما به هر حال پختستان بيشتر يك كتاب ادبي و رمان است.

در هر صورت ممكن است براي مخاطب اين سوال ايجاد شود كه كارها به خودي خود هم همان تاثيرگذاري را دارند و بنابراين چه دليلي دارد كه حتما تحت عنوان اين كتاب به كارها نگاه كنيم. با اين پيش‌فرض اين نمايشگاه براي مخاطب عادي هنرهاي تجسمي موضوعيتي نخواهد داشت، اما اگر اين پيش‌فرض وجود داشت كه كتاب را بخوانيم و بعد كارها را ببينيم اوضاع متفاوت‌تر بود. در نهايت مي‌توان اين تفسير را داشت كه مخاطب پيش‌زمينه ديدن اين آثار را ندارد و بخش عمده‌اي از ارتباطش با نمايشگاه تحت تاثير آشنايي يا عدم آشنايي‌اش با اين كتاب قرار مي‌گيرد…

خود من فكر مي‌كنم كه بروشور نمايشگاه نقش مهمي در اين مورد بازي كرد. خود من تاكيد بخصوصي روي اين مساله داشتم. اين موضوعي كه شما گفتيد در مورد خيلي از نمايشگاه‌هاي ديگر هم صادق است و كسي به اطلاعاتي كه در مورد آن نمايشگاه در اختيارش قرار مي‌دهند اهميتي نمي‌دهد. در مورد نمايشگاه پختستان به خاطر اينكه ايده اصلي ما هنرهاي تجسمي از راه ادبيات بود امكان اينكه بخش ادبي ماجرا و اصل كتاب را كاملا كنار بگذاريم وجود نداشت. در هر حال كتاب اصلي نقش بزرگي در اين نمايشگاه بازي مي‌كرد و ما به اين نتيجه رسيديم كه بخشي از آن را با بروشور جبران كنيم. همين موضوع باعث شد تا مخاطبان بتوانند با نمايشگاه ارتباط بيشتري برقرار كنند. حتي مي‌شود اين‌طور گفت كه يكي از مقررات ورود به نمايشگاه اين بود كه با بروشور وارد آن شويد و ارتباط‌تان را با آثار شروع كنيد.

طبيعتا ترتيب ديدن آثار هم مهم بود، اين همان ترتيبي است كه در نمايشگاه مشخص و آثار بر مبناي آن چيده شده بود. اين ترتيب به چه شكل تعريف شد؟ آيا ما به عنوان مخاطب بايد بر اساس نقشه كتاب پيش مي‌رفتيم؟

نه، ترتيب آثار به روايت كتاب هيچ ارتباطي نداشت. ما قصد نداشتيم محور داستاني را رعايت كنيم و آن را شرح بدهيم. مي‌خواستيم برداشت و حس‌مان از كتاب را به مخاطب ارايه بدهيم. اتفاقا اين بخش از ماجرا كاملا بصري بود و كارها را طوري چيديم كه به بهترين نحو بتوان از لحاظ بصري با آنها ارتباط برقرار كرد.

ويديويي كه به عنوان نخستين اثر اين نمايشگاه ديده مي‌شد به شكل‌گيري تعريف اوليه و فضاي كتاب پختستان در ذهن مخاطب كمك زيادي مي‌كرد. اما در بقيه آثار تاكيد روي مدياهاي متنوع بيشتر مدنظر بود…

به هر حال اهميت داشت كه مخاطب اول به واسطه اين ويديو با كل موضوع و همين‌طور نمايشگاه آشنا شود. اين‌طور مي‌شود گفت كه اين ويديو خلاصه‌اي از كل نمايشگاه بود. حس‌هايي كه شما از كتاب و بخش‌هاي مختلف آن مي‌گيريد در اين ويديو آمده بود و همين خلاصه به بخش‌هاي ديگري منتهي مي‌شد كه در نمايشگاه حاضر بودند. اما خب، همه آثار با هم ارتباط داشتند…

به نظر خودتان در بعضي از آثار اين نمايشگاه از فضاي كتاب فاصله نگرفته بوديد؟ مثلا كار اميربهادر فلاحتي را مي‌شد جدا از اين نمايشگاه گروهي هم در نظر گرفت. شايد اين برداشت به اين دليل بود كه بقيه كارها را بيشتر در خدمت ايده پختستان مي‌ديديم…

طبيعتا هر كدام از اين آثار، اثر مستقلي بودند كه هنرمند نه براي اين كتاب خاص بلكه براي خودش خلق كرده است. به هر حال هر هنرمندي براي خلق يك اثر از چيزي ايده مي‌گيرد. اين ايده يا از محيط اطراف او و تفكراتش مي‌آيد يا نتيجه مواجهات و تجربه‌هاي اوست. همه اينها در كنار هم به هنرمند ايده مي‌دهند و براي او الهام‌بخش هستند. در مورد نمايشگاه پختستان هم استثنايي وجود نداشت، جز اينكه الهام اصلي از طريق كتاب بود. اما اين وابستگي به اين شكل نبود كه در نهايت نتوانيم هر كدام از اين آثار را يك اثر هنري جدا و مستقل به حساب بياوريم. به نظرم در اين نمايشگاه مي‌توانستيد اين ارتباط اصلي را كه به آن اشاره شد بين تمام آثار پيدا كنيد و كل نمايشگاه خودش يك اثر هنري واحد محسوب مي‌شد.

