تکلیفمداریِ نتیجهگرا /حاجسیدجوادی
به گزارش انصاف نیوز، سیدفرید حاجسیدجوادی، روحانی اصولگرا در وبلاگ طلوع نوشت:
بخشی از بدنه جوان هوادار انقلاب اسلامی در سالیان اخیر با عَلَم تکلیف گرایی ، گونهای از عقلانیت سیاسی را به نمایش میگذارد. جلوه آشکار این رویکرد در ایام انتخابات و اقبال ایشان به نامزدهای منادی ارزشهای انقلاب نمایان میشود. شاه بیت این جماعت در دفاع از عملکردشان، اصالت تکلیف مداری در برابر نتیجه گرایی است. اِسناد این تفکر به اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) نیز با بیان مشهور ایشان خطاب به روحانیون سکه رایج تکلیف گرایان است:
تاخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمی شود که ما از اصول خود عدول کنیم . همه ما مامور به ادای تکلیف و وظیفه ایم نه مامور به نتیجه .[i]
تکلیف و نتیجه
برای بررسی عالمانه این تقابل و اتخاذ مبنا میان دوگانه تکلیف و نتیجه، ادبیات فقهی مناسبی فراهم است. در اصطلاح فقه برخی از اوامر را «امر به سبب» و برخی دیگر را از قبیل «امر به مسبَّب» میشمارند. به طور مثال وقتی به نمازگزار خطاب میشود که به شستشوی صورت و دست و مسح بر سر و پا اقدام نماید، امر به سبب شده است. مجموعه شستشوها و مسحها سببی برای دستیابی به شرط طهارت در نماز است. در چنین مواردی اگرچه امر به سبب تعلق گرفته اما مصلحت واقعی در نتیجه، یعنی طهارت است. در صورتی که مصلحتی مهمتر از طهارت در میان باشد، وجوب طهارت و به تبع آن افعال وضوء منتفی میشود.
از سوی دیگر متعلق برخی اوامر نتایج و مسبَّبات اند، به گونه ای که تحقق آن نتیجه به واسطه اسباب اختیاری میسر میشود. این نتایج اگرچه مستقیم و بدون واسطه اسباب قابل تحصیل نیست، اما به جهت امکان تمهید و تحصیل آن به واسطه اسباب اختیاری، در دایره مقدورات قرار دارد و امر به آن ممکن میشود. به عنوان نمونه در امر به ایمان و باور به معارف حقه، لازم است از طریق تکاپوی علمی معارف حقه را بشناسیم و با روشهای برهانی به آنها یقین پیدا کنیم یا بنابر توصیه قرآن با بندگی به یقین دست یابیم.[ii] اگرچه یقین از افعال اختیاری انسان نیست، ولی به واسطه اسباب اختیاری قابل تحصیل است. در چنین مواردی اگر چه مصلحت در نتیجه است ولی آنچه در مستقیم در حیطه قدرت مکلف قرار دارد، اسباب و مقدمات اختیاری آن است.
یا چنانچه شخصی در حال غرق شدن باشد وظیفه ما نجات جان وی است و اگر بدانیم یا احتمال عقلایی بدهیم که این امر نیازمند کمک و یاری دیگران است، اقدام فردی برای نجات غریق واجب نیست. حتی میتوان گفت اگر با اقدام فردی برای نجات غریق، از همکاری با دیگران غفلت ورزیم، در برابر غرق شدن و مرگ وی مسئول و معاقب خواهیم بود. در چنین مواردی واجب است برای تحصیل نتیجه مطلوب شارع و تحقق آن به واسطه اسباب، برنامه ریزی کنیم و با درخواست از دیگران و استفاده از ابزار مناسب، برای دستیابی به نتیجه تلاش نماییم.
با این مقدمه به مسئله اصلی این نوشتار بازمیگردیم، در کنش اجتماعی و سیاسی، نسبت تکلیف و نتیجه چیست؟ آیا برای تحصیل نتیجه میتوانیم از تکلیف صرفنظر کنیم؟ یا آنکه تکلیف سیاسی معطوف به نتیجه است؟
به نظر میرسد در مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی باید بر مبنای همان ادبیات رایج فقهی مشی نماییم. اول آنکه باید تشخیص دهیم مصلحت واقعی در سبب است یا در نتیجه؟ مثلا آیا مصلحت واقعی در رای دادن به نامزد اصلح است یا در شکلگیری دولت یا مجلس اصلح؟ اگر مصلحت در سبب باشد و خود آن سبب اختیاری باشد طبیعتا وظیفه ما فارغ از نتیجه معطوف به همان فعل دارای مصلحت است. اما اگر سبب مقدمه تحصیل مصلحت در نتیجه باشد، لازم است سبب متناسب با نتیجهی دارای مصلحت را برگزینیم و نمیتوانیم صرف نظر از نتیجه تکلیف را معین سازیم.
برخی از بزرگان اصولگرایی با آنکه به مقدمات این بیان التفات داشته اند، در نتیجه گیری دچار اشتباه شده اند و چنین پنداشته اند در مواردی که نتیجه غیراختیاری است، با انجام سبب فارغ از تحصیل یا عدم تحصیل مصلحت نتیجه آن، به تکلیف عمل کردهایم.
برای پاسخ به این سؤالات میتوان چنین گفت که احکام شرعی که براساس ملاکهایی تشریع شده، تا جایی که با اراده، اختیار و تصمیم ما سر وکار دارد، مورد تکلیف است. مثل حکم جنگ که ممکن است به شکست و یا پیروزی ختم شود. ما در مقابل تکلیف باید ببینیم که آیا شامل ما میشود یا نه؟ البته هر تکلیف برای رسیدن به مصالح و یا دفع مفاسدی است؛ به عبارت دیگر به خاطر رسیدن به نتیجهای است که بر آن مترتب میشود. اما تحقق آن نتیجه مطلوب فقط در گرو اراده من نیست. حرکت کردن، شمشیر زدن، جنگیدن با دشمن، و حتی به شهادت رسیدن در اختیار من است؛ اما نتیجه تابع خواست و اراده من نیست؛ بلکه صدها عامل دیگر هم در آن مؤثر است که آنها ربطی به تکلیف من ندارد. من باید به تکلیفی که متوجه من است عمل کنم؛ در خصوص سایر عوامل، اگر راه عقلی و شرعی برای تحقق آنها وجود دارد، باید برای رسیدن به نتیجه نسبت به آنها اقدام کنم؛ در غیر این صورت ما در برابر نتیجه مسئولیتی نداریم؛ چون اراده من فقط یکی از صدها عامل مؤثر در نتیجه است. بنا بر این من باید کاری را که شرع یا عقل آن را برای من اثبات میکند، انجام بدهم و نگران نتیجه آن نباشم. اما قطع نظر از این که نظام عالم، نظام احسن است و خدای متعال همه جریانات و حوادث را براساس حکمت عامی که بر همه جهان جاری میکند، اگر نتیجه مطلوب برای من حاصل نشد، حتی اگر مکرراً هم چنین اتفاقی بیافتد، این ناکامی برای ترک وظیفه در دفعات بعد حجت نمیشود. من در هر مرحله باید طبق موازین شرعی و فقهی ببینم چه تکلیفی متوجه من است، و همان را انجام بدهم. من مکلف به تکلیفم هستم؛ اثری بر آن مترتب بشود یا نشود، من مسئول آن نیستم. البته میدانیم که حکم خدا گزاف نیست و مصالحی برای آن مترتب خواهد شد؛ اما این در حوزه تکلیف من نیست.[iii]
در این تفکر راهی برای برنامه ریزی خردورزانه برای تحصیل مصالحی که بر افعال اختیاری مترتب میشوند باقی نمیماند. بلکه باید افعال را صرف نظر از ثمرات و نتایج آن مورد بررسی قرار دهیم. در برابر این تفکر سیاسی بود که رهبر معظم انقلاب بر لزوم توجه به نتیجه و برنامهریزی برای دستیابی به مصالح موجود در نتایج تاکید فرمودند. شاید مبنای فقهی این بیان حضرت آیت الله العظمی خامنهای همان نکتهای باشد که بدان اشاره شد:
رابطهى «تکلیفمدارى» با «دنبال نتیجه بودن» چیست؟ امام فرمودند: ما دنبال تکلیف هستیم. آیا این معنایش این است که امام دنبال نتیجه نبود؟ چطور میشود چنین چیزى را گفت؟ امام بزرگوار که با آن شدت، با آن حدّت، در سنین کهولت، این همه سختىها را دنبال کرد، براى اینکه نظام اسلامى را بر سر کار بیاورد و موفق هم شد، میشود گفت که ایشان دنبال نتیجه نبود؟ حتماً تکلیفگرائى معنایش این است که انسان در راه رسیدن به نتیجهى مطلوب، بر طبق تکلیف عمل کند؛ برخلاف تکلیف عمل نکند، ضدتکلیف عمل نکند، کار نامشروع انجام ندهد؛ والّا تلاشى که پیغمبران کردند، اولیاى دین کردند، همه براى رسیدن به نتائج معینى بود؛ دنبال نتائج بودند. مگر میشود گفت که ما دنبال نتیجه نیستیم؟ یعنى نتیجه هر چه شد، شد؟ نه. البته آن کسى که براى رسیدن به نتیجه، برطبق تکلیف عمل میکند، اگر یک وقتى هم به نتیجهى مطلوب خود نرسید، احساس پشیمانى نمیکند؛ خاطرش جمع است که تکلیفش را انجام داده. اگر انسان براى رسیدن به نتیجه، بر طبق تکلیف عمل نکرد، وقتى نرسید، احساس خسارت خواهد کرد؛ اما آن که نه، تکلیف خودش را انجام داده، مسئولیت خودش را انجام داده، کار شایسته و بایسته را انجام داده است و همان طور که قبلاً گفتیم، واقعیتها را ملاحظه کرده و دیده است و بر طبق این واقعیتها برنامهریزى و کار کرده، آخرش هم به نتیجه نرسید، خب احساس خسارت نمیکند؛ او کار خودش را انجام داده. بنابراین، این که تصور کنیم تکلیفگرائى معنایش این است که ما اصلاً به نتیجه نظر نداشته باشیم، نگاه درستى نیست.[iv]
به نظر میرسد در موضوع انتخابات، مصلحت واقعی در نتیجه آن باشد، ولی از آنجا که نتیجه انتخابات در حیطه اختیار و قدرت انتخاب کنندگان قرار ندارد، تکلیف را در ضمن انجام سبب، اتیان مینماییم. بر همین اساس برنامهریزی برای دست یابی به نتیجه مطلوب، خود تکلیف و وظیفه میشود و شناخت شرایط اجتماعی و ارزیابی احتمال موفقیت نامزدها به عنوان مقدمه ضروری برنامه ریزی در تعیین وظیفه مکلفین دخالت دارد چنانچه این فرضیه درست باشد، در مواردی که بدانیم، یا احتمال معتنابهی بدهیم، که برای جلوگیری از شکلگیری دولت نامطلوب گزینهای به جز فرد اصلح احتمال توفیق دارد، برنامه ریزی برای تحقق این امر وظیفه ماست. در این منطق نمیتوانیم کنش سیاسی مان را صرف نظر از نتایج محتمل آن و شرایط اجتماعی تکلیف بیانگاریم.
[i]. منشور روحانیت
[ii] و اعبد ربّک حتی اتیک الیقین (البته احتمال دارد معنای یقین در این آیه مرگ باشد.)
http://mesbahyazdi.ir/node/4746سخنرانی آیت الله مصباح یزدی [iii]
[iv]. بیانات در دیدار دانشجویان 6 / 5/ 1392
انتهای پیام