در حقيقت نمايشگاه تنها يك اداي دين به كتاب بود؟

بله، دقيقا.

فكر مي‌كنيد اين ايده قابليت داشته باشد كه در ادامه نمايشگاه‌هاي ديگري هم از آن برگزار شود؟ ايده هنرهاي تجسمي مبتني بر ادبيات را ادامه خواهيد داد؟

نظر من بر اين است كه اين ايده ادامه داشته باشد اما نه با اين كتاب. ايده هنرهاي تجسمي از راه ادبيات را مي‌توان با آثار ادبي ديگري هم اجرا كرد. هر چه باشد نگاه من به همين شكلي خواهد بود كه در اين نمايشگاه ديديد، يعني يك نمايشگاه گروهي كه در نهايت مجموعه آثار يك اثر واحد را مي‌سازند.

كتاب خاصي مدنظرتان هست؟

آن ديگر سورپرايز سال آينده است. (مي‌خندد)

فكر مي‌كنيد ادبيات ايران هم‌چنين قابليتي را داراست؟

صد درصد. براي كارهاي آينده آنچه فعلا در ذهن من است تنها تاكيد روي ادبيات خارجي نيست و به ادبيات ايران هم توجه دارم. اين توجه به ادبيات ايران در هنر ما البته پيش از اينها هم بوده و دنبال شده است. شايد تنها تفاوت در اين ميان شكل نگاه به موضوع بود. در هنر ما هميشه شاهنامه يا حتي آثار عطار براي خيلي از هنرمندان الهام‌بخش بوده‌اند. در كل، ادبيات هميشه تاثير خودش را روي هنرهاي تجسمي داشته است. اين تاثير خاص هنرهاي تجسمي نيست و حتي در سينما هم به آن توجه شده است. به عقيده من اينها هنرهايي هستند كه از دل ادبيات بيرون آمده‌اند. منتها در اين نمايشگاه ما به شرايطي كه در بالا گفتم هم توجه داشتيم.

هنرمندان حاضر در اين نمايشگاه در همان فضاي ذهني خودشان كار كردند؟ اين آثاري كه ما ديديم در ادامه آثار شخصي همين هنرمندان بود؟

ما تغيير كلي و آنچناني در آثار شخصي هنرمندان نداشتيم و تقريبا همه آنها در فضاي كارهاي خودشان اثري خلق كردند. در اين بين تغييرات كوچكي هم صورت گرفت. مثلا آقاي وجيد اميني اصولا نقاش هستند اما در اين نمايشگاه يك اينستاليشن ارايه كردند. با اين نگاه مي‌توان گفت كه هر كدام از هنرمندان حاضر در اين نمايشگاه تغييراتي در كارشان داشته‌اند اما در نهايت همه‌شان در همان حرفه خودشان كار كردند.

اگر قرار باشد از بين تمام آثار اين نمايشگاه يكي را به عنوان نزديك‌ترين اثر به همان ايده‌اي كه در كتاب پختستان هست مشخص كنيد، كدام اثر را انتخاب مي‌كنيد؟

من مجموعه كارها را انتخاب مي‌كنم (مي‌خندد) …

از روي تعارف با هنرمندان حاضر در اين نمايشگاه كه اين حرف را نمي‌زنيد؟

مساله اينجاست كه اگر قرار باشد يكي از كارها را انتخاب كنم ايده اوليه خودم را زير سوال برده‌ام. تمام اين آثار براي من مثل تكه‌هاي پازل است و نمي‌توانم يكي از آنها را منفك كنم. در اين صورت نه آن تكه مفهوم خودش را خواهد داشت و نه كل مجموعه. هر كدام از اين آثار بايد سر جاي خودشان باشند و نبودن‌شان به كل موضوع ضربه مي‌زند.

به نظرم رسيد كار مشترك گلنوش حشمتي و وجيد اميني در مجموع به ايده اصلي كتاب پختستان نزديك‌تر است…

بله، مي‌توان اين‌طور گفت. اين كار از لحاظ حسي به اين كتاب خيلي نزديك است اما همانطور كه در صحبت‌ها به آن اشاره شد ويديو يا آثار ديگري كه در نمايشگاه بود هم همان حس‌ها را به شكلي ديگر به مخاطب القا مي‌كرد.

برنامه بعدي نمايشگاه‌تان همان پروژه‌اي است كه قرار است با آن سورپرايز شويم؟

اميدوارم. من روي اين پروژه بلندمدت كاملا حساب باز كرده‌ام. در اين بين اگر پروژه‌هاي ديگري پيش بيايد هم قطعا به آن خواهم پرداخت. اين نمايشگاه براي من تجربه بزرگي بود. هيچ‌وقت به اين شكل نمايشگاه‌گرداني نكرده بودم، هرچند در طول اين سال‌ها در نمايشگاه‌هاي زيادي كه مادرم يا همسرم برگزار مي‌كرد به‌نوعي همين فعاليت را داشتم. در اين نمايشگاه براي نخستين بار همه مسووليت‌ها بر عهده خودم بود و همين، كار را برايم شيرين‌تر مي‌كرد. براي من به شخصه كار كردن با هنرمنداني كه در اين نمايشگاه حاضر بودند شگفت‌آور بود و تجربه‌هايي كه به شكل گروهي داشتيم با استقبال هم روبه‌رو شد. نمايشگاه روزهاي شلوغي را پشت سر گذاشت و همين به نظر من موفقيت خيلي بزرگي بود.

بانک صادرات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